آرشیف

2015-1-25

دکترصاحبنظر مرادی

“پوزیتویسم” یـــــــا ویرانگری تاریخ در افغانستان

 
 
جریان ساخت وساز تاریخ افغانستان معاصرباتوجه به تعارض وناهمگونی برداشتها درجمعبندی ازرخدادها وکارنامه های شخصیتها وزعمای دولتی، صحنه تاریخ نگاری رابه حربگاه اندیشه ها شباهت داده است. تاریخ پردازان ومدرنیستهامفهوم"تاریخ مشترک" راازعناصرومولفه های مهم هویتی ومایه تفاخرویگانگی ملتهادرروندملت سازی میدانند. زیرادرهرجامعه باکثرت قومی، گروه های انسانی که ملت رامیسازند، تاریخ شان قبل ازهمه به سوال "من کیستم" شکل میدهند. ازین رودرنگارش تاریخ اصل رعایت امانت در"متدولوژی شناخت" و"متدولوژی تاریخ" بربنیاد واقع بینی ورعایت اصلهاو مکلفیتهای بی چون وچرای تاریخ نگاران میباشد. معلومست که جعل کاری درنگارش تاریخ چهره واقعیتها رامسخ مینماید وسیمای واقعی ملتها وکارنامه تاریخی آنها رابگونه واقعی نمی تاباند. ازین رو سوق دادن اندیشه جعل کاری درتاریخ، فرهنگ وتمدن درواقع افتخارات ملتهاوگروههای خرده فرهنگی رادرگودال بداندیشی وهویت براندازی سپردن است، که چنین روشهای به امراعتماد سازی درروند تشکل ملت لطمه جبران ناپذیری میرساند. به باورغالب اندیشمندان وآگاهان تاریخ مدون افغانستان درسده اخیر ازناحیه اراده گرایی برمضمون تاریخ، تقلب، تحمیل وقراردادن جعل بجای واقعیت، یا درچنگال پوزیتویستان رنج پرسوزوگدازی راتجربه کرده است.
تفکرقوم محوری وکوبیدن مهرقبیله گرایی بهرپدیده ایکه چهره تاریخ وفرهنگ بومی این سرزمین راآئینه داری میکردند، تاریخ معاصرمارابیشترخونباروفاقد اعتبارارزشی نموده است. به قول مولف "شناسنامه افغانستان، "…درتاریخ اسطوره ای وعهدباستان ماتمامی افتخارات مربوط به سرزمینست، نه به قوم وطایفه خاص امروزی. دیگرتاریخ تبانیهاست که …طبعاً پای منافع اقوام وطوایف امروزی به صحنه کشیده میشود که متاسفانه درین تاریخ دستبردهای فراوانی صورت گرفته، به اندازه ایکه چهره واقعی تاریخ کشوررامخدوش ساخته است."([1])
درآستانه جنگ جهانی دوم زمانیکه هتلربااشغال بخشی ازاتحادشوروی، موضع رسمی دولت افغانستان رادرقبال عبورنیروهایش بسوی نیم قاره هند خواستار گردید، طرح تیوری همنژادی یابرشمردن نژاد برتر بنام "نژادپاک آرین" وسیله تفاهم بین دولتهای قبیله گرای افغانستان و"آلمان نازی" قرارگرفت. زیرااگرقرار بودکه هم پیمانان تیوری عظمت خواهی بر نام تاریخی این سرزمین ابراز هم پیوندی کنند، میبایست نام "ایران" راکه همریشه "آریانا" بود، یا خود "خراسان" رابحیث یک نام یکنیم هزارساله این سرزمین بر میگزیدند. باگزینش نام "ایران" یا "خراسان" دقیقاً وطن شهنامه حضورفزیکی وفرهنگی خودرابربخشی ازجغرافیای تاریخی خود احیاء وتمثیل مینمود، اما منظورپوزیتویستان درافغانستان ازینگونه تلاشها قلب ومسخ هویت بود، نه احیای هویت ملی تاریخی ایرانی یاآریایی. باین تحول، به نویسنده گان ومورخین این دوره وظیفه سپرده شد تابخاطرترسیم روشن هم تباری سیاسی دولت افغانستان وآلمان درین خصوص بیشتر بنام "آریایی"تبلیغ وروشنگری نمایند، واین هم پیوندی رادرمورد هم نژادی شان به قوم آریایی الاصل آلمان توجیه کنند.
تحت همین دستور در افغانستان یکبارخون "آریانا" پرستی درعروق قلم بدستان رسمی به سیلان در آمد، ورسالات ونوشته های چون "آریانا" ی کهزاد، "آریانا واسترابون" سردارنجیب الله تورویاناوچیزهای ازهمین قبیل حلیه چاپ یافتند. اینکه کسانی اززبان مرحوم احمد علی کهزاد روایت میکنند که: گویا ازکاربرد نام آریانا درآثارخویش نادم و پشیمان بوده است، برهمین برنامه ریزی های مصلحت جویانه و گمراه کننده ژریم افغانستان با فاشیستهای هتلری دلالت میکند، نه برعدم موجودیت سرزمینی بنام "آریانا".
نازیها با طرح نژاد"آرین" این واژه رابه مفکوره نژاد پرستی تبدیل کرده اند. واژه "آرین" انگلیسی درفارسی"آریایی" ترجمه شده و مطابق نظرات فاشیستها درآنزمان یکباردیگروارد تاریخ افغانستان گردید، اما باشکست فاشیستان هتلری و محبت های فصلی زمامداران افغانستان باین نام، بزودی فروکش نمودوبازبه حافظه تاریخ سپرده شد.
بعقیده تعدادی ازآگاهان برنامه اصلاحات فرهنگی بمثابه پیش درآمدی برپوزیتویسم تاریخی درکشور، درواقع از زمان امیر شیرعلی خان رویدست گرفته شد. از همان زمان تعدادی سعی بر آن داشتند که برای حفظ قدرت وحاکمیت قبیلوی، تاریخ وفرهنگ جدا از هویت تاریخی خراسانی بنام "تاریخ وفرهنگ افغانی" ایجاد کنند. ازینرو کاررااز تعویض اصطلاحات نظامی از فارسی به پشتو شروع کردند.
امان الله خان اولین کسی بود که میخواست موضوع تاریخ نگاری موردضرورت را با تشکیل "پشتو مرکه" آغاز نماید. این اقدام بر اثر راهبردهای محمود طرزی که خسر ومشاور وبعداً وزیر خارجه امان الله خان بود، صورت میگرفت. آگاهان این عصر معتقدند که افکار برتری خواهانه توسط محمود طرزی از ترکیه وارد کشور شد، وبدنبال گشایش "پشتو مرکه" به "پشتو تولنه" تحول یافت.
دوره پادشاهی محمدنادرخان یکی ازادواردرشت زدایش فرهنگ وپوزیتویسم تاریخی درافغانستان به شمار میرود. درین دوره با تشکیل "انجمن تاریخ" کسانی به امورتاریخ نویسی کشور توظیف گردیدند، وبراساس سفارشهای دریافتی ازسوی حلقات دولتی، خواستند تاریخ پوزیتویسم تاریخ راعملی نمایند، یاتاریخ انگاری کنند. ازین رو مشتی ازجعلیات هویت ستیزانه رابجای واقعیتهای تاریخی قراردادند وحافظه تاریخ چند هزارساله این سرزمین رااز جعل، وقلب هویت مردم بومی این سرزمین انباشتند. نادر خان برخی از برنامه های راکه از زمان شاه امان الله خان رویدست گرفته شده بود، با وارونه سازی با روان سیاسی خود، سازگارنموده وباساختار چند نهاد حمایوی دولتی به اجرا گذاشت.
پس ازاتخاذ برنامه جابجا سازی "ناقلین" که نظامنامه آن درعصرشاه امان الله خان تدوین گردیده بود، به ابتکار نادرخان ومحمدگل مهمنددربرخی از نقاط شمال ومرکزی کشور، معضلات تازه ای بروز کرد. "انجمن ادبی" بدستور نادر خان تاسیس گردید، و مجله ماهوار "کابل" را بحيث ناشر افکار اين انجمن تاسيس نمود،
این مجله با نوشتن مقلات جالب بزودی در میان قشر روشنفکر کشور جا افتاد. انجمن ضمن چاپ مجله کابل و"سالنامه کابل" به تاسیس شعبه تالیف وترجمه، برگزاری همایشات علمی وادبی، راه اندازی مسابقات ادبی، تاسیس کتابخانه باجمع آوری کتب بزبانهای مختلف کارهای مثمری راانجام داد.
باظهور تیوری نژادگرایانه هتلری تعدادی ازشخصیتهای دولتی کشورچون محمد داودخان وبرادرش سردارنعیم خان تحت تاثیرهمین فضا به تبلیغ نظرات همانندی پرداختند وسیاست فرهنگی کشورراباتاسیس برخی ازنهادهای فرهنگی درقیمومیت دولت، درقالب افکاراین چنینی پیریزی کردند. بالاثرهمینگونه باورها نام برخی ازموسیسات بازبان معمول نشراتی آنها نیزتغیرداده شد. مثلاً سالنامه کابل به"دکابل کالنی" مبدل گردید، ونشرات آن ازفارسی به پشتودرآورده شد. این اقدام دولت، تمامیت خواهان فرهنگی راجراءت بخشید تا علناً به فعالیت خود ادامه دهند، ونام انجمن ادبی کابل رانیز به "اکادمی پشتو" تبدیل نمایند.([2])
در سال1316 هجری خورشیدی موسیسه ای بنام "پشتو تولنه" رسماً اعلام گردید، وانجمن ادبی را در خود مدغم کرد. انجمن زبان نشراتی مجله کابل رااز فارسی دری به پشتو تبدیل نمود. بنا به نوشته میر محمد صدیق فرهنگ "درسال"1938/1316) سردار محمد نعیم خان به سمت وزیر معارف ومعاون اول صدارت عظمی مقرر شد وامور مربوط به تبلیغات رادر واحد اداری جداگانه ای بنام "ریاست مستقل مطبوعات" تمرکز بخشید.([3])
همزمان به منظورتنظیم تاریخ افغانستان "انجمن تاریخ" تاسیس گردید، که نخستین رئیس آن احمد علی کهزاد بود، که تا سال1340 درین وظیفه باقی ماند. انجمن تاریخ نشریه ای را دردلو1321بنام مجله "آریانا" تاسیس نمود. در سال1340 دکتر عبدالرحیم ضیایی مدیر موزیم کابل بحیث رئیس انجمن تاریخ مقررگردید. از سال1345 تا عهد حکومت سردار محمد داودخان ریاست انجمن بدوش عبدالحی حبیبی قرار گرفت.
م.م.صدیق فرهنگ درخصوص انجمن تاریخ مینگارد: "انجمن تاریخ، کار تدوین تاریخ افغانستان را به پیروی از نظریه ناسیونالیسم نژادی بدست نشرگرفت، اما چون تاریخ مذکوربر کاوش وتحقیق راستین بنا نیافته بود ونتیجه گیریهای آن جنبه دستوری داشت، مردم به خواندن آن میل نکردند ونسل جوان از تاریخ کشور خود به استثنای آنچه به کنجکاوی شخصی بدست می آوردند، بی خبر ماندند."([4])
بنابه توضیح پروفیسوررسول رهین، نشر "تاریخ افغانستان" تالیف مرحوم کهزاد ازمضحک ترین کارهای(دتاریخ تولنه- انجمن تاریخ)بود، که بفرمایش محمد نعیم خان سرحلقه فاشیستان وقت صورت گرفت. درین دوره شعارهای چون "نسل پاک آرین"، منسوب سازیهای نژادی باآلمانها درترانه هاومضامین مکاتب جای گرفت، ونعیم خان به مورخان هدایت داد تاباین ارتباط تاریخ سازی نموده وبجای پندارهای معمول تاآن زمان، یعنی نسل سلیمانی افغانها "نسل آرین" راترویج کنند. عده ای ازمورخین بامناعت کشورازاجرای این کارفرمایشی خودداری نمودند، اما عده دیگرشایدازعواقب مسئله ترسیدند ودست وآستین برای اجرای دستورنعیم خان توام باوعده های برای دریافت امتیازات برزدند.
به پندارآگاهان تاریخ این سرزمین، دست کاری درمحتوای گرشاسپ نامه ابوالمویدبلخی واسدی توسی درباب "غرغشت" و"بتن" و"سرند" بحیث سه تن ازنیاکان قدیم پختونهاونواسه های "کورنگ شاه" زابلی وجمشید بنامهای "تورک، تور، اترت، شم، گرشاسپ وسرند" درکتاب افغانستان درشهنامه(اثرکهزاد) ومرادف ساختن "پکتی" به "پختون"، "اپاریتی" به "افریدی"، ازنوع همان فرمایشات سردارمحمد نعیم خان هستند، که جزجناب استادکهزاد کس دیگری چنان روایت نکرده است.([5])
 
هرچند انجمن تاریخ در ابتدا نظر به شرایط فرهنگی جامعه نتوانست کاری را به پیش ببرد، اما با مرورایام افکار خود محوری، نژادپرستی وبرتری خواهی قومی درمحور فعالیتهای این انجمن نه فقط مردم افغانستان، که حتی جهان را در طلسم افسون تقلبات تاریخی خودگرفتند، وذهنیت آنها را در مورد تاریخ وفرهنگ ملی کشور گمراه کردند. بگونه ای که حتی دانشمندان کشور های همسایه که با ما روابط تاریخی وفرهنگی مشترک و طولانی داشتند، خود از شم این گونه جعلیات دچار سر درگمی شدند، که نمونه های آنرا در نشرات وابراز نظرهای نویسنده گان ایرانی، روسی، تاجیکستانی و… میتوانیم بخوانیم.
واقعیت اینست که داده های فکری وفرهنگی این نهادها توام با آمار وارقام نادرست در مسایل کلی جامعه که در مطبوعات رسمی افغانستان به نشر میرسیدند، بر حسب معمول برای مطبوعات وپژوهشگران امور تاریخ وفرهنگ درمنطقه وجهان پیرامون افغانستان خط رسمی میدادند. این برداشتهای ناقص متاسفانه تا هنوز درفکروبرداشتهای اکثر مستشرقین غربی ومحققین منطقه به سختی ومتاسفانه بصورت غیرواقعی خوابیده است.
بنا به نوشته دکتررحیمی "تاریخ کشورازسوی حکومت بطوررسمی ساخته وبازنویسی شد واین تاریخ معوج وناقص برای تدریس داخل نصاب تعلیمی هم شد وبا اعمال تحریم برآزادی بیان، نقدومنع ورود کتاب به کشور، به خوردعام مردم داده شد. این تاریخ جعلی، طوری طراحی شده بود تانشان دهد که "افغانستان" بعنوان یک کشورمستقل حتی قبل ازمیلاد مسیح وجودداشت، وتاسیس افغانستان وانکشافهای بعدی درین سرزمین تنها توسط یک قوم یعنی پشتونها صورت گرفته است، باینصورت سهم دیگراقوام این سرزمین درتاریخ، فرهنگ وتمدن این خطه نادیده انگاشته شد یاکم رنگ جلوه داده شد. آزادی بیان ونشر، حتی گردش کتاب بطوررسمی مورد سانسورقرارگرفت واقوام دیگرحق نداشتند تاریخ کشوررا چنانکه میخواستند(بروفق واقعیت)مطالعه یا تدریس کنند.([6])
ازجعل وتقلبات تاریخی که بگذریم تاریخ مادرکل بیک چالش ناشی ازفقدان تحلیلهای جامعه شناسی روبرواست. درین تاریخ نقش مردم واقوام دردیگرسازی وضعیتهای تاریخی وفراهم آوری شرایط سیاسی- نظامی، فرهنگی ودینی چگونه بوده وطرززندگی واندیشمندی آنهادربرخورد باتحولات اجتماعی چگونه بوده است ودنیای اندیشه وتفکرآنهاچه پهنا یاتنگنای داشته است؟ کمتربادید ارزیابی وتحلیلی نگاشته شده اند. درحالیکه بعقیده دکترسید عسکرموسوی "بازنگری تاریخ معاصرافغانستان تنها بامطالعه دقیق گروههای مختلف قومی وقبیله ای وروابط مشترک آنهادرسراسردوران تحول تاریخی شان بدست می آید.([7])
دولتهای معاصردرنگارش تاریخ کشور نقش اراده گرایانه داشته اند، وتاریخ این دوره بیشترتاریخ خانوادگی ودودمانی حاکمیتهادرمیان مباهات بی پایه ومداحیهای کاذب مدفونست، ازین رو مردم درشکلدهی آنها نقش خیره وکم رنگ داشته اند. این امرتاریخ معاصرمارادچارآشفتگی وکم مایه گی نموده ومردم درآن دیدگاهها ومفاخر مشترک خودرانمی یابند. تاریخ این دوره تصویری اززشتیهای قدرت است. درین تاریخ زمانی پدربدست پسرکورمیشود وزمان دیگرقطی نسوارپدراعتباری به فراخواندن دشمن بردروکلبه کابلیان میگردد ودودازدمارمردم درآورده میشود. تاریخی است که درآن طنطنه خودکامگی احساس همجوشی مردم رابرهم زده است، چه بسا رخدادهای که ازمردم پنهان داشته شده اند، وحکومتها بخشهای ازکارنامه خودراازمردم کتمان نموده اند. هویتی که درین فضا شکل بگیرد چگونه هویتی خواهدبود. هویت بی اعتمادی، معامله گری که هرشهزاده ای متکی به کمک بیگانگان بخشی ازکشوررادرخدمت قدرتهای استعماری بخاطرجلب حمایت آنها درمبارزه علیه خانواده وقبیله دیگر قرارمیدادند.
درتاریخ دوره افغانستان تعارض وناسلامتی که پیکروحدت اقوام راشگافته اند کم نیستند. تاریخ افغانستان بانفی مشترکات وارزشهای شهروندی شکل گرفته است وبگفته حمزه واعظی "تعارضات، بیگانه گی ها وتنشهای درون ملی که هرازچندگاهی بشکل آتشفشان خاموش بحرانهای بزرگی راایجادکرده، نشانه ای ازپیشینه غبارآلود روابط اجتماعی ورفتارهای سیاسی درکشورمیباشد."([8]) به گفته مولف کتاب چه باید کرد؟ "درواقع اززمان خان(1881)تاکنون هرحکومتی که درافغانستان روی کارآمد، یادست نشانده انگلیسها، یا دست آموز روسها، یامزدورهمسایه هاویادست بین امریکابوده است.([9]).
آنچه قابل توضیح مینماید اینکه، نگارشگران امور تاریخ، درتدوین تاریخ معاصر افغانستان ازرعایت "کرونولوژیک تاریخ" بحیث یکی ازمولفه های عمده گاهنامه نگاری، بصورت قطع چشم پوشیدند. اکثرفعالین انجمن تاریخ باعدول ازین قانونمندی تاریخ نویسی، احوالنامه های گذشته این سرزمین راپیش روی خودگذاشتند ودرهرجاییکه نامهای "آریانا"، "ایران"یا "خراسان" رایافتند، آنها راحذف وبجای آن نام "افغانستان" رانوشتند. این روش غیر علمی با تاسف تاریخ ما را دچار سر در گمیها وبدفهمیهای هول انگیزی ازمسئله "هویت وفرهنگ" بویژه درعرصه تاریخ گردانیده است. زیرا کرونولوژی تاریخی درباب نام کشور"افغانستان" پیش ازسال1838 واقف نیست؛ وباین نام حوادثی رابیاد ندارد، وعرضه نمودن این نام درحافظه گنگ زمانهای قبل ازتولد آن بصورت طبیعی تاریخ کشوررامتضاد وبی موازنه ساخته، وبرزخهای ناشناخته ای رادربرابر آنانی میگذارد که از"افغانستان چند هزارسال قبل!" بگونه "شخصیتهای افغان دراوستا" اثرمرحوم حبیبی سخن گفته اند.
پیوست با برنامه های گسست فرهنگی اسمای زیادی ازمناطق تاریخی سرزمین ما با سوءنیت بدعتیان تاریخ تغیرداده شده اند. نام "قطغن" جای نام تاریخی "تخارستان" راگرفت، واین نام که مردم ما بیادبودتحولات فرهنگی آن افتخارمیکردند به نام دیگری که خاطرات آن تداعی یکی ازخون آشام ترین چهره های تاریخ یعنی امیر "قزغن" یا "قدغن" مغول خواهرزداده چنگیزخان است، تعویض گردید.
درپوزیتویسم تاریخ نگاری، درحالیکه بدعتیان نتوانستند نام دلخواه خودرابجای اسم کهن سال "باختر" وضع کنند، بیشتر نام نامفهوم "سمت شمال" ودربعضی حالات نام "ترکستان" راشفاهاًبالای جغرافیای قدیم "باختر" مروج نمودند.
درحالیکه ترکستان، دراصل نام سرزمینی درشرق خراسان بزرگ درمناطق بلاساغون ویارکندو کاشغرستان یاولایت سینگکیانگ درغرب چین واقع بوده، که در جغرافیای تاریخی منطقه بنام "ترکستان چین" معروف است.
درتاریخ ادبیات فارسی دری دهها چهره نامدار واندیشمند مثل فیلسوف مشهورملاهادی سبزواری متعلق به منطقه "سبزوار" وجوددارد، حالا براثر بدعتهای قبیله سالاران این نام ازهستی برانداخته شده وجای آن را"شیندند" گرفته است، ازین رودرایرانی خواندن هویت این فرهیخته گان کشورما ازسوی نویسنده گان ایران نخست ازهمه بایست ازین هویت براندازان باصطلاح خودی نالید نه ازکس دیگری.
یکی ازدودمانهای مشهورخراسان که دربرابرفساد خلافت اموی وعباسی مبارزه نموده وبرای اولین باردولت ملی خراسان راپس ازترویج دین اسلام پایه گزاری نمود، هماناخانواده طاهریان "پوشنجی" درهرات میباشند. اکنون این نام به "زنده جان" ونام معروف دیگری بنام شال بافان به "پشتون زرغون" ابدال گردیده است.
"سپیددژ" که رخدادهای آن ازدلنشین ترین پردازهای شهنامه فردوسی ونمایشگاه هارماتیای رستم وسهراب بوده است، به "سپین کلی"، که جزوسوسه غیرآگاهانه ذوقی وخودمحوری فرهنگ ستیزان پیام دیگری نداشته است.
درهمین راستا نامهای دیگریکه براساس نگارش جریده "یولدوز" هرکدام به مناسبت خاصی ازرویدادهای تاریخی یا بدلیل منسوبیت آنها بیکی ازسیماهای برجسته اقوام برادر افغانستان نامگذاری گردیده بودند، نیزقلب هویت گردیده اند.
چنانکه همه ما درعصرحاکمیت حفیظ الله امین شاهد بودیم، نامبرده درراستای همینگونه بدآموزیهای هویت دشمنی نامهای "تلون شار" و"نواب شار" رابرشهرهای قدیم وتاریخی "جلال آباد"، "لشکرگاه"که نام افراد خوشخدمتی برای تحکیم پایه های قدرت جناحی او بودندبگذاشت، اما مردم که ازین نامهاسخت نفرت داشتند ازپذیرش وکاربرد آنها جلوگیری بعمل آوردند. اگرورق دفتر زمانه برنمیگشت، امروزهم درافغانستان ازنامهای "جلال آباد" و"لشکرگاه" بحیث حامل وقایع تاریخی این سرزمین نامی وجود نمیداشت.
باین چنین دست کاری های غیرمجازاست که بدعتیان نه تنها صفحات تاریخ ماراباخنجرهای جعل خون آلود نموده اند، بلکه عوارض ناشی ازآن حجم سنگینی ازناباوری ها وبی اعتمادی هاییست که امروزخون مردم مارابا وساطت بیگانگان وبدست هم میریزاند. باین لحاظ، امروزوفرداهرکی رهبررسمی وسیاسی افغانستان است، بایست تلاش نماید تا هرهموطن ما درخانه مشترک پدری مان بنام افغانستان احساس امنیت ومالکیت برارزشهای تاریخی وفرهنگی(هویتی) خود نماید، درغیرآن مجسمه دروغ وریاکاری همواره درقالب افکارجامعه نخواهد خوابید واشک چشم یتیمان وخون دیده روشنفکران مامتوقف نخواهدشد.

 


[1] – بصیراحمد دولت آبادی، شناسنامه افغانستان، ص275

[2] – بصیر دولت آبادی، شناسنامه افغانستان،ص 484

[3] – میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر،ص652

[4] – م.م.صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر،ص652.

[5] – برای مزید معلومات مراجعه شود به احمدعلی کهزاد، تاریخ افغانستان، ص ص157-167

[6] – شهرانی(1986)به نقل ازنقدی برساختار سیاسی درافغانستان،ص112

[7] – دکترسیدعسکرموسوی، هزاره های افغانستان، ترجمه اسدالله شفایی، چاپ دوم قم1387،ص38

[8] – حمزه واعظی، افغانستان وسازه های ناقص هویت ملی، انتشارات عرفان،تهران1381،ص31

[9] – دای فولادی، چه بایدکرد، چاپ اول1384، ص29