آرشیف

2015-1-25

دکترصاحبنظر مرادی

رســوایـــی “اقلیت” و”اکثریت” تخیلی در اطلس غیرپشتونهای افغانستان

 
 
درمورد آمار وسرشماری کمیتهای قومی واتنیکی بدون داشتن نتایج سرشماری دقیق حرف زدن کاردشوار وبه دورازمسئولیت ملی درپیشگاه مردم افغانستان است. باتاسف اخیراً اکادمی علوم افغانستان کتابی را بنام اطلس اتنوگرافی غیر پشتونهادرافغانستان به چاپ رسانید وبا عرضه نمودن نخستین نسخه آن مورد انتقاد ونفی مردم قرارگرفت ولاجرم روانه حبس خانه درتهکوی های اکادمی علوم گردید ومرتبین این جعلنامه نتوانستند به پاسخ سوالات مردم ومراجع علمی بپردازندوحتی ریاست احصائیه مرکزی افغانستان هم ازواقعیت خواندن متن این جعلنامه انکار نمود. صاحب این قلم ازینکه موضوع اقلیت واکثریت واحدهای اتنیکی کشورراازدیرزمانی تحت تحقیق داشتم ودرین راستا سری به مجموع اسناد تدقیقی مراجع علمی ودانشمندان وافغانستان شناسان داخلی وخارجی زده بودمٰصواب دانستم تا برای معلومات خواننده گان عزیز این تحقیق راکه اززمان فیض محمد کاتب هزاره تاکنون صورت گرفته است غرض آگاهی شما پیشکش نمایم:

مسئله اقوام و"اکثریت" و"اقلیت" خواندن آنها درافغانستان بعلت نبود یک سروی دقیق شمارشی، یکی دیگرازچالش های جدی جامعه ما است. دولت های گذشته که اصولاً به نقش کارسازاقوام درفراهم آوری زمینه های تفاهم، همبستگی ملی ومبارزه آنها بانابسامانی های اجتماعی درکنارهم باورنداشتند واحساس خطرمیکردند، دریک چنین جامعه پرکثرت قومی با زیاد وکم خواندن کمیت اقوام برادر، بی عدالتی اجتماعی رامحورکارهای خودساختند. بی عدالتی نه تنها درساحه قدغن نمودن حقوق سیاسی، فرهنگی(هویتی) واقتصادی اقوام، بلکه حتی درمورد کمیت آنها بادفع الوقت نمودن دربرنامه های شمارشی واحصائیوی بارقم گذاری های من درآوردی درواقعیت فیصدی اقوام رایج گردید. درترکیب احصائیه عمومی که آنهم شمارش نشده وکسی نمی تواند ازآنها درقید ارقام ثابت سخن بگوید، بی عدالتی آشکار مسئولان مشهود بوده است. کسانی که شهرهاومحلات افغانستان رادیده اند، به خوبی می دانند که ازشماراقوام کشور چهارقوم بزرگ تر باترکیب های نزدیک به هم که حدودآن به بیشترازده فیصد زیادت هیچ قومی رابردیگران نشان نخواهدداد درکشوردرکنارهم بسرمی برند. تاجیک ها وپشتون ها درهمه مناطق افغانستان زنده گی می کنند، اما درمناطق جنوبی بیشترپشتون ها بسرمی برند ودرمناطق مرکزی، شمالی وغربی روئیت تاجیک هابیشتربه ملاحظه میرسد. هزاره هاعلاو برینکه درمناطق مرکزی(هزاره جات)زنده گی می کنند، درتمام ولایات کشور ودرولایاتی که باهزاره جات هم سرحدهستند کمیت قابل ملاحظه ای رانشان می دهند. ترک ها درشمال افغانستان ازبدخشان تاهرات حضورچشم گیری درمیان تاجیک ها وپشتون ها دارند. ازین رونمی توان بریکی از آنها اقلیت 12٪ فیصدی وبردیگری اکثریت 62٪ رامثل اطلس اتنوگرافی افغانستان منتشره اکادمی علوم افغانستان بصورت اعزازی وتشریفاتی به کاربرد. هرگاه نتایج یک روند شمارشی درکشوراین "اقلیت" ها و"اکثریت" هارادرترکیب نفوس کشوربصورت آماری ثابت نماید، آنگاه همه گان بایست براکثریت (50+1 ) بایست حرمت گذار باشند. 

باتاسف واقعیت های آماری وکمیتی اقوام درافغانستان همواره بادیدگاه سیاسی غیرواقعی وناشی ازامراض خودبزرگ بینی حلقات قبیله گرا به خوردمطبوعات ومراجع تحقیقاتی جهان داده شده است، وباینکه بحران درازمدت افغانستان پای کشورها ومراجع فراوانی رابه افغانستان کشانید، این سفسطه بافی هابارسوایی تمام درنزدجامعه جهانی افشاء گردید وتصادفی نیست که برخی ازافغانستان شناسان وآگاهان جامعه شناسی درغرب مثل بلیک ویل، باتوجه به عمق جعل کاری ها وغصب مجموعی حقوق شهروندی مردم افغانستان، حل مشکل کشور رادرتجزیه آن مطرح کرده اند، نه نظام سازی ویاراه اندازی اصلاحات اداری واجتماعی کارسازیا حتی درتنظیم اداره فدرال.

ایگورمیخائیلویچ ریسنرافغان شناس مشهورروس دریک آماررسمی مربوط به سال های(1946-47) ازیازده ملیون نفوس کشور دوملیون آنراکوچی قلمدادکرده است، چیزی که درسال2002 موردتوافق لورل کورنا قرارگرفته ونوشته است: "تقریباً یک هفتم جمعیت افغانستان به شیوه چادرنشینی زنده گی می کنند."([1]) درمورد نفوس افغانستان وکمیت فیصدی اقوام درترکیب آن تاکنون محاسبات متفاوت، غیردقیق ٰ حدسی وحتی ظالمانه تبلیغ گرده است. درحالی که فیض محمد کاتب دریک صدسال پیش کمیت چادرنشینان(افغان) را25% نفوس افغانستان دانسته است. کاتب مبنای نسبتاً درستی ازتناسب ترکیب اقوام درنفوس کشوربدست میدهد که مارادرتشخیص ادعاهای متضاد کنونی بیشتر قادرمی سازد. موصوف می نویسد: "افغان مقیم افغانستان که طبل انانیت بنام افغانیت ودولت مستقل افغانستان نواخته وخودرامشهود انظار ومشهورآفاق واقطارساخته، افزون ازسه صه هزارخانه قراریکه رقم شده آمد[نفوس خانوارهرقبیله راجداگانه ذکرکرده است]درین مملکت تمکن وقرارندارند(هرگاه نفوس فی خانه وارراپنج الی شش نفربدانیم، مجموع نفوس به یک ونیم ملیون یا هژده لک نفرتخمین می شوند). باقی تاجیک وازبک وهزاره وجدیدالاسلام(نورستانی) واقوام مختلف اند. افغان اضافه ازین سه صدهزار هرچه هست مقیم خاک مستعمره انگلیس(پاکستان) وتابع امروفرمان اویند ویکی ازحالت دیگری وموطن ومسکن وفرقه اش علم ندارد ونمی داند که کجاست.([2]) ارستوف مولف "قفقاز، هندبرتانوی" درسال1881می نویسد: افغانها(پشتونها)که درقلمروامیراقامت دارند، دوملیون نفر، درمناطق سرحدآزادیک ونیم ملیون ودربخشی ازسرزمین های هند برتانوی به یک ملیون بالغ می گردند وباین کمیت تخمینی آنهابه شمول بلوچستان بین 5تا6ملیون می رسد. فیض محمد کاتب درموردنفوس تاجیک ها مینویسد:"و تمامت تاجیک مقیم افغانستان هژده لک وهفتادوپنج هزارنفس وقرب ثلث کل نفوس موطنه ی افغانستان اند."([3]) باین دیده می شود که درزمان حیات کاتب درقلمرو امیردوملیون افغان ودرهمین حدود(هژده لک وهفتاد و پنجهزار) تاجیکان می زیسته اند، که باهم کمیت تقریباً مساوی دارند. این درحالیست که بخشی ازولایات شمالی کشور هنوز توسط امارات مستقل محلی اداره میشدند وتابع دولت امیر عبدالرحمان خان نبوده اند. کاتب رقم نفوس هزاره رادرحد قابل تامل بیان نموده است، یعنی شش صدوپنجاه هزارخانه یا دوملیون ودوصد وپنجاه هزارنفرکه همه (علاوه برهزاره)شیعه امامیه اثناعشریه اند، که این گفته دررابطه باکمیت پشتون ها وتاجیک ها متناسب دانسته نمی شود.

کاتب درموردفرقه ازبک وترکمان نیزمتذکرگردیده است که: "این دوفرقه درترکستان افغانی وقطغن وبدخشان متوطن وباتاجیک وافغان وهزاره وعرب مخلوط ودربلدان میمنه ومزاروبلخ وسرپل وتاشقرغان واندخووشبرغان وایبک وخان آباد واندراب وقندز وتالقان وحضرت امام ونواح وتوابع آنها متمکن وبه زراعت ورمه داری وازجمله ترکمان به بادیه والاجیق وخرگاه نشینی وییلاق نشیی شاغل وتخمیناً یک ملیون وپنجصدهزار نفوس…هم سنی اند.([4])

سال های پس ازفیض محمد کاتب، مورخ افغانستان میرغلام محمد غبارازمجموع شانزده ملیون نفوس کشور، شش ملیون آن راکه حدود40% می شود، باقرینه سازی هاپشتون خواند. درین حال پرویزمشرف هم برای توجیه پروژه سازی های سیاسی خوددرافغانستان دست به تقلبات آماری زده وکمیت پشتون هارادرافغانستان براساس راپور مزدورانش درافغانستان70% کل جمعیت کشورخوانده است. پیش ازپرویزمشرف سلیمان لایق درمقاله "حل مسئله ملی درانقلاب افغانستان درروزنامه حقیقت انقلاب ثور 5اسد1362" رقم پشتون هارا60% اعلام داشت، دوست محمد دوست دوفیصددیگربرآن افزود وآنرا62% ساخت، آقای احدی با انصاف نمایی آن را50-55% وانمودکرد، ولورل کورنا همین محاسبه را38% به کاربرد. وباین محاسبان دربرزخ این تفاوت عمیق نوک اصلی نخ راگم کرده اند.

سایت CIA متکی براسنادبیست وچندساله موسیسات غیرحکومتی ارقام ذیل راارائه نموده: پشتون ها34%، تاجیک ها26%،ایماق ها6%، بیات ها، قزلباش ها، افشاری ها وپامیری ها3%، هزاره ها15%، ازبک ها، ترکمن ها وقرغیزها11%، بقیه اقوام شامل(بلوچها، نورستانی ها، پشه ای ها، براهوی ها، فرمولی ها، اورمری ها، ونیسی ها جت ها، جوگی ها، عرب ها وهندوها)5%. ارقام اخیراً منتشرشده همین نهاد بگونه ذیل ملاحظه می شود: پشتون ها42%، تاجیک ها27%، ایماق ها4%، ترکمن ها3%، بلوچ ها2%، هزاره ها9%، ازبک ها9%، وازلحاظ زبانی50% به زبان فارسی دری و35% به زبان پشتو تکلم می شود.([5]) این احصائیه نیز نظر به خلط نمودن اقوام وتقسیم یک قوم به چندین شاخه ازاعتبارخارج دانسته می شود. زیرا دراحصائیه زبانی فارسی درافغانستان اقوام تاجیکٰ هزاره.ایماق اورمری.تایمنی جمشیدی.فیروزکوهی وبرخی دیگرشامل میشوند.دراحصائیه ایکه پطرتامسون سفیرامریکا دردولت مجاهدین درپاکستان درسال های1998 به احمدشاه مسعود ارائه داده بود، ارقام ذیل جلب توجه می نمایند: پشتون ها40%، تاجیک ها34%، هزاره ها19%، ازبک ها9% ایماق ها8٪.([6]) این ارقام هیچ کدام باواقعیت های آماری نفوس باتفکیک کمیت های قومی کشور تطابق ندارند. درحالیکه آمارپطر تامسن صددرصد راپوره نموده، درحالیکه ازتعدادی ازکمیت های نفوس اقوام دیگر یادی نکرده است. همین طورلویی دوپری امریکایی پشتون هارا46%، ورلدالمانک38%، انتونی هایمن45%، ماکس گامبورگ60%، وانستیتیوت اتنوگرافی اکادمی علوم اتحادشوروی بااستفاده ازرفرنسهای دولت افغانستان، پشتونهارا 52% وتاجیک هارا 8% ([7]) قلمدادکرده است که درحکم مضحکه وفکاهه می ماند. اگراین سوال رادرافغانستان ازهرفرد بیسواد هم مطرح کنید پاسخ شمارابا مضحکه ای ارائه خواهد کرد.

بارنت روبین براساس احصائیه1979 وبه نقل ازانتونی هایمن درباره نفوس وگروه های عمده افغانستان چنین می نویسد: پشتون7ملیون، بطورعموم درجنوب وجنوب شرق زنده گی می کنند، تاجیک5/3 ملیون که درشمال شرق ومناطق کابل زنده گی می کنند. هزاره5/1 ملیون درمرکز(هزاره جات)وکابل زنده گی می کنند. ازبک3/1 ملیون درشمال زنده گی می کنند. ایماق هشت صدهزاردرغرب زنده گی می کنند. فارسیوان یا هراتی هاشش صدهزاردرجنوب غرب بسرمی برند. ترکمن300000 درغرب وشمال زنده گی می کنند ونورستانی 100000 که درشرق زنده گی می کنند.([8]) درین نشانداد باتیری درهوا پراگنیدن، حداقل دومغالطه مشهود است:

1- تاجیک وفارسیوان وایماق وهراتی جدا نشان داده شده تا کمیت آنها نیزکوچکترجلوه کند، اگرمطابق نشانداد فوق این ارقام راجمع کنیم کمیت تاجیک هابه 4900000 نفرمی رسد.

2- این آمار ازلحاظ کمی نفوس وجغرافیای موقعیت آنها ناقص قلمدادگردیده است. زلمی خلیل زاد درباره سیاست قومی درجنوب غرب آسیا ازاقوام عمده افغانستان باکمیت نفوس آنها این طوربیان نموده است: پشتون ها8/4 ملیون، تاجیک6/3 ملیون، ازبک2/1 ملیون، هزاره یک ملیون، ایماق5/0، ترکمن4/0، بلوچ2/0، نورستانی07/0 ،پشه ای06/0ملیون، ودیگران17/0 ومجموع نفوس12 ملیون.([9]) اما نسیم جواد باین عقیده است که مجموع نفوس افغانستان15-18 ملیون تخمین می شود.

قبل از1978 نفوس پشتون ها40% تخمین می شد، ولی درجریان مهاجرت بیشتراین ها به پاکستان مهاجرت کرده اند، وازین جمع13% درافغانستان باقی مانده است.. پشتون ها به صورت عمده درشرق وجنوب کشورزنده گی می کنند. تاجیک ها30% نفوس راتشکیل می دهند و6% مهاجران بیرون ازمرزهادرتخمین های قبل از1978 تاجیکان25% برآورده می شدند. تاجیکان بصورت عمده سنی مذهب بوده ودرشمال شرق، غرب وپایتخت ومرکزافغانستان زنده گی می کنند. هزاره ها16% نفوس کشورراتشکیل میدهند وقبل از1978 ده فیصدبرآورد می شدند وبصورت عمده درمرکزوشهرهازنده گی می کنند. ازبک ها وترکمن هاقبل از1978 (13%)تلقی می شدند واکنون19% تخمین شده اند ودرشرق(شمال) زنده گی می کنند. بلوچ ها30000 تخمین شده اند، که بطورعمده سنی بوده ودرجنوب غرب زنده گی می کنند. ایماق ها800000 تخمین شده ودرشمال غرب بسرمی برند(به هرحال، ایماق ها کمیت جداازتاجیک هانیستند). تعداد کوچی ها بااختلاف درروایت های رسمی وغیررسمی1-3 ملیون تلقی می شود. تعداداقوام درافغانستان از16تا57 قوم درمنابع متعددذکرشده است.([10])

درکتاب "حقایق جهان" سازمان استخبارات امریکا(CIA )وسایت(BBC)با عمده شمردن اقوام ذیل تعدادنفوس آنها راچنین برشمرده است: پشتون42%، تاجیک27%، هزاره9%، ازبک9%، ایماق4%، ترکمن3%، بلوچ2%، ودیگران4% . همین منبع درباره زبانهای افغانستان وفیصدی کاربردآنان درکشورمینویسد: فارسی دری زبان رسمی50%، پشتو زبان رسمی35%، ترکی-ازبکی11%،وسی زبان خردوکوچک چون بلوچی وپشه ای4% ([11])

درهمین حال درمناطق پشتون نشین چون لغمان وننگرهار اقوامی بسرمی برندکه پشتون نیستند، اما چون نورستانی ها وبلوچ ها به زبان پشتو صحبت می کنند. همین طوربرخی ازدانشمندان باورمندند که پشتون یک هویت زبانی است، تاهویت قومی. چون برخی ازعمده ترین قبایل پشتون مانند غلزایی ها وابدالی ها دراصل یا ترک هستند یا تاجیک، ولی پشتو حرف می زنند. این خود مانع شکل گیری یک رهبریت واحد درمیان قوم پشتون درطول تاریخ افغانستان برخلاف اقوام ترک تبارگردیده است وجنگ وقتالهای خونینی میان ابدالی ها وغلزایی ها وشاخه ها وقبایل وابسته باین دوگروه درمواقع مختلف بوقوع پیوسته است.([12])

کمیسیون تدویرلویه جرگه اضطراری سال1382 نماینده گان غیرپشتون رابیشترازدوثلث نفوس کشورتعیین نمود ونفوس پشتون های ساکن افغانستان را28%. تخمین کرد، که به مظاهره اعتراضی حزب افغان ملت درجلال آبادانجامید. درحال حاضردولت کرزی رقم47% پشتون راحتی برولایات غیرپشتون نشین چون کابل، هرات وپروان وکاپیسا تطبیق میکند ودفتریوناما درراستای اکثریت نشان دادن پشتون هادرولایات کابل، هرات وبلخ کارمی کند.([13]) درحالی که هرسه شهرنامبرده که ازپرجمعیت ترین شهرهای کشور ودارای تاریخ، فرهنگ وجمعیت تاجیک(فارسی زبان) هستند. به هرترتیب بحث اقوام درافغانستان عمری به درازای حاکمیت قبیله دارد. قبل ازحکومت مجاهدین فکرمی شد که این اندیشه های باصطلاح دهری وغیردینی اند، که توسط چپی ها به مسئله اقوام دامن میزنند، اما باپیروزی مجاهدین که خودرابیشتربه تعالیم دینی متمسک نشان می دادند وبراساس ارشادات قرآن کریم فرقی بین عربی وعجمی قایل نبودند، باتشدید اختلافات قومی به جنگ های فزیکی وگرم وبا کاربرد توپ وتانک وهواپیماها بروی هم کشانیده شد، وشعارهای جهان وطنی هاوانترناسیونالیست های فراملی باسقوط نمودن در درچارچوب های تنگ فروقبیله ای دودازدمارمردم کشیدندوکشوررابه خاکدان جنگ های تنظیمی وقومی مبدل نمودند.

بنابرین نبایست درلفظ به قوم گرایی لعنت خواند ودرمعنی برای قوام یابی آن به خدمت نشست. این مشکل درذهنیت اجتماعی افغانستان وجهان متبلورگردیده وازهمه مسئولین کشورراه حل عاقلانه میخواهد، نه قرارگرفتن درخط تجاهل های عارفانه.

زمانی که درکشورچنین آسیب های وجودداشته باشند، نباید حلقات حاکم یاغیرحاکم برای همیشه احساس مصئونیت نمایند. زیرادریک نظام غیرعادلانه، ظالم ومظلوم هردوبرای ادامه حیات خویش(یکی برای استحکام حاکمیت ودیگربرای نجات خود ازدام وددظالم) فکرمی کنند، وممکنست گاهی مظلوم سرکلافه راپیشترازظالم فراچنگ آورد وزودترانگشت پیروزی برافرازد. چنانکه اتحادمجاهدین درشمال به اصطلاح ترکیب اقلیتها نسبت به دوکتورنجیب الله که لاف تعلق داشتن به اکثریت موهوم رامیزدٰ پیش دست شدند وابتکارتحولات سیاسی نظامی رازودترازدولت بدست گرفتند، نجیب الله براساس باورهای کذایی نادرست قومی به آسانی سقوط نمود ومخالفینش که اقلیت خوانده می شدند ومورد محاسبه دولت نبوده اند، برافغانستان پیروز شدند. 

نقش زبان وفرهنگ نیزدرتعریف کمیت وشناخت "اقلیت" و"اکثریت" دریک جامعه، دارای برازنده گی خاص وبااهمیت است. واقعیت زبانی درافغانستان برخلاف واقعیت قومی درمیکانیزم اجتماعی کشوربه روشنی عمل می کند. به عقیده دانشمند افغانستانی دکترروان فرهادی زبان شناس "افغانستان کشوراقلیت هاست، درین کشورهیچ قومی بیشترازثلث نفوس راتشکیل نمیدهد." درهمین حال درساختارفرهنگی افغانستان واقعیت دیگری بنام "اکثریت زبانی" نیزوجوددارد، زبان مادری نزدیک به60% مردم افغانستان فارسی دری است. اقوام تاجیک (تایمنی، فیروزکوهی، جمشیدی، تیموری) هزاره، ایماق، عرب، بیات، قزلباش، افشار، اورمری، برکی، ونیسی، فرملی، دهگان وجوگی هادرکشوربه لهجه های زبان فارسی دری صحبت می کنند. اقوام ترک(ازبک وترکمن، قزاق، قرغیز) بلوچ، نورستانی وپشتون ها نیزبه سهولت زبان فارسی رامی آموزند وبه این زبان می اندیشند وایجادمی کنند، یعنی می نویسند وشعرمی سرایند. پس زبان فارسی دری درکشور زبان اکثریت قاطع مردم وبین الاقوامی می باشد.

درمیان پشتون ها نیزکمیت زیادی هستند که اصلاً زبان پشتورانمی دانند، به عقیده دکتر مهدی تعدادآنها7% جمعیت پشتون کشورراتشکیل میدهد. خانواده محمد زایی بخصوص اطرافیان سلطنت به شمول ظاهرشاه ومحمدداودوخانواده های شان بااینکه تعصب پشتون گرایی رادامن می زدند، اماخودبه زبان پشتوسخن گفته نمی توانستد وبه فارسی صحبت می کردند. مراکزشهرها، دفاتراداری، دادوستدتجارتی، تعلیم وتربیه ومراودات دیپلوماتیک علی رغم اصلاحات وایجاد موانع زبانی ازسوی نهادهای دولتی به حکم قانون مندی جامعه درپذیرش وسایل ارتباطی سهل ومناسب یعنی گرایش به زبانی که زمینه بیشترافهام وتفهیم وآموزش راممکن می سازد، یعنی فارسی گویی متمایل هستند. تنها جمعیت حدود10% پشتون های دهاتی وصحراگرد کوچی قادربه سخن گفتن به زبان فارسی دری نیستند. تمام جمعیت کشوردرمناسک دینی شان مثل نمازوروزه، به زبان فارسی بحیث زبان دوم اسلام نیت می کنند ودعامی خوانند، واین خوددلیلی برعمده بودن زبان فارسی درحیات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی ودینی مردم افغانستان است.

بهرترتیب ارقام وواقعیت های راکه مرحوم فیض محمد کاتب درمورداقوام وآمارکمی آنهادرترکیب نفوس افغانستان ارائه نموده است با قید ملاحظه ای معتمد جلوه می کنند؛ زیرادردوره کاتب هویت زدایی وتاریخ سازی جعلی تازه وبگونه مرموزی آغازشده بود. این برنامه اززمان حکومت نادرآغاز وطی نیم قرن گذشته بسیارگسترده گردیده است. برای مراجع دیپلوماتیک خارجی باشنده گان مناطق شرقی وجنوبی افغانستان رابه طوریک دست پشتون قلمدادکرده اند. این موضوع درمقاله "زوال پشتونها درافغانستان" توسط آقای احدی زیرعنوان ده ولایت پشتون نشین تعبیرگردیده است. درین ده ولایت کمیت های تاجیک وهزاره هنوزکم نیستند، درحالیکه به تعبیرکاتب، اعتضادالسلطنه، غباروحبیبی ریشه های اقوامی چون صافی، گربز، وردک، استانکزی، اچکزی، اساکزی، کاکر، ناصری، مشوانی(کمیت بزرگ بلوچ ونورستانی که درین ده ولایت بسرمی برند)وچندتای دیگر به تیره غیرپشتونی میرسد.([14])

درنوشته دکترمهدی به حواله کتاب مخزن افغانی وتعدادزیادی ازمورخان افغان آمده که پدرغلجایی هاراشاه حسین غوری می دانند وسراولاف کیرو نویسنده کتاب "پتهانان" اصالت پشتون بودن غلجی هارازیرسوال برده وایشان راازطایفه خلج یعنی ترک وانمود ساخته اند. درچهارولایت شرقی کشور نورستانی ها، پشه ای ها، گجرها، تاجیک ها، عرب ها ودهگان ها حدودنیم نفوس راتشکیل میدهند. کاتب راجع به محل سکونت نورستانی وپشه ای هاچنین ابرازنظر نموده است: "این فرقه تخمیناً پنج صدهزارنفراند ودربطن سلسله کوه هندوکش ازپنجشیر وکوتل منجان بدخشان تالمقان [لغمان] وچترار [چترال]وکاشغرودره جات اریت وشماش وکلمان واسمار مسکن ومقردارند. ازجمله ایشان ساکنان دره نور ودره جات لمقان واسمار وغیره درسابق پذیرای اسلام شده …"([15]) بنا به نوشته کاتب تاجیکان "دردهات قریبه ومتصله شهرغزنین ونفس آن بلده وقریه جات بزرگ آرزو، شالیج[شالیز= شاه دیز]رباط، رامک، تاسن، جلال آباد، گردیز، کالگو، لمقان، سرده، ارگون وپرمل وغیره متوطن اند. وعموماً به جز تاجیک بامیان، گیزاب وچوره که شیعه بوده اند واملاک وقراء ومزارع شان راحکومت به افغان بخشود، سنی ومتعصب وباشیعه نهایت معاندند.([16]) چغه سرای مرکزولایت کنرازقدیم مسکن دهگانان(تاجیکان) بوده است.

بیلیو- پیش ازکاتب- درمورد پراگنده گی اتنوگرافیک تاجیک ها گفته بود: "تاجیک ها درسراسر اراضی پهناورافغانستان، ازهرات الی خیبر وازقندهارالی اکسوس(آمودریا)زیست دارند.([17]) برطبق نوشته سنی ساروف تعداد "جت" های هندی تباردرافغانستان حدودسه صدهزارنفرتخمین شده است. درحالیکه آماروارقام امروزی کمیت هندی تباران رابه مراتب کمترازین نشان میدهد. به نظردکترمهدی این دلالت به آن داردکه این اقلیت هایادرکتله های بزرگ قومی مستحیل شده اند، ویادراسناد رسمی هویت آنان تغیرداده شده است.

درساختارقوم پشتون یاافغان نیزبغرنجی های طایفه ای وعشیره فراوان است که آموزش وتحلیل آن به هفتادمن مثنوی میرسد. خوشحال خان ختک کوتاه ترین ساختارجامعه افغان رااین طوربرشمرده است:

پشتـون پـه اصـل سـربنی دی یـاغـورغوشتی دی یابیتنی دی

لودی غلجی دی دبیتی له لوره پـه سربنی پوری بیا کرلانی دی

شاه محمود حصین درکتاب "وزارت داخله درگستره تاریخ" تعداد قبایل پشتون رابیشتر از هفتاد قبیله وبیشترازهفتصد عشیره وخیل قلمداد کرده وبرای هرکدام آنها شجره وافتخارات جداگانه ای قبیله ای ساخته است. رمودین درتاریخ افغانستان قبایل منسوب به افغان راچنین معرفی نموده است: "سربن105 قبیله، غرغشت95 قبیله، ماتویامتی یابیتنی یاغلجی95 قبیله، کرنی یاکرلانی یاکررانی105 قبیله. بدین ترتیب نیمی ازقبایل منسوب به پشتون وصلی واصالتاً غیرپشتون اند که اکنون به اعتبار استعمال زبان واحد میان آنان جمله پشتون خوانده می شوند."([18])

تحلیل درجزئیات نفوس مناطق افغانستان نشان میدهد که ادعای اکثریت 60-40% نفوس کشوربه هیچ یکی ازاقوام کشورجوردرنمی آید، به همین خاطرآقای احدی درمقاله "زوال پشتونها درافغانستان" ناگزیربه احتمال وفرضیه سازی متوصل گردیده واین باربه تقاضای عاطفی درتحمیل استراتیژی پشتونیزه سازی افغانستان وپذیرش هویت پشتونی توسط اقوام دیگرروی آورده ونوشته است که "پشتون ها معتقدند که آنها اکثریت رادرافغانستان تشکیل میدهند…واقلیتها باید هویت پشتونی دولت افغان رابپذیرند، چون اکثریت گروه های تباری دیگردرمنطقه دولت های خودرادارند."([19])

آقای احدی میخواهد باورخودرا درمجزا جلوه دادن اقوام غیر قبیلوی درنداشتن مخرج مشترک آنها درجهت حفظ اتحاد وهم رنگی شان بجای واقعیت بنشاند، تاآنها رابترساندکه مجبورباشند گفته های اورادرمقام دایه مهربان ترازمادر پذیراشوند. به نظرمیرسد چنین مخرج مشترکی بین اقوام افغانستان درگام نخست باورواعتقاد دینی آنها وبعداً زبان فارسی دری خواهد بود. زمانی که آقای احدی علی رغم واقعیت های ذکرشده مجموع اقوام غیرپشتون ساکن شرق وجنوب کشوررابا پیوند های جدید وکم ریشه درمخرج زبان پشتو جمع می کند، پس چگونه زبان فارسی بحیث زبان دوم اسلام وزبان منطقوی وزبانی که فرزندان همه اقوام کشورآن را اززبان مادران شان درگهواره فرامی گیرند، نمی تواند مخرج مشترک بین اقوام بوده باشد؟ چنین مخرج مشترک بصورت طبیعی درسطح بیشتراز60% نفوس کشوروجودداشته وبرای 40% دیگر ایجاد آن بدون اجباروبه صورت داوطلبانه ازطریق مراودات اجتماعی میسراست.

این سهولت هم پیوندی ومخرج مشترک تنها منحصربه افغانستان نمی ماند ودرسطح منطقه بروی شهروند افغانستانی بازارها ومارکت های اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی رامی گشاید. هرانسان باسوادافغانستانی ازهرقوم وتباری که باشد توسط زبان فارسی باجهان پیش رفته دراروپا وامریکا وسایرقاره های زمین وصل می شود وتحولات شگرف علمی، فرهنگی وسیاسی راازطریق کتب فارسی که بسیارزود پس ازنشراولی آن، به زبان فارسی ترجمه ووارد افغانستان میشوند، دریافت ومطالعه میکند. ازین رو کشوری که خودقادربه ایجاد چنین زمینه مناسب اکتساب علمی ودانشی جهان نیست، چراتلاش می کند این روزنه طبیعی رابروی دانشجویان وروشنفکران وعلم ودانش کشور مسدود نماید. درصورتی که هویت زدایی یا دشمنی بافرهنگ غیرقبیلوی جزوی راهکارهای استیلاگرانه نباشد. احدی می خواهد اگرنه به لحاظ علمی، فرهنگی، اکثریتی، بلکه به لحاظ سیاسی وبخاطرآنکه حاکمیت ایشان رادرجهان توجیه کند، باید به زبان پشتو ارجحیت سمبولیک داده شود. زیرا درهمه جهانی که قومی برسراقتداراست، زبان وفرهنگ آن ازلحاظ درجه رشد وتکامل اجتماعی نیزحاکم می باشد، اما درافغانستان که سلطه قبیلوی بیشترازدونیم قرن باسرنیزه ادامه یافته، فرهنگ سیاسی آن هنوزنتوانسته است بامطالبات سیاسی عصروزمان هم رکابی نماید. این نیازآقای احدی وشرکای فکریش راپس ازسرکوب ودهشت های فراوان ازعبدالرحمان تا ملاعمر، به تگدی فرهنگی تاسطح پذیرش اعزازی وسمبولیک زبان پشتو واداشته است. درحالیکه نیازحل مسایل اداری، اطلاعاتی، فرهنگی، تعلیمی وتربیتی ودادوستد بازاری رانمی شود بازبان سمبولیک ورسمیت اعزازی آن برآورده ساخت. ذخایرفرهنگی ومنابع علمی نگاشته شده به زبان پشتوویا ترجمه شده باین زبان درحدی نیست که نیازمندی های محقیقن وحتا محصلین دانشگاه ها رابرآورده سازد.([20]) وتجربه کشورهای دوزبانی بخصوص آنگاه که بانیات به خواهانه همراه نباشد به درد و التهاب هم ستیزی دراندوختن واکتساب به ابتکاروپویایی این زبان هامی انجامد، کما اینکه ترجیح سمبولیک زبان هرگز زمینه رشد وغنامندی زبان رابه بارنمی آورد، وسوگ مندانه چنین تحمیل های سمبولیک سازی زبان درگذشته بود که نتوانست پایگاه اجتماعی زبان پشتو راتوسعه بخشد وآن را همچوزبان پادشاه وحکومت، وزبان بین الاقوامی مردم افغانستان توسعه ببخشد.

نویسنده "زوال پشتونها درافغانستان" تلاشهای توام باسرنیزه نادرخان، سردار محمد هاشم خان ومحمد گل خان مومند رافراموش کرده است، که هم زمان باطرح پذیرش سمبولیک زبان پشتو ازمسامحه دولتمداران خوددرگذشته درجهت تحمیل زبانی صحبت نموده است وبالای زخم های ناشی ازضرب وشتم دیکتاتورانه آنها نمک "منت شکران گذاری" رابرمردم غیرقبیلوی گذاشته است ونوشته فرهنگ رابااصلاحاتی که برشمرده شد نخوانده است.

فرهنگ می نویسد: "درآن کوشش ها(برای پشتوسازی دروس مکاتب ومراسلات دولتی) مردم افغانستان ملیون ها ساعت کارراضایع کردند، معارف افغانستان ده ها سال عقب ماند، ولی دست آوردی نداشت".([21]) سردارهاشم خان درسال1937 ضمن مصاحبه ای تاکید نمود که "درسال1938 زبان پشتو بحیث زبان رسمی ما تبدیل می شود وزبان فارسی رابدورمی افگنیم و آنگاه هرکسی به افسانه ها واشعارما معرفت خواهدداشت وازآن به فرهنگ کهن خود افتخارخواهیم کرد وموجب اتحادما قرارخواهدگرفت." درهمان وقت روزنامه حبل المتین چاپ کلکته درواکنش به این سخنان نوشت: "تحمیل یک زبان تصنعی بحیث یک زبان رسمی آسیب بزرگی به وحدت مردم افغانستان واردخواهدکرد. برای حکومت بهتربود تاگروه اقلیت قبایل راوادارکند که زبان فارسی رابیاموزند، زیرا این زبان اکثریت مردم افغانستان است."([22])

سال هاپیش ازین داوری های احدی، بودند کسانی که برای غیرپشتون ها درکشورهای همسایه بنابه اشتراکات فرهنگی وتباری شان وطن ومیراث اجدادی تعین می کردند، وطالبان حین تصرف مناطق شمال افغانستان باتوجه باین نظریه فاشیستی اعلان نمودند که ازبک ها وترکمن ها به ازبکستان وترکمنستان بروند، تاجیک ها به تاجیکستان وهزاره ها به قبرستان([23]) وفقط طالبان یابه تعبیرآنها پشتون هادرافغانستان بمانند وبس. این دیگرصاف وساده بصیرت ووجدان انسانی گوینده گان این شعاررادرزیرپرده قوم محوری وعدول ازارزش های انسانی چه جای شهروندی پوشانیده وهمه فضایل وارزش های وطنی درزیرلفافه قوم ونژاد مستورگردیده است.

تنها آقای احدی وسمسور وبرادران طالبی شان چنین نمی اندیشند، بلکه یکی دیگرازهمین قماش بنام ع.لیوال این فکرراترویج می نماید که "درایران وتاجیکستان به زبان فارسی توجه لازم می شود، فقط زبان پشتواست که اگردولت افغانستان به آن توجه نکند، وارث دیگری ندارد."([24]) این رامی گویند سیاست "شترمرغی" که درصورت لزوم پرواز شتررامیخواهد ودرحالت دیگر باربردن مرغ را. گویی پاکستان فقط برای مداخله وتخریب افغانستان بوجود آمده است ورنه بیشترازدوثلث پشتون ها(حدودچهل ملیون) درپاکستان دارای اقتدارسیاسی، فرهنگی وسرزمینی هستند، اماچگونه خودراوارث زبان پشتونمی دانند؟ این آقایان چون دروغگوحافظه ندارند، ازین رومتضادحرف می زنند، وچنین حرف های راازروی اخلاص وصداقت نمی گویند، وازچنین توضیحاتی فقط قصد آب گل آلود کردن رادارند. همه میدانیم که همین هایند که به کسانی که اصطلاح "دانشگاه" و"دانشکده" ومصطلاحات ناب زبان فارسی رابه کاربرند، فوراً اورابه ایران گرایی وتاجیک گرایی و ناسیونالیسم متهم می سازند.

مکث برمنظره ساختاراجتماعی افغانستان نشان میدهد که درحال حاضر بیشترازهرزمان دیگرقوم گرایی ذهن تمام گروه های اجتماعی افغانستان رابخود مشغول داشته است. کمترکسی رامی توان سراغ داشت که فارغ ازدل مشغولی های قومی به حال تمام مردم درمانده ومظلوم افغانستان وامورملت سازی وترتیب نمودن مقدمات آن بحیث زیربنای همبستگی ملی فکرکند. زمانی که جامعه ما به چنین بحران سیاسی وهویتی مواجه باشد، بی تردید ازنبود واقعیت ملت خبرمیدهد، زمانی که ملت به مفهوم واقعی آن درکشور وجودنداشته باشد، حرف زدن ازدولت ملی درحکم پای ماروچشم مورخواهدبود، زمانی که ملت ودولت ملی تشکل نیافته باشد، اصلاً ازملی گرایی وناسیونالیسم به مفهوم کلی آن(روح ملی) نمی توان سخن گفت. پس درچنین زمانی غرض ازچاپ وانتشار اطلس اتنیکی غیرپشتونها درافغانستان چه هدفی میتواند مطرح باشد؟ درحالیکه دولت بی توجه به تدقیقات وپِژوهشهای علمی وجامعه شناسی دانشمندان ومبادی هویتی شهروندان همه رابنام "افغان" ثبت دفاتر رسمی(شناسنامه وگذر نامه)ها مینمایدودرینحال لازمه کاربرد (اطلس غیرپشتونها درافغانستان) چه خواهد بود؟ درینحال درمیابیم که مراجعی دررابطه به اقلیت واکثریت خواندن اقوام برادرافغانستان با متفرق ساختن آنها ازهمدیگر آب درآسیای دشمن میریزند واسباب مداخلات متکرر بیگانگان رابهر اسم ورسمی مساعد میسازند.

[1] – لورل کورنا، افغانستان2002، ترجمه فاطمه شاداب، چاپ تهران1383 
[2] – به نقل ازتاریخ تحلیلی افغانستان، تالیف عبدالحمیدمحتاط، ص72 
[3] – نوشته کاتب راگریگوریان نویسنده امریکایی باتذکر"دوثلث باشنده گان شهرها وبیش از30% کل نفوس افغانستان راتاجیکهاتشمیل داده اند" تائید میکند- ظهورافغانستان معاصر،چاپ1969،ص33 به نقل ازتاریخ تحلیلی افغانستان.
[4] – درثبت ارقام نفوس چهارقوم بزرگ افغانستان اعتباراززمان کاتب یک تناسب منطقی وجوددارد که تاکنون تداوم خودراحفظ نموده است. ازین روبرشمردن این کمیتهای باسوء نیت 5-10% کل نفوس کشوراشتباه عمدی میتواند باشد.
[5] – ماوپاکستان،ص463 
[6] – ارقام فوق رامیتوانید درمنابع ذیل مطالعه نمائید: مجله های ملیتهای برادر، سیاست فارسی بی بی سی اپریل1998، درافغانستان ژبی،ص27، ماوپاکستان ص463 
[7] – محمد ابراهیم عطایی، تاریخ معاصرافغانستان، صص557، 562
[8] – بارنت روبین1992-26 به نقل ازنقدی برساختارنظام سیاسی درافغانستان، اثرمجیب الرحمن رحیمی،ص87
[9] – خلیل زاد،1984-660 به نقل ازنقدی برساختارنظام درافغانستان،ص87 
[10] – نسیم جواد، افغانستان کشوراقلیتها1992، به نقل ازهمان اثر،ص88 
[11] -http/www.cia.gov/library/publication/the world-factbook/geos/af.htm*pcopic 
[12] – بارنت روبین، اقتباس ازنقدی برساختارنظام درافغانستان،ص93
[13] – به حواله دکترمهدی ازقول جنرال محمدداودداود معین مخدرات وزارت امورداخله.
[14] – رک دوست محمد دوست، دافغانستان ژبی، کاتب هزاره، فصلی درمعرفی اقوامی که پشتون وانمود شده اند، نژادنامه افغان، ص111، برگرفته ازمقاله دکترمهدی، نظریه های تامین ثبات وحل مناسبات تباری،ص120 
[15] – فیض محمدکاتب، نژادنامه افغان،ص154
[16] – همان اثر،ص139
[17] -بیلیو، نژادهای افغانستان، چاپ کلکته1833 
[18] – به نقل ازعبدالحمید محتاط، تاریخ تحلیلی افغانستان، صص61-62
[19] – انورالحق احدی، زوال پشتونهادرافغانستان، سایتهای انترنیتی پیمان ملی وکتاب حل مسئله تباری درافغانستان
[20] – دکترمحیی الدین مهدی، حل مسایل تباری درافغانستان،ص137 
[21] – میرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان درپنج قرن اخیر، ج1ق2،ص637 
[22] – به نقل ازتاریخ تحلیلی افغانستان، تالیف عبدالحمید محتاط،ص102 همچنین دکتر مهدی، حل مناسبات تباری درافغانستان،ص132
[23] – سایت فارسی بی بی سی، بقول ملاعبدالمنان نیازی
[24] – عبدالغفورلیوال، دربحثی بارهنوردزریاب وعبدالسمیع حامد درتلویزیون آئینه