آرشیف

2015-6-19

رهگذر .

خـــواب ظالم بهتر از بیداری آن

وجدان تاریک واحساس مرده حاکمان در ولایت غور من را هیچ وقت تا این حد گیچ و حیران نساخته بود که حال ساخته است.سال گذشته را مردم مظلوم ولایت غور سال تمهید،مقدمه؛ تعارف وآماده گی حاکمان جدید الورود ونا آشنا به این سر زمین تعبیر میکردند.سعادت ونیک بختی خودرا بعد از تجربه وآشنائی حاکمان به مصائب ومشکلات مردم در سال جاری به انتظار نشستند. اما سال جاری چه سالی است ؟ که حاکمان مانند سال گذشته اقامت خودرا درین سر زمین {چغچران} با مقدار عاید بدست آمده تخمین می زنند..وهیچ فرصت برای کار وبر نامه منظم بخاطر مردم غور ندارد ؛ هر زمانیکه مبلغ قابل پیشبینی عاید شود غور را به قصد کابل ترک میکنند ؛ هفته ها وماها به دور از وظیفه ومسئولیت سپری مینمایند.بی سر نوشتی بی نظمی وبی اداره گی وسر در گمی را یار وهمدم مردم میسازند. نه وزارت داخله از وی می پرسد ونه ریاست دولت که محل وظیفه شما کجا ست.

درین روز ها که چهره والی صاحب را نسبت غیابت طولانی اش تقریبا فراموش نموده بودم با همان عادت همیشگی دروازه های ادارات ودفاتر دولتی را دق الباب واز حال واحوال مآمورین وپیشرفت کار ها که بیشتر به حواله وتقسیم تخصیصات خلاصه میشود پرس وچون نمودم ، برخی چون برگ بید میلرزید که نفری والی صاحب در نزدیکی ها است بسیار نپرس ، وعده میگفتند برادر به این کار ها چه کار داری ؟ کی بیکار است از فرسخ ها دور بیاید ودرین شرائط به غور خدمت کند وخود ما هم که یکدیگر را تحمل کرده نمیتوانیم… گفتم برادر منظورم این نیست که آمر وحاکم از کجاست  میدانم مردم غور به حاکم ووالی که از دور بیاید عاشق اند .مقصدم این است که والی صاحب با آغاز فصل کار وگرمی در سال جاری ازغور به طرف کابل ولتوانیا رفت وبعد از غیابت طولانی دوباره به غور بر گشت وطبق معمول با مسؤلین ادارات وولسوال ها دیدار کرد وبعد از دیدار مختصر به بهانه اشتراک در جلسه والی ها وقوماندان دوباره عازم کابل شد وقریب دوماه میشود به اروپا است وغور چون گله بی چوپان است  واوضاع امنیتی هم هر روز بد تر شده می رود آخر سر نوشت این ولایت واین مردم چه میشود میترسم این رمه بی پاسبان شکار گرگ ها نشود؟ واز طرف شما مأمورین والی صاحب را یاد نکرده اید؟ یکی با عصبانیت پرسید خیلی شیفته دیدارش هستی ؟ گفتم نه ؛گفت پس دست از سر ما بردار حوصله ما هم بیشتر از حوصله تو نیست. وقتی مآیوسانه بر گشتم یکی از کارمندان دفتر را ترک کرد وبامن قدم زدن را آغاز نمود در مسیر راه گفت تو هر روز پرس وچون میکنی برو آدم غریبی هستی پشت کارت گفتم من چندان وظیفه ندارم که سبکدوش شوم گفت دیگران را سبکدوش میکنی باز حیران ماندم وگفتم من چه کاره ام که کسی را منفک وسبکدوش کنم؟ گفت مزاح کردم خفه نشو ..چون مرد کتاب خوان وادیب بود گفت از امام ابوحنیفه رح پرسیدند خواب بهتر است ویا بیداری ؟ او در جواب گفت برای ظالم خواب وبرای عادل بیداری – حال من برایت میگویم از حضور والی صاحب غیابتش بهتر است مردم غور بیزار از دیدار آن هستند حرف من را بجائی نگوئی گفتم خوب است این را من هم میدانم از هم جدا شدیم واما جواب را به کنایه گرفتم.

خدایا مردم غور لیاقت وشایستگی هیچ چیزی را ندارند؟ راستی از ماست که بر ماست- حال والی صاحب هر چه باشد حاصل اشک وناله مردمی است که ماها وروز ها به دروازه های کابل بخاطر والی که خارج از ولایت غور باشد اشک ریختند تا خداوند دعای شان را اجابت کرد واز عالم دور واز دل صخره های رنج آشنائی {بدخشان} چون غور مرد بیگانه وبیطرفی به این سر زمین فرستاده شد تا آرزوهای باقیمانده منتظرینش را بر آورده سازد. اما چنین اجابت هیچ نیاز را پاسخ نبود. 

* شعار آشتی ملی را در غور سرداد. دشمنان ومخالفان که وساطت هیچ فرد غوری را قبول نکردند با اشاره این مرد بزرگ در تغه تیمور بر یک دستار خوان نشستند وشعار صلح وآشتی سر دادند…اما دیری نگذشت که اختلافات بحالت اولی بر گشت.

* با فراخاندن خبر نگاران وهیئات کابل بیرق عدالت وآشتی را بدرب خانه های مردم به هم دشمن دولتیار بلند کرد وظالم ومظلوم را از طریق تلویزیون به معرفی گرفت بازهم این درامه خاموش شد. مردم این ولسوالی به انتظار صلح وآشتی وبر گشتن بر سر خانه وکاشانه خود نشستند وتا هنوز به همان نقطه قرار دارند که داشتند.

 * بر گشت مهاجرین تولک وتیوره وشعار صلح وآشتی شعار دیگر بود که چون رویائی بر سر ودماغ منتظرینش باقی ماند وهر گز قدم درین راه بر داشته نشد.

* تو هین وتحقیر موی سفیدان و کارمندان دولت بهترین تحفه این مرد رویائی مردم غور است که صبح وشام نثار شان شده ومیشود..

* به استثنائی پروژه های عادی ریاست انکشاف دهات وپروژه هائی إعمار لیلیه لیسه وتوسعه سرک شهر تا آهنگران ودولتیار که قبل از ورود ایشان منظور شده بود.دیگر هیچ اقدام بخاطر اعمار مجدد وتوسعه ولایت غور صورت نگرفته.

هیچ تحول در ادارات رو نما نگردید همه کار مندان که در زمان ایشان تقرر حاصل نموده اند به مراتب ضعیف تر وکم اثر تر از کار مندان سابق اند.

ای کاش دولتی میبود که کار اولیائی امور مارا بررسی ومقایسه میکرد وبه مطبوعات مسپرد ودر مورد انسانهائی خوب وبد این سر زمین قضاوت میکرد تا همه میدانستند کی چه کار انجام داده است..

مردم ولایت غور از شاه صاحب بسیار انتظار دارند چون ایشان در زمان امنیت وآرامش حاکم شدند بر خلاف والی های سابق هیچکس در کار ایشان بخاطر تضاد ها ومخالفت های قومی ومنطقوی سنگ اندازی نکرد؛ متأسفانه ایشان ازین فرصت استفاده نکردند بیشترین وقت حاکمیت را در غور داشتند اما بدون دست آورد.. دل هارا افسردند؛ رشوت  وفساد را علنی ساختند به مردم نهایت بی إعتنائی کردند.گروپ های مسلح سابق را بیشتر از گذشته فعال ساختند وبه تفنگ سالار ها تکیه نمودند.

حال بر خلاف روز های اول مردم غور میگویند – از بیداری ظالم خواب آن بهتر است ونسبت به حضور والی صاحب غیابت آن غنیمت است.