آرشیف

2015-6-19

رهگذر .

نه غم بستن در، و نــه سودائی سوختن سر

مکاتب ولایت غور بزیان حال فریاد سر میدهند که مارا از آ شوب وفتنه هراسی نیست. غم ما همین بودن ماست وبس. مارا ازین بیشتر نه سودائیست در سر ونه غمیست دردل وما در برابرهمه فرهنگ ستیزان وابلیسان زمان استاده ایم نه از بستن دروازه های خود بدست خفاشان جاهل هراس داریم ونه از سوختن ستون وپایه ها،.ما جمله غریبانیم زر وسیم نداریم  *  چون سیم نداریم زکسی بیم نداریم.  نمیدانم این ضمانت را مکاتب ولایت غور به کدام قوت وعظمت داده اند.در شرائط که کوه دشت میهن ما از دست جنگ افروزان آشوبگر به آتش می سوزد وهرروز مکاتب در جنوب وجنوب غرب وحتی شمال کشور یکی پی دیگری حریق میشود.بازهم مکاتب ولایت غور را نه تشویشی است بردل ونه سودایست بر سر.علت را درست نمیدانم، اما راویان محل چنین میگویند که مکاتب این ولایت را، دروازه به پهنای زمین، وسقف به بلندی آسمانهاست، که کسی را توانای بستن وسوختن آن نیست. همان است که این مکاتب بزبان حال شعار میدهند نه غم بستن داریم ونه هم سودای سوختن.برای قناعت خوانندگان حدقه دوربین ویا کامره عکاسی را وسیع ساختم تا من حیث سند چند عکس ازین مکاتب را بردارم وبه نمایش بگذارم تا دلیل باشد بر حقاینت این ادعا وعبرت باشد برای دوستداران خرد ودانش. وکلوخ باشد بر دست کسانیکه سنگ خدمتگذاری وعدالت گستری را بخاطر توسعه متوازن ومتناسب مکاتب در کشور بر سینه میکوبند.***

 تصاویر را که در فوق مشاهده میکنید از مکاتب ولایت غور است.این مکاتب از لحاظ ثبت وراجستر در دیوان وزارت معارف رسمی واز لحاط دفتری هم دارائی حقوق ومسئولیت های اند که سائر مکاتب در کشور دارند.با تفاوت اینکه شاگردان این مکاتب روزانه در هوای آزاد وزمین نمناک بدون داشتن کتاب ووسائل درسی حاضری میدهند وبعدا مرخص مسشوند چون نه از معلم خبری است ونه از وسائل تعلیم وتر بیه.درین منطقه چهارباب مکتب با وضعیت این چنینی مصروف فعالیت اند هر جند شاگردان تا صنف شش درس میخوانند ولی بعدازان شاگرد ها باید راه خودرا بگیرند هر طرف که دل شان میخواهد بروند.چون نه امکان جذب شان در دیگر مکاتب است ونه این مکاتب ارتقا میابند.

 وزرای محترم میگویند وعده را سه سال میعاد است .همیشه سال آینده ضامن امسال است با لهجه شرین وچهره حق بجانب میفرمایند سال آینده تمام ظروریات مکاتب را رفع خواهند کرد . طوریکه از رسانه ها میشنویم در بر خی از ولایات کشور سالانه بیست تا پینجا مکتب إعمار میگردد که 50% این مکاتب یا به آتش کشیده میشوند ویا دروازه های شان بروی فرزندان وطن مسدود است.به همان تناسبیکه دشمنان میهن وانسانیت با خشونت وفرهنگ ستیزی در جهت نا بودی مراکز علمی میکوشند به همان تناسب وزیر صاحب معارف برقابت می پردازد و در همان مناطق بر بالای دود وخاکستر  مکاتب را إعمار مینماید. .برای وزیر صاحب مهم نیست که کسی قدر این مکاتب را میداند ویا خیر؟ بلکه برایش این مهم است که بودجه پیش بینی شده در محل مورد نظرش مصرف گردد.او دین ایمانی ووجدانی خودرا در برابر تعهد که إعمار غیر متوازن وغیر عادلانه مکاتب در ولایات  ادا نماید. والا مجبور است بودجه را به ولایات مصرف نماید که قلب وزیر صاحب هیچنوع علاقمندی به آن ندارد .اگر برای وزیر صاحب گفته شود خیر است حال که در زابل وهلمند وخوست وغیره امنیت نیست شما هم سرمایه های وطن را بدست آتش ندهید فعلا تا إعاده ثبات وامنیت این بودجه را به ولایات آرام مصرف کنید جواب وجدان ایشان این است این بودجه را به آتش میدهم اما به ولایت که تقدیر شان به محرومیت رقم خورده نخواهم داد.این سوگند وندای وجدان تمام حاکمان افغانستان است که تبعیض را حتی در ادارات جائز میدانند مثلا ولایات درجه سه، مردم درجه سه، تشکیلات درجه سه، مأموین هم به حساب منطقه درجه آخر اند که این ظلم در افغانستان رنگ قانونی هم دارد ودر حوزه های قانون گذاری چنین فیصله شده که برخی ولایات درجه سه بوده إجراأت شان به تناسب ولایات درجه یک از أعتبار بر خوردار نیست که باز بجایش یاد آور خواهم شد.