آرشیف

2015-6-19

رهگذر .

نگاه تحلیلی بـــه اوضاع امنیتی شهرک

تحولات امنیتی غور وبمباردمان ملا مصطفی وشهادت اطفال در جنب کشته شدن افراد مسلح من را واداشت تا باری دیگر حوادث وتحولات این خطه فراموش شده ودر مانده را به بحث وبر رسی بگیرم. شهادت اطفال معصوم وعدم همدردی با والدین شان من را آزار میدهد با خود میگویم شاید افراد مسلح مخالف کشته شده انداما اشک والدین هشت طفل شهید نیز پاک کردن میخواهد میدانم دولت مرکزی خودرا به مصیبت های مردم غور شریک نمی سازد وحال لازم میدانم تا روی این مشکلات بحث کنم وحقایق را گزارش وار تحریر نمایم تا اگر أهل دانش وشخصیت های دلسوز بتوانند راه های حل از بین این نوشته در یابند وجلو انکشاف مصیبت را بگیرند.اول لازم میدانم به سر نوشت ملا مصطفی به پیچم واینکه چراه قصه تا این حد بدرازا کشید.

ملا مصطفی برایم یک معما شده طالب است؟ دولتی است؟ راهگیر است؟ خدمتگار مردم است چه هست؟مشکلات منطقوی دارد؟ اختلافات شخصی اورا به دشمنی با امنیت عامه دولت وتا نیرو های آیساف واداشته آخر مشکل چه هست؟ این مسئله باید بر رسی شود تا مردم ما در جهت تأمین امنیت خود بأندیشند واگر به این فکر باشند که دولت مشکل شانرا حل خواهد کرد ویا دست های الوده دیگر هر گز نه..برای اینکه تصمیم درست گرفته شود لازم میدانم کمی به گذشته بر گردیم حوادث غمبار وچانس های از دست رفته را یک بیک حساب کنیم وراه حلی درین مورد جستجو نمائیم..

 

نگاهی به گذشته ملا مصطفی:

ملا مصطفی فرزند حاجی عبدالعزیز از قریه دهن حصار ولسوالی شهرک است وی در ابتدا از افراد سر شناس غور نبود ودر زمان حاکمیت طالبان نام آن بر سر زبانها افتاد.او گاهی با حاجی گل خان یکی از فرماندهان جهاد سابق وولسوال شهرک در جنگ وزمان در آشتی بود منتها از طالبان حمایت میکردوقتی طالبان سقوط کرد نسبت هراسیکه از حاجی گل خان ولسوال وقت شهرک داشت به امیر اسماعیل خان پیوست وبه یکی از متحدین اسماعیل خان تبدیل شد.ازانجائیکه روابط اسماعیل خان با  داکتر ابراهیم ملکزاده والی وقت غور وحاجی گل خان خوب نبود ملا مصطفی را تشویق ومن حیث متحد خود نگاه کرد.یعنی روابط ملا مصطفی بیشتر با اسماعیل خان بود واو هم نمیخواست مشکل غور راه حل صلح آمیز داشته باشد.اینجا ضعف از سران غور بود باید ملا مصطفی را دست کم نمیگیرفتند وبا خود میداشتند در حالیکه باوی ارتباط داشتند اما بوی امتیاز نمیدادند واورا خلع سلاح کرده هم نمیتوانستند.

ملا مصطفی از زمان سقوط طالبان تا  اوائل سال 1383 در منطقه خود بود بولسوالی شهرک نیامد وافراد مسلح خودرا داشت واز طرف اسماعیل خان حمایت مالی ونظامی میشد اما جنگ ودر گیری محسوس نداشت حتی با کسانیکه حالا مخالف است روابط ومجلس داشت.در تابستان سال 1383 وقتی اسماعیل خان از طرف امان الله وخواجه عیسی وداکتر ابراهیم ملکزاده  وغیره مورد حمله قرار گرفت ملا مصطفی از اسماعیل خان جانبداری کرد.اختلافات وبی اعتمادی بین ملکزاده وملا مصطفی از همین جا زیاد تر شد.

بعد از تبدیلی ملکزاده از غور ،ملا مصطفی تیر ماه سال 1383 یکمقدار سلاح ثقیل وخفیف خودرا به چغچران آورد وبرسم تسلیمی در پهلوی دولت قرار گرفت واز دولت تقاضا کرد تا بوی وظیفه بدهد واو علاقمند است من حیث فرد ملکی با دولت کار کنداما،والی آن زمان که صلاحیت محدود داشت  نتوانست ازین فرصت استفاده کند وراه آشتی وصلح را هموار سازد اورا بکابل فرستاد و بوی وعده سپرد تا آنرا وظیفه دولتی بدهد ازانجائیکه این وعده عملی نشد ملا مصطفی از کابل عقده مند بر گشت وبرای خود متحدین زیاد پیدا کرد ودوباره به منطقه رفت ودست به تشکیل گروپ مسلحانه زد.

گویا درین وقت چانس صلح از دست رفت درین نوبت دولت ومخالفین منطقه ای ملا مصطفی بودند که نتوانستند ملا مصطفی را در پهلوی خود بگیرند واز اسماعیل خان جدا سازند .

– ملا مصطفی بعد از بر گشت با مخالفین خود{حاجی گل ولسوال سابق شهرک} آشتی کرد وسر انجام این آشتی به قتل حاجی گل انجامید حاجی از طرف افرادوی کشته شدند واختلافات منطقوی وی اوج گرفت.واین قتل قتل های دیگری نیز در پی داشت.ملا مصطفی بنام دشمنی منطقوی سلاح بیشتر جمع کرد اینبار شعار آن دشمنی منطقوی بود نه دولت.

بعد از قتل حاجی گل اختلافات منطقوی ملا مصطفی با همسایه هایش یا طرفداران حاجی گل شدت پیدا کرد وباعث چندین قتل وکشتار شد وطرفداران حاجی گل که در دولت بودند با استفاده از امکانات دولت بر ملا مصطفی فشار آوردند  ملا مصطفی هم آرام ننشست وبا همکاری  یکتعداد دیگر ولسوال شهرک ارباب محمد وقاضی محکمه را که از مخالفین وی بودند از پیش روی خود برداشت.وبر کاروان قوماندان امنیه که از نجراب بود شبخون زد او را بجرم حمایت از مخالفینش با تعداد زیادبه قتل رسانید ووسائل نقلیه دولت را با سلاح ومهمات با خود برد.اینبار زخم ها عمیق تر شد.ولی باز هم ملا مصطفی اعلان نمود که با دولت مشکل ندارد وتنها با مخالفین خود می جنگد.

– نیرو های امنیتی ویا واضح تر بگویم قوماندان امنیه جنرال شاه جهان نوری ملا مصطفی را بنام مذاکره خواست وآنرا در مجلس که در کمنج دائر شده بوددستگیر وبا خود برد وبالای مناطق آن عملیات نمود افراد ملا مصطفی فرار وپوسته دولت در دهن حصار جا بجا شد.. ملا مصطفی بعد از دستگیری اول در چغچران وبعدا کابل وازانجا به محبس هرات فرستاده شد.

چانس دیگریکه دولت از دست داد همین وقت بود..یعنی دولت باز هم میتوانست با زیر نظر داشتن ملا مصطفی بجای عملیات نظامی پروسه صلح را دنبال کند وملا مصطفی ومخالفین وی را همزمان خلع سلاح کند اما اینبار دولت گمان کرد مسئله ختم شده.اما چنین نبود

دیری نگذشت که نفری ملا مصطفی به منطقه بر گشتند وآهسته آهسته مناطق خودرا به کنترول خود گرفتند وامنیت منطقه خودرا ضمانت نمودند وبا قوماندان امنیه تماس تأمین کردند قوماندان امنیه هم نفر های ملا مصطفی را مسلح ساخت وهم یکمقدار سلاح بفرزند حاجی گل خان داد که امنیت خودرا بگیرد یعنی هردو طرف را سلاح داد.؟

– ملا مصطفی هم به هر شکلی که بود دوباره از محبس هرات رها وتوسط موتر های امنیت ملی به منطقه اش انتقال داده شد ولسوال شهرک وموی سفید ها چندین بار جلسات صلح را داتر وبین طرفین رفت وآمد کردند ولی سودی نداشت.بخاطر اینکه از داخل ارگانهای دولتی با ملا مصطفی ارتباط تأمین وبوی وعدۀ همکاری استخباراتی وغیره داده میشد. وقتی ملا مصطفی کسی را به گروگان میگیرد افراد از قوماندانی امنیه ولایت میتوانند میانجی گری کنند وموضوع را حل کنند.در حقیقت ملا مصطفی نمیتوانست دیگر به پروسه صلح اعتماد کند. 

ملا مصطفی در سال 1387 بالای مناطق مخالفین خود در شهرک نیز حمله کرد ونائب خان وارث حاچی گل را نیز از بین برد وبعد بالای پسته بند سلمادر مرز هرات حمله کرد وبه تعداد ده نفر از افراد امنیتی پوسته را کشته وزخمی ساخت وجنگ آن با ولسوالی چشت هرات بود ویکتعداد هم پیمانان بنام سید ولی وسید میرزا از چشت پیدا کرد.او با ضعیف شدن دولت در ولایات دیگر ورشد روز افزون طالبان بیشتر رشد کرد.تا جائیکه درین اواخر کنترول شاهراه هرات وغور را بدست خود گرفت واز اموال کمکی مؤسسات حق خودرا آنطوریکه دلش میخواست بر میداشت وولسوال را در جریان قرار میداد و با هر مزاحمتی مقاومت میکرد. بازهم دولت در بین قوم خودش تخم نفاق را کشتند.

أخیرا دولت قوم های انرا به دو دسته تقسیم کرده ویک گروپ را به سر گروپی قوماندان امر الله بر ضد آن مسلح ودر منطقه شیر خاج جا بجا نموده است.خوب فکر کنید دولت میخواهد دشمنی مردم را عمیق تر سازد ومردم را بوسیله خود شان میکوشد از یکطرف ملا مصطفی را با موتر های امنیت ملی تا منطقه بدرقه میکند واز طرف دیگر در مقابلش از قریه وقوم خودش گروپ مسلح میسازد این کار را قل اردوی ظفر وقوماندانی امنیه هرات انجام داده یک قل اردو؟؟؟.امید قوم های نزدیکش احتیاط کنند ودشمنی را بگردن نگیرند.

 

ملا مصطفی دو رخ میزند ودولت را دیوانه فکر میکند.

ملا مصطفی هم دولتی است وهم طالبی او در حالیکه ادعا میکند با دولت مشکل ندارد وطالب نیست درین اواخر موتر نیرو های آیساف  را از منطقه دره تخت گرفت وبه منطقه خود انتقال داد وشوق سواری این موتر با عث کشته شدن 16 تن افراد مسلح وهشت طفل معصوم گردید.وافراد ملا مصطفی وخودش در آخرین بیانه خود گفتند ما تا هنوز با دولت مشکل نداریم واین بمباردمان نتیجه مخالفت های قومی وداخلی است.در حالیکه یوسف احمدی سخنگوئی طالبان میگوید ملا مصطفی از قوماندانان ماست وبه مشوره ما کار میکند وهمچنان نیروهای ایساف آنرا به همکاری با شاخۀ قدس سپاه پاسداران ایران متهم میکنند.

بلی طبق اظهارات سنگریار ولسوال شهرک ملا مصطفی هم با طالبان ارتباط دارد وهم با افراد دولت وهم از امیر اسماعیل خان مشوره میگیرد هم زمان با شعار صلح ودوستی با دولت جنگ هم میکند.او با مخالفین خود در غور ومخالفین اسماعیل خان در هرات نیز جنگ میکند؟؟؟

از شما می پرسم راه حل چیست:؟راه حل وجود دارد ویا خیر.؟

 از نظر من از شعار ملا مصطفی بوی صلح میاید واز عمل آن بوی دشمنی وجنگ.ولی باز هم امید به صلح است چون قبلا اشاره کردم با همه اشتباهات سه بار چانس صلح را به دولت داده که دولت استفاده نکرده است.چرا؟ملا مصطفی را عدۀ در داخل دولت تشویق میکنند تا به موضع خود ادامه دهد وازوی من حیث وسیله فشار علیه رقبای خود در منطقه استفاده میکنند ورنه مشکل ملا مصطفی وقت حل بود وکار به اینجا نمیکشید.

 

به ملا مصطفی باید فهمانده شود:

حالا هم اگر به ملا مصطفی فهمانده شود که دولت از ارتباط شما با طالبان اطلاع دارد وشعار های شمارا قبول ندارد وی به صلح وآشتی متقاعد میشود.متأسفانه عدۀ از داخل دولت بوی دستور میدهند هر چه دلت میخواهد انجام بتی وتنها بگو من مخالفین منطقوی دارم سلاح خودرا بزمین گذاشته نمیتوانم با دولت مشکل ندارم گپی نیست ما هم شعار های ترا در دفاتر وداخل شهر تبلیغ میکنیم.

آخر باید برایش گفته شود پوسته سلمه از دولت وبند برق از همه ملت است نه از مخالفین شخصی تو.بوی فهمانده شود که موتر های گندم از دولت ومؤسسات است نه از مخالفین سیاسی شما. بوی گفته شود که آیساف هیچ قرابت با مخالفین شما ندارد واین عمل شما مخالف دولت است واگر در شعار خود صادق میباشی با دولت تفاهم داشته باش. امنیت را مختل نکن راه ها مسدود نساز حاکمیت قریه را ترک کن با دولت یکجا شو وبعدا با مخالفین خود صلح کن. واگر ملامت بودند در جنگ دولت ترا حمایت مکیند.

دولت بخاطر حل مشکل ملا مصطفی سه مرتبه چانس را از دست داده: ملا مصطفی رهبر سیاسی نیست بلکه فر مانده چند قریه بنام قوم است.او چندین بار به صلح تن در داده که دولت کوتاهی کرده است.مثلا

1- حین سقوط طالبان اداره غور ظرفیت وتوانای جذب آنرا نداشت وبه آن به چهره دشمن نگاه کرد وآنرا قصدا از خود دور وبدامن اسماعیل خان انداخت.

2- دولت در سال 1383 بخواست ملا مصطفی که میخواست در ادارات دولتی کار کند پاسخ مثبت نداد وورا دوباره بدامن اسماعیل خان انداخت .درحالیکه ملا مصطفی درین زما تقاصای بسیار کمی داشت وسلاح خودرا هم تسلیم داده بود.

3- در سال 1385 ملا مصطفی بنام مشوره وصلح با قوماندان امنیه نشست کرد، اما قوماندان امنیه بجای عملی ساختن صلح آنرا دستگیر وبه کنج محبس انداخت وبعد بوسیله کسانی رها شد که میخواستند ملای مصطفی عقده مند را با خود داشته باشند. این سه چانس از دست رفت. از زخم کوچک زخم بزرگ جور شد.

حالا هم ملا مصطفی به صلح اظهار علاقمندی نموده خودرا از دولت میداند.میشود هیئت مؤظف شود هیئت با صلاحیت ودلسوز نه کسانیکه از داخل ارگانهای امنیتی چغچران باوی تماس دارند واورا به جنگ تشویق میکنند.اگر دولت خواسته باشد مشکل حل میشود دولت بخاطر مرحم گذاری باید امتیاز بدهد وجبران کند آنچه را مردم نمیتواند دولت میتواند واگر دولت این کار را نکند مردم غور هم دیوانه اند که خودرا بخاطر آن بکشتن میدهند.دولت نباید گروپ های مخالف رامسلح ودر مقابل یکدیگر قرار دهند ودشمنی مردم را عمیق سازد کاریکه چهار سال میشود انجام میدهد.