آرشیف

2014-12-29

یونس عثمانی

آرزو

وقتیکه به خوابم می آیی

بمن
یک سبد گل

یا چند دسته بنفشه
ویا چند مشت برگ گلاب

بیاور
تا با آنها
جای پای ترا
در کوچه های رویای خود نشانی کنم
وقتیکه
دلم دیدن ترا میخواهد
ازآن راه بسوی تو بروم
چونکه تو
دیگر ، تنها

بخوابم می آیی
من شب ها
در انتظار تو
با دسته های گل خوابیدم
مگر
نیامدی
همه گل ها پژمردند
خشکیدند
و پرپر شدند
تمام جای خوابم با برگهای خشک گل
پوشیده است
ای کاش 
تو میبودی 
و می دیدی
که آن چقدر زبیاست
بسترم به تابوتم می ماند
که در آن خوابیده باشم
وتو 
آنرا گل پوش کرده باشی 
وقتیکه به آن نگاه میکنم
آن آرزو ام که با تو رفته است
بیادم می آید
آن دیگر نمی آید
وتوهم 
تنها به خوابم می آیی.

 

شعر از: محترم محمد یونس "عثمانی "