2014-12-29
یونس عثمانی
شب از نیمه گذشته بود
آخرین ذرۀ لاشۀ روشنی
در شکم شب هضم شده بود
آخرین پارچۀ هیاهوی روز
در حلقم سکوت شکسته بود
هوای باغچۀ خانه ام
بدن سرما خوردۀ خودرا
در نمد گرم غبار پیچیده بود
تصویر فردا در پردۀ تاریک زمان
نمایان نبود
من در بستر تب آلود اندیشه ها
ساکت و بی حرکت افتاده بودم
چشمان ام کشاده بود
دستان ام چون شاخ های نخل سرما زده
در دو کنارم خشکیده بود
و نگاه ام را در صفحۀ عاج گونۀ رویم
یخ زده بود
انگار که جسدم در هرم سرد تاریکی
مومیایی شده بود
افکارم بامن نبود
آنها در آغاز شب
ز دریچۀ تنگ خواب بیرون جهیده بود
و در امتداد کوچه های خلوت رویا
به دور دست ها رفته بود
تا از میان گمشده گان در آن سوی گردنه ها
اورا پیدا کند .
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
بستر تب آلود