آرشیف

2014-12-29

یونس عثمانی

سنـگـستـــان

 

 

اگر به شهر من می روی،همسفر
سنگ ببر
در شهر من شیشه بازار ندارد
درآنجا همه در جستجوی سنگ اند
یکی در صدد آن است
که قصری از سنگ آباد کند
دیگری می خواهد
که دل خودرا از سنگ بسازد
تا دربرابر سنگ دیگران آسیب ناذیر باشد
ودیگری سنگ می پالد
که به شیشهٔ دیگران بکوبد
وآن را میده کند
در شهر من همه ازسنگ سخن می زنند
منادی ها در وصف سنگ گلو پاره می کنند
و سنگفروش ها درستایش آن قوالی می خوانند
اگر کسی در بارهٔ شیشه دهن بگشاید
از گریبان اش می گیرند وسنگسارش می کنند
اگر نمتیوانی سنگی ببری، همسفر
پس دلی ازسنگ یا سخنی از سنگ ببر
سخنی زشت ودرشت ـ
سنگپارچه ای که ازفلاخن زبان می پرد
درست به شیشه ای دل اصا بت می کند
و آن را بیدرنگ می شکند
ويا سخنی در وصف سنگ ببر، همسفر
یا غزلی که در آن سنگ شیشه ترسیم شده باشد
ویا قصیده ای که مضمون آن سنگ باشد 
اگر به شهر من می روی، همسفر
سنگ ببر

 

یونس عثمانی 
کانادا 
با سلام و احترام مجدد