آرشیف

2015-1-9

الحاج عبدالحی پیرزاده

گـنـــاه کــــه بیشتر است ؟!

۷۸۶ / " الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین " آیه دوم سوره بقره " الم ، این آن کتابیست که درآن شک نیستو رهنمای متقیان است / واعتصمو بحبل الله جمیعا و لا تفرقوآیه ۱۰۳ آل عمران "و همه گی دست در ریسمان خدا ( قرآن ) بزنید و پراگنده مشوید " افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدو ا فیه اختلافا …ث آیه ۸۲ سوره نساء" آیا در این قرآن تدبر نکردند ؟ و اگر این قرآن از نزد غیر خدا می بود هر آیینه در آن اختلاف فراوان می یافتند " << سوره قمر آیه ۱۷ " و لقد یسرنا القرآن للذ کر فهل من مذکر " " و ما قرآن را برای وعظ و اندرز آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد ؟ " << و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل …" آیه ۸۹ سوره نحل " و ما بر تو این کتاب ( قرآنکریم ) را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند و برای مسلمین هدایت و رحمت و بشارت باشد " << حم تنزیل من الرحمن الرحیم کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون " آیات ۱ تا ۳ سوره فصلت >> حم ( به قول بعضی مفسرین رمز رسالت است یاقسم به خدای حمید و مجید ) ( که این قرآن ) تنزیلی از جانب خدای بخشنده و مهربان است ،/ کتابی است که آیات جامع اش به صورت قرآنی به زبان فصیح عربی برای دانشمندان روشن گردیده است " < < ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر المومنین الذین یعملون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا آیه نهم سوره اسری >> " همانا این قرآن ( خلق را ) به راست ترین و استوار ترین طریقه هدایت میکند و اهل ایمان را که نیکو کار اند به اجر و ثواب بزرگ بشارت میدهد " << و ما علمنا ه الشعر و ما …آیه ۶۹ سوره یس >> " و ما او را ( محمد ص را ) شعر نیا موختیم و نه شاعری شایسته مقام اوست بلکه این کتاب چیزی جز ذکر الهی و قرآن روشن بیان خدا نیست " << و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذو هذا القرآن مهجورا آیه ۳۰ سوره فرقان >>" در آن روز رسول ( به شکوه از امت در پیشگاه رب العزت ) عر ض کند : بار الها ( تو آگاهی که ) امت من این قرآن را متروک و رها کردند " و لطف فرموده آیه های که ذیلا رفرنس شان را ارایه میکنم نیز تلاوت بنمایید / آیه ۱۷۴ سوره نساء / آیه ۱۵ سوره مایده / آیه ۱۵۷ سوره اعراف / آیه ۵۷ سوره یونس / آیه ۳۷ سوره رعد /آیه ۹ سوره حجر / آیه ۳۹ و ۴۱ و ۸۱ و ۸۲ و ۸۸ سوره اسری / آیه یکم سوره فرقان / آیه ۱۹۲ سوره شعرا / آیه ۵۲ سوره شورای / آیه های ۷۶ تا ۷۸ سوره الواقعه / آیه ۲۱ سوره حشر / آیه ۸ سوره تغابن / و آیه ۱۳ سوره جن />> " آنکس که به قرآن و خبر زو نرهی = آنست جوابش که جوابش ندهی یتیمی که نا کرده قرآن درست = کتابخانه ای هفت ملت بشست " سعدی " " ای چنگ فرو برده به خون دل حافظ = فکرت مگر از غیرت قرآن خدا نیست " / ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد = لطایف حکمی با نکات قرآنی زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه سود =دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ = هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم عشقت رسد به فریاد از خود بسان حافظ = قرآن ز بر بخوانی با چهارده روایت گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا = حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس " حافظ " " احکام او دلایل تایید ایزدی = الفاظ او بقیت اعجاز مصطفی " جمال الدین " " ببینی بی نقاب آنگه جمال چهره قرآن = چو قرآن چهره بنماید زبان ذکر گویا کن باش تا روز عر ض بر یزدان = گله ز جان تو کند قرآن / گوید این ما حل مصدق تو = چند باطل کشید بر حق تو گوید ای کردگار میدانی = آشکارا چنانچه پنهانی / شب و روزم بخواند با فریاد = داد یک حرف من به صدق نداد حق نحو و معانی و اعراب = زو ندیدم به صدق در محراب / حنجره در سرود نیک آید = جامه غم کبود نیک آید بجز از گفتگویی دمدمه ای = نیست گوشی نصیب زمزمه ای / گه خواندی مرا به راه مجاز = خیره بگشاده چون خران آواز که بسی لاف زد به دعوای ما = پس ندانست قدر معنای ما / سوی میدان خاص اسپ بتاخت = روی ما از نقاب ما نشناخت بر سر کوی ما ز زشت و نکو = سگی آمد کسی نیامد ازو عقل و جان را به حکم من نسپرد = سوی رای و هوای خویشم برد گه به تیغ هوا بخست مرا = گاه بر دام نفس بست مرا / گه به سوی شراب راند مرا = گه به راه سرود خواند مرا گه شکستی چو چوب را سکنه = سرو روی حروفم از شکنه / گه چو قوال کرده از نغمه = متفرق حروفم از زخمه ای مدبر ز مدبری چونین = خواهم انصاف تو به یوم الدین / در سرای مجاز از سر ناز = گه به بازار و گه به بانک نماز جلوه کردی برای اعجازی = گه به حرفی و گه به آوازی " چیست جز قرآن رسنهای الهی مر ترا = تا تو اندر چاه حیوانی و شهوانی دری / چون همی دانی که قرآن را رسن خواندست حق = پس تو در چاه طبیعت چند باشی با وسن / —– تو ای مقری مگر خود را نگویی کاهل قرآنم = که از گوهر نیی اگه که مرد صوت و الحانی برهنه تا نشد قرآن ز پرده حرف پیش تو = ترا گر جان بود عمری نگویم کاهل قرآنی به اخماس و به اعشار و به ادغام و امالت کی = ترا رهبر بود قرآن به سوی سر یزدانی رسن دادن ز قرآن تا ز چاه تن برون ایی = که فرمودست رسن بازی ز راه دیو نفسانی ؟ یکی خوانیست پر نعمت قرآن بهر غذای جان = ولیکن چون تو بیماری نیابی طعم مهمانی دل مجروح را شفا قرآن = دل پر درد را دوا قرآن / تو کلام خدای را بیشک = گر نیی طوطی و حمار و اشک اصل ایمان و رکن تقوی دان = کان یاقوت و گنج معنی دان / هست قانون حکمت حکما = هست معیار عادت علما نزهت جانها ستایش اوست = سلوت عقلها نمایش اوست / آیت او شفای جان تقی = رایتش درد و اند هان شقی عقل و نفس از نهاد او حاجز = فصحا از طریق آن عاجز / عقل کل را فگنده در شدت = نفس کل را نشانده در عدت هست قرآن چو آب سرد فرات = تو چو عاصی تشنه در عرصات / سر قرآن پاک با دل پاک = درد گوید به صورت اندوهناک حرف قرآن ز معنی قرآن = همچنانست کز لباس تو جان / حرف را بر زبان توان راندن = جان قرآن به جان توان خواندن صدف آمد حروف قرآن در = نشود مایل صدف دل حر / حرف اگر چه خوب و منقوشست = کوه از او همچو " ع هن منفوش " است از درون کن سماع موسی وار = نز برون سو چو زیر موسیقار / بکن از بهر حرمت قرآن = عقل را پیش نطق او قربان عقل نبود دلیل اسرارش = عقل عاجز شدست در کارش / چون ببینند مر ترا بی عیب = روی پوشیدگان عالم غیب مر ترا در سرای غیب آرند = پرده از پیش روی بر دارند / سر قرآن ترا چو بنمایند = پرده های حروف بگشایند خاکی اجزای خاک را بیند = پاک باید که پاک را بیند / شد هزیمت ز سر او شیطان = چه عجب گر رمید از قرآن در دماغی که دیو کبر دمد = فهم قرآن از آن دماغ رمد / ز استماع قرآن بتابد گوش = وز پی سر سوره نازد هوش سوی " سر نبی نیارد هوش = جز دل و جانت از زبان خموش / هوش اگر گوشمال حق یابد = سر قرآن ز سوره در یابد " سنایی " مر جنب را به امر یزدانش = پس نه مهجور کرد قرآنش / پس زانوی حیرتش بنشاند = " لا یمسه " چو بر دو دستش خواند مقری زاهد از پی یک دانگ = همچو قمری دو مغزه دارد بانگ / قول باری شنو هم ار باری = که حجابست صنعت قاری راه دین صنعت و عبارت نیست = نحو و تعریف و استعارت نیست / این صفات از کلام حق دورست = ضمن قرآن چو در منشور است تو در این بادیه پر از بیداد = غمز را مغز خوانده شرمت باد / ناگهی باشد ای مسلمانان = که شود سوی آسمان قرآن گر چه ماندست سوی ما نامش = نیست مانده شروع و احکامش " سنایی " " =========== =چون تو از قرآن حق بگریختی = با روان انبیاء آمیختی / هست قرآن حالهای انبیاء = ماهیان بحر پاک کبریا ور بخوانی و نه ای قرآن پذیر = انبیاء و اولیا را دیده گیر / ور پذیرایی چو بر خوانی قصص = مرغ جانت تنگ آید در قفس " حق همی گوید که ای مغرور کور = نی ز نامم پاره پاره گشت طور / که لو انزلنا کتابا للجبل = لا نصر ع ثم ا نقطع ثم ارتحل " از من ار کوه احد واقف بودی = پاره گشتی و دلش پر خون شدی / خود بگیر این معجز چون آفتاب = صد زبان و نام او ام الکتاب / زهره نی کس را که یک حرفی از آ ن = یا بدزدد یا فزاید در بیان – گیرم ای کر خود تو آن را نشنوی = چون مثالش دیده ای چون نگروی / ای سگ طا عن تو عو عو میکنی = طعن قرآن را برون شو میکنی این نه آن شیر است کز وی جان بری = یا ز پنجه قهر او ایمان بری / مصطفی را وعده کرد الطاف حق = گر بمیری تو نمیرد این سبق این کتاب معجزت را حافظم = بیش و کم کن را ز قرآن رافظم / من ترا اندر دو عالم رافعم = طا اعنان را از حد یثت دافعم کس نتاند بیش و کم کردن در او = تو به از من حافظی دیگر مجو " مولانا " در بحر بی نهایت قرآن چو غوطه خورد = شد غرق بحر و کرد در آن بحر سر فدا " عطار " " ندارد رتبه چندان که ریحان خوانم آن خط را = خط دور ع ذ ارش خط قرآن است در واقع " ظهیر فاریابی " " نطق میخواهد زبانم نطق ربانی ولی = تا به هر وجهی که گویم معنی قرآن بود " سلطان ولد " یاد داشت : " و بالحق انزلناه و بالحق نزل " با دریغ و درد !! که امروز به این کتاب بر حق آسمانی که برای رهنما یی ابنای خیر البشر نازل گردیده هتک حرمت میشود ! هتک حرمت توسط که ؟ و به کدام طرز و روش ؟! ، یکی ! صاحبان قدرت به احکام آن از دل و جان با اخلاص عمل ننموده و بر ضد احکام آن از اثر غرض ( رشوت ، اختلاس ، واسطه های نا مشروع مبادرت میورزند، علما سو درباری به دروازه امرا منتظر مدد معاش و حق السکوت خود اند و فقرا از اثر قحطی و بی سرپناهی اولاد خود را غرض فروش به بازار می برند ، و یا آنها را از ترس فقر رها میکنند .دوم ! خدا نا شناس ها و دشمنان دین اسلام بنابر تبلیغات زهر آگین و دروغین از جانب شیطانها ی انسی و جنی در برابر اسلام و قرآن حساسیت داشته به انواع گوناگون حتی قرآن را به وسیله مرمی تفنگ سوراخ و یا در زیر پای خوگ ها انداخته و یا به آتش می سوزانند مجرم درجه یک کیست ؟ مردم عوام !، فقرا ! اطفال معصوم ، افراد و اشخاص که از نعمت خواندن و نبشتن و سواد محروم هستند ؟! و یا علمای سوء و رهبران دست نشانده و پرازیت مشرب که مدت زمام داری شان را با لذایذ نفسانی و فروش خاک وو طن و تجمع سرمایه ای شخصی تمدید و مدام العمر ساخته و نخواسته و نه میخواهند دانشمندان و علمای عامل از محتویات قرآن عظیم الشان و از اسماء الحسنی الهی که همه چیز که در جهان هستی موجود است در آن وجود دارد به نفع انسانها و مسلمانها استفاده نمایند ، بیشتر از ۷۰۰ آیه در قرآنکریم پیرامون طبعیت نازل گردیده ،ما هنوز نتوانسته ایم بفهمیم که ما در برابر طبیعت چه نوع مسوولیت داریم ودر مقابل آن همه نعمت های خداداد طبعی چگونه باید بر خورد نمایم و از کدام راه ها باید از آن ها بهره برداری و استفاده اعظمی نمایم ،و یا اینکه به حکم خداوند باید بتوانیم که قدرت دفاعی خود را بالا ببر یم تا بتوانیم دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانیم اما ما درس قدرت دفاعی و آزاده گی را نه بلکه درس تسلیم بلاقید و شرط و اطاعت از دشمنان دین و قرآن کریم و اسلام را بیشتر به مردم و به قوای نظامی کشور های اسلامی آزمایش کرده و شاهد بوده ایم ما شنیده و دیده ایم که حکم محاکم ما بعضی اوقات توسط آنهای رقم خورده که به دین هیچ نوع پابندی و اعتقادی نداشته اند ،خدا به ما حکم میکند که اگر میخواهید به کرانه های آسمانها وزمین تسلط پیدا نمایید ،این کار بدون قدرت و قوت صورت گرفته نمیتواند ،اما ما هنوز قدرت را به مفهوم واقعی آن متعلق به مردم و پیشرفت اقتصادی ندانسته و یکه تازی های سلاطین مستبد و خود کامه را که از طریق حرام و نا مشروع بر اریکه قدرت میان تهی تکیه کرده و مردم جامعه اسلامی را گرسنه و دور از سواد نگهداشته و هست و نیست شانرا همچو آمیب میچوشند منبع قدرت تلقی نموده و به مفهوم واقعی قدرت آگاهی حاصل نکرده ایم ،پروردگار میفرماید چنگ بزنید به ریسمان خدا و متفرق نشوید" ، متاسفانه عده ای به ریسمان شیطان های انسی و جنی چنگ زده و متفرق شده و هنوز هم درس تفرق از مجرای وسایل ارتباط همگانی نزدیک است همه دنیای اسلام را مسموم و با گذشت هر روز این کار به تحریک دشمنان دینابعاد کسترده تری را زیر پوشش می گیرد . الله میگوید باید حق و باطلرا مخلوط ننماید و حق را نپوشید ، ما حق را کتمان و باطل را در بست حق مقرر کرده ایم خدا میگوید حق را به مردم بگویید و پنهان نکنید و پیغمبر ص میفرماید حق را بگویید و لو هر چند تلخ باشد و از گفتن حق هراس نداشته باشید ،اما اکثریت از ما مسلمانها از ارایه حق ترسیده و به میل حکام ،کاه را در بست کوه تحسین و تمجید مینمایم ما به استناد تاریخ خوانده و دیده ایم که آنهای که حق گفتند، زبان های شان کشیده شد و به نحو بسیار تاسف باری کشته شدند و عده هم بر اساس ارایه حق و حقیقت روانه زندانهای مخوف گردیدنداز جمله امام ابو حنیفه ( نعمان ابن ثابت ) از خاطر حق گفتن و عدم پذیرش قضاوت روانه زندان خلیفه وقت گردید ر و همچنان با امام جعفر صادق و احمد حنبل و شافعی و مالک هم احترامی که در خور شان آنها بود صورت نگرفت ،این اعمال عناصر خاین به دین و اسلام و قرآن کریم وسیله شد تا دیگران بترسند و هر چند که ببینند ، عیوب امرا و قدرتمندان را نا دیده پندارند و صرفا محتسب بینوایان و عرفا و تهی دستان بوده و آنها را به انواع گوناگون مجازات و شکنجه و متهم به کافر بودن نمایند ، کشتن و سوختاندن منصور حلاج ،عین القضات همدانی شهید سهروردی و ابومسلم خراسانی و هزاران دیگر توسط زمامداران قاتل و خونریز به نام مسلمان از اثر سوء ظن که مبادا مردم به ایشان به پیوندند و به خلافت شان آسیب وارد شود صورت گرفته است << گر قلم در دست غداری بود = لاجرم منصور بر داری بود >> مولانا . ، قانون اساسی اسلام حکم میکند که دروغ نگوید به بهتان کسی را متهم نکنید ،ریا و تظاهر و خود ستایی ننمایید،حرص و حسد و تکبر را نگذارید در جامعه بسط و گسترش پیدا نماید ،بر عکس میبینیم هر کدام از آن امراض شرم آور با گذشت هر روز در بین مسلمانها بیشتر شیوع یافته و وسیله تباهی وویرانی و نزول عذاب و قهر خدا گردیده است خدا میگوید دانا و نادان برابر نیست ،همچنان که کور و بینا و روشنی و تاریکی باهم برابر نیستند " ، ما در اکثر موارد به طرف علمای جید و مخلص به علوم متداوله به دیده حقارت نگریسته و حرمت که سزاوار شخصیت شان بوده در برابر آنها عملی نشده و اگر منتقد امرا بوده اند در عالم خیال و وهم به آنها اتهام روا داشته وایشان را تحقیرو مخلوق بیکاره دانسته و گاهی چنان به فقر و بینوایی مواجه گردیده اند که ازاثر بی انصافی و بی عدالتی حکام به کارهای فیزیکی روی آورده و از مابین مردم منزوی و رانده شده و یا مجبور به فرار گردیده اند و لطفا زندگی نامه ابن سینای بلخی و فارابی و البیرونی و عمر خیام و سلطان العلماء پدر مولانا بلخ و صد ها دانشمند فرزانه دیگر ان مرز وبوم را بخوانید که با آنها چه نوع برخورد و معامله صورت گرفته است ؟؟!! << سبزوار است این هری من خوار بوبکرم در آن = یا عمر در یزد و کاشان ای حسام السلطنه " مولانا " ، احکام و قانون اساسی دین مبین اسلام بیانگر آنست تا بایست بدون فوت وقت در بین یکدیگر مروت و دوستی و ایثار و خلق نیکو و سخاوت و صداقت و شهامت و تقوی و همه سجایای عالی انسانی و اسلامی را مرعی الاجرا قرار داده اما ، ما عکس آنرا ( رذا یل اخلاقی ) از جمله فسق و فجور و نفاق و بد بختی و فرقه سازی و قوم گرای و تعصب کور قبیلوی ناشی از جهل و عدم اعتماد را در بین مسلمانها ترویج و مشاهده مینمایم ، و بالاخره همه ای این پدیده های منفی خلاف اخلاق و اصول تسجیل شده در قرآن با ع ث این گردیده که حاکمیت اقتصادی و استقلال سیاسی کشور های اسلامی زیر سوال برود و بعضی به طور علنی اشغال و عده هم به مفهوم واقعی از داشتن استقلال سیاسی محروم واراده ملت مسلمان به دست خود و نماینده های واقعی شان رقم نخورده وهر روزی که ابر قدرت ها بخواهند و تصمیم بگیرند بتوانند به عو ض آنها کسانی دیگری را گماشته و آنهای که به ساز شان نمی رقصند آنها را اگر بتوانند از صحنه سیاست خارج نمایند ،این چرخش تاریخی ۱۸۰ درجه ای نبوده بلکه اگر بخواهیم بدانیم که چه ،چرا و چطور و که ! کی !! ؟؟ و کجا ؟؟؟!!! مگر با تحقیق ریالستی بتوانیم با چشم حقیقت بین و با عقل تمیز گر حوا دث تاریخ گذشته را به طور دقیق با علل آن به بررسی گرفته تا بتوانیم عوامل تلخ استخوان سوز که وسیله قهر خدا ونزول عذاب الهی گردیده همه را رد یابی و بعد ا مبتنی بر مفاد آیه ۱۱۱ سوره یوسف ( لقد کان فی قصصهم … " همانا در حکایت آنها برای صاحبان عقل عبرت کامل خواهد بود …" را در این ایام زود گذر زندگی خود همیشه مد نظر و از آنها پند گرفته و امراض باطنی و اجتماعی را به اسرع وقت سراغ و راه بیرون رفت از بحران موجوده را به طور عالمانه سنجیده و کسانی که از عقل کامل و سالم بر خور دارند میدانند که این مرتبه اول نیست که به مقدسات اسلامی ما توهین و خلاف تمام موازین ملل متحد و کنوانسیون ژنیو در برابر عقاید دینی و اخلاقی ما برخورد خلاف تمام ارزش های انسانی و میثاق های بین المللی و حقوق بشر مشاهده میشود ،بلکه این قاعده ( اشغال ) در هر جای که خلاف تمام پرنسیب های جامعه جهانی صورت بگیرد ،بی حرمتی ،بی عزتی ،بی عدالتی و عدم رعایت قانون و حقوق افراد جامعه مدنی را با خود همراه داشته زیرا اولا آنهای که در وطن بی کس و بی سرپرست ما آمده اند ،نمیدانند که ما چه را دوست داریم و حریم اعتقادی ما از کجا تا کجا و از کدام خط تا کدام خط است دودگر ! آنها به آنچه ما می پسندیم عقیده همسان نداشته و اکثرا دین شناس نبوده و لادین اند و سوم ،به هیچ یک از سنت های فرهنگی ما آگاهی لازم نداشته و در این مورد نمیدانند و نمیتوانند خود را به مقررات جامعه ما وفق بدهند ،زیرا ما که خود در خانواده اسلامی چشم باز کردیم امروز پابند مقررات دین و شریعت رسول الله ص نبوده و اگر قرآن به امر پروردگار به سخن گفتن وادار شود ، آیا نمیگوید ؟ " من از بیگانگان هرگز ننالم = که با من هر چه کرد آن آشنا کرد " ما مسلمانها به کدام فرمان قرآن عمل کردیم ؟؟!! ما روزانه ده ها مرتبه بالای احکام قرآن پای می گذاریم و آیا در شرع تنها همین کفایت کننده است که قرآن در بین هفت تا پوش پیچانده و در مابین صندوق قفل کرده باشد ، قرآن در نزد آمران جابر و ستمگر اسیر است ! ، آیا این هتک حرمت نیست ؟ " قرآن که کتاب آسمانیست = روشنگر راه زنده گانیست " ،چطور میتوانیم از آمریکای ها انتظار حرمت به مقدسات خود را داشته باشیم !! آنها جزیی از ملتی دیگر و از قاره و نسل و نژاد و زبان و فرهنگ دیگر ی اند و آیا آمده اند تا ما را در برابر آن بلاهای که خود شان بر سری ما آورده اند کمک کنند و مساله یوم البد تر اینکه چنان خداوند نفس های ما را بر ما مسلط کرده است که موجودیت همین مهمانهای کمک کننده ؟؟!!را بازهم با همین اعمال ،بعضی ها خوب میدانند و پیش بینی عده ای چنان است که اگر آنها از سرزمین ما بیرون شوند باز هم جنگ همه علیه همه شروع میشود و این آرزوی کشوری است که از برکت خون مردم ما صاحب بم اتم شده است مسلما که در پاکستان و سایر کشور های همسایه ؟؟؟ !!! " چنین رویایی در ذهن پرورانده و تداعی میشود " در این وادی به بانک سیل بشنو = که صد من خون مظلوم است به یک جو " جز این چه انتظاری میتوانیم از آنها داشته باشیم ؟؟؟ !!! هنوز هم خیلی دیر نشده ،بیایم خود را هر چه زود تر به کاروان علم و تکنا لوژی جامعه جهانی برسانیم ووحدت و صلح و معرفت و حسن نیت اسلامی را با رعایت م حترم شمردن حقوق دیگران و خود آگاهی و خود سازی و مدیریت باورمندانه و قانون مدار و احترام متقابل و حرمت به آن همه قوانین که در تمام نسخه های شفا بخش قرآن کریم تسجیل شده است در بین همه مسلمانها و انسانها در عمل پیاده و نشان داده و از اعمال نا ثواب که منجر به قهر و خشم خدا گردیده توبه نمایم ،تا از فیوضات و برکات سرمایه سالم انسانی و مغز های متفکر جهان اسلام و سرمایه ۷۵ % زیر زمینی و طبعی که خداوند به دسترس مسلمانها قرار داده به نفع مسلمانها از آن ها استفاده بموقع نموده تا از بارش نعمت های مادی و معنوی کلام الله که به وسیله اعمال ضد اسلامی ما از جامعه اسلامی محو گردیده و رخت بسته دوباره با رجوع کردن و رعایت کردن مستندات قرآن و احکام شریعت غرای محمدی به فضل خداوند دو باره بر خوردار گردیم و بدانیم که " ظهرالفساد فی البر والبحر بما کسبت ایدی الناس …>> آیه ۴۱ سوره روم / فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه بر و بحرزمین پدید آمد تا الله هم کیفر بعضی اعمال شان را به آنها بچشاند باشد که( از گنه پیشیمان شده و به درگاه خدا ) باز گردند " والسلام علی عباد الله الصالحین