آرشیف

2015-1-9

الحاج عبدالحی پیرزاده

تحــفـــــه عید

 

بسمه تعالی

دوستان ارجمند، فرهنگیان، علما، دانشمندان، قلم به دستان، نخبگان، سلام به شما

.بنام تحفه عید برگ سبز و تحفه درویش، یک مشت از کلمه ها وجمله های که دوست داشتم  تقدیم حضور تان  مینمایم . امید وارم در موقعیکه نبشته هایم رامیخوانید قصه چوپان و موسی را که مولانا در مثنوی آورده از یاد تان نبرید که موسی بعد از بازگشت از طور به چوپان گفت که:

ما بیرون را ننگریم و قال را      مـا درون را بـنگـریـم و حال را

هـیـچ تـرتـیـبی و آدابـی مجو      هر چه میخواهد دل تنـگت بگو

 از من هم اول غلط، آخر غلط، املا غلط، انشاء غلط و . و . و.  اما <وهو علیم بذات الصدور> او میداند آنچه آنچه در درون سینه هاست.

خواهران و برادران عزیزم :  ماه نزول قرانکه ده اول آن رحمت بود  وده دگر آن مغفرت وده آخرش نجات از آتش دوزخ  عنقریب مع  الخیر به پایان میرسد .اما برای کسی که قانون را محترم شمرده و طبق فرمانش عمل نموده است تحسین بر انگیز است و مایه افتخار.

کار نیکو کن اگر مزد نیکو می طـلبی      که جزا هرچه نیکو تر به نیکو کار دهند

کار اگر نیست ترا در طلب مزد مباش      مـزد مـزدور بـه انــدازه کــــردار دهــنــد

 اما با دریغ و درد که در قران مجید <واکثر هم لایعلمون و اکثر هم لا یشکرون و اکثرهم فاسقون > آمده اکثریت شان نمیدانند ،اکثریت شان شکر نمیکنند و اکثریت شان فاسق اند.

از روزیکه جناب پیغمبر بزرگوار اسلام که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد به صفت رسول رب العلمین مبعو ث شدند تا موقع رحلت از طرف کفار و مشرکین به انواع گوناگون مورد آزار و اذیت قرار گرفته و سردمداران  قریش و مشرکین برای نجات بتهای میراث پدر ها و نیاکان شان بارها پلان کشتن و ترور و توهین وتحقیر شانرا سنجیده و به شیوه های خیلی ها رذیلانه ایشانرا مورد نکوهش وتحریم قرار داده و با القاب خیلی ها تحقیر آمیز ایشانرا منصوب نموده  ،چون صاحب خلق عظیم بودند و از همه اوصاف انسان کامل برخوردار، نه تنها موجودیت دشمن را تحمل میکردند بلکه به اتهامات شان نیز  پاسخ توام با مهربانی ارایه و به مسلمانی همه از جمله ابوجهل که به مراتب از فرعون موسی نبی کریم ص را بیشتر اذیت مینمود حریص و مشتاق بودند <حریص علیکم و بالمومنین رووف رحیم > (سوره توبه)  باری در نیمه شبی تاریک  که باران شدید میبارید و رعدو برق هم جریان داشت به  دروازه خانه ابوجهل رفته و  وقتیکه دروازه را دق الباب کردند، ابوجهل به لات و منات سوگند خوردند که در این وقت هرکس، باشدو هرچه از من بخواهد، اجابت میکنم، لحظه که دروازه را باز کردند و گفتند کی  هستی؟ و چی  میخواهی؟ افضل انبیای الهی فرمودند: محمد ابن عبدالله فرستاده خدا هستم، آمدم از تو دعوت کنم تا بگویی لااله الاالله محمد رسول الله، ابوجهل گفت این را نمیگویم، خانم آن به او طعنه زد که قسم خوردی و حالا ابا میورزی، گفت این خواست را نمی پذیرم، وبار دگر با جماعت از طرفدارانش جلو رسول خدا را گرفته و با تمسخر و ریشخند گفت، تو میگویی من رسول خدایم به مشتم چیست؟ پیغمبر خدا فرمودند من بگویم یا آنچه در دست تو است…

سـنگـهـا انــدر کـــف بــوجـهـــل بـــود      گفت احمد را بگو این چیست زود

گر رسولی چـیسـت در مـشـتـم نـهــان      چـون خـبـر داری ز راز آسـمــان

آنچه بود در دست بوجهل جمله سنگ       در شهادت گـفـتـن آمـد بـیـدرنـگ

لا الــــه گـــفــــــت الا الله گــــفــــــــت       گـوهـر احـمــد رسـول الله سـفــت

چون شنید بوجهل از سنگـهـا چـنـیـن       زود سـنـگهـارا بـزد انـدر زمـیـن

مولانا: همه پیغمبران خدا باصبر و حلم و گذشت و  عفو و ایثار دشمنان شانرا تضعیف و متفرق و حتی الامکان کوشیدند تا از عداوت و دشمنی شان کاسته و آنهارا از حقیقت توحید با اخلاق عالی انسانی واقف بسازند.

انس و رفعت وصف انسانی بود     خشم و شهوت وصف حیوانی بود

آنهاییکه قابل هدایت بودند تسلیم حق شدند و آنهایکه به صورت انسان ودر معنی درنده بودند از کشتن پیغمبران و اولیای خدا هم ابا نورزیدند. اما  دراین عصر حاضر که بنام قرن انفجار  اطلاعات وانقلاب تکنولوژی مسمی شده از امت رسول الله اگر پرسیده شود که پیغمبر خدا زمانیکه مکه را فتح نمودند همه دشمنان خدا را به شمول هنده جگر خور و ابوسفیان و وحشی قاتل حمزه سیدالشهدا ودیگران همه را بخشیدند، اما این امت چرا بدون اینکه یکدگر خود را کشته باشند به طور عادی با یکدگر  با صلح و دوستی زندگی کرده نتوانسته و  اکثرا به متباقی مخلوق خدا کار نداشته وبه قصه  شان هم  نبوده و حتی یاد از  مسجد اقصی  ننموده  و همچنان به فکر یتیمان گرسنه و پا برهنه و مریض عالم اسلام  هم  نبوده و نیستند که چگونه باید آنها را از جهل و گرسنگی نجات داد ؟ و بد تر از همه اینکه آرامش و بهروزی ووحدت یکدگر خودرا تحمل کرده نمیتوانند چه جای رسد به اینکه از گناه و جنایت یکدگر بگذرند (والکا ذ مین الغیظ)کسانی که خشم خود را میخورند و مردم را عفو میکنند (آیه خذ العفو) وامر … عفو را پیشه خود بکنید، امر معروف کنید  و از جاهل دوری نمایید (فبما رحمته من الله لنت لهم ولو کنت فضا غلیظ القلب) <شان نزول آن عامل شهدای احد>  پس به سبب مهربانی خدا بر ایشان نرم دل شدی و اگر درشت خوی میبودیاز اطرافتو متفرق میشدند…>

سوال من از مسلمانهای روزه دار جهان اسلام این است که آیا مادر برابر تطبیق و عملی نمودن این آیات مسوولیت داریم و یانه؟؟ و اگر داریم چه وقت و در کجا این نسخه هارا  به منصه اجرا قرار دادیم ؟  در حالی که ما میبینیم درتمام کشور های غربی احزاب گوناگون باهم به طور جدی رقابت دارند اما بعد از اعلان پیروزی یک حزب یا گروه دگر از کشمکش و توهین و تحقیر خبری نیست  و رقابت را همه وسیله پیشرفت میدانند وبه آن مرز و سرحدی قایل اند  ،اما خدا نجات بدهد از رقابت و دشمنی مسلمانها که با کمربند های انفجاری به سراغ یکدگر میروند و  هر گز نمیتوانند مخالف خود را تحمل نموده نیت  عفو و بخشش داشته باشند در صورتیکه کلمه اخلاق معنی لغوی آن صاف شدن وبه هم پیوسته شدن است

خویش را صافی کن از اوصاف خویش   تا بدانی ذات پاک صاف خویش    مولانا

 وباید  به پذیریم که  تمام ادیان آسمانی ،همه صحیفه هاو  چهار کتاب بویژه قران مجید انس و الفت و اعمال صالحه و نیکو را شهرت مومن و مسلماندانسته و این وجیبه را باید همه به وجه احسن انجام داده و عملی سازیم  که با دریغ ودرد < مسلمانی کنون رسمیست و یا عرفیست  و عاداتی –دریغا کو مسلمانی ،دریغا کو مسلمانی، گرچه اندرین راه کشته بسیار است قربان شما > موسی کلیم الله میگوید < خدایا ،من به جز از خود و برادر خود با دگر هیچکس تسلط ندارم ،فاصله بیا نداز بین من و بین این قوم فاسق > آیه < ۲۵ سوره مایده >و زمانکه  از طور بر گردید و مشاهده کرد که قومش همه سامری پرست شدند ریش هارون را گرفته و او را

به طرف خود کشاند  وگفت چرا ؟

هارون گفت < یا ابن ام …ای پسر مادر من،این قوم مرا شکست دادند و میخواستند مرا بکشند،

کاری نکن که دشمن خوشحال شود >>سوره اعراف آیه ۱۵۰ /

 حضرت نوح دعا میکند > فدعا ربه انی مغلوب فانتصر >آیه دهم سوره قمر خدایا : من مغلوب شده ام،تو مرا نصرت بده >>

/ حضرت لوط ع بعد از اینکه حضرات جبریل با دو ملک دگر آمدند تا وعده عذاب خدا را عملی سازند به مجردکه زن لوط آنها را دید

 که جوانان با چهره های زیبا آمده اند بدون معطلی عده از قومش را خبر کرد و آنها از سر دیوار خود را پایین انداخته و با نیت شومی

 که داشتند نوح ایشانرا مخاطب نموده گفت …< ایکاش مرا بر منع شما اقتدار میبود  اگر قومی زور آوری میداشتم ،میدانستم با شما چه کار کنم ، حال که بر منع شما قدرتی ندارم از شر شما به رکن محکمی پناه میبرم > آیات ۷۸ ،۷۹ و ۸۰ سوره هود را لطفا بخوانید، دو ستان :کنعان پسر نوح زمانکه طغیان نمود و از راه دین منحرف شد ،نوح در مقابل آن سکوت نکرد و تا خداوند فرمود (انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح) این از اهل تو نیست، این عمل غیر صالح است

و مولانا د ر  تفسیر آن چنین بیان میکند

گفت بابا سالها این گفته ایی             باز میگویی به  جهل آغشته یی

چند از اینها گفته یی بر هر کسی       تا جواب سرد بشنوی بسی

این دم سرد تو در گوشم نرفت          خاصه اکنون که شدم دانا وزفت

گفت بابا چه زیان دارد مگر             بشنوی یکبار تو پند پدر ؟

همچنان میگفت او پند لطیف           همچنان میگفت او دفع عنیف

نه پدر از نص ح کنعان سیر شد       نه دمی در گوش او ادبیر شد

اندرین گفتند بودند موج تیز             بر سر کنعان زد و شد ریز ، ریز

نوح گفت ای پادشاه بردبار             مر مرا خر مرد سیلت برد بار

وعده کردی مر مرا تو بارها          که بیابد اهلت از توفان رها

دل نهادم بر امیدت ای سلیم            پس چرا بربود سیل از من گلیم ؟

گفت او از اهل و خویشانت نبود     خود بدیدی تو سفیدی او کبود

مولانا عالم و دانشمند باید این فرموده رسول الله را آویزه گوش خود نموده که فرمودند (شیبتنی صورت هود پرسیدند یا رسول الله چرا ؟ فرمود : بخاطر آیه  فاستقیم کما امرت) ثابت قدم باش بآن چه که فرموده شدی

هرکه دردش بیش رنگش زرد تر >>< الذین قالو ربناالله شم استقامو > آنانکه میگویند پروردگار ما الله است واستقامت میورزند > 

محترما : همه آیات قران مجید ،بالاخص آیات ۱۷۵ و ۱۷۶ سوره اعراف ،هشدار است به کسانکه ادعای عالم بودن میکنند ،عالم

واجب الاحترام و غیر مسوول نیست < واتل علیهم نبا الذی آتینا ه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین / ولو …>

و بخوان بر این مردم < به قوم یهود > حکایت آنکس < بلعم باعور > که ما آیات خودرا به او عطا کردیم و او از آن آیات بیرون

رفت و از شیطا ن مطا ب عت   نمود تاکه  از گمراهان عالم گردید و اگر میخواستیم با آن آیات او را رفعت و مقام می بخشیدیم لیکن او به پستی گرایید و پیرو ی از هوای نفس نمود و مثال او مثال سگی است که اگر به او حمله کنی ویا او را به حال خودش واگذاری زبانش را بیرون کرده و هل ، هل < عو عو > کند اینست مثال . مردمی که آیات مارا بعد از علم به آن تکذیب کردند پس این حکایترا بگو، باشد که تفکر کنند> باید دانست که (والله غالب علی امر ه) خدا به هر امری غالب است (سوره یوسف)

اول و آخر تویی، کیست حادث و قدم      ظاهر باطن تویی چیست وجود وعدم

اول بی انتقال ،آخر بی ارتحال              ظاهری بی چند و چون ،باطن بی کیف و کم

اولی و هم در اول آخری                    باطنی و هم در آن د م ظاهری

تو محیطی بر همه اندر صفات             وز همه پاکی و مستغنی به ذات

ای به وصفت بیان ما همه هیچ          همه آن تو ،آن ما همه هیچ

ما به کنه حقیقتت نرسیم                  ای گمان و خیال ما همه هیچ

همه پیغمبران خدا با فقر و نیستی وبدون عصبیت با توکل به خدا به میدان نبرد حق علیه باطل آمدند و آنچه خدا گفت ،بکنید ،کردند و از آنچه منع شدند نکردند و از هیچ کدام از مردم مزد و اجرت نگرفته و به پاد شاهان سر تسلیم فرود نیاورده و  از فرمان حق منصرف نشده ،بلکه فقط و فقط  حق گفتند  و حق شنیدند  و  حق دیدند و  در راه توحید جهاد کردند و از داشتن دشمن هم نهراسیدند (وکذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس والجن یوحی)(آیه ۱۱۲ سوره انعام)  من به وجود آوردم برای هر پیغمبری دشمنانی از شیطانهای انسی و جنی تاآنها برخی با برخی دگر ،برای اغفال مومنان سخنانی به ظاهر  آراسته و فریبنده بگویند اگر خدا میخواست چنین نمیکردند پس اینها را با دروغ شان واگذار>< وکذلک جعلنا لکل نبی عدوا من المجرمین >

 به وجود آوردیم برای هر پیغمبری دشمنانی از جنس گنهکاران و مجرمین > آیه . و <<همچنین بوجود آوردیم در هر قریه روسای فاسد و ستمگر  تا مکر کنند ودر حقیقت مکر با خود میکنند وبه این هم آگاه نیستند و نمیدانند آیه ۱۲۳ همین سوره < و همچنین ما بعضی از ستمگران را بر بعضی مسلط < و به مخالفت بر می گماریم > به سبب آنچه کسب میکردند > آیه ۱۲۹ /انعام / دوستان > آب جیحون را اگر نتوان کشید — پس به قدر تشنگی باید چشید >. وقتی که مسلمانی میداند رسول الله ص میفرماید < کلکم رای وکلکم مسوول عن رعیته > ویا تبلیغ کنید ولو یک حد یث  منرا / صد ها نوع مشکلات و پروبلم را را باید متحمل شویم تا حد اقل از زیر بار مسوولیت موفق بدر ایم والا مطابق به حکم حکام خاین ،که شهامت و غیرت به کار ندارد / زندگی صد سال اگر باشد به نامردی چه سود – فی المثل یکروز اگر باشی به دنیا مرد باش > اگر به تاریخ نظر اندازیم آنهایکه قهرمانانه جان دادند ،زندگی شان هم با عالمی از شرافت و عزت خداداد سپری شده است / وباید دانست که < کار هر بز نیست خرمن کوفتن –گاو نر میخواهد ومرد کهن < مولانا > مومن باید قبلا بداند که < ان الالنسان کا دح الی ربک کدحا فی ملاقه > انسان بدون رنج و زحمت به ملاقات پروردگار رسیده نمیتواند .< آیه > > در سوره اعراف سه تا آیت از زبان سه پیغمبر خدا به یک مفهوم آمده < لقد ابلقتکم رسالت ربی … < پس چون علامات عذاب رسید > صالح از آنها روی گردانید و < از ایمان آنها نا امید شد > و گفت ای قوم من ،ابلاغ رسالت وظیفه من است از جانب خدا اما شما از < جهل وغرور نادانی > نصیحت کننده هارا دوست ندارید > آیه ۷۹ و همچنان آیه ۶۸ و ۹۳همان سوره هم به همین مضمون است/ لعن الذین کفرو من بنی اسراییل علی لسان داود و عیسی بن مریم ذلک بما …> لعنت کرده شد بنی اسرایل به زبان داود و عیسی بن مریم به نسبت این که در برابر منکر بی تفاوت بودند … آیه > و همچنان < واتقو فتنته لا تصیبن الذین ظلمو منکم … آیه >< بترسید از آن عذاب که تنها گروه خاص را که ظلم کرده اند در بر نگرفته وبدانید که  خدا سخت  عقوبت کننده است > < از خاطر یک شوم ،بسوخت شهر روم > و همچنان اگر خدا ناخواسته کسی بنام عالم به دربا ر پادشاهان راه پیداکرد / ای دل شوریده از بهرام ترس = از شهان در موقع اکرام ترس  = دانه شیرین بود اکرام شاه = دانه دیدی این زمان از دام ترس > و این فرمان نبی رحمت دار موردش صدق و دین را به دنیا فروخته است < بدترین علما به دروازه امر او  -او بهترین امرا به دروازه علما ایستاده اند  > بهترین امیر به دروازه فقیر وبد ترین فقیر به دروازه امیر  > اما باید دانست آنانکه تبلیغ میکنند 

احکام خدارا و از أو میترسند و به  جز از أو از هیچکس نمیترسند، بس است خدا حساب کننده > آیه <بگذار جای که خدا باماست هیچ خاین و دین فروش و  وطنفروش با ما نباشد  > چند بیت از در فشانی های مولانا امیدوارم نتیجه را بازگو نماید / << نگارا مرده گان از جان چه دانند — کلاغان قدر تابستان چه دانند –بر بیگانگان تا چند باشی — بیا جان قدر تو ایشان چه دانند –بپوشان قد خوبت را زایشان که کوران سرو در بوستان چه دانند — خرامان جانب میدان خویش آ — مباش آنجا خران میدان چه دانند — بزن چوگان خودرا بر در ما –که خامان لطف آن چوگا ن چه دانند بهل ویرانه بر جغدان منکر — که جغدان شهر آبادان چه دانند –چه دانند ملک دل را تن پرستان –گدایان تبع سلطانان چه دانند — یکی مشتی چنین بی دست وبی پا حد یث رستم دستان چه دانند >  در خاتمه عاجزانه و صمیمانه از تک ،تک شما رجامندم به پیشواز عید که فلسفه و حکمت آن بسط و گسترش محبت و دوستی و مهربانی و طرد کینه و نفرت و دشمنی است در درون قلب های ما به توفیق خدا محبت و عشق  نفوذ کند تا بتوانیم در این ایام  خجسته سینه تکانی نمایم < بر نمد گر چوب را آن مرد زد = بر نمد نه بلکه او بر گرد زد >مولانا  > خدایا به برکت این ماه پر فیض و برکت قلبهای مسلمانها را از عداوت و دشمنی یکدگر پاک و با نور ایمان منور گردان .>والسلام علی من التبع الهدی > یا هو