آرشیف

2015-1-9

الحاج عبدالحی پیرزاده

ز کـــوی یـــار مــــی آیـــد نسیم بــــاد نـــــوروزی

 

۸۶ / " والسماء ذات البروج …" قسم به آسمان برج های ۱۲ گانه / " برج در لغت به معنی کاخ و قصر است ولی در اصطلاح نجومی عبارت از قوسی که در منطقه البروج است و به سی درجه تقسیم شده و حرکت ظاهری خورشید و ماه و سیارات ( بجز زهره و پلوتون ) در آن صورت می گیرد " نور روزن گرد خانه میدود = زانکه خور برجی به برجی میرود " هر که را با اختری پیوستگیست = مر ورا با اختری خود هم تگیست / / اختران اند از ورای اختران = که احتراق و نحس نبود اندر آن " سایران در آسمانهای دگر = غیر این هفت آسمان مشتهر / / راسخان در تاب انوار خدا = نی به هم پیوسته نی از هم جدا / " مولانا ،دور منطقه البروج را به ۱۲ قسمت مساوی تقسیم کرده اند و ۱۲ صورت فلکی را از نقطه اعتدال بهاری بدین اسامی نامیده اند / ۱ حمل = بره ، گوسفند / ۲ / ثو ر = ( گاو ) ۳ / جوزا = ( دو کودک که دست به گردن هم دارند ) ۴ / سرطان = ( خرچنگ ) ۵ / اسد ( شیر ) ۶ / سنبله ( زنی با دو بال و دامن فرو گذاشته ) ۷ / میزان ( ترازو ) ۸ / عقرب ( کژدم ) ۹ / قوس ( کمان ) ۱۰ / جدی ( بز ماهی ) ۱۱ / دلو / شخصی دلو به دست ) ۱۲ / حوت ( ماهی ) " برج ها دیدم که از مشرق در آوردند سر = جمله در تسبیح و در تهلیل حی لا یموت / / چون حمل چون شور ،چون جوزا و سرطان و اسد = سنبله میزان و عقرب ،قوس و جدی و دلو و حوت " ( ۱ ) " ببینیم تا کردگار جهان = در این آشکارا چه دارد نهان / ببینیم تا این سپهر بلند = کرا خوار دارد کرا ارجمند / ببینیم تا دست گردان سپهر = در این جنگ سوی که یازد به مهر / ببینیم تا گردش روزگار = چه بندد بدین بند نا استوار / به گیتی که داند به جز کردگار = که فردا چه بازی کند روزگار / فردوسی دل از بی مرادی به فکرت مسوز = شب آبستن است ای برادر به روز " سعدی " " سحر تا چه زاید شب آبستن است " اما این سحر را با فال نیک میگریم زیرا "صبا را گاه آن آمد که راه بوستان گیرد = زمین را سبزه در دیبا و گل در پرنیان گیرد ز یاد غنچه ، مرغانرا نوا بسته شود تا گل = بسازد پرده ای نوروز و بلبل خود همان گیرد " فرصت را همین لحظه غنیمت دانسته و برای همه دوستان و عزیزانم سال نو خورشیدی را تبریک و مبارکباد گفته و برای تک تک تا ن ا ز بارگاه ذات احدیت سال صلح و صفا و صمیمیت ، سال خیر و برکت ،سال احیای شکوه و ابهت " تعز من تشاء " را خواهانم ، " اللهم یا مقلب القلوب والا بصار = یا مدبر الیل و النهار = اللهم یا محول الحول و ا لا حوال = حول حالنا الی احسن الحال " زیرا نوروز روز عدالت و جشن رستاخیز زمین است ،نوروز به ما معلم و پیام آور نظم نوین است و درس آن درس تجدد و درس بیداری طبیعت است . درس دلیل موثق قیامت است درس پاکی و صفایی و سخاوت است . درس زیبایی و عشق و صداقت است . درس روشنگری ووفرت نعمات گوناگون عالم هستی و طراوت است . و با الا خره درس نمایش شگوفه های متنوع باز گشته از مسافرت است .لهذا " موسم گل است و جشن نوروزی = دل تان شاد و لب تان خندان باد " و به گفته بیدل عزیز و سخن سرای جهان ادبیات پارسی " جهان ، خونریز بنیاد است هوشدار = سر سال از محرم آفریدند " " شاها روا مدار که بر جای هفت سین = با هفت شین کسی شب نوروز کند / شکوا و شیون و شغب و شور و شین = با ذکر شه شریک دعای سحر کند " ملک الشعرا " نوروز بزرگم بزن ای مطرب نوروز = زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز / برزن غزل نغز و دل انگیز و دل افروز = ور نیست ترا ، بشنو از مرغ نو آموز " منوچهری " " میمون و خجسته باد بر تو = نوروز بزرگ و روز تحویل " ظهیر فاریابی " " رساند باد صبا مژده بهار امروز = ز توبه توبه نمودم هزار بار امروز رسد به گوش دل این مژده ام ز پرده ی غیب = که گشت شیر خدا وند شهر یار امروز نشست صاحب منصب فراز مسند حق = شگفت فخر و هنر ، مرد عیب و عار امروز " قاآنی " " خوش و نکوتر پیهم رسید عید و بهار = بسی نکوتر و خوشتر ز پار و ز پیرار یکی ز جشن عجم جشن خسرو و آفریدن = یکی ز دین عرب دین احمد مختار گمان بری تو ز بس سبزی و ز بس سرخی = که سبزی خط یار است و سرخی لب یار " ارزقی هروی " " شب نوروز زمی بسکه شدم بیخود و مست = شب و روز است برابر به من باده پرست " جهانگیر " " بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد = شفاء آمد شفاء آمد شفای هر نزار آمد بنفشه پیش نیلوفر فرود آمد که مبارک = که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد " مولانا " " وقت آن آمد که ابر نوبهار = بر عروس گل کند گوهر نثار = سایبان مشک سازد باغ را = فرش زنگاری کشد بر جویبار ساقیا بزم بهار آراستن = در قدح ریز آن شراب خوشگوار دمبدم مطرب نوای نو بزن = خوش خوش ای باران نوروزی ببار هان حسینی بشکن از می روزه را = یک دو روزی عمر وانگه روزه دار " میر حسین سادات غوری " والسلام علی عباد الله الصالحین . منابع = ( ۱ ) " شرح مثنوی " کریم زمانی /