آرشیف

2015-1-9

الحاج عبدالحی پیرزاده

در رد فـتـنــه و تخـدیـــر

 
بنام خداوند جان و خرد = کزین بر تر اندیشه بر نگذرد / خداوند جان و خداوند جای = خداوند روزی ده و رهنمای >>
دوستان محترم : مخاطب من جناب آقای سلیمان راوش است که در این اواخر مطلبی تحت عنوان << در مکعب تزویر ،واقعیت زیارت کعبه >> را مورد نکوهش قرار دادند ..
محترما : همه انسانهای که از عقل سلیم برخوردار اند میدانند که دین مقدس اسلام ،دین جبر و زور و شمشیر وبمب اتم نبوده بلکه به استناد قرآن کریم معجزه پیغمبر رحمت و خاتم النبین << لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی …>> آیه ۲۵۶ سوره بقره >> کار دین به اجبار نیست ،تحقیقا راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردیده …>> این است رعایت دموکراسی ،به معنی واقعی کلیمه << انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا >>
راه هدایت نشان داده شده هرکس میخواهد شاکر باشد و هرکس میخواهد کفر بورزد .. << ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها >>
کسی احسان و خوبی کند به خود میکند و کسی که بدی هم میکند به خود میکند >><< لنا اعمالنا و لکم اعمالکم >> مارا اعمال ما وشمارا اعمال شما >> آیه .
ورسول معظم اسلا م ص هم فرموده << الدین نصیحت >> دین نصیحت است << دین چیست ؟ بر خواستن از روی خاک = تا که اگه گردد از حق جان پاک >>و برای حفظ واحترام به حقوق بشر در غیابت اشخاص و افراد غیبت کردن و حتی سخن گفتن ممنوع و بدگمانی و سخن چینی هم در اصول اسلام مردود اعلان گردیده است .
و در آیات که رفرنس شان را ذکر میکنم انسانها را از تقلید بیجا و کورکورانه خلاف عقل منع نموده به این ترتیب << آیه ۱۷۰ سوره بقره / ۱۰۴ سوره مایده / ۲۸ اعراف ۷۸ یونس / از ۵۲ تا ۵۴ سوره انبیا / ۵۴ سوره ابراهیم از ۷۲ تا ۷۴ سوره شعرا / ۲۱ لقمان / ۲۲ و ۲۳ سوره زخرف /همه مقلدین بت پرست را وادار به تفکر نموده و به همگان توصیه مینماید تا از عقل و خرد و تدبر وتعقل و تفکر کار بگیرند از جمله ،صاحبان عقل و پژوهش گران به معنی واقعی کلیمه از متن آیات قرآن میدانند که ابراهیم خلیل موقعیکه دید همه به عروسی رفتند ، فرصت را غنیمت دانسته همه بتها را شکست و تبر را به گردن بت کلان آویزان کرد و پرستش کنندگان بتها وقتیکه همه بتها را شکسته یافتند… ابراهیم را حاضر و از او پرسیدند که چرا این کار را کردی ؟ گفت … :آیا بت کلان گفته که من شکستاندم ؟ دیگر چون نتوانستند هیچ دلیل و برهانی ارایه نمایند 
اعتراف کردند که << ما کار پدران و نیاکان خودرا انجام میدهیم …/ حالا ،آقای راوش که متاسفانه از علم دین و قرآن بی خبر و به حکم نفس قرآن را افسانه و دور از عقل تعریف و ،و عقل واندیشه را پیغمبر حقیقی می پندارد موصوف تعصب خود را عقل نام کرده و نمیداند که عقل نوریست خداداد ،که باید رشد کند وبه مرحله برسد که خدا را بشناسد و آنهم تامرز و سرحد معین راه برد داشته و تنها محسوسات را میداند واز درک ماورای محسوسات عاجز است و خودش حکم میکند که من نمیدانم ،پرسان کن ،تمام عقلیون و فلاسفه دنیا جمع بشوند از تحلیل یک لبخند عاجز و از تشخیص اینکه ریشه درخت بعد از پیوند آن اطلاعات را از کجا میگیرد و اینکه همین عقل چه است و به کجا قرار دارد ،و همان دستگاه ثبت و ضبط قاری قرآن که سی سپاره اش را حفظ کرده به کجا است ؟ در روی جلد ماهی در زیر دریا کلیمه الله نوشته است چگونه این نوشته شده و یا همه دنیا مشاهده کردند ،آیت های قرآنکریم در روی پوست ران بچه خورد سال نبشته شده و صد ها کار خارق العاده دیگر …،چگونه و چرا ،این عقل و اندیشه پیغمبر گونه شما به کدام یک پاسخ علمی داده میتواند ؟؟
،و عقل جز از فرهنگ دینی ماست و اولین چیزی است که خلقشده ، و هرکس باید اول به حکم عقل نظر بدهد و خداوند تمام انسانها را به داوری عقل فرا میخواند << افلا یعقلون >> افلا یتبرون >> افلا یتفکرون <<و دین اسلام ،دین عقل و منطق است <<کلما حکم بالعقل >> ،به طور مثال اگر آدرس خانه لیلی را به عاقل بدهی و در یک چهارراهی که رسید استاد ه میشود و میگوید نمیدانم و مجبور است پرسان نماید لهذا عقل نیازمند وحی است و از جمله اکثریت مخترعین و مکتشفین دنیا از خدا تشکر نموده و عقل را قاصر دانسته اند << رها کن عقل را با حق همی باش = که تاب خور نداردچشم خفاش >>
عقل تو چون قطره مانده از دریا جدا = فهم نکند جدا قطره ز دریای عشق>>مثال: چشم هدیه خداست ،اما در تاریکی از آن چیزی ساخته نیست و آنهایکه میگویند ما عقل داریم وباید هر کاری بکنیم ،این حکم عقل نه بلکه حکم نفس شان است که آنرا از اثر طغیان جهل تمیز کرده نمیتوانند ، عقل سرمایه است که باید ما را ببرد به طرف خدا واین عقل از زمانی به انسان منتقل شد که خداوند از روح خود به او دمید << ونفخت فیه من روحی >> نفخ نفخت کرده یی = در همه در دمیده یی / چون دم تست جان نی ،بی نی ما فغان مکن من همه گی تراستم ،مست می وفاستم = با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن / باده عام از بیرون ،باده عارف از درون ، بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن >> مولانا / در صورت که انسان مدعی عقل خدا را نشناسد ،این علامت سقوط عقل بوده و از فطرت خود بی خبر است و الا بر اساس حکم عقل سالم انسان گم کرده یی دارد که از روزی << الست بربکم >> گفته قالو بلا >> و حالا او را میپالد و جوینده است و ضمنا عقل است که ثواب و گناه را از یکدیگر تمیز و تشخیص میدهد و میگوید << مکن اندیشه عصیان چو میدانی که میداند = مبین در روی این و آن چو میدانی که میداند >> بنابراین عاقل آن کسی است که معیار عقل را بداند و در برابر وحی تسلیم باشد << برگ درختان سبز از نظر هوشیار = هر ورقش دفتریست معرفت کردگار / بنگر به چشم فکر که از فرش تا به عرش در هر ذره نیست که سر عجیب نیست >> اما در این جهان هستی که تمام فضانورد ها را به تفکر در رابطه به مبدا و میعاد وامیدارد و گاگارین را بعد از بر گشتن سراسیمه کرده ،کسانی هستند که هنوز کور اند ،از پیره زنی بیسوادی پرسان کردند که خدا را به چه میشناسی ،گفت به همین چرخ ( ماشین نخ تاب ) گفتند چطور ؟ گفت همین را تا حرکت ندهم نخ رشته نمیشود ،آیا این جهان پهناور با این نظم میتواند بدون صا نع حرکت نماید >> << زهی نادان که او خورشید تابان = به نور شمع جوید در بیابان >>
و عقل همچنین نیازمند علم است و باید برود عقب علم و از طریق علم میتواند عقل به کمال برسد << چو شمع از پی علم باید گداخت = که بی علم نتوان خدا را شناخت و علم هم نمیتواند صد درصد معتبر باشد مگر علم نافع /به گفته مولانا << علم اگر بر تن زند ماری شود = علم اگر بر دل زند یاری شود >> و علم با نیت میتواند تشخیص شود و رسول ارجمند اسلام میفرماید << عمل مربوط به نیت است >>آنهاییکه در جنگ دوم جهانی به استناد ارقام ملل متحد بیش از پنجاه ملیون انسان را کشتند ،۴۰۰ ملیارد گلوله در زمین انفجار دادند ، بیش از هفده ملیون لیتر خون در زمین ریختاندند ، آیا عاقل و عالم بودند ؟؟
نیت شوم و ننگین توام با ،حرص و آز ، آنها را وادار کرد که چنان کنند که کردند و امروز فاقدان عقل ومنطق وبرهان ،معلم بشریت و صاحب خلق عظیم را ،قاتل و ظالم و صاحبان بمب اتم و جانیان قرن اطلاعات و انقلاب تکنا لوژی را عاقل و عالم میدانند !!<< چون غرض آمد هنر پوشیده ماند = صد حجاب از دل به روی دیده ماند >> </
و خواجه انصار میگوید << الها به اوکسی که عقل دادی چه ندادی و به او کسی که عقل ندادی چه دادی ؟ >> در مورد نظریات فلاسفه همین گفته مولانا کفایت کننده است که 
<< فلسفی خود را ز اندیشه بکشت = گو بدو او را سوی گنج است پشت / فلسفی هر چند که افزون میرود = از مراد دل جدا تر میشود >> ولطفا نظریات فزیکدانهای هستوی قرن ۱۹ و ۲۰ را یکبار مرور نمایید و از جمله << جیمزجین و ماکس بلا ن >> و بالای طرز دید آنها یک اندازه دقت به خرچ دهید از جمله این نظر << ما فزیکدانها به مثابه کران مادر زدی هستیم که به مجلس ارکست دعوت شده ایم ،اما از جمله تمام آواز ها ،فقط حرکت دست نوازنده ها را میبینیم و میدانیم و بس >> << عقل اول راند بر عقل دوم = ماهی از سر گنده گردد نه ز دم / عقل جزیی عقل را بد نام کرد = کام دنیا مرد را بی کام کرد /عقل در تن حاکم ایمان بود = کز وجودش نفس در زندان بود عقل ایمانی چو شحنه عادل است = پاسبان و حافظ شهر دل است همچو گربه باشد او بیدار هوش = دزد در سوراخ ماند همچو موش / گر بر آرد موش آنجا سر و دست = نیست گربه بلکه نقش گربه است >> مولانا /
و اما در رابطه به حج که آقای راوش آنرا نوع بت پرستی و منبع عا یداتی اعراب میداند ایشان نمیداند که << حرم جز قبله اهل نظر نیست = طواف او طواف بام و در نیست میان ما و بیت الله رمزیست = که جبریل امین را هم خبر نیست >><< الحج اشهر معلومات …و تزودو فان خیر الزاد التقوی واتقونی یا اولی الالباب >> بخشی از آیه ۱۹۷ / سوره بقره / حج واجب در ماه های معین است …و توشه( تقوی برای راه آخرت )برگیرید که بهترین توشه این راه تقواست و از من پروا کنید ای صاحبان عقل >> حج کنگره مسلمانها ست که در هر سال فرض شده و از طواف کعبه تا رفتن به منی و مزدلفه و عرفات و مشعر الحرام و رجم زدن شیطان و قربانی همه و همه از لحاظ معنویت رمز ورازی دارد که به گفته مولانا << احمد وبوجهل در بتخانه رفت = زین شدن تا آن شدن فرق است زفت >> آن خورد گردد پلیدی زو جدا = این خورد گردد همه عشق خدا / میم و واو ومیم و نون تشریف نیست = لفظ مومن جز پی تعریف نیست / هیچ نامی بی حقیقت دیده یی = یا ز گاف و لام گل ،گل چیده یی گربیاموزی صفیر بلبلی = تو چه دانی کو چی دارد با گلی / لحن مرغان را اگر واقف شدی = بر مراد مرغ کی واقف شدی / گر بود در مجلسی صد نوحه گر = تنها صاحب درد را باشد اثر / نوحه گر خواند حد یث سوز ناک = لیک کو دود دل و دامن چاک >> مولانا 
اگر طبق موازین که خاتم پیغمبران در خطبه حجت الودا ع از مسجد ابراهیم خلیل ابلاغ کردند همه ساله رعایت و صحرا نشین های سعودی میگذاشتند که محتوای آن عملی میشد آنگاه به جز از کسانی که فاقد عقل و منطق بودند همه به کیفیت حج به طور واقعی پی میبردند و میدانستند که باید با رفتن به منا ،منیت و خودخواهی را از خود طرد نمایند و به عرفات باید خودشناسی را بیاموزند و به مشعر الحرام شعور انسانی و اسلامی پیدا نمایند و با رجم زدن شیطان ،از غلامی شیطان نجات پیدا نمایند و با قربانی کردن، هرکدام اسماعیل خود را در راه خدا قربان نمایند وبا پوشیدن احرام سفید ،که دیگر هیچ چیزی باخود ندارند میدان محشر را به پیش چشم خود ببینند و به گونه همان لباس سفید ،پاک وصاف شده و لکه های جنایت و گناه را دیگر نگذارند که قلب های شان را زنگ آلود ودر طواف کعبه عملا نشان بدهند که << عشق آنست آن که شعله بر فروخت = غیر معشوق هر چه بود آنرا بسوخت >>طفیل هستی عشق اند آدمی وپری = ارادت بنما تا سعادت ببری >>حالا هم انسان های که به معنی واقعی کلیمه مسلمان اند رمز وراز حج و همه قوانین آنرا میدانندو ضمنا پژوهشگران خارج از حوزه مسلمانها از جمله فرانسبیکن ، هایدر، هانری کاربان ،ماسینیوس ،ژان ژاک رسو ،منتسکیو و غیره ،به مسلمانها هشدار میدهند تا از جمله مسلمانهای بی خبر از اسلام و بی خبر از قرآن نباشند و ایشان مینویسند که << حیات اجتماعی انسانها به وسیله قرآن از اخلاقیات چنان عالی بر خوردار است که اگر رعایت بشود ،قطعا به پولیس و حکومت ضرورت احساس نمیشود و در روح القوانین منتسکیو هم آمده که << پایه گزار قانون بشر اسلام است ،دستگاه سیاسی و حاکمان جامعه را اسلام موظف میسازد تا قوانین را رعایت نمایند و ژانژاکرسو در قرار داد اجتماعی اش مینویسد << خدایان اند که منافع ما را تامین مینمایند چون خود شان طما ع پذیر نیستند ،در مفاد مادی انسانها ،دین قدسی و مقدس است و سیاست نامقدس و غیر دینی ،دین فردی و سیاست اجتماعیست و سیاست اسلام جنبه اختیاری و همچنین اصل پذیرش دین اختیاریست و اگر پذیرفته شد ،ضمانت اجتماعی را با حکومت اسلامی شکل میدهد و احکام الزامی در قبال آن تبلور مییابد >> و خداهم میفرماید << لقد کان لکم فی رسول الله …>>هر آینه هست شما را از پیغمبر پیروی نیکو >> اگر جناب راوش لطف کرده تعصب و دشمنی که در برابر نام مسلمانها دارند کنار گذاشته ، کتب پژوهشگران غربی را بخوانند تا به احکام دین و به عظمت دین و به عظمت حج مقبول و مبرور که همه ساله دو تا سه ملیون مسلمان بدون اینکه آنها را کسی خبر کرده باشد ،در روز وتاریخ معین خود را به سرزمین میقات میرسانند ولی افسوس و صد افسوس که آنها رهبر و سازماندهنده واحد و متعهد به حدود الله نداشته و آنچه را که در این سفر باید بدانند ندانسته و اکثرا برای نام دنیایی وارد آن سرزمین میشوندو اگر بر اساس نیت سالم و آگاهی مبتنی 
بر عقل سالم و کامل این سفر را انجام بدهند ودر فرجام سفر <<انشاالله به پخته گی نایل میگر دند << حاصل عمرم سه سخن بیش نیست = خام بودم ،پخته گشتم ،سوختم >>
و سوالی که میخواهم از جناب آقای راوش بپرسم این است که به این گفته دستایوفسکی نویسنده روس آیا گاهی پی برده و آنرا خوانده اند که میگوید << اگر خدا نمیبود این انسان هرکاری میکرد >> 
انشتین میگوید << علم بدون مذهب کور است و مذهب ،بدون علم ناقص >> و این نصیحت از مرد های اسلام به ما مانده که << هرکس سه چیز را بر سه چیز مسلط سازد به ویرانی عقلش کمک کرده است 
<< ۱ /آنکه پرتو اندیشه اش را با آرزو های دراز تاریک سازد /۲ آنکس که حکمت های نغز را با گفتار بی مغز نابود کند /۳ :و آنکس که تابش نور عبرت را بر توفان شهوت خاموش کند و چون هوسبازی 
بر ویرانی عقل خود اقدام کند و هرکه عقلش را تباه کرد دین و دنیایش را تباه کرده است << پیر پیر عقل باشد ای پسر = نه سپیدی موی اندر ریش وسر /گفت پیغمبر که ای ظاهر نگر 
تو مبین اورا جوان بی هنر /ای بسا ریش سیاه و مرد پیر = ای بسا ریش سفید ودل چو قیر / ما که باطن بین جمله کشوریم = دل به بینیم وبه ظاهر ننگریم / جهد کن تا پیر عقل و دین شوی 
تا چو عقل کل تو باطن بین شوی >> مولانا / آقای راوش پرده های تعصب و جهل تنها میتواند با عقل سالم و علم سالم و نیت و اراده سالم تداوی شود وبس << احساس وعقل باری گرانیست کشیدن به دوش 
خوش زیست آنکه کره خر آمد و اولاغ رفت >> .کدام عقل سلیم میتواند باور نماید که کسانی حملات انتحاری انجام و انسانهای بی گناه و مظلوم ،یتیم ،صغیر ،بیوه زن را به خاک و خون میکشانند مسلمانند ؟
امروز در پاکستان قیمت یک انتحاری،میگویند از پنجاه هزار دالر به یکنیم لک دالر بلند رفته است ،این اسلام ،آیا اسلام ناب محمدی است ؟ من به اینگونه اسلام سراپا خون باورمند نیستم و
اگر کسی چنین جنایات را اسلام بداند من فاتح سقوط اسلام را با این همه وهشت و دهشت میخوانم << قالو انا لله و انا الیه راجعون >>……………
تحقیقات چهل ساله ماسینیوس و هانری کاربان فرانسوی در دانشگاه مذهب شناسی فرانسه و کتب و نبشته های شان و اینکه میگویند << مسلمانها ،هرچه میخواهید در قرآن خود تان است ،بر سر 
سفره اجنبی نه نشینید >> بیانگر این حقیقت زیباست که : اسلام ،یعنی عزت ،اسلام یعنی علم ،اسلام یعنی استقلال ،اسلام یعنی حفظ اصالت و شرافت و کرامت انسان 
،اسلام یعنی عدالت و مساوات اما نه اسلام که من و شما دیدیم و آزمایش کردیم ؟ ! << اسلام در ذات خود ندارد عیبی = هر عیب که هست در مسلمانی ماست >>
تاریخ دوسال و چند ماه خلافت عمر بن عبدالعزیز را لطفا از هر کتابی که میخوانید ،بخوانید << و حضرت علی مولا میفرمایند << مردم دشمن آن چیزی اند که نمیدانند >> 
اما برداشت جناب را وش از حج ابراهیمی و محمدی و از تفسیر شخصیت رسول الله آنقدر بی انصاف مابانه استکه از سلمان رشدی هم بدتر .
و عارف های ما که به معنویت دین واقف هستند میدانند که << کعبه یک سنگ نشانیست که ره گم نکنی = حاجی احرام دیگر بند و ببین یار کجاست >> اما << خر عیسی گرش به مکه برند 
چون بیارند پس همان خر باشد >> و مولانا میگوید << رنگ صدق و رنگ تقوی و یقین = تا ابد باقی بود بر صادقین / مرد حجی همره حاجی طلب = خواه هندو ،خواه ترک و خواه عرب 
منگر اندر شکل و اندر رنگ او = بنگر اندر عزم و در آهنگ او / گر سیاهست و هماهنگ تو است = تو سفیدش خوان کر همرنگ تو است / ساعتی گرگی بیاید در بشر = ساعتی یوسف رخی همچون قمر 
میرود از سینه ها در سینه ها = از ره پنهان صلاح و کینه ها >> به صراحت اعلام میدارم که اگر در رابطه به این پنج بنای مسلمانی از جمله حج از طرف حکام خاین و علمای پیرو و جیره خور شان 
مسخ نمیگردید و آنطوریکه به وسیله ابراهیم خلیل الله و محمد ص حبیب الله اساس گذاری شده بود ادامه پیدا میکرد ،انسانهای بعد از حج آن کسانی نبودند که قبل از آن هر چه میکردند 
بلکه هرکدام از مناسک دینی بالاخص حج آنها را مهار میکرد / و باید دانست که 
<< قبله شاهان بود تاج و کمر = قبله اربا دنیا سیم و زر / قبله صورت پرستان آب وگل = قبله معنی پرستان جان و دل / قبله زهاد محراب قبول = قبله پست فطرتان کار فضول 
قبله تن پروران خواب و خورش = قبله انسان به دانش پرورش / قبله اصحاب منصب مال و جا = قبله قانع توکل با خدا / قبله عاشق جمال بی زوال = قبله عارف جمال ذوالجلال >> مولانا
محترما: در نبشته بنام به اصطلاح راوش << در مکعب تزویر >> که به حق میتوان آنرا بنام /سم پاشی برای فتنه و تخدیر، نام گذاشت / آیات ۵۱ و ۵۳ و ۵۴ / سوره دخان را از قول خر مشاهی چنین ترجمه کردند 
<< گویند که در اطراف کعبه اکثریت از حاجی صاحب ها ،در گرداگرد صد ها دستفروش که دارو های تقویت جنسی را ) که روی پاکتهای آن تصویر ( …) نشان میدهد حلقه میزنند و چانه میزنند و آن سوی صدای 
الله و اکبر به گوش شان میرسد و آن مکان را نیز مقدس میشمارند >> و مشت نمونه خروار/ از ترجمه که از آیات ۲۳ و ۲۴ سوره طور کردند صرف نظر کرده و فعلا ترجمه که از آیات نامبرده مسلمان ها کردند 
بخوانید وباید تذکر داد که این آیات مربوط بهشتی هاست ،نه در این دنیا ۱ / ترجمه آیات ۵۱ و ۵۳ و ۵۴ سوره دخان << همانا ( آن روز سخت ) آنان که متقی و خدا ترس بودند مقام امن و امان یابند
لباس از سندس و استبرق ( حریر نازک و ستبر )پوشند و روبروی هم بر تخت ها تکیه زنند / همچنین است و با حوریان زیبا چشم شان جفت قرار داده ایم >>
و ترجمه آیات ۲۳ و ۲۴ سوره طور << آنها در بهشت جام شراب گوارا را چنان سریع از دست هم بگیرند که گویی منازعه میکنند در صورتیکه آنجا کار لغو و باطل و نزاع و خلاف و گنه کاری هیچ نیست >> 
نویسنده محترم از ابرهه نامی گرفته ولی برای گل زدن مردم بخشی از قصه را کتمان نموده و آن جناب از مولانا برای مقاصد ناروای خود استفاده مینماید والا باید از زبان مولانا این را هم میگفتند که 
<< با ابرهه گو خیره به تعجیل نیاید = کار که تو میخواهی او از پیل نیاید / رو تابه سرت جیش ابابیل نیاید / تا بر تو وبر قوم تو سجیل نیاید 
تاکید تو در مورد تضلیل نیاید / تا دشمن تو محبط .جبریل نیاید / تا صاحب خانه نرساند به تو آزار / زنهار بترس از غضب صاحب خانه = بسپار به زودی شتر بسط کنانه / برگرد از این راه و مجو عذر وبهانه 
 
بنویس به نجاشی تو احوال شبانه = آگاه کنش از بدی اطوار زمانه = وز طیر ابابیل یکی بر به نشانه = کانجا شودش صدق کلام تو پدیدار >> 
آقای نویسنده شما ، پرهیزگاران را که در قران بنام < < ان المتقین >> آمده ، آنها را ( حاجی صاحبان ) دانسته و نبشته اید در صورتی که اگر به چشم خرد و اندیشه سالم نگاه کنیم خداوند در آیه دیگری 
متقی ها را معرفی کرده و فرموده << لیس البر ان تولو وجوهکم قبل المشرق والمغرب ولکن البر من امن باالله…>> نیکو کاری این نیست که کسی روی خود را به طرف مشرق و مغرب بگرداند ،بلکه ،نیکو کاری 
آنست که به الله وروز آخرت و به ملایک وپیقمبران و کتب آسمانی ایمان داشته وبدهد مال خود را با وجود دوست داستن به اقارب مستحق و یتیم ها و مسکین ها و به راهرو ها 
و برای آزاد کردن برده ها و غلام ها ،ونماز را بر پا دارد و زکات مال خود را بپردازد و وقتی که باکسی عهد کرد ، به عهد خود وفاکندو در مشکلات سختی ها صبر داشته باشد،آنها هستند کسانی که 
صادق اند و ایشان اند متقی ها >> و مولاناهم متقی را تعریف کرده است :
<< متقی را بود چهار نشان = حفظ احکام .شرع.. اول دان / دوم آنچه در توان باشد = بر ضعیفان ومسکینان باشد / عهد را باوفا کند پیوند = هرچه دارد به آن شود خورسند >> 
آقای منتقد در جای دیگری چنین نگاشته اند << در تاریخ کمتر پیغمبر و امام و اصحاب را میتوان سراغ کرد که از ۲۳ تا ۹۰۰ زن بر علاوه هزاران کنیز و غلام و قصر ها و کاخها ،اسپ ها و رمه ها نداشته باشند >>
این مخلوق خاکی که به گفته مولانا << آنچه در فرعون بود اندر تو است = لیک اژدر هات محبوس چه است / آتشت را هیزم فرعون نیست = زانکه چون فرعون او را عون نیست / گربیابد آلت فرعون او 
که به امر او همی رفت آب جو / آنگه او بنیاد فرعونی کند = راه صد موسی و صد هارون زند >> 
از جناب ایشان می پرسم که حضرت عیسی چند تا زن داشتند و قصر شان کجا بود ؟ قصر محمد رسول الله به کجا بود و چند تا اسپ و رمه در استملاک شان بود . و از صحابه های پیغمبر
محمد رسول الله به طور مثال ابوذر غفاری چند تا زن و قصر و رمه داشت ؟ جوابت را همین لحظه مولانا میدهد << همچو وعده مکر و گفتار دروغ = آخرش رسوا و اول با فروغ >>
این جناب بعد از تصویر سیل که در داخل کعبه سرازیر شده در ذیل آن نوشتند << الله عرب از خانه خود در مقابل سیل دفاع کرده نتوانست ،چگونه حاجت های شما را بر آورده خواهد ساخت >>
در این مورد هم آن کسی که او را دریا مردمعرفی کرده جوابش را میدهد
<<جمله ذرات زمین و آسمان = لشکر حق اند گاهی امتحان / باد را دیدی که با عادان چه کرد ؟ آب را دیدی که در توفان چه کرد / آنچه آن بابیل با آن پیل کرد = آنکه پشه کل نیمرود خورد 
سنگ می انداخت داودی بدست = شد سه صد پاره ولشکر را شکست / آنچه با قارون نمودست این زمین = آنچه با فرعون نمود ست رود نیل / سنگ میبارید بر ا عدا ی لوط = تا که در آب سیه خوردند غوط 
گر بگویم از جمادات جهان = عاقلانه یاری پیغمبران / مثنوی چندان شود که چهل شتر = گر کشد عاجز شود از بار پر >> و اینکه نوشتند در تذکره اولیای عطار << کعبه و فریضه حج یک ترفند بوده که 
محمد جهت ارضای خاطر اعراب که کعبه منبع عا یداتی شان بود از طریق برنامه توحیدی خویش را به گونه سابق بدون کوچکترین تغیر در نوع پرستش دوباره آن شیوه عاید را احیا نمود >> 
من در تذکره عطار این کلیمه های دور از اخلاق اسلامی را نیافتم لطفا رفرنس را با صفحه و جلد و موضوع مشخص بسازید / 
،دوستان محترم :قضاوت نبشته این نظریه پرداز را که درآخر مقاله اش به عو ض << ومن الله توفیق >> << ومن الخرد توفیق >>نوشتند اما برخلاف میثاق بین المللی حقوق بشر و قوانین 
نافذه کشور های غربی و شرقی به خدا ،به پیغمبر مسلمانها ،به قبله و کعبه مسلمانها توهین وتحقیر نمودند به وجدان های سالم و بیدار محول میکنم ، آیا با تمام محتوای این نبشته به ویژه این جمله آخر که قدرت 
خدا را زیر سوال بردند آیا این آقا بالای مقدسات یکنیم ملیارد انسان پای نه گذاشته اند ؟؟؟
و آیا به کدام قانون و دموکراسی و آزادی بیان و مطبوعات کشور های دنیا تسجیل شده است ،که کسی حق دارد ،به عقاید مذهبی و دینی دیگران توهین کند ؟ 
از طرف من هیچ نوع تحقیر و توهینی متوجه جناب ایشان نیست ،نه بمب وشمشیر که به مسلمان نما ها نسبت میدهند در کار است ونه هم بمب هستوی و راکت های کروز و پرشینآمریکا 
و موشک های قاره پیمای << سن شش روس >>
قلم این حقیر با همه ناتوانی های که از نگاه جهل نویسندگی دامن گیر من است به عو ض همه در میدان نبرد قلمها آماده کار وزار است و سعدی میگوید << عادت جاهلان است که چون به حجت 
از خصم فرومانند سلسله خصومت به جنبانند >><< من چون اکت مولانا را میکنم و او فرموده که 
<< هیچ کافر را به خواری ننگرید = که مسلمان مردنش باشد امید / چه خبر داری ز ختم عمر او = که از او یکبارگی گردانی رو >> و صمیمانه رجامندم << این آیه را از سوره << یس >> بخوانید و به حال 
و آینده خود همه ما فکر بکنیم که دین فطرت انسان است ،انسان با دین با در نظرداشت استحکامات قوی که در باطن نهفته دارد در برابر تمام مشکلات و جبر ها وظلم ها چون کوه پایدار است ،اما اگر انسانی خاکی 
با این چند روز زندگی از خدا بیگانه شد ،و ندانست که << این جهان دیوان احکام همایون قضاست = آزمون گاه خداوند بزرگ داور است >> از آن به حکم خدا << ان شر الدواب >> بد ترین جنبنده جور میشود 
ونباید کسی از او گله کند << پابند امر حق چو نه یی از وفا ملاف = با با خالقت چه کردی که با خلق او کنی >> << آیت ۷۷ / اولم یر الانسان انا خلقناه من …>> آیا انسان ندید که ما او را از نطفه نا قابل 
چنین آراسته ) خلق کردیم ؟ آنگاه ( به جای اینکه شکر گزار باشد )دشمن آشکار ما گردید >> << وبرای ما مثال جاهلانه زد و آفرینش خود را فراموش کرد …۷۸ >>
در فرجام این نبشته اگر از شدت کلام استفاده کرده باشم معذرت میخواهم و به خود وآقای راوش و دیگران صمیمانه میگویم << باز آ ،باز آ ،هر آنچه هستی باز آ ،این در گهی ما درگه نا امیدی نیست 
،صد بار اگر توبه شکستی باز آ >>  مولانا << مهمان ماست هرکه بینواست = آشنا با ماست چون بی آشناست / ما بخوانیم ار چه ما را رد کنند = عیب پوشی ها کنیم گر بد کنند /  ما بسی گم گشته باز آورده ایم =
ما بسی بی توشه را پرورده ایم / سوزن ما دوخت ،هر جا هرچه دوخت = زآتش ما سوخت ،هر جا ،هر که سوخت >> پروین اعتصامی >> والسلا