آرشیف

2015-8-31

معاذالله دولتی

تهدید «ستون پنجم» و اولویت­های حکومت وحدت ملی

اصطلاح «ستون پنجم» در میان تحلیل گران و رسانه های افغانستان رایج شده است، اما برخی­ها به صورت درست و برخی هم به صورت نادرست از آن استفاده می­کنند.  عده ای زیادی اما بدون درک مفهوم اصلی آن، این اصطلاح را به کار می بنند. در این یادداشت تلاش می شود یک درک مفهومی از این اصطلاح نیز ارائه شود.   
اصطلاح ستون پنجم (Fifth Column) از نظر مفهوم مجازی به گروهی از افراد گفته می­شود که از داخل یک دولت یا سازمان علیه آن دولت و سازمان کار می­کنند و در جریان بحران، در مخالفت با عمل­کرد آن قرار می­گیرند. ستون پنجم با جاسوس فرق می کند. جاسوس ها معمولا برای کشور خود کار می کند، اما ستون پنجم برای دشمن کار می­کند. گاهی به صورت سازمان یافته و هدفمندان کار می­کنند و گاهی هم بدون آگاهی.
اصطلاح ستون پنجم برای اولین بار در جریان جنگ­های سه ساله اسپانیا (1936 – 1939) به کار گرفته شد و سپس وارد ادبیات سیاسی گردید. در جنگ­هاي اسپانيا (39 – 1936) هنگامي که جنرال اميليومولا يکي از سرکردگان ارتش جنرال فرانکو با افراد خود به سوي مادريد پايتخت اسپانيا پيش مي­رفت، براي زمامداران حاکم بر شهر پیغام فرستاد: «من با چهار ستون سرباز و تجهيزات از شرق و غرب و شمال و جنوب به سوي مادريد پيش مي­آيم ولي شما فقط روي اين چهار ستون حساب نکنيد بلکه ستون ديگري به نام ستون پنجم هم داريم که در مادريد و حتي در ميان جمع شما هستند که دانسته يا ندانسته براي ما فعاليت مي­کنند. شايد از نظر فکری هم با ما موافق نباشند ولي چون با عقيده و نظريه شما صد در صد مخالف هستند، لذا اعمال­شان غير مستقيم به نفع ما تمام مي شود. اگر از چهار ستون اعزامي نگرانی نداريد از اين «ستون پنجم» بترسيد که در تمام امور و شئون شما نفوذ دارند و راه ورود چهار ستون را به داخل شهر هموار مي کنند.»
 از آن پس اصطلاح ستون پنجم وارد قاموس سایسی شد و به كساني اطلاق گرديد كه به عنوان جاسوس و عوامل مخفی در یک دولت و یا سازمان برای دولت متبوع خود کار می کند. یعنی به مثابه عوامل دشمن در یک دولت کار کرده از داخل دست به تخریب و زمینه فروپاشی را مساعد می سازد.
نا امنی­های اخیر در افغانستان و شدت حملات هدفمندانه دشمن در کابل، بسیاری­ها را نگران ساخته است و در  رسانه ها ادعا می­شود که «ستون پنجم» در درون حکومت فعال گردیده و زمینه این حملات را به نفع دشمن فراهم می­کند. بدنبال انفجارهای مرگبار و خونین در منطقه شاه شهید کابل، قوماندانی اکادمی پولیس و منطقه مکروریان، عبدالرب رسول سیاف از رهبران جهادی، اعلام نمود که هُشدارهایش در رابطه به فعالیت­های «ستون پنجم» در دولت نادیده گرفته شده است. آقای سیاف قبلاً گفته بود که افراد انتحارکننده به کمک عناصر معیین از اطراف کابل و منطقه بُت­خاک به داخل شهر کابل آورده می­شوند و به اهداف معیین حمله می­کنند. او همچنان گفته بود: «اعلامیه ها و شب­نامه­های طالبان در منطقه وزیر محمد اکبر خان کابل ترتیب و نشر می­گردد». این ادعا همچنان از جانب برخی سران حکومت، بسیاری از تحلیل­گران و آگاهان امور امنیت و استخبارات از طریق رسانه­ها مطرح گردیده اما کسی از فرد و یا گروهی به عنوان «ستون پنجم» نام نمی­برد.اما، وظیفه نهادهای امنیتی و استخباراتی و رهبران سیاسی دولت است که باید با ستون پنجم برخورد کنند.
این انتقادات در حالی مطرح می شود که  سران حکومت به جای پرداختن به مسئله امنیت، اقتصاد و رفاه عمومی، تا هنوز مشغول تقسیم قدرت می باشند. از تعینات پست های بالای حکومتی تا سطح مدیریت­ها مورد اختلاف رهبران حکومت وحدت ملی است. معرفی افراد و سپس مخالفت به آن ها، تبدیل به یک روند طولانی شده است که کارکرد حکومت را آسیب زده است. رئیس اجراییه و معاونان ریاست جمهوری افراد خود را به رئیس جمهور معرفی می کنند و اما رئیس جمهور از آن ها مصاحبه نمی گیرد. مثلا، کسانی که برای معاونت وزرات و یا ریاست­ها و یا ولایت­ها در نظر گرفته شده اند، سرگردان و منتظر مصاحبه رهبران می­باشند. رهبران یا مصاحبه نمی کنند، یا مصروف اند و یا در چنین مواردی معامله و فشارهای سیاسی را اعلام می کنند. این امر سبب شده که بسیاری از ولایات هنوز با سرپرست ها اداره شوند.
این در حالی است که وضعیت امنیتی و اقتصادی بسیار نگران کننده شده است. اما سران حکومت وظایف اصلی شان را فراموش کرده به مسایل کوچک و فرعی چسپیده اند. مسایلی چون امنیت، پیگیری پروسه صلح، اصلاح نظام انتخاباتی، آغاز صدور تذکره­های الکترونیکی، بهبود وضعیت اقتصادی مردم، مبارزه جدی با فساد اداری ومبارزه با مواد مخدر از جمله اولویت­های کار حکومت است که متاسفانه بجای پرداختن به این موارد، با تمام قوت روی تقسیم قدرت تمرکز شده است. تمرکز بیش از حد رهبران سیاسی روی تقسیم قدرت که مبنای بروز اختلاف دیدگاه­ها می­باشد، فضا را برای ظهور و فعالیت ستون پنجمی­ها مساعد می سازد.
از آن طرف، هر روز خبر سقوط ولسوالی­ها نشر می­شود و خبرهای از کشته شدن صدها نیروی امنیتی بدست دشمن می­رسد، و مردم نیز در هرگوشه افغانستان احساس امنیت ندارند. این بدان معنا است که از یک طرف حملات دشمن به همکاری «ستون پنجم» افزایش یافته و ازطرف دیگر، حکومت چندپارچه است و به اولویت های امنیتی و اقتصادی توجه نمی­کند. این امر سبب ایجاد فضای مناسب برای فعالیت­های جسورانه ستون پنجم نیز شده است.
حکومت در حالی که خلای پاسخ گویی را به وجود آورده، نارضایتی مردم به شدت افزایش یافته است. میزان باورمندی مردم به حکومت در جهت آوردن صلح و امنیت به شدت کاسته شده و روزانه صف­های طولانی را برای گرفتن پاسپورت و تایید اسناد شان در ادارات دولتی تشکیل می­دهند تا به نحوی کشور را ترک کنند. جنگ و  صلح با طالبان در چارچوب یک استراتژی واضح برای مردم توضیح داده نمی شود. علاوه براین، سرمایه­ها از کشور در حال فرار است و حکومت برنامه ای برای بهبودی وضعیت اقصادی مردم ندارد و فقر و بیکاری بیداد می کند.  از نظر مشروعیت پایه های نظام،  انتخابات ولسی جرگه که قرار بود به ماه ثور امسال برگزار گردد، حکومت نه تنها نتوانست زمینه برگزاری انتخابات را فراهم نماید، بلکه گفته می­شود برگزاری انتخابات تا یک­سال دیگر به تاخیر افتاده و حکومت برای برگزاری انتخابات بودجه و برنامه لازم ندارد. وضعیت عمومی به شدت مخدوش و مردم نگران اند. مجموعه این فکتورها زمینه را برای فعالیت قوی دشمن مساعد ساخته و حکومت هم نه تنها هیچ قاطعیتی در برابر ستون پنجم در کشور ندارد، بلکه گاهی تریبون دولت نیز برای اعلام نظر در اختیار شان گذاشته می­شود.    
بنابراین، تا زمانیکه دولت به این مسائل اولویت ندهد و هرچه زودتر خود را از قید و بند تقسیم قدرت که بنیاد اختلاف میان سران دو تیم را می­سازد، نرهاند؛ و برای شناسایی و سرکوبی «ستون پنجم» که خطر بالقوه برای حکومت می­باشد، به شدت وارد عمل نشود، احتمال ناکامی دولت دور از تصور نبوده و در آینده شاهد از دست دادن مناطق بیشتر بدست دشمن خواهیم بود. تاریخ افغانستان و منازعات سایر کشورها نشان می­دهد که فعالیت قوی «ستون پنجم» در درون نظام، حتی سبب فروپاشی حکومت­ها شده است. حکومت امان الله خان، در نتیجه عواملی همدست با امیر حبیب الله خان و حکومت داکتر نجیب در نتیجه همکاری عناصر درون نظام با مجاهدین سقوط کردند.
سران حکومت وحدت ملی که خود شان به وزرای شان اعتماد کردند و نماینده­های مردم در پارلمان نیز به آن­ها «رأی اعتماد» داده اند، این اعتماد را نیز به وزرای شان داشته باشند تا هرکسی را که به عنوان معین یا رئیس معرفی می­کنند منظور نمایند. انتخاب معینان و رؤسای ادارات از جانب رهبران حکومت، بی باوری و بی اعتمادی به وزرای کابینه بوده و منطق سلسله مراتب اداری را نیز زیر سوال می­برد. رهبران وقت شان را بیشتر به مسایل کلان امنیتی و سیاسی صرف نمایند و با ایجاد استراتژی قوی امنیتی و تحلیل از جامعه سیاسی افغانستان، طرح اساسی برای مقابله با دشمن و عوامل مخرب در درون نظام (ستون پنجم) را پی­ریزی و به منصه اجرا بگذارند تا از خطر بالقوه سقوط جلوگیری و نگرانی مردم را نسبت به آینده رفع نمایند.

معاذالله دولتی – استاد دانشگاه