آرشیف

2014-12-28

محمد نعیم جوهر

گفتم غزل به طرزِ دلِ مستمند خـــویش

 

به استقبال از شعرِ زیبای شاعر والا مقام کشور جنابِ محترم الحاج غوث الدین مستمندغوری سروده شده

این لحظه های تلخ ودل آزارعمر را
شیرین کنم زشهد سخن های قند خویش

یارب بپای دلبر مشکل پسندخویش
تا کی بنالم ا ز دلک درد مند خویش

صیادِ روزګارِ فلک تا به مُردنم
زولانه کرده مرغ دلم را به بند خویش

بر هر دلی که حمله کُند می کُند تباه
غم عاقبت رساند بما هم ګزند خویش

زاهد نَما به چاګِ ګریبانِ خود نظر
بر ما مګو نصیحت واندرز و پند خویش

یکبار آن ستمګرِ حق ناشناسِ من
شیرین نکړد کامِ دلم را زقند خویش

زلفانِ حلقه حلقة قامت بلند من
بر بسته دست وپای مرا در کمند خویش

شد سالها که مادرک سالخورده ام
افتاده است از نظر ارجمند خویش

ګستاخی کرده باز بدین بزم دوستان
ګفتم غزل به طرز‌دلِ مستمند خویش

بی اعتبار میشود آخر به نزد خلق
هر جوهریکه فخر کند بر چلند خویش

17-03-2014
جوهر از المان