آرشیف

2020-7-21

علم عبدالقدیر

نگاه اسلام به انسان

نگاه اسلام به انسان این است که انسان یک مخلوق گرامی است، به اساس اصل خلقت وجنسیت بشری اش خداوند انسان را بر بسیاری از مخلوقاتش برتری داده است آنجا که میفر ماید.
“ولقد کرمنا بنی آدم وحملناهم فی البر والبحر ورزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیرممن خلقنا تفضیلا “:”و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبهاوسائل نقلیه زمینی هوائی وبحری] برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريده‏هاى خود برترى آشكار داديم”.
یعنی آدمی زاد را بربسیاری از مخلوقات وآفریده های خود با امتیاز عقل وعلم وفراست شرافت، برتری بخشیدیم، وتمام آنچه را که درهستی است برایش تسخیرنمودیم واورا گرامی داشتیم، پس تکریم ووکرامت شامل همه انسانها میشود وانسان بدون در نظر داشت موقعیت های خاص بطور عام کریم ومعزز است.واین واقعیت در گفتار وکردار پیامبر بزرگوار اسلام اینگونه تجلی یافته است.
“روزی جنازه یی از پیش رسول الله صلی الله علیه وسلم گذشت، ایشان برای آن جنازه ازجای شان برخاستند، به ایشان گفته شد که این جنازه ی یهودی است پیامبر اکرم فرمودند:مگراویک نفس(انسان) نیست؟”.
اما برتری برخی از انسان ها بردیگرشان در اصل خلقت نه بل به اساس چگونگی شناخت ومعرفت به آفریدگار جهان ومبدأ وهدف آفرینش ومهیا کردن زمین برای پرستش خدا وپیروی از حق است، آنها ئیکه بنام مسلمان زمین را بر انسانها تنگ وعبادت را ناقص ومعرفت را به توپ وگلوله بسته اند نمیتوانند بندگان پسندیده ونیکو باشند چون بر خلاف نظام فطرت وطبیعت عمل کرده اند..
ازهمین جاست خداوند متعال می فرماید:
“یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر”:”اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شماست بى‏ترديد خداوند داناى آگاه است”.
خطاب الهی متوجه تمام بشراست یعنی با قدرت خود شمارا از یک اصل آفریدیم، وازیک پدرومادر شمارا بار آوردیم پس فخرفروشی برنیاکان وپدران هیچ معنا ندارد، وبرهیچ کس به اساس حسب ونسب حق ندارید تجازو کنید ویورش برید، تمام تان ازآدم آفریده شده اید وآدم ازخاک آفریده شده، وشمارا به قبیله وتیره های گوناگون دسته بندی کردیم تا یکدیگرتان را بشناسید وروابط دوستانه برقرارنمایید، نه که به یکدیگرنفرت ورزید وبه جان هم بیفتید، مجاهد(یکتن تابعین) می گوید:”[این تفاوت به خاطراین است]که یک انسان نسب خودرا بشناسد وبگویند که فلان پسرفلان است” نه بیشتر از آن چندین حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام روایت شده که انسانها مانند دندانه های شانه با هم برابر اند .عرب بر عجم وسیا بر سفید وهیچکس بر کسی دیگری فضیلت ندارد ومعیار فضیلت تنها تقوی وصداقت وخدمتگذاری به مردم است، نه به اساس نسب وحسب شان، کسی اگرخواهان برتری در دنیا ودرجه ی آخرت است پس از خدا بترسد! چنانچه پیامبرگرامی اسلام صلی الله علیه وسلم می فرمایند:
“کسی که دوست دارد، گرامی ترین مردمان باشد، پس از خدا بترسد” ودرحدیث شریف دیگری آمده است:
“تمام مردم[مانند] دومرد اند: مردی که درپیشگاه خداوند نیکوکار پرهیزگا وپاکیزه است ومردی که دربرابرخداوند فاجر، سرکش وبی پرواست”.
انسان در انتخاب عقیده آزاد است: لا اکراه فی الدین…در دین اجبار واکراه نیست.
آزادی دینی واعتقادی نخستین حق ازحقوق انسان است، حقی که برای انسان، انسایتش را تضمین می کند، وقتی انسان ازآزادی دینی باز داشته شد، بدون شک درنخستین مرحله انسانیت او سلب می شود چون انسان حق گزینش وانتخاب دارد فمن شاء فلیؤمن فمن شاء فلیکفر.، کسی میخواهد ایمان را انتخاب کند وکسیکه نمیخواهد اجبار نیست ولی فضیلت در دینداری است  واسلام به این مبدأ کاملا پابند بوده وبدان عمل کرده است، تاریخ چنان موردی را به یاد ندارد که درآن یک شخص به پذیرفتن دین اسلام مجبور کرده شده باشد، چون اسلام براقناع طرف، دلیل وبرهان استوار است وبازهم این اسلام است که این مبدأ را اعلام می دارد وآن را باکمال دقت تطبیق می کند آنجا که خداوند می فرماید:” لا اکراه فی الدین”:
“در[پذیرش] دین هیچ اجبار واکراهی نیست”.
بدین گونه اگرگرامی داشت انسان در دین اسلام وحرمت گذاشتن به اراده، اندیشه وباور واحساسات انسان، تبلور وبازتاب میابد، واین که کارهرشخص در اموری که مربوط به هدایت وگمراهی اوست بدست خودش سپرده است، وهیچ کس نمی تواند شخصی توسط زورونیرنگ وحیله وبا استفاده ازفرصت تهی دستی ومستمندی اش، ازدینش برگرداند، این است پیام اسلام برای تحقق صلح عادلانه،همگانی وفراگیردرسطح گیتی، به یمن پروردگار هستی است.
اصل در روابط مسلمانان با غیرمسلمانان همانا صلح وآشتی است، پس هیچ جنگ ودشمنی دربین نیست بل دوستی ومصالحه مطرح است خداوند منان می فرماید:
“لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوا کم فی الدین ولم یخرجوا کم من دیارکم، ان تبرواهم وتقسطوا الیهم ایدیکم، ان الله یحب المقسطین، انما ینهاکم الله عن الذین یقاتلوا کم فی الدین واخرجواکم من دیارکم وظاهروا علی اخراجکم، ان تولوا هم ومن یتولهم فاولئک هم الظالمون”:”خدا شما را از كسانى كه در [كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكرده‏اند باز نمى‏دارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد زيرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد، فقط خدا شما را از دوستى با كسانى باز مى‏دارد كه در [كار] دين با شما جنگ كرده و شما را از خانه‏هايتان بيرون رانده و در بيرون‏راندنتان با يكديگر همپشتى كرده‏اند و هر كس آنان را به دوستى گيرد آنان همان ستمگرانند”.
پس خداند متعال مردمانی را که درتمام کارهای باعدالت رفتارمی کنند دوست دارد، ابن عباس رضی الله عنهما می گوید: این آیت درمورد قبیله ی خزاعه نازل شده است، وعلتش هم این بود که آنان بارسول الله صلی الله علیه وسلم پیمان بستند که علیه او[پیامبرخدا] نمی جنگد وهیچ کس دیگری را هم علیه او تمویل نمی کنند، پس خداوند هم درمورد نیکی ورویه ی خوب با آنان مسلمانان را اجازه داد.
ازأسماء دختر ابوبکرصدیق رضی الله عنهما روایت است که فرمودند: درحالی که مشرک بود درزمان قریش[جاهلیت] آنگاه که پیمان”صُلحِ حُدَیبِیه” بسته شده بود پیشم آمد، من پیش رسول الله صلی الله علیه وسلم رفتم وگفتم: فدایت شوم یا رسول الله! مادرم آمده وخواهان نرمش است[یعنی دلش برایم تنگ شده ومی خواهد همراهش حرف بزنم] آیا همراهش باصله رحم برخورد کنم؟ ایشان فرمودند: بلی با مادرت صله رحم کن.
اسلام دوستی ورفاقت کسانی را حرام نموده که با مسلمانان دشمنی علنی دارند وبه خاطردین شان علیه اسلام ومسلمانان جنگیده اند، وآنان را[به جرم عقیده شان] ازسرزمین شان کشیده اند، زمانی که تمدن ها به عدالت، راستی وحق رو بیارند ودرموضع گیری ها وپیمان هاشان یکدست شوند، خود بخود وضعیت از برخورد ورویارویی به گفتمان وگفتگو، وازخونریزی به همزیستی ها وازچند پارچگی به همگرایی تحول می کند.
عدالت وظلم ستیزی:
عدالت یکی از ارزش های ثابت وحیاتی زندگی است واسلام با استفاده ازهرگونه ابزار گفتاری وکرداری به گسترش عدالت سخت حریص است خداوند متعال می فرماید:
“ان الله یأمربا العدل والإحسان”"الله متعال به دادگري وإحسان امرمي كند”.
وهمچنان درمورد داوری کردن، با صیغه امر به صراحت می گوید:” وإذا حکمتم بین الناس أن تحکموا با العدل”.” وچون درميان مردم داوري مي كرديد به دادگري وعدالت داوري كنيد!” یعنی خداوند نگفته که وقتی اگردرمیان مومنان داوری کردید بلکه درمیان مردم گفته[که شامل مسلمانان وغیرمسمانان می شود] وهمچنان درمورد عدالت گریزی ازبیم این که مبادا[مسلمانان] به زور گویی وسلطنت توسل کنند، می فرماید:
“ولا یجرمنکم شنئان قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی”:
“نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است”.
ودر حدیث قدسی با صیغه ی نصیحت واندرز آمده است:”ای بندگان من! من برخودم ظلم را حرام کرده ام، ودرمیان شماهم حرامش قرار داده ام پس ظلم نکنید”.
درمودرعواقب وپیامد بد ظلم خداوند به صیغه تحذیروبیم می گوید:
“ومن یظلم منکم نذقه عذابا کبیرا”:”اگرکسی ازشمابه ظلم دست زد عذاب بزرگی را به او می چشانیم”.
درتاریخ اسلام درین مورد می خوانیم که یک مسلمان ویک یهودی موضوع خصومت خودرا به پیش امیرالمومنین عمربن الخطاب رضی الله عنه بردند، حضرت عمرقضیه را به حق یهودی فیصله کرد، یهودی به عمررضی الله عنه گفت: بدون شک به حق داوری کردی! عمررضی الله عنه گفت: ازکجامعلوم؟ یهودی گفت: چون ما میدانیم که هرقاضی که داورمی کند درطرف راستش یک فرشته است ودرطرف چپ آن فرشته ی دیگری، این دوفرشته اورا تا زمانی که برحق است کمک ویاری اش می کنند، وزمانی که قاضی حق را گذاشت آن دوفرشته هم اورا ترک می کنند.
پس اسلام دینی است که علیه ظلم می جنگد وازحق پشتی بانی می کند این حق چه برای مسلمان باشد وچه برای غیرمسلمان باشد، این گفته ی خداوند شاهد این ادعا است:
“یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء با القسط ولایجرمنکم شنئان قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی واتقوا الله ان الله خبیربما تعملون”:”اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت‏شهادت دهيد و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است و از خدا پروا داريد كه خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است”.
یعنی دشمنی وبغض بیش ازحد شما بردشمنان تان شمارا وادار به آن نکند که درقبال شان عدالت نکنید وبرآنان زیاده روی نمایید، علامه زمحشری می گوید: درین آیت آگهی وهشدار بزرگیست، براین که اگرعدالت دربرابرکفارکه دشمنان خدا اند با این شدت وقوت واجب باشد، پس درمورد مومنانی که دوستان خدایند چه گمان وجود دارد؟
دین حنیف اسلام براساس میانه روی وآسانگیری استوار است، میانه روی در اسلام یک حالت ستوده شده است، حالتی که باعقل سلیم انسانی می سازد وازرفتن به سمت افراط وتفریط نگاهش می دارد، خداوند متعال می فرماید:
“وکذالک جعلناکم امة وسطالتکونوا شهداء علی الناس ویکون الرسولُ علیکم شهیدا”:”و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد”.
یعنی ای گروه مومنان چنانی که شمارا به اسلام هدایت کردیم، شمارا امت برگزیده، عادل ومیانه رو ساختیم، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرموده اند:
“آسانگیری کنید سختگیری نکنید، مژده بدهید[مردم را تشویق کنید] ومتنفر[شان] نسازید” وحقیقت این است که میانه روی واعتدلال درتداوم بخشیدن زندگی برتر اسلامی نقش رسا وبالنده یی دارد، نقشی درمسیررفت وآمد روزها وسالها به آرامش ونرمش درحال چرخش است.بدون شک بسی ازامت ها که به مرض چند پارچگی وافراط گرفتار شدند، وازخواهشهای خود پیروی کردند وبه سلطنت واستبداد وزور گویی روی آوردند، نابود گردیدند، وسرنوشت این شد که داستان شان در لای کتاب های تاریخ باقی ماند وبا مرور زمان فرسوده شده ازبین رفتند.
پس باید گروه منحرفان وافراطگران ومفسدان را نابود کرد تا به طور کافی فرصت برای برپای ارزشهای دینی باکمال قوت وصلابتش میسرشود، واین ارزش تمام زوایای جامعه ی اسلامی را دربرگیرد، تابرای افراد جامعه اسلامی فرصت های کمایی روزی وآبادانی زمین را جهت نابودی فقر وازبین بردن فقر بدهد، بدین سازوبرگ وراه ورسم زندگی بشریت را ترسیم کند وبه تمدن بشر بالنده گی بخشد.
زمینه های میانه روی دراسلام فروان است مانند، زمینه های عقیده، عبادت، رفتار، اخلاق، اقتصاد وغیره، اسلامی که براساس مبانی که اساسش یکتا دانستن خداوند متعال ایمان به رسالت پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم وارتباط دایمی با پروردگار توسط نماز، تزکیه وتقویه ی نفس باروزه ی ماه مبارک رمضان، پرداختن زکات بدون کدام قید وشرط ورفتن به حج برای کسانی که توانای آن را دارند، توسط قواعدهای منظمش در راستای رفتارهای انسانی، استوار است درمسیرتاریخ امتی[ملت] نیرومند وتمدن بزرگی را تشکیل داد، وقوانینی رابه ارمغان آورد که جنس بشریت را به یکدستگی ویک پارچگی، برابری درحقوق ومکلفیت ها، صلح وعدالت، تحقق امنیت سراسری وتکفل اجتماعی، حسن همجواری وحفظ دارایی ها وملکیت ها، وفا به عهد[توافق نامه ها] وغیرآن این ها همه مبادئی اند که درکل شکل دهنده نقاط مشترک میان دیانت ها وامت های مختلف است. واین اصل واساس دیانت های الهی وآسمانی است، ومسلمان به تمام پیامبران الهی ایمان دارد وازهیچ یک آنان انکار نمی کند، وانکار ازهریک پیامبران الهی به معنای خارج شدن از اسلام است،  واین خود یک قانون وسیع ودستورالعمل فرا گیر جهت برخورد با تمام دیانت های دیگر دریک عرصه ی مشترک برای خدمت مشترک به جامعه ی انسانی است، بدون این که کسی احساس اندک ترین کمبودی واستقلال فکری کند وهمه درین مورد به سخن پروردگارجهانیان متکی باشند:
“آمن الرسول بما انزل الیه من ربه والمؤمنون کل آمن با لله ورسوله لانفرق بین احد من رسله وقالوا سمعنا واطعنا غفرانک ربنا والیک المصیر”:
“پيامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است‏، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‏اند (و گفتند:) (ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى‏گذاريم‏) و گفتند: (شنيديم و گردن نهاديم‏، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاريم‏) و فرجام به سوى تو است‏”.
ازجمله ی آنچه که اسلام درجهت احترام گذاشتن به تعهدات و التزام به پیمان نامه ها مقررنموده این گفته ی الله متعال است که می فرماید:
“وافوا بعهد الله اذا عاهدتم ولاتنقضوا الأیمان بعد توکیدها وقد جعلتم الله علیکم کفیلا”
“و چون با خدا پيمان بستيد به پيمان خود وفا كنيد و سوگندهاى [خود را] پس از استوار كردن آنها مشكنيد با اينكه خدا را بر خود ضامن [و گواه] قرار داده‏ايد زيرا خدا آنچه را انجام مى‏دهيد، مى‏داند”.
اسلام برای زندگی جایگاه شامخی داده است، بجزکسانی که درصف جنگ قرار دارند اسلام، همراه دیگران نمی جنگد، وهمچنان برافراد ملکی ومدنی ودارایی ها شان تجاوز ودست درازی نمی کند، چه کودک باشد چه زن وپیر مرد باشد تجازو به هرانسانی  به نیت آزارواذیت یا کشتن آن درحقیقت تجاوز به حیات بشراست وازنظراسلام ازبزرگترین گناه به شمار می رود، چون حیات انسانی منشأ واساس آّبادانی وعمران زمین است به همین دلیل خداوند متعال می فرماید:
“من قتل نفسا بغیر نفس اوفساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمعیا ومن احیا ها فکأنما احیا الناس جمیعا”:
“هر كس كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد و هر كس كسى را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است”.

بیضاوی می گوید: به دلیل این خود ریختاندن خون به ناحق است وهدف ازین آیه ی کریمه بیان بزرگی حرمت قتل نفس وزنده نگهداشتن این اندیشه در دل ها به خاطرجلوگیری ازقتل نفس وتشویق به زنده نگهداشتن آن است، .