آرشیف

2016-5-20

عبدالحمید شریفی

نــــوای وحـــــدت

هموطن همدرد و همرازیم ما
یکدیگر را بال و پروازیم ما

شاخه های تک درخت استوار
ریشه های وحدت ما پایدار

زخم های مشترک برشانه ها
سوختیم با هم در این ویرانه ها

دشمنان ما را به هم انداختند
سود برده کار خود را ساختند

فکری بهر خانه ویران کنیم
دردهای جهل را درمان کنیم

تکیه بر بیگانه کردن نارواست
یعنی براین ملت مظلوم جفاست

کس نسازد خانه همسایه را
سود خواهد گر دهد سرمایه را

آتش همسایه سوزد جان ما
داده برباد خانه ویران ما

طفل من گر زهر مینوشد از اوست
خاک من گر خون میجوشد از اوست

سرنوشتم را اگر در خون نوشت
سرزمینم را اگر کوکنار کشت

نان را از سفره ام گم کرده است
گر بهشت ام را جهنم کرده است

خواهرم سنگسار گرشد کار اوست
زخم های میهنم آثار اوست

گر برادر کشته شد یا سر نداشت
سوخت در سنگر ولی پیکر نداشت

دست شوم اجنبی در کارهاست
در پس این پرده هم اسرارها ست

هموطن برخیز زین خواب گران
آب زن بر آتش همسایگان

با قلم برخیز بر جان تفنگ
میشود نابود دلالان جنگ

با طلوع فجر ظلمت گم شود
نور باران خانه یی مردم شود

نور را در خانه مهمان میکنیم
خانه را یکسر چراغان میکنیم

گر درخت وحدت ما گل دهد
شوره زار این وطن سنبل دهد

نخلهای سوخته بار آورد
باغ مان هم میوه سرشار آورد

کور گردد چشم شوم دشمنان
ای {شریفی} سر بر آریم در جهان

 

الحاج عبدالحمید شریفی
نیمروز 29/2/1395