آرشیف

2014-12-12

عبدالحمید شریفی

عزای مشترک

جسم وجان من بدخشانم سلام
گوشه ای از خاک ویرانم سلام

ای مصیبت دیده مادر از جهان
سرزمین گور های بی نشان

ای بدخشانی عزایت مشترک
درد های بی دوایت مشترک

هموطن ما غمشریک درد تو
از دل ما خیزد آه سرد تو

درعزایت ملتی در غم نشست
قامت بالای پامیر هم شکست

کلبه های خاکی ات آوار گشت
خانه ها بی سقف و بی دیوارگشت

این مصیبت با بد خشانی چه کرد
باتو این توفان ویرانی چه کرد

خاک تو ماتمسرای گشته است
ناله و درد و عزایی گشته است

پیکر بیجان اولاد وطن
هر طرف افتاده بی گور و کفن

یک جهان فریاد داری بیصدا
میرود تا آسمان عرش خدا

مادر میهن عزا دارتو است
در عزای جسم بیمار تو است

چشم یاری دارد از اهل وطن
تاکه گیرد دست اولاد هموطن

بی غذا آواره و بی سرپناه
با مصیبت گشته احوالش تباه

هموطن باید که همیاری کنیم
تا ادا دین وطنداری کنیم

میهن من در عزایت سوختم
چون " شریفی " من برایت سوختم