آرشیف

2014-12-28

قاضی مستمند غوری

سـپــاس نـامــــــه

برادر زادة عزیز و ارجمندم زمان الدین جان حبیبی! السلام علیکم . . .
از خداوند قیوم (ج) استدعا دارم که به تمام آرزو های مشروع این جهان و سعادت جاوید آن جهان برسی و چشم و چراغ من و خانوادة شریف و مصدر خدمتی بزرگ به ملت بزرگوار افغانستان باشی! چون آینده به تو و امثال تو مینگرد. و از ما هرچه بود گذشت:

با دوست اگر مهر ببستیم گذشت
ور گردن اعدا بشکستیم گذشت

آن راه که تا ملک فنا ممتد بود
رفتیم گذشت، گر نشستیم گذشت

خواهشمندم مرا ببخشید که به نسبت مصروفیت های طاقت فرسای وظیفوی اندر لابلای اوراق قضایای مختلف بحیث مستشار قضایی دیوان جزای عمومی ستره محکمه و عضویت در هیأت تحریر مجلة وزین قضاء ، وقت نیافته بودم تا تمنیات نیک و حسن نظرت را در نبشتة که به (جام غور) به نشر سپرده بودی بخوانم. عاجزانه پوزش میطلبم. که بخشش و بخشایش از ویژه گی های جوانان و جوان مردان است.
و اما آنچه که در باب من و آثار ناهنجار من در آن مقالة شیرین و با احساس نازنین خود بقید قلم آورده ای و من آن را بار بار خواندم و لذت بردم، بی نهایت ممنون و سپاسگزارم. یقین دارم که من شایستة این همه حرمت نیستم و شما از چشم محبت به من می نگرید، به قول شیخ اجل سعدی:

گر هنری داری و هفتاد عیب
دوست نبیند بجز آن یک هنر

حبیبی عزیز من! آیا میدانی که گذشتگان تو چه شخصیت های بودند! تو نواسة مرحوم ارباب حبیب الله ابن مرحوم حاجی محمد کریم و برادر زادة مرحوم حاجی محمد عمر هستی! آن بزرگواران اهل تقوی، اهل فضل، اهل علم و دانش و ادب و صاحب رسوخ در عشیرة ما بودند.

علم است حیات جاودانی
سرچمشة آب زندگانی

در هنگام جوانی که ما در بین اقربای مجاهد خود بودیم و لوای جهاد مقدس ضد روس را بر دوش داشتیم و در عین حال مطالعه، نوشتن و سرودن از مشغولیت های دایمی لحظات بیکاری ما بود. آن وقت تو کودکی بیش نبودی و وقت خود را ببازی های شیرین طفلانه ات سپری میکردی. الحمدلله که اکنون از چشمة زلال دانش حیات ابدی یافته ای.
 
و انشاءالله نام بزرگان ما را زنده خواهی کرد.
 مرحوم حاجی ارباب احمد رئیس کمیتة مجاهدین ما بود. مرحوم ارباب احمد قنده سنگ مرحوم ارباب احمد بیدان و قبله گاه من حاجی ارباب تاج الدین مد ظله قوماندانان جهادی بودند و حامیان و همسنگران ما، دران هنگامه و هنگام کتاب های که از حاجی محمد کریم به ارث مانده بود و آثاری را که نزد مرحوم حاجی ملا غلام حیدر فرزند حاجی محمد عمر از پدرش بود مورد استفاده قرار میدادم. برای نخستین بار کتاب (هفت اورنگ) مولانا عبدالرحمن جامی که با نستعلیق زیبا و میناتوری و تذهیب اعلی در بخارای شریف چاپ شده بود در بین کتاب های حاجی محمد کریم دیدم. و از آن ها بهره ها بردم.
(اعتقاد نامه جامی) را از روی آن از مثنوی (سلسله الذهب) جامی برای خود استنساخ کردم. و بر آن شرحی نوشتم. دیوان خلیفه سیدای کروخی، و کتاب (عروض سیفی هروی) از نسخه های نفیس خطی بود که از حاجی محمد عمر بمیراث مانده بود و من از آنها بهرة فراوان گرفتم. خصوصاً از (عروض سیفی) که وزن شعر فارسی است و بسیار نایاب و با ارزش میباشد. اکنون نمیدانم که آن کتاب ها هنوز محفوظ مانده اند و یا دست خوش تاراج حوادث شده اند.
خداوند قدوس (ج) همه رفتگان ما را بیامرزاد! و بهشت برین را جایگاه شان بسازد.

دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کرا پنج روز نوبت اوست

من که تحصیل یافتة علوم دینی هستم، تخصص من در همین رشته محدود است تحقیق تاریخ، پرداختن به ادبیات و سرودن شعر از ممارست ها و تجربه های غیر تخصصی من است. اما باور دارم که تاریخ و ادبیات در تمام رشته های علوم ضروری میباشد. بقول عروضی سمرقندی: « چنانچه شعر در هر علمی بکار همی شود، هر علمی در شعر بکار همی شود.»
به عقیدة من هرکس در هر رشتة از علوم و خصوصاً علوم مثبته تحصیل می کند او را باید عالم خطاب کرد. و به حیث یک عالم باید او را بدیدة احترام دید.
من ترا و همقطاران ترا هم مانند علمای واقعی دینی از صمیم قلب دوست دارم و احترام می کنم، انشاء الله بکوشید تا این ویرانه به سعی شما آباد شود. مور ضعیف هم برای آبادی لانة خود می کوشد و همواره در تلاش است.
سلام و احترام مرا به همه نور چشمی هایم محصلین عزیز تقدیم بدار. یکبار دیگر تشکر بی پایان مرا بپذیر، در حفظ و عنایت آفریدگار باشید.

کابل 7 جدی 1393 قضاوتپوه مستمند غوری