آرشیف

2016-7-5

قاضی مستمند غوری

استاد نغز و نازنین دکتور غلام حیدر یگانه! دعای سلامتی ات همی گویم.

غزلی از استاد غلام حیدر یگانه

عزیز من خبری از دل سفر بفرست
به کوه مشوره کن از حضور جر بفرست

تلکس کن کمی آهو و لاله و زیره
به غچی ی تلفن، فوج شانه سر بفرست

هوای تازه بچین از هلنگ نو یک مشک
بدست باد سفر پیشۀ سحر بفرست

بیار خیمه به یورت فراخ «انترنت»
دو، سه سمند سوار پیامگر بفرست

رف بلند سوی شرق، دست چپ یار است
زیاد رفته دلم، زودتر بفرست

فریب خورده ام امروز و دل بدی دارم
کمی قروت ز شیرازۀ سحر بفرست

طراوت جل و ریحان و قدری گندم زار
علاج سینۀ تلخ و حواس کر بفرست

فقط برای دو سه هفته، باز حافظ را
ببین اجازه اگر می دهد پدر بفرست

(یگانه)

استاد نغز و نازنین دکتور غلام حیدر یگانه! دعای سلامتی ات همی گویم.
غزل تان (عزیز من خبری از دل سفر بفرست – به کوه مشوره کن از حضور جر بفرست …) سخت زیبا و دل انگیز بود. نو و کهنه و فولکلور را درهم آمیخته ای، درهم آمیختن بسیار قشنگ و نیکو و واژه گان را باهم دیگرشان چنان آشتی داده ای که ملا عبدالوهاب مردم پسابند را آشتی میداد، به راستی که لذت بردم. در مصرع دوم بیت پنجم کوتاهی در وزن به نظرم آمد که شاید اشتباه تحریری باشد و خیال میکنم که این طور خواهد بود. (زیاد رفته دلم زود، زودتر بفرست) اینک با این سخنان پریشان خویش به استقبال تان می آیم:

به پاس خاطر افسرده شعر تر بفرست
چمن چمن گل دختر، گل پسر بفرست

یگانه مخزن لعل و جواهری ای دوست
ز شعر دلکش خود یکسره گُهر بفرست

به کوه (سینی) و (سنگان) بهار و لاله بکار
به شام تار دل ما یکی سحر بفرست

چه شد که مردم ما خون خود ز خون شویند؟
بحیرتم ز تو پرسم، یکی نظر بفرست

فدای خاطره هایت ز ملک (جوغالک)
بیا بگو سخن از دشت و کوه و جر بفرست

حکایتی ز (سکینه)، ز (سر سبد) بر خوان
ز آتش دل (طالب) که زد شرر بفرست

چه گفت حضرت آثم ز سرخ سرای شریف
علاج باطن بیمار بی خبر بفرست

یگانه! تلخی کام مرا خبر داری
(به مستمند) تلخ کام خود شکر بفرست

قاضی مستمند غوری، 2 جوزا، 1395