آرشیف

2014-12-28

محمد نعیم جوهر

از مُــلـــــکِ افغانم مپُرس

احوال شوخِ نازنین از چشمِ گریانم مپُرس
از یارِ بی پروای دل پاس نمکدانم مپُرس

حقا که از درمانده گی، دارم بدل شرمنده گی
در گیر و دارِ زنده گی ،از آبِ حیوانم مپُرس

از خود بمن بیگانه شد، اهل سخن زولانه شد
کشور مرا ویرانه شد، از این و ازآنم مپُرس

در کشمکش های وطن سر ها بزیرِ خاک رفت
ازهرچه پُرسان میکنی،ازملکِ وافغانم مپُرس

روبا چو شیرِ مست شدبا دشمنان همدست شد
مس و طلایم جست شد،از مردِ میدانم مپُرس

صد ها بلا از آسمان ،آید به فرقم ناگاهان
سیلاب اگرجاری شودازبلخ وجوزجانم مپُرس

آهنگِ مستی سر کنم، گوشِ فلک را کر کنم
سازم سیاه روزت فلک،از آه و افغانم مپُرس

یاری اگربختم کند، مِهرت ز دل خواهم کشید
حالا مریضِ بسترم ،از درد و درمانم مپُرس

این دشمنانِ داخلی، وان دوستانِ خارجی
یکجا کند روزم سیاه ،از خانه ویرانم مپُرس

از لاله زارِ سینه ام ( جوهر) کسی آگاه نشد
امشب چراغان کرده ام،از داغِ هجرانم مپُرس