آرشیف

2015-1-27

محمد دین محبت انوری

چم و چقـلـــه دزدان

دونفر برای دزدی یک رس گوسفند ازرمه مالداران (کوچی) به کوه رفتند یکی گفت: من میروم چوپان را درمنده (مصروف) میکنم وتو برو گوسفندی چاق دمبه دار را ازبین رمه باخود به بر همین وقت که دزد ماهرتر آمد به پیش چوپان دید که رفیق او خم خم دربین رمه میرود وارغه (پشت) آن معلوم میشود ، درین اثنا چوپان کوچی گفت: که لالا یک خواندن فارسی برایم بکن. دزد صدا زد که:
( رفیق جان خم خم میروی پشتت دیاره (معلوم)** عجب میشی سفیدی دمبه داره)
 رفیق آن  شنید وخودرا ازنظر چوپان پیچه (مخفی) نمود.
وچوپان ازنیرنگ دزدان سر درنه آورد وگفت: که لالا(شه نره کوی)
 وبالاخره میش را ازجلوی چشم چوپان به همین چال ونیرنگ دزدیدند.
 
پایان
چغچران
سنبله 1389
 
یاددشت: این قصه عینی را دوست عزیزرمضان محصل پوهنحی ادبیات هرات یکسال قبل برایم بیان نموده بود امروز از لای کاغذها پیداکردم وبیاد آن جوان پرتلاش ودلاور نوشته نمودم.
 
 
1- چم وچقله : به معنی نیرنگ وفریب است مردم عام همیشه درگفتارخود بکارمیبرند.