آرشیف

2020-3-7

نظم دجال- قسمت دوم: خروج و ظهور دجال

 

 

نظم دجال- قسمت دوم: خروج و ظهور دجال

«در جریان مطالعه‌ای قرآن و احادیث با سه نوع معلومات برمی‌خوریم: عقاید ضروری، مسائل (فقهی) و نظریات (Ibn-Dawood p. 80)».
اول: عقاید ضروری و یا ثوابت اسلام آن است که بالای آن اجماع امت موجود بوده و نصوص محکم آن را بیان داشته است؛ مثلاً توحید، نبوت، آخرت، بهشت و جهنم، ملائک و… شک و زیر سؤال بردن ثوابت دین و یا عقاید ضروری سبب خطر در ایمان مسلمان شده و احتیاط لازم در این عرصه حتمی است.
دوم: علماء که علمیت دینی آن‌ها به سویه‌ای اجتهاد رسیده‌اند حق‌دارند که در موارد تنظیم اعمال اظهارنظر کرده، ترجیح یک عمل را بر عمل دیگر تعیین کنند و فتاوای در این موارد صادر کنند. کسانی که علمیت فقهی و شرایط لازم برای فتوا را نداشته باشند باید از این موارد دوری جسته و با حرام و حلال خطاب کردن بعضی موارد خود و دیگران را در گناه شریک نسازند.
سوم: «نظریات شامل مواردی است که نه مربوط عقاید می‌شوند و نه مربوط اعمال (Ibn-Dawood p. 80)». مواردی چون ربط اسلام و ساینس، تفسیر و تشریح هستی نظر به قرآن، تفسیر و تأویل علامات قیامت نظر به عصر و زمان، تأویل و تشریح فتنه‌های دجال در عصر حاضر و غیره شامل نظریات و یا تئوری‌های اسلامی هستند.
در عصر حاضر،  مسلمانانی که باید در مسائل اعتقادی و فقهی بیشتر به گذشتگان و علماء سلف تکیه کنند، یا مسائل فقهی جدید را به مجتهدین اهل آن بگذارند و با تفکر و تعقل در موارد نظری به قدرت فکری اسلام بیافزایند، کار برعکس را انجام می‌دهند. اکثریت مسلمانان امروزی باوجوداینکه علمیتی به سطح اجتهاد و یا حتی فتوا ندارند، تمام انرژی خویش را بر مسائل فقهی و عقیدتی مصرف کرده و سبب ایجاد اختلافات میان مسلمانان و سبب سطحی نشان دادن اسلام در میان غیرمسلمانان می‌شوند. در میان این مفتیان خود خوانده کسانی را هم می‌توان یافت که بدون علمیت پوشیدن دو انگشتر، داشتن یخن در لباس، تفریح رفتن، نحوه‌های مختلف خوش‌آمد در فرهنگ‌های مختلف را حرام قرار داده و عاملین آن را مستحق دوزخ می‌دانند، اما در بخش تقویت فکری اسلامی کوچک‌ترین سعی و تلاش به خرج نمی‌دهند و در مقابل فتنه‌های عصر حاضر و فتنه‌های آخر زمانی خاموش‌اند. این فتواهای ناسنجیده، عجولانه و فاقد تحقیق لازم در نصوص و اصول فقه، سبب بدبینی اسلام میان مردم شده، اختلافات فقهی مبنی بر آن سبب دوری مسلمانان از مسلمانان گردیده و جوامع اسلامی را پارچه‌پارچه می‌سازند؛ چنانچه علامه اقبال (رح) می‌فرماید (لاهوری، 4 عنوان. تقلید از اجتهاد اولی تر است):
 

نقش بر دل معنی توحید کن
چاره‌ی کار خود از تقلید کن
اجتهاد اندر زمان انحطاط
قوم را برهم همی پیچد بساط
ز اجتهاد عالمان کم نظر
اقتدا بر رفتگان محفوظ تر
عقل آبایت هوس فرسوده نیست
کار پاکان از غرض آلوده نیست
 

 

 

در موارد نظری و موارد عصر حاضر، اما، علماء گذشته نمی‌توانستند تفسیر و تأویل پیشرفته ارائه کنند؛ زیرا نه علم آن‌قدر پیشرفته بود و نه هم می‌توانستند وقایع و توسعه‌های آینده را تصور کنند. به‌طور مثال در مورد گفته‌ای الهی «(وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ:- و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است پديد آورديم) (قرآن، سوره. الحدید، آیه. 25)» «علماء گذشته‌ای اسلامی انزلنا (نازل کردیم) را خلقنا (خلق کردیم) تفسیر می‌کردند. (درحالی‌که تفسیر آن‌ها غلط نبود، اما اکنون ما می‌دانیم که آن‌ها علم ساینسی امروزی را در دسترس نداشتند تا بدانند که) انرژی موجود در زمین برای تولید یک اتم آهن هم کافی نیست، بناءً آهن در زمین نه، بلکه در اثر انفجارات سیارات بزرگ تولید شده است و پس‌ازآن به زمین (توسط شهاب‌سنگ‌ها) آمده است (نازل شده است) (Kabbani, 2003 p. 45)». بناءً وظیفه‌ای مسلمانان عصر است تا نصوص را مطابق عصر بازخوانی کرده، به تقویت فکر اسلامی و تشریح عصر حاضر مطابق نصوص پرداخته و در وادی‌های خم و پیچ عصر مدرن راه‌های درست و رونده به‌سوی نیکی‌ها را نقشه‌کشی کنند.
با در نظر داشت نکات فوق، به‌جای بحث در موارد اختلافی، به‌جای پیچیدن بالای اینکه پوشیدن چند انگشتر برای مسلمان بهتر است و چند انگشتر مسلمان را به‌سوی جهنم روانه می‌کند و به‌جای بحث بالای اینکه کدام مذهب کدام مسئله‌ای مستحب را بهتر تشریح و یا به گفته‌ای علامه اقبال (رح) به‌جای فرض گردانیدن مستحب، به موضوع دجال می‌پردازیم؛ البته همه در سطح نظریه است و باید به شکل یک نظریه دیده شود که نقدپذیر بوده و قابلیت نقد شدن، رد شدن و بهتر شدن را دارا می‌باشد.
 

در شریعت معنی دیگر مجو
 غیر ضو در باطن گوهر مجو
 با تو گویم سر اسلام است شرع
 شرع آغاز است و انجام است شرع
 چون کسی گردد مزاحم بی سبب
 با مسلمان در ادای مستحب
 مستحب را فرض گرادنیده اند
 زندگی را عین قدرت دیده اند
(لاهوری، 4 عنوان. پختگی سیرت ملیه از اتباع آئین الهیه است) 
 

 

 

کم‌کاری در مسائل نظری و تئوریتیکی سبب شده است که مسلمانان عصر امروز باوجود پیشرفت‌های علمی بی پیشینه در علم و باوجوداینکه اسلام همیشه به ضد خرافات ایستادگی کرده و عقل بشر را مورد خطاب قرار می‌دهد، شکار خرافات و یا کج‌فهمی در موارد آخر زمانی و خصوصاً در شناخت دجال و یأجوج‌ومأجوج شوند. باوجوداینکه از آیات قرآن به شکل غیرمستقیم استنتاج شده است که یأجوج‌ومأجوج انسان‌هایند، باوجوداینکه احادیث صریحاً یأجوج‌ومأجوج را انسان معرفی کرده‌اند و سرانجام باوجوداینکه منابع اسلامی، به گونۀ نمونه تاریخ طبری، تاریخ ابن خلدون، سفرنامۀ ابن فضلان و…، یأجوج‌ومأجوج را قبایل بشری معرفی می‌کنند، امروزه اکثر مسلمانان آن‌ها را موجودات عجیب‌وغریب و ندیده شده می‌پندارند.
صرف‌نظر از خرافاتی که میان مسلمانان در رابطه به دجال ورد زبان‌ها است، کج‌فهمی مهمی که وجود دارد این است که دجال و همه‌چیز در مورد دجال مختص به یک‌زمان مشخص و کوتاه پس از آمدن امام مهدی پنداشته می‌شود، اما «تفکر عمیق در مورد گفته‌های صحابه رضی‌ الله عنهم اجمعین و تابعین رحمه‌الله در رابطه به ظهور دجال نشان می‌دهد که هیچ‌یک از آن‌ها، هیچ‌گاهی، خروج دجال را محدود به زمان امام مهدی نکرده‌اند (Ibn-Dawood p. 90)».
در این مورد رسول‌الله ﷺ فرموده‌اند که «کسانی که مرا دیده‌اند و یا کسانی‌ که زود پس از مرگ من می‌آیند، حتماً با دجال بر خواهند خورد (الهيثمي، 1414 هـ ص. 350، ج. 7)» و همچنان در حدیثی دیگری که ترمذی رحمه‌الله آن‌ را حسنِ غریب خوانده است می‌آید که « شاید پاره‌ای از آن‌هایی که مرا دیده‌اند یا سخن مرا شنیده‌اند او را دریابند (الهندي، 1401هـ ص. 611، ج. 14)». اگر قرار بود دجال و همه‌چیز مربوط دجال مربوط به زمان پس از امام مهدی باشد پس رسول‌الله ﷺ چرا ظهور او را آن‌قدر نزدیک بیان می‌کرد؟ و اگر قرار بود که دجال و فتنه‌های وی مربوط یک‌زمان کوتاه پس از آمدن امام مهدی باشد، پس رسول‌الله ﷺ تمام امت خویش را تشویق به پناه خواستن از فتنه‌های دجال نمی‌کرد، بلکه این پناه خواستن را تجویز به کسانی می‌کرد که شاهد ظهور امام مهدی بوده و پس از دیدن او فتنه‌ها دامن‌گیرشان می‌شد.
همچنان اگر به گفته‌های صحابه رضی‌ الله عنهم اجمعین توجه کنیم درمی‌یابیم که برداشت آن‌ها در مورد دجال طوری نبوده است که در آخر زمان خواهد آمد و همه‌چیز در مورد دجال مربوط یک مقطع کوتاه زمانی در آینده‌ها خواهد بود:

  1. «گاهی حضرت حفصه رضی الله عنها با دیدن حضرت سوده رضی الله عنها که مشغول بر تن کردن لباس‌های زیبای خویش بود، به‌طور مزاح و با صدای بلند فریاد زد که دجال خارج‌شده است. حضرت سوده رضی الله عنها که باور کرده بود به خیمه‌ای که در آن چوب سوخت ذخیره می‌شد، پناه برده و پنهان شد. زمانی که رسول‌الله ﷺ سررسید، عایشه و حفصه رضی الله عنهما را در حالتی یافت که از فرط خنده توانایی صحبت را نداشتند. آن‌ها به‌سوی خیمه اشاره کردند. رسول‌الله ﷺ به‌سوی خیمه رفته و سوده رضی الله عنها را در حالتی یافت که خاک روی لباسش دیده ‌می‌شد. با جویا شدن حالتش و اینکه چرا در خیمه‌ای کثیف پنهان شده است؟ سوده رضی الله عنها گفت که دجال خارج‌شده است. رسول‌الله ﷺ او را اطمینان داده فرمودند که نه خیر خارج نشده است ولی حتماً خارج خواهد شد (الشيباني، 1411 هـ ص. 208، ج. 6).» حال اگر در میان صحابه رضی‌ الله عنهم اجمعین این فکر وجود می‌داشت که دجال پس از امام مهدی و در یک‌زمان کوتاه در آینده‌های دور خارج خواهد شد، پس حضرت سوده رضی الله عنها قربانی مزاح نمی‌شد و رسول‌الله ﷺ می‌فرمود که هنوز تا خروج دجال بسیار وقت باقی است.

  2. «ابن ابی ملیکه رضی الله عنه، ابن عباس رضی الله عنه را پریشان‌خاطر یافت. با جویا شدن احوالش، ابن عباس رضی الله عنه فرمود: من دیشب نتوانستم خواب کنم. یک ستاره ظاهر شد و من فکر کردم نشانۀ از ظهور دجال باشد (حاکمنیشاپوری، 1411 هـ ص. 506، ج. 4)». ابن عباس رضی الله عنه اگر این فکر را می‌داشت که دجال در برهۀ دور از زمان آینده و پس از امام مهدی خارج خواهد شد، پس هیچ‌گاه پریشان‌خاطر نمی‌شد.

  3. «پس از فتح اصطخر (در زمان حضرت عمر رضی الله عنه)، کسی صدا می‌کرد: آگاه باشید! دجال خارج‌شده است. با شنیدن این ندا همه به‌سوی خانه‌های خویش شتافتند. درراه حضرت صعب بن جثامه رضی الله عنه را یافتند، پس وی برایشان گفت که من از رسول‌الله ﷺ شنیدم که می‌گفت: دجال تا زمانی خروج نمی‌کند که ذکر دجال برای مردم تعجب‌برانگیز نباشد (و مردم او را فراموش نکنند) و امام‌ها در منابر ذکر وی را ترک نکنند (الشيباني، 1411 هـ ص. 170، ج. 2)». اگر این فکر در میان سلف وجود می‌داشت که برای ظهور دجال باید منتظر آمدن امام مهدی بود و باید قرن‌ها بگذرد تا دجال خارج شود، پس این ندا که دجال ظهور کرده است هیچ‌گاه باور نمی‌شد.

  4. «فرقد السبخی رضی الله عنه گاهی به حسن رضی الله عنه گفت: یا ابا سعید! آرزو دارم که دجال خارج شود و من در مقابل تو باشم و پرچم ترا به دست داشته باشم. حضرت حسن رضی الله عنه فرمودند: یا الله! فرقد از تو مشکلات بزرگ می‌خواهد، درحالی‌که ما از تو عافیت می‌خواهیم (أبوبكر، 1419هـ ص. 43، ج. 3)». اگر عصر دجال محدود به زمان پس از آمدن امام مهدی و محدود به زمان کوتاهی در آینده‌های دور می‌بود، فرقد رضی الله عنه چنین آرزوی نمی‌کرد و حسن رضی الله عنه از چنین آرزوی نمی‌هراسید.

  5. «گاهی در کوفه ندا سر داده شد که دجال خارج ‌شده است. مردی نزد حضرت حذیفه بن اُسید رضی الله عنه آمد و گفت: تو هنوز اینجا نشسته‌ای؟ مگر خبر نداری که مردم کوفه آماده‌ای جنگ با دجال می‌شوند؟ حذیفه رضی الله عنه آن مرد را دعوت به نشستن کرد. مرد دوم آمد و سؤالاتی مشابه کرد و حذیفه رضی الله عنه او را نیز دعوت به نشستن کرد. دو مرد از وی خواستند تا آن‌ها را از دجال باخبر سازد، زیرا (گفتند که) اگر تو از خروج دجال نمی‌دانستی ما را دعوت به نشستن نمی‌کردی. حذیفه رضی الله عنه فرمودند: اگر دجال امروز خارج شود، جوانان در جاده‌ها او را لت و کوب خواهند کرد. او زمانی خارج خواهد شد که مردان (باایمان) اندک باشند، قلت غذا باشد، جنگ‌های ذات‌البینی بیشتر باشد و دین اندک شمرده شود… (حاکمنیشاپوری، 1411 هـ ص. 574، ج. 4)».

گفته‌های رسول‌الله ﷺ و طرز فکر و برداشت اصحاب رضی‌ الله عنهم اجمعین نشان می‌دهد که موضوع دجال مأکول برای یک‌زمان خاص در آینده‌های دور نبوده بلکه یک موضوع جدی برای تمام امت و در هر برهۀ تاریخ امت می‌باشد. همین‌گونه رسول‌الله ﷺ برای اینکه بداند آیا ابن صیاد دجال است و یا خیر، پنهانی به سخنانش گوش فراداده و زندگی وی را به بررسی می‌گرفت. اگر کلاه تفکر به سر بگذاریم، درک می‌کنیم که رسول‌الله ﷺ می‌دانست که دجال خارج‌شده است، بناءً چون بعضی از مشخصات دجال را در ابن صیاد می‌دید، بالای وی شک کرد که آیا دجال است و یا خیر. بر علاوه اگر قرار بود که دجال  و همه‌چیز در مورد دجال مربوط عصری پس از آمدن امام مهدی شود، رسول‌الله ﷺ در دجال نبودن ابن صیاد کوچک‌ترین تردید از خویش نشان نمی‌داد. شک رسول‌الله ﷺ بالای ابن صیاد و روایات فوق نشان‌دهندۀ این است که دجال در زمان رسول‌الله ﷺ و یا درست پس از رحلت آن‌حضرت ﷺ خارج‌شده است. و الله ﷻ بهتر می‌داند!
اگر دجال خروج کرده است، پس باید با بررسی روایات و آموزه‌های اسلامی از خویش سؤالاتی زیادی بپرسیم. حداقل پرسش‌های که برای ما کمک خواهد کرد می‌توانند این باشند که او فعلاً کجا است؟ چگونه فتنه‌انگیزی می‌کند؟ چه نقشی در سیر تاریخ پس از خروج داشته است؟ و درحالی‌که کسی او را ندیده است، چگونه مأموریت خویش را به‌پیش می‌برد؟
بهترین جایی که می‌توان برای پاسخ به پرسش‌های فوق آغاز کرد، حدیث مشهور تمیم الداری رضی‌ الله عنه می‌باشد: «…پیامبر ﷺ فرمود: قسم به خدا شما را به خاطر تشویق کردن یا ترساندن از چیزی جمع ننموده‌ام، بلکه شما را به این خاطر اینجا دعوت کرده‌ام که تمیم داری که قبلاً نصرانی بود، مسلمان شده و چیزی را به من خبر داده که با آنچه من آن را به شما خبر داده‌ام در مورد دجال موافق است، او میگوید: همراه با سی تن از افراد لخم و جذام به سفر دریایی رفته‌اند که موج‌های دریا یک ماه تمام آنان را درگیر خود کرده است، سپس کشتی آنان به ساحل رفته و به جزیرهای در میان دریا رسیده و داخل آن شدند، سپس جانوری پر مو به آنان میرسد که به خاطر فراوانی موهایش سر و دمش را از هم تشخیص نمی‌دادند، پس به او گفتند: وای بر تو! چه چیزی هستی؟ گفت: من جساسه هستم. گفتند: جساسه چیست؟ گفت: به‌سوی مردی که در این دیر است بروید، همانا او با شوق و علاقه منتظر خبر شما می‌باشد. گفت: هنگامی‌که او از مردی سخن گفت، از آن ترسیدیم که شیطان باشد. گفت: با سرعت رفتیم تا اینکه به داخل دیر رفتیم، ناگهان مردی عظیم‌الجثه و قوی‌هیکلی را دیدیم که دودستش به گردنش بسته‌شده و در میان دوزانو تا قوزک‌هایش با آهن محکم شده است. گفتیم: وای بر تو! تو چه چیزی هستی؟… گفت: و من شما را از خودم باخبر می‌کنم. من مسیح دجال هستم، نزدیک است که اجازۀ خروج به من داده شود پس بیرون آمده و بر روی زمین به راه بیفتم، شهر و روستایی را نمیگذارم مگر اینکه در طول چهل شبانه به همه آن‌ها سر می‌زنم به‌جز مکه و مدینه که داخل شدن در آن دو بر من حرام شده است، هرگاه بخواهم وارد یکی از آن دو شوم، فرشته‌ای به جلوم می‌آید که شمشیری در دست دارد و مرا از وارد شدن به آن منع می‌کند و بر هر یک از دروازه‌های آن فرشته‌ای قرار دارد که از آن محافظت می‌کند (مسلم، ۲۰۶-۲۶۱ ه ص. حدیث. 2942).»
دو نکته‌ای اهمی که در پاسخ به سؤالات ما ممد واقع خواهد شد و از این حدیث می‌توانیم برداشت کنیم قرار ذیل است؛ نخست: دجال درزمانی که تمیم داری رضی الله عنه این حدیث را نقل کرده است در یک جزیره در زنجیرها قید بوده است و دوم: دجال چهل روز پس از خروج در زمین به مأموریت خویش خواهد پرداخت.
نکته‌ای اول اگرچه طوری که ذیلاً دیده خواهد شد، ما را در پاسخ به پرسش‌های ارائه‌شده کمک می‌کند، نکته‌ای دوم اما، ما را دوباره به یک‌زمان محدود چهل‌روزه در مورد دجال و همه‌چیز در مورد وی برمی‌گرداند، بناءً قبل از اینکه سعی به پاسخ سؤالات را آغاز کنیم، می‌رویم به‌سوی واضح‌سازی چهل روز، زمانی که دجال در آن فرصت آوردن بزرگ‌ترین فتنه در طول تاریخ بشر را دارد. در این مورد پیامبر ﷺ فرموده‌اند: «دجال به مدت چهل روز بر زمین سیاحت می‌کند، یک روزش مانند یک سال، یک روزش مانند یک ماه، یک روزش مانند یک هفته و سایر روزهایش مانند روزهای شما است (حاکمنیشاپوری، 1411 هـ ص. 575، ج. 4)».
اگر تحت‌اللفظی ترجمه کنیم، دو امکان برای درک مدت مأموریت دجال، روزهای مانند یک سال، ماه و هفته و روزهای عادی وجود دارد؛ نخست این است که تعداد روزها را جمع کنیم (یک سال+یک ماه+یک هفته+سی‌وهفت روز= تقریباً یک سال و دو ماه و چهارده روز) و دوم این است که با خروج دجال نظام شمس برهم‌خورده و شش ماه کامل و 15 روز کامل و سه و نیم روز کامل آفتاب‌غروب و طلوع نخواهد کرد. در احتمال نخست بازهم به همان زمان کوتاه برمی‌گردیم که نظر به تشریحات، محتمل نمی‌باشد و در تشریح دوم امکان برهم خوردن نظام شمس به گونۀ فوق بر علاوه‌ای اینکه از نگاه علمی محتمل معلوم نمی‌شود بلکه چنین حادثات بزرگ در نصوص نیز وجود ندارند، بناءً می‌توانیم با گفته‌ای ابن داوود موافقت کنیم که می‌گوید «مقصد از چهل روز هیچ‌گاه تحت‌اللفظی نبوده بلکه معنای استعاره‌ای هدف است (Ibn-Dawood p. 99)».
قبل از قرن بیستم، زمان به حیث یک پدیده‌ای مطلق (غیرقابل تغییر) محسوب می‌شد، اما طوری که ستیفن هاوکینگ می‌نویسد با به وجود آمدن «تئوری نسبیت (اینشتین) نظریه‌ای مطلق بودن زمان از بین رفت! طوری معلوم می‌شد که هر مشاهده‌کننده با ساعت دست داشته‌اش زمان متفاوت را به ثبت می‌رسانید و زمان ثبت‌شده توسط دو ساعت الزاماً مساوی نبود. زمان، در نزدیکی اجسام بزرگ‌تر کُندتر است، (به‌طور مثال) اگر دو برادر دوگانگی را در نظر بگیریم و یکی از آن‌ها در بالای کوه و دیگرش در پایین‌ترین قسمت زمین زندگی کنند، کسی که بالای کوه و دورتر از زمین زندگی می‌کند نسبت به کسی که در پایین‌ترین قسمت زمین زندگی می‌کند، زودتر پیر خواهد شد (Hawking, 1998 pp. 17, 33)». اگرچه تئوری نسبیت اینشتین باید توسط یک عالم مسلمان مطرح می‌شد، زیرا قرآن بابیان اینکه «اوست که امر عالم را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند سپس در روزی که مقدارش به‌حساب شما بندگان هزار سال است باز به‌سوی او بالا می‌رود (قرآن، سوره. السجده، آیه. 5)» 1400 سال قبل نسبیت زمان را مطرح کرده بود، اما مسلمانان پس از خلافت عباسی‌ها ساربانی‌ای کاروان علم را به دیگران سپردند. به هر صورت، اگر سه روز نخست دجال را استعاره‌ای در نظر بگیریم، پس با در نظر داشت نظریه‌ای نسبیت زمان، در مورد خروج دجال دو احتمال به نظر می‌آید؛ نخست اینکه خروج دجال رهایی وی از زنجیرهای است که تمیم داری رضی الله عنه وی را در جزیره دیده بود و در سه مرحله که یک سال (مقدار بسیار طولانی زمان)، یک ماه (مقدار طولانی‌تر زمان) و یک هفته (مقدار نسبتاً طولانی زمان) پنهانی به فتنه‌انگیزی می‌پردازد و ظهور وی زمانی است که از خفا برآمده و به حیث یک انسان یهودی ظاهر می‌شود و دوم اینکه تمیم داری رضی الله عنه دجال را در رؤیا دیده بود و چون او در زمان دیگر از زمانی است که ما درک می‌کنیم، پس در مکان دیگر است (زمان-مکان متفاوت از زمان-مکان ما)، بناءً قابل‌دیدن برای ما نیست و خروج وی به این معنی است که اجازه‌ای تماس برقرار کردن با جنیات شیطانی و از طریق آن‌ها با انسان‌های پیرو خویش را حاصل کرده است و ظهور وی زمانی است که در زمان-مکان ما بیاید. در هر دو احتمال فتنه‌ای دجال با خروج وی که یک‌زمان طولانی را تا ظهور وی در برمی‌گیرد به‌تدریج افزایش‌یافته، با ظهور وی به اوج می‌رسد و باگذشت 37 روز پس از ظهور و با قتلش توسط عیسی علیه السلام پایان می‌یابد.
پس می‌توان استنتاج کرد که خروج دجال آغاز فتنه‌انگیزی وی از خفا و یا از زمان‌-مکان دیگر بوده و ظهور وی زمانی است که از خفا برمی‌آید و یا در زمان-مکان ما داخل می‌شود و ما می‌توانیم او را ببینیم. خروج وی درگذشته‌ها صورت گرفته است، و طوری که در عناوین بعدی خواهیم دید فتنه‌هایش به‌تدریج در حال افزایش است و ظهور وی که پس از ظهور امام مهدی خواهد بود بسیار نزدیک‌تر معلوم می‌شود. و الله (ج) بهتر می‌داند.
 

 

استناد ها و نقل قول ها:

Hawking Stephen A brief history of time: from the big bang to black holes [Book]. – [s.l.] : Bantam Books, 1998. – ISBN: 0-553-34614-8.
Ibn-Dawood Abu Muhammad Looking into the Eye of Dajjal [Book]. – [s.l.] : Online Published.
Kabbani Shaykh Muhammad Hisham The Approach of Armagedonn?: An Islamic Perspective [Book]. – [s.l.] : Islamic Supreme Council of America (ISCA), 2003. – ISBN: 1-930409-20-6.
أبوبكر أحمد بن مروان الدينوري المالكي المجالسة وجواهر العلم [كتاب]. – [مكان نشر نامشخص] : جمعية التربية الإسلامية (المکتبۀ الشامله), 1419هـ .
الشيباني أحمد بن عمرو بن أبي عاصم الضحاك ابن مخلد الآحاد والمثاني [كتاب]. – [مكان نشر نامشخص] : دار الراية (مکتبه الشامله), 1411 هـ. – جلد الطبعة: الأولى.
الهندي علاء الدين المتقي كنز العمال [كتاب]. – [مكان نشر نامشخص] : مؤسسة الرسالة الطبعة (آنلاین: مکتبۀ شامله), 1401هـ. – جلد الطبعة الخامسة.
الهيثمي أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان مجمع الزوائد ومنبع الفوائد [كتاب] / تدوين القدسي حسام الدين. – [مكان نشر نامشخص] : مكتبة القدسي، القاهرة, 1414 هـ.
حاکمنیشاپوری ابوعبدالله المستدرک علی الصحیحین [كتاب]. – [مكان نشر نامشخص] : دار الكتب العلمية (المکتبۀ الشامله), 1411 هـ. – جلد الطبعة: الأولى.
قرآن قرآن [كتاب].
لاهوری علامه اقبال رموز بیخودی [كتاب]. – 4.
مسلم مسلم بن حجاج نیشاپوری صحیح مسلم [كتاب]. – ۲۰۶-۲۶۱ ه.
 

نویسنده: هدایت الله ذاهب