آرشیف

2020-4-22

محفل تسلیم: (بوطیقای مرگ و مرگ‌اندیشی در کلام عارفان)

( بخش 1)

چکیده:
مرگ و مرگ‌اندیشی که یکی از دغدغه های ذهن و روان انسان و هستۀ مرکزی اندیشۀ شاعران، عارفان، نویسندگان و اندیشمندان قرار دارد، دراین شب و روز، از جملۀ نگرانی‌های بزرگ و دل‌مشغولی های اساسی انسان شده است؛ به گونه‌ای که هیچ قطعه‌ای از خاک این عبرتکدۀ پهناور نیست که در آن حدیثِ تلخ مرگ از کرونا، بر سر زبان ها جاری نباشد و وحشت آن در سینه‌ها، طاری!
همان‌گونه که می‌دانیم، بحث مرگ، دراز دامن است و پیچیدن پیرامون آن نیاز به فرصت و زمان بیشتری دارد.
معهذا، در این نبشته بر آن نخواهیم بود که بگوییم: آیا "کوید نُزده"، که همه روزه پیکر بی‌جان صدها انسان را بیرحمانه به دوش می‌کشد تا به دیار نیستی برد، عذاب یا آفت الهی است، یا لشکر خدایی؟! و…، بل صحبت ما بیشترینه با تکیه بر دساتیر قرآنی، متمرکز خواهد بود بر اندیشۀ عُرفا، پیرامون مرگ و مرگ‌اندیشی؛ موضوعی که از آغاز خلقت انسان تا کنون همواره در ذهن و اندیشۀ نوع بشر سایه افگنده است.
محورهای بحث زیرین عبارت خواهند بود از:
موضوع مرگ با تکیه بر دساتیر قرآن و حدیث،
انواع مرگ،
مرگ از دیدگاه عرفا،
مرگ از نظر مولانا،
مرگ و دیدگاه سنایی،
مرگ از نظر شیخ عطار؛
و قرآن، مرگ، عرفا، مولانا، سنایی و عطار، از واژگان کلیدی این نوشته اند.
1- جستاری پیرامون مرگ با تکیه بر قرآن و حدیث:
پیش از هر چیز در این مورد از تعبیر قرآنی می‌آغازیم که در سورۀ انبیاء فرموده است: " كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۖ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ۗ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ" (هر نفسی شربت مرگ را خواهد چشید و محققاً روز قیامت همه شما به مُزد اعمال خود کاملاً خواهید رسید، پس هر کس را از آتش جهنم دور دارند و به بهشت ابدی درآرند چنین کس سعادت ابد یافت، که زندگی دنیا جز متاعی فریبنده نیست.)
مرگ، به عنوان مسلم‌ترین موضوع، پدیده‌ای است که به هیچ صورتی انکار را یارای ورود در قلمرو آن نیست، در عین اینکه ترسناک‌ترین مسألۀ زندگانی عالم انسانی است. اما این، نه برای همه! زیرا، عرفا به آن با دید دیگری می‌نگرند که در موردش (ان‌شاءالله) در بحث‌های آتی، به تفصیل سخن خواهیم گفت. اما پیش‌تر از آن در رابطه به این جملۀ قرآنی که می‌فرماید: "هرکسی چشندۀ مرگ است." نیاز می‌افتد که به این پرسش: " " انسان می‌میرد، یا مرگ را می‌میراند؟" پاسخی در خور افشاند.
بررسی این پرسش از لحاظ مسایل عرفانی، به خصوص مرگ انبیای الهی، بسیار مهم است، بدین معنا: "انسان نمی‌میرد، بل‌که مرگ را می‌میراند." کسی که می‌گوید: "من می‌میرم" بدان معناست که او به نابودی عاقبت زندگی باورمند است. اما عُرفا این نظریه را برنمی‌تابند و آن را " یک فکر باطل و جهان بینی غلط" تلقی می‌کنند. " جهان بینی، همان سخن مولانا جلال الدین محمد بلخی است که می‌گوید:
مرغ باغ ملكوتم، نیم از عالم خاك
چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم (1)
و بگوید: حینی که این قفس را می‌شکنم، روحم به پرواز در می‌آید و از قفس تن و طبیعت رهایی می‌یابم و پر می‌کشم، " این شخص به دیار باز و به آسمان وسیع می‌اندیشد" (2) همان گونه که قرآن می‌فرماید:
"
وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ" (و بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود و به سوی بهشتی که پهنای آن همه آسمانها و زمین را فرا گرفته و مهیّا برای پرهیزکاران است.) ( آل عمران: 133)
خرّم آن روز كه پرواز كنم تا بر‍‍ِ دوست
به امید سر كویش، پَر و بالی بزنم
كیست آن گوش، كه او می‌شنود آوازم؟
یا كدامین كه سخن می‌نهد اندر دهنم (3)
از نظرانبیای کرام نیز مرگ را باید میراند، نه اینکه تسلیم آن شد و یا به قول استاد خدایاری " مجلس ترحیم را قبل از محفل تسلیم"(4) فراهم دید. تعبیر قرآن هم دال بر همین است که "انسان مرگ را می‌چشد"، نه اینکه می‌میرد!
آیت الله جوادی آملی تعبیر خوبی دراین مورد دارد:
"
تشنه اید و گیلاس آب یا شربتی را سر می‌کشید، در این صورت آیا شما شربت را محو کرده اید، یا شربت شما را محو ساخته است؟" قرآن هم همینگونه می گوید: انسان مرگ را می‌چشد، نه اینکه مرگ انسان را بچشد!
از همین روست که هرکس بنا به گرایش فکری خود تلقی خاصی از مرگ می‌داشته باشد. بدین معنا: یکی "مرگ" را پایان کار آدمی می‌پندارد و دیگری آغاز زندگی جدید یا تولد ثانی! و حتی برخی از عرفا و راهیان تصوف اسلامی، نه تنها آن را یک زندگی جدید، بلکه " در نگاهی عاشقانه، آن را وسیلۀ وصال به معشوق ازلی بر می‌شمرند."
مرگ یکی از حقایقی است که هر موجودی جز ذات اقدس الهی باید این مرحله را طی طریق کند. از آنجایی‌که عدالت گستری یکی از صفات بارز خداوندی است، لذا تمامی انسانها ناگزیرند که شربت مرگ را در کشند. " توجه به مرگ نزدیکی و قطعیت آن شاید بزرگترین موعظه و اندرزی برای آدمی باشد تا پرده غفلت را از برابر چشمان خویش بر درَد و ایمان بیاورد که: " کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام" (الرحمن:28-26)
(هركه روى زمين است، فنا پذيرد و (تنها) ذات پروردگارت كه داراى شكوه و اكرام است، باقى مى‌ماند. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟)
آیات قرآنی در رابطه با مرگ بسیار است و ما در صدد نیستیم به نقل همه آنها در این جا بپردازیم؛ اما با توجه به اینکه عمده ترین محور جستار ما را مسألۀعرفان و لزوم گزینش مرگ ارادی یا مرگ اختیاری که مرگ پیش از مرگ، نیز گفته اند، تشکیل می‌دهد؛ فلهذا لازم است تا بحث عرفان اسلامی را با تکیه بر آیات قرآنی وارشاد پیامبر گرامی (صلی الله علیه وسلم)، غنامند سازیم:
توصیف ها و تعریف دلپذیر و جذابی که کلام مقدس الهی در رابطه با بهره مندی‌ها و برخورداری های عاشقان الهی و موحدان و مؤمنان پس از سفر همیشگی، ذکر کرده و از مواهب و نعمت های بیشمار بهشتی بدانها اشاره می‌فرماید، پذیرش مرگ را پل عبور برای مشتاقان قرار می‌دهد و آن‌را خواستنی تر و دوست‌داشتنی تر می‌سازد. آیات 31 الی 34 سورۀ "نباء": "ان للمتقین مفازاً " (مسلما پرهيزگاران را رستگارى است) (31) حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا ﴿32﴾ (باغچه‌‏ها و تاكستان‌ها) (وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا) ﴿33﴾ (حوریان بهشتى، در زیبایى بر یکدیگر برترى ندارند) وَكَأْسًا دِهَاقًا ﴿34﴾(و پياله‌‏هاى لبالب) و…، یکی از نمونه های آن است. و هکذا آیۀ (48-45 سورۀ حجر): إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ «45» همانا پرهيزكاران در باغ‌ها و (كنار) چشمه سارانند. "ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ" «46» (به آنان خطاب مى‌شود:) با سلامت و امنيّت به باغها وارد شويد. "وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‌ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ" «47» و ما هرگونه كينه‌اى در سينه‌هاى آنان را بركنده‌ايم، (در نتيجه آنان) برادرانه بر تخت‌ها روبروى يكديگرند. "لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ"«48» (در آنجا هيچگونه رنجى به آنان نمى‌رسد، از آنجا بيرون شدنى نيستند.)
اینگونه مژده‌ها در قرآن فراوان است. مسلماً آنچه برای عارف واصل و کامل شوق انگیزتر و رازآمیز تر می‌نماید، موضوع لقای پروردگار شان است که آتش شوق آن همواره در سینه های آنان فروزان است: " مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ" (هر کس که به لقاء خدا (و مشاهده جمال و وصول به رحمت و جنّت او) امیدوار و مشتاق است (بداند که) هنگام اجل و وعده معین خدا البته فرا رسد و او (به گفتار و کردار خلق) شنوا و داناست.) و با رسیدن به وصال حق و حضور در جوار حضرت دوست، به وضوح مشاهده می‌نماید که " إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ"(همانا پرهيزكاران در باغ‌ها و (كنار) جوى‌ها هستند. در جايگاهى راستين، نزد فرمانروايى مقتدر) (قمر:55)
به قول نویسندگان مقالۀ « آیین مرگ در عرفان و بررسی آن در مثنوی)(5) آن‌گاه که مرگ پاک عارف، زمینه ساز رسیدن به چنین پایگاه و جایگاه رفیعی باشد، چگونه آن را از ژرفای جان آرزو نبرَد و عاشقانه در انتظار آمدن آن نباشد؟
عارفان تاکید دارند: رسیدن به این جایگاه رفیع، شروطی دارد و آن همانا فراهم ساختن زمینۀ مرگ پیش از مرگ است و به مصداق این حدیث که به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم منتسب است: "موتوا قبل ان تموتوا".(6) یعنی آراسته شدن با کسوت تولد جدید !
همان گونه که نویسندۀ مقالۀ تحقیقی" مرگ ارادی و تولد ثانی" آورده است:
این سخن در صورتی متحقق می شود که انسان به کشتن لذات، شهوات و آرزوهای نفسانی مبادرت ورزد:
رمز موتوا قبل موتٍ می شنو
زندگی جویی پی این مرگ رو
ز آرزوی مرگ هر کو مرده است
از حیات جاودان دل زنده است. (7)
البته پیرامون این موضوع، )موتوا قبل ان تموتوا(،در پیوند با اشعار سه قلۀ بلند عرفان (سنایی، عطار و مولانا) بحث بیشتری خواهیم داشت و همچنان راجع به انواع مرگ، از جمله مرگ اختیاری که برخی از علما آن‌را به شعبات ده گانه تقسیم کرده اند. ان شاءالله (8)
اینک به موضوع مهم دیگری می پردازیم که به نفس آدمی تعلق دارد. موضوعی که اسلام، منجمله عرفای اسلام سعادت دارین را در سرکوب آن منوط دانسته اند.
وجوب و ضرورت «محاسبه با نفس» مسئله مهمی است که قرآن کریم در مورد آن می‌فرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖۖ﴾ [الحشر: 18].
«
ای کسانی ایمان آورده‌اید! از خدا وند پروا کنید و پرهیزکار باشید و هرکسی نگه کند که برای فردای (قیامت خود) چه توشه‌ای را اندوخته است».
در تفسیر این آیۀ مبارکه نوشته اند: خداوند متعال خطاب به اهل ایمان می‌فرماید: هریک از شما فکر کند و ببیند که چه توشه‌ای را برای قیامت خویش فراهم کرده است؟ آیا توانسته اعمال صالحه را انجام دهد تا سبب نجات و سعادت او گردد، یا مرتکب اعمال ناروا و معصیت شده که زمینه ذلت و شقاوتش را فراهم گرداند؟
همین طور در حدیث دیگری پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرموده است:" اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک" یعنی: «سرسخت ترین دشمن تو نفس تو می‌باشد که در کنار تو است»، مشکل اساسی انسان نفس است. ابوسعید ابوالخیر می‌گوید:"همۀ وحشت ها از نفس است، اگر تو او را نکشی، او تو را بکشد." (یثربی،52:1370)
شاعران عارفی چون سنایی، عطار و مولانا مرگ حقیقی و ارادی را ریاضت و تهذیب نفس و راز دستیابی حیاتی جاودان را نیل به چنین مرگی می‌دانند و با تاثیر و الهام از آیات و احادیث: «حاسِبُوا اَنْفُسَکُم قبلَ اَن تُحاسَبُوا و زِنُواها قبلَ اَنْ تُوزَنُوا و تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الاْکْبَر؛ (خویشتن را محاسبه کنید قبل از آنکه به حساب شما برسند و خویش را وزن کنید قبل از آنکه شما را وزن کنند و آماده شوید براى عرضه بزرگ (روز قیامت)، "فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم" (بقره/54) و…،"بر این باوراند که بایست محفل تسلیم را قبل از مجلس ترحیم به پا داشت."
امام ابن قیم جوزی در مورد نفس اماره، یا نفس سرکش- که بسیار دستوردهنده به نافرمانی و ناپرهیزکاری بوده و در مقابل «نفس مطمئنه» قرار دارد- می‌نویسد: نفس اماره صاحب آن را به همه آنچه که خود دوست می‌دارد دستور می‌دهد و او را برای تبعیت از باطل و افتادن به دنبال کشش‌های ناروا ترغیب می‌نماید.
نفس متذکره، سرچشمه تمامی تباهی‌ها و بدی‌هاست؛ اگر انسان از آن اطاعت کند، او را به‌سوی ارتکاب همه زشتی‌ها و پلشتی‌ها رهنمایی می‌کند.
هرلحظه از لحظه‌های عمر، گوهر گران‌بهایی به شمار می‌آیند که می‌توان به وسیله آن‌ها، خانه‌های پر از ناز و نعمت و ماندگار بهشت را خریدار کرد.
ضایع‌نمودن لحظات عمر یا معامله ‌نمودن شان در برابر چیزهایی که به غیر از زیان، تباهی و نابودی حاصلی ندارند، فقط کار جاهل‌ترین، احمق‌ترین و بی‌خردترین انسان‌هاست، و تنها در روز «تغابن» و ندامت است که به این حقیقت پی خواهند برد.
﴿يَوۡمَ تَجِدُ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا عَمِلَتۡ مِنۡ خَيۡرٖ مُّحۡضَرٗا وَمَا عَمِلَتۡ مِن سُوٓءٖ تَوَدُّ لَوۡ أَنَّ بَيۡنَهَا وَبَيۡنَهُۥٓ أَمَدَۢا بَعِيدٗاۗ وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥۗ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَاد﴾ [آل عمران: 30].
«
روزی که هرکس آنچه را از نیکی انجام داده حاضر و آماده می‌بیند. و دوست می‌دارد که کاش میان او و آن بدی‌هایی که انجام داده فاصله زیادی می‌بود».
مولانا عبدالرحمن جامی نیز، در مذمت این "نفس شوم" سخنی دارد که بریده ای از آن تقدیم می‌شود:
لیک این نفس شوم بدکاره
که هم آغوش توست همواره
نه به تدبیر ازان توان رستن
نه به تزویر ازان توان جستن
در نگیرد بدو نه مهر و نه کین
سر اعدا عدوک اینست این (9)
شیخ سعدى در گلستان مى‏گويد: از عارفى معنى اين حديث را پرسيدند كه چرا پيغمبر(صلی الله علیه وسلم) فرمود: «اعْدى‏ عَدُوِّكَ نَفْسُكَ» نفس خودت از همه دشمنها با تو دشمن‏تر و از همه نسبت به تو خطرناك‏تر است؟ آن مرد عارف چنین پاسخ داد: براى اينكه اگر تو به هر دشمنى نيكى كنى و آنچه مى‏خواهد به او بدهى، با تو دوست گردد، الّا نفس كه هرچه بيشتر خواسته هايش را به او بدهى، با تو دشمن‏تر مى‏گردد.
مرادِ هركه برآرى مطيع امر تو گشت خلاف نفس كه فرمان دهد چو يافت مراد.
حاصل سخن این‌که: برای وصول به کمالات انسانی و نیل به مقام انسان کامل، و "رهایی از درد و رنج مرگ طبیعی"، مسیر دیگری جز کشتن نفس اماره بالسوء و رهایی از دلبستگی های دینوی و دل کندن از ماسوای الهی، نیست.
…………………….
1-
مولانا، 2- آیت الله آملی، 3- مولانا، 4- تعبیری از استاد مصطفی خدایاری، از دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار، 5- آیین مرگ در عرفان وبررسی آن در مثنوی معنوی ( سوسن سعیدی، دکترغفاری، دکتر زاهدی)،6- اندیشمندان اسلامی و اهل معرفت در تفسیر این جمله مطالبی بیان کرده‌اند از آن جمله:
مرگ دو نوع است:
الف) مرگ طبیعی یا قهری؛ که همان جدا شدن روح از جسم است.
ب) مرگ اختیاری یا مرگ معنوی؛ و آن عبارت از ترک شهوات است. عارفان می‌گویند جملۀ «موتوا قبل ان تموتوا» اشاره به مرگ اختیاری، معنوی و ترک شهوات دارد؛ زیرا هرکس حقیقتاً خواهان خدا باشد، قلبش مملو از محبت خداوند خواهد شد و شهوات خود را می‌میراند؛ چون شهوات مانع و باز دارندۀ انسان از طاعت و قرب الهی است. (اسلام کوئیست نت) 7- لاهیجی، 1378: ص426، 8. طب القلوب تالیف امام ابن قیم الجوزی، ترجمه عبدالعزیز سلیمی،9. جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول.