آرشیف

2015-1-8

njehanzib

غيرت امـــــام حسين ع

حضرت امام حسین {ع}برعلیه زمان داران آن وقت بخاطر بی عدالتی های گسترده شان وبخاطر پایمال کردن طبقه فقیر نشین وفساد ، جهل ونادانی برضد حکومت مستبد یذید قد الم نموده این حال است که از طرف مردم کوفه به تعداد 18000 نامه بخاطر دیدار مولای شان ونجات یافتن از دست حکومت یذید به امام حسین فرستاده شده بود که بعداً حضرت امام حسین با 72 تن از یارانش بسوی کوفه اعزام شدند. وباغیرت وهیبت که داشت بدون هیچ ترس به هرسوی که میخواست میرفت وهیچ گاه از دشمنان اطراف آن نمی هراسیدکه :

اين روح،از روز اول تا لحظه آخر در وجود مقدس حسين بن على عليه السلام متجلى بود،به قول خودش جزء خون و حياتش شده بود،امكان نداشت از حسين جدا شود.در لحظات آخر[حيات]ابا عبد الله،وقتى در آن گودى قتلگاه افتاده است و قدرت حركت كردن ندارد،قدرت جنگيدن با دشمن ندارد،قدرت ايستادن بر سر پا ندارد و به زحمت مى‏تواند حركت كند،باز مى‏بينيم از سخن حسين غيرت مى‏جهد،عزت تجلى مى‏كند،بزرگوارى پيدا مى‏شود.

لشكر مى‏خواهند سر مقدسش را از بدن جدا كنند ولى شجاعت و هيبت‏سابق اجازه نمى‏دهد،بعضى مى‏گويند نكند حسين حيله جنگى به كار برده كه اگر كسى نزديك شد،حمله كند و در مقابل حمله او كسى تاب مقاومت ندارد. نقشه پليد و نا مردانه‏اى مى‏كشند،مى‏گويند اگر به سوى خيمه‏هايش حمله كنيم او طاقت نمى‏آورد.امام حسين افتاده است.من نمى‏توانم آن حالت ابا عبد الله را مجسم كنم.لشكر به طرف خيام حرمش حمله مى‏كند. يك نفر فرياد مى‏كشد:حسين،تو زنده‏اى؟!به طرف خيام حرمت‏حمله كردند!امام به زحمت روى زانوهاى خودبلند مى‏شود،به نيزه‏اش تكيه مى‏كند و فرياد مى‏كشد:

«ويلكم يا شيعة آل ابى سفيان،ان لم يكن لكم دين و لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم‏» (1)

اى مردمى كه خود را به آل ابوسفيان فروخته‏ايد،اى پيروان آل ابوسفيان!اگر خدا را نمى‏شناسيد،اگر به قيامت ايمان و اعتقاد نداريد،حريت و شرف انسانيت‏شما كجا رفت؟!

شخصى مى‏گويد:ما تقول يابن فاطمة؟

پسر فاطمه چه مى‏گويى؟فرمود:«انا اقاتلكم و انتم تقاتلوننى و النساء ليس عليهن جناح‏»طرف شما من هستم،اين پيكر حسين حاضر و آماده است‏براى اينكه آماج تيرها و ضربات شمشيرهاى شما واقع شود. ولى روح حسين حاضر نيست او زنده باشد و ببيند كسى به نزديك خيام حرم او مى‏رود.

و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم،و صلى الله على محمد و اله الطاهرين.

 

شرح حال سید الشهداء در آخرین لحظات

بعد از مدتی که امام (ع) کارزار نمود و هیچ کس قدرت مقابله با آن حضرت را نداشت، امام باقر(ع) می فرماید: بیش از هفتاد و دو زخم بر پیکر امام(ع) وارد کردند. ایشان خسته شدند، لحظه ای برای استراحت ایستادند، ملعونی سنگی پرتاب نمود و پیشانی مبارک حضرت را شکست، پس از اصابت سنگ به پیشانی امام(ع) ، حضرت پیراهن را بالا زدند تا خون پیشانی راپاک کنند.

در این لحظه حرمله تیر سه شعبه ای به سمت حضرت رها کرد و تير به سينه حضرت نشست. آنگاه امام(ع) سر به آسمان بلند کردند و فرمودند: «خداوندا ! تو می دانی این لشکر کسی را می کشند که جز او پسر دختر پیامبری بر روی زمین نیست.» مدتی پیکر نیمه جان امام روزی زمین افتاده بود و کسی جرئت نزدیک شدن به آن ذات نورانی را نداشت.

هلال بن نافع می گوید: به خدا قسم کشته به خون آغشته ای را بهتر و خوشتر از او هرگز ندیده بودم…و چنین با خدا نجوا می کرد:

«الهی رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلی قَضائِک یا رََبََََّ لا الهَ سِواکَ…» خدایا! راضی به رضای تو هستم و در برابر قضای تو صبر می کنم.

ای پروردگار من معبودی جز تو ندارم، ای پناه پناه آورندگان، ای خدایی که همیشه هستی و پایان نداری، ای زنده کننده مردگان، ای کسی که بر هر کسی بر اساس عمل او حکم می کنی، بین من و این مردم حکم کن که تو بهترین حاکمی و فرمود:

تمام خلق را در راه عشق تو ترک کردم و راضی به یتیمی کودکانم شدم تا تو را ببینم و اگر در راه عشقت مرا قطعه قطعه کنی، دلم به غیر تو اشتیاقی ندارد.

شرح شمع صفحه233-235

 

لحظه وصال 

در روز عاشورا حسين عليه السلام حد آخر مقاومت را هم مى‏كند.ديگر وقتى است كه به كلى توانايى از بدنش سلب شده است.يكى از تير اندازان ستمكار،تير زهر آلودى را به كمان مى‏كند و به سوى ابا عبد الله مى‏اندازد كه در سينه ابا عبد الله مى‏نشيند و آقا ديگر بى اختيار روى زمين مى‏افتد.

چه،مى‏گويد؟ آيا در اين لحظه تن به ذلت مى‏دهد؟ آيا خواهش و تمنا مى‏كند؟ نه ! بلكه بعد از گذشت اين دوره جنگيدن رويش را به سوى همان قبله‏اى كه از آن هرگز منحرف نشده است مى‏كند و مى‏فرمايد:
«رضا بقضائك و تسليما لامرك و لا معبود سواك يا غياث المستغيثين‏» (1) .
اين است‏ حماسه الهى، اين است‏ حماسه انسانى.