آرشیف

2020-12-11

علم عبدالقدیر

عقیده بر اختیار یا اکراه واجبار؟

مقدمه:تحقیق پیرامون اجبار واخیتار در دین واینکه اجبار واکراه در پذیرش دین تخطی وتوهم است. آیا میتوان کسی را بزور وارد بهشت ساخت ؟ آیا مسلمان شدن ویا مسلمان ساختن همه انسانها  یک امرحتمی است ویا یک توهم؟. درین مقاله تحقیقی بر اصل اخیتار واجبار درپذیرش عقیده ودین می پردازیم در عصر حاضر ودر دنیائی رسانه ها همیشه این سوال مطرح است که ایمان در سر زمین قلب جوانه میزند وبا اعمال صالح به رشد وبا لن دگی میرسد آیا میشود بزور وارد دنیایی قلب شد ودرآنجا  بوتۀ را بنام ایمان واسلام کشت وازان ثمر چید؟ما جهت فهم این موضوع به هدایات الهی وپیروی از روش مبارزات وعوت پیامبر نیاز داریم .خدا چه گفته است وبرای پیامبرش من حیث الگو ورهنما چه دستوری عنایت فر موده. از آنجا ئیکه  رسول اکرم(ص)، برای هدایت بشر مبعوث شده‌اند و هدفشان هدایت بوده است، باید بدانیم که این هدف را چگونه وبه چه وسیله وابزاری به انجام می‌رسانند؟ به تعبیر دیگر با چه ابزار و شیوه‌ای وظیفه هدایت انجام می‌گرفت؟و کدام شیوه‌‌های دعوت به هدایت مجاز شمرده شده است و کدام روش‌ها منع شده آیا اکراه و اجبار در قلمرو دعوت به دین کار برد دارد یا خیر.خداوند ج در قرآنکریم شیوه ها وابزار وحود دعوت به ایمان واسلام را مشخص میسازد که با دقت وحوصله پی میگیریم..

ابزار دعوت چیست:؟ ابزار بهتر واثر گزار حکمت وموعظۀ نیکوست: خداوند ج در قرآنکریم کریم می‌فرماید: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به شيوه‏ اى كه نيكوتر است مجادله نماى»(نحل، ۱۲۵). روش‌های دیگری که خداوند در قرآن از آنها یاد می‌کند «انذار» و «تبشیر» است؛ یعنی خداوند متعال، پیامبر(ص) را منذر «هشداردهنده نسبت به عواقب گناه» و مبشر «بشارت‌دهنده به سعادت انسان ها معرفی کرده..وهمین دو بعدی بودن دنیا وآخرت تا مرز های بهشت ودوزخ ایجاب میکند تا مردم دو قطبی باشند و مسیر رسیدن به سعادت ویا شقاوت  را به رضا واختیار انتخاب کنند.چون نیکو کار مجبور مستحق پاداش  وبد کار محکوم مستحق مجازات نیست..در ایات مختلف قرآنکریم به این حقیقت اشاره شده که وظیفه انبیا دعوت وتبلیغ است وهدایت از جانب خداست.ولی اراده خدا بر حسب اختیار بر دو مسیر ومثبت در دفتر مشیت الهی رقم خورده.
1- قبول هدایت وظیفه دعوتگر نیست: خداوند ج به پیامبر(ص) می‌فرماید اگر تو بخواهی حتما هدایت کنی این کار مغایر مسئولیت. کار پیامبر عبارت از رهنمای است: «إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ به راستى كه تو به‌خوبى به راه راست هدايت مى‌‏كنى»(شوری/۵۲). اگر برخی ایمان نیاورند حرص نخور و آرام باش؛ «‌إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ؛ اگرچه بر هدايت آنان حرص‌ورزى ولى خدا كسى را كه فرو گذاشته است هدايت نمى‌كند»(نحل/۳۷). برخی اوقات پیامبر(ص) از اینکه افرادی هدایت نمی‌شدند، غصه می‌خورد و ناراحت می‌شد. خداوند در این رابطه می‌فرماید: «وَمَنْ كَفَرَ فَلَا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ؛ و هر كس كفر ورزد نبايد كفر او تو را غمگين گرداند»(لقمان/۲۳). وقتی هدایت ابلاغ شد کار پیامبر(ص) تمام است. آنگاه نوبت به انسان می‌رسد که یا این هدایت را بپذیرد یا نپذیرد. آیه ۱۹ سوره مزمل می‌فرماید: «إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا؛ اين [آيات] پندنامه‏‌اى است تا هر كه خواهد راهى به سوى پروردگار خود پيش گيرد»(انسان/۲۹). وظیفه ورسالت پیامبر ص تمام شد حالا وظیفه فرد ویا مخاطب است که می پذیرذ ویا خیر..
 
طوری که مشاهده شد حدود  وظیفه وصلاحیت  پیامبران در قرآن تعیین شده  دیگر جایی برای بحث گفت‌وگوی باقی نمی‌ماند. اگر کسی مطلبی مغایر با فرامین قرآن ذکر کند، باید نشان دهد آن مطلب با قرآن سازگار است یا خیر. شاید کسی بخاطر توجیه زور وغلبه  به آیات جهاد وقتال تمسک ورزد که هیچ ربطی به  دعوت ندارد چون جهاد وقتال اسلام یک دفاع مشروع است.که برای اولین بار با این آیه (أذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا وإن الله علی نصرهم لقدیر).
اجبار وتسلط ممنوع است:: هر عملی مطابق نیت پاداش میگیرد چون رسول اکرم ص میفر ماید (إنما الاعمال بالنیات) پاداش هر عمل مطابق نیت که منبعش قلب است داده میشود وکسی بزور حاکم قلب نمیگردد .خداوند در آیه ۲۲ سوره غاشیه می‌فرماید: «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ؛ پس تذكر ده كه تو تنها تذكردهنده‌اى بر آنان تسلطى ندارى». «انّما» از ادات حصر است؛ یعنی تو فقط تذکردهنده‌ای. این «فقط» یک جنبه اثباتی دارد و یک جنبه سلبی دارد. جنبه اثباتی‌اش این است که تذکر بده. یعنی باید های دعوت تذکر است و جنبه سلبی‌ یا نباید ها این است که غیر از تذکر کاری نکن. درست مانند یک معلم که به شاگردانش درس میدهد اما حق ندارد به زور قمچین به مغز وکله شان داخل کند هرکس یاد گرفت روز امتحان کامیاب وبه سمت راست می استد واگر ناکام ماند ورقش را از دست چپ میگیرد.خداوند ج هم در آخر آیه میفر ماید:إن إلینا إیا بهم ثم إن علینا حسابهم) هر آینه باز گشت شان بسوی من است وآنوقت نتیجه کار شانرا با ایشان حساب میکنیم/
مسلمان شدن همه انسانها یک توهم است: خداوند ج در آیه ۱۴۹ سوره انعام می‌فرماید: «فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ؛ اگر می‌خواست قطعا همه شما را هدايت می‌کرد». لذا این توهم را از ذهن خود بیرون کنید که همه انسانهای روی زمین خدا پرست ومسلمان شوند با ذکر آیات دیگر با تکرار آن می‌خواهند این اندیشه به کلی از ذهن انسان‌های مؤمن خارج شود. آن توهم این است که مؤمنان فکر می‌کنند مسئولیت دارند همه را مؤمن کنند. بالاتر از همه این آیات این آیه سوره یونس است: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا؛ و اگر پروردگار تو مى‏ خواست یقینا  همه مردمان روی زمین يكسر ايمان مى‌آوردند». اگر خداوند اراده می‌کرد همه انسان‌ها مؤمن می‌شدند. پس خداوند اراده نکرده است. در ادامه آیه می‌فرماید: «أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»؛ یعنی آیا تو می‌خواهی مردم را وادار کنی ایمان بیاورند؟! آیا تو می‌خواهی مردم را اکراه و اجبار کنند تا مؤمن شوند؟ این استفهام انکاری است که نمیتوانی ونکن. واین واقعیت را با ذکر آیات ذیل مستدلتر ومجکمتر میسازد.!.
 آیه ۶۶ سوره انعام می‌فرماید: «وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ؛ و قوم تو آن [=قرآن] را دروغ شمردند در حالى كه آن بر حق است بگو من بر شما نگهبان نيستم». طبق این آیه پیامبر(ص) مامور است که به مردم ابلاغ کند که من وکیل نیستم؛ یعنی اصلاً به من ربطی ندارد که شما ایمان می‌آورید یا خیر. اگر می‌خواهید دعوت مرا بپذیرید و اگر نمی‌خواهید نپذیرید. همچنین آیه ۱۰۸ سوره یونس می‌فرماید: «قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ مَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ؛ بگو اى مردم حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر كه هدايت‏ يابد به سود خويش هدايت مى‌يابد و هر كه گمراه گردد به زيان خود گمراه مى‌شود و من بر شما نگهبان نيستم».
خداوند ج در آیه ۲۰ سوره آل‌عمران می‌فرماید: «فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ؛ اگر اسلام آوردند قطعا هدايت‏ يافته‌اند و اگر روى برتافتند فقط رساندن پيام بر عهده توست». به حکم این آیه اگر مشرکان دعوت را نپذیرفتند و اسلام نیاوردند، پیامبر(ص) بیشتراز ابلاغ هیچ وظیفه و مسئولیتی ندارد. باید توجه کرد این موضوع، چه موضوع اساسی و بنیادینی است که در سراسر قرآن در سوره‌های مختلف با تعبیرات مختلف آمده است. هم در ابتدای رسالت و هم در انتهای رسالت تکرار شده است. آیه ۵۴ سوره نور هم می‌فرماید: «إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ؛ اگر اطاعتش كنيد راه خواهيد يافت و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [ماموريتى] نيست». این آیه هم می‌گوید پیامبر(ص) جز بلاغ مبین وظیفه‌ای بر عهده ندارد.
بخاطر کفر ورزیدن کسی غمگین مباش : خداوند در آیه ۳۳ می‌فرماید: «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ؛ به يقين مى‏‌دانيم كه آنچه مى‏‌گويند تو را سخت غمگين مى‌كند در واقع آنان تو را تكذيب نمى‌كنند ولى ستمكاران آيات خدا را انكار مى‌كنند.» بعد خداوند بخاطر تسلی خاطر پیامبرش  در آیه ۳۴ می‌فرماید این تکذیب‌ها چیز جدیدی نیست: «وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا؛ و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند شكيبايى كردند.» پس تو هم خوش باش که رسالت عظیم خودرا ادا کرده ای فقط آنها اند که در روز واپسین جواب میدهند.
نفی اکراه واجبار در دین:
آیا انبیاء از عنصر زور، اجبار و اکراه هم برای دستیابی به هدف خود استفاده کردند؟ به تعبیر دیگر آیا پیامبران مجاز بودند از روش زور و تحمیل استفاده کنند و مردم را به زور به صراط مستقیم وادار کنند؟ آیا چنین مسئولیتی متوجه پیامبر اکرم(ص) و انبیای گذشته بوده است؟ بنا بر حکم صریح خداوند ج که در آیه دوم سورۀ نور میفر ماید(لا اکراه فی الدین قد تبیین الرشد من الغی)ترجمه هیج زور واجبار بخاطر تحمیل دین بر دیگران لازم نیست چون راه روشن وحق از راه تاریک وباطل جدا ومشخص شده..
اكراه» به معني وادار كردن انسان بر كاري كه ناپسند مي شمارد و مورد رضايتش نيست مي باشد«رشد» از نظر لغت عبارت است از «راه يابي و رسيدن به واقع» در برابر «غي» كه به معني انحراف پيدا كردن از حقيقت و دور شدن از واقع است .مفاد اين قسمت از آيه شريفه اين است كه اكراه و اجباري در دين نيست و امور مذهب بر قدرت و اختيار مبتني است نه بر اجبار، مانند آيه شريفه: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لاَمَنَ مَنْ فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النّاسَ حتّي يَكُونُوا مُؤمِنينَ»[5] (و اگر پروردگار تو مي خواست، تمام كساني كه روي زمين هستند، همگي (به اجبار) ايمان مي آورند، آيا تو مي خواهي مردم را مجبور سازي كه ايمان بياورند؟ (ايمان اجباري چه سودي دارد؟!)
از آن جا كه دين و مذهب با روح و فكر مردم سر و كار دارد و اساس و شالوده آن بر اساس ايمان و يقين استوار است خواه و ناخواه راهي جز منطق و استدلال نمي تواند داشته باشد. ولي همان طور كه از شأن نزول آيه[6]استفاده مي شود بعضي از افراد از پيغمبر(صلي الله عليه وآله) مي خواسته اند كه او همچون حكام جبّار با زور اقدام به تغيير عقيده مردم كند. آيه فوق صريحاً به آن ها پاسخ گفت كه دين و آئين چيزي نيست كه با اكراه و اجبار تبليغ گردد

، «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُوْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ». و بگو اين [سخن] حق و از سوى پروردگارتان است؛ هر كس كه خواهد ايمان بياورد، و هر كس كه خواهد كفر ورزد.
(و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفرا): (بگو این حق از جانب پروردگار شماست ، هر کس می خواهد ایمان بیاورد و هر کس می خواهد منکر شود، بگو: حق از ناحیه پروردگارتان است ، هرکس می خواهد به حسن اختیار خود ایمان بر گزیند و هرکس می خواهد با سوء اختیار راه کفر و عناد را در پیش بگیرد، یعنی کفر و ایمان شما سودی به ما نمی رساند بلکه نتیجه آن تنها متوجه خود شماست .
آنچه در متن این نوشته تذکر داده شد مفهوم ومدلدل آیات قرآن کریم بود که بطور وسیع صریح وروشن اجبار واکراه را در عقیده وایمان نفی میکرد..از رهگذر منطق هم  مجبور نه مجازات میشود ونه هم پاداش میگیرد چون اختیار خودش درین کردن ونکردن نقش نداشته.لذا این دلائل برای کسا نیکه أهل بصیرت اند کا فیست.
منابع: تفسیر نمونه ناصر مکارم شیرازی.
تفسیر المیزان. ومعارف قرآن.
تحقیق نویسنده مطلب.