آرشیف

2014-12-30

انجینر محمد نظر حزین یار

عقوبت های هولناک برای آنانی که زکات سرمایه خودرا نمی دهند وبخیل اند

 

 

از بخش فرهنگی بنیاد فرهنگی جهانداران غوری

قسمت سوم مقاله……

امام محمد غزالی رحمه الله در تعریف بخل چنین می گوید:«پس نگاه داشتن(مال)جای که بخشیدن واجب باشد بخل است، وبخشیدن جای که نگاه داشتن واجب بود، اسراف است … واجب دوقسم است : واجب شرع،وواجب مروت وعادت وسخی آن است که نه واجب شرع را منع کند ونه واجب مروت را واگر یکی ازآن را منع کند بخیل باشد، ولیکن کسی که واجب شرع را منع کند بخیلترباشد. چون کسی که زکات مال ونفقه اهل وعیال ندهد یادهد ولیکن بروی گران آید چه او به طبع بخیل باشدوبه تکلف سخاوت کند.»
(احیا علوم الدین: ربع مهلکات:543)
پس بدترین بخیل کسی است که صدقات واجبه از جمله زکات مال خودرا اصلاً ندهد یا حصه از آن را باقی گذارد.
درمورد مذمت بخل آیات وروایاتی فراوانی آمده است که دراینجا نقل آنها گنجایش ندارد فقط به ذکر دووسه مورد،اکتفا می شود.
1-« والذین یکنزون الذهب والفضة ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشّرهم بعذاب الیمٍ- یوم یحمی علیها فی نار جهنّم فتکوی بها جبا هُهمُ وجنوبهم وظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقواما کنتم تکنزون» توبه:33-35)
(کسانی که طلا ونقره را ذخیره می کنند وآن را درراه خدا خرج نمی کنند آنهارا به عذاب دردناک بشارت بده وروزی که طلا ونقره اودرآتش جهنّم گداخته می شود سپس پیشانی هاوپهلوها وپشت هایشان داغ کرده می شود(وبه آنها) گفته می شود این است آنچه را که برای خود ذخیره می کردید اکنون بچشید مزه آنچه را که ذخیرکرده بودید.)
2- « ولا یحسبنّ الذین یبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خیر لهم بل هوشرّلهم سیطوّقون ما بخلوابه یوم القیامة ولله میراث السموات والأرض والله بما تعملون خبیر» (آل عمران:180)
(هرگز خیال نکنند آن کسانی که بخیلی می کنند درخرج کردن آن چیزهای که خداوند متعال آنهارا فقط به فضل خود، عطا نموده است که این (بخل کردن)برای آنان بهتراست (هرگزنه) بلکه این بخل کردن برای آنان خیلی بد است .برای اینکه آن مالی که به آن بخل می کردند روزقیامت (بشکل مار درآید) وبه گردنهای شان انداخته می شود وعاقبت آسمان وزمین اوهرآنچه که درآنهاست بعد از مرگ آنان)برای خداوند متعال می ماند (شمابااراده خود این هارا به خداوند متعال داده، ثواب حاصل کنید) خداوند متعال ازتمام اعمال شما با خبر است.) 
امام بخاری رحمه الله از حضرت ابی هریرة(رضی الله عنه) روایت نموده اندکه رسول الله(صلی الله علیه وسلم) ارشاد فرمودند:«هرشخصی که خداوند متعال به او مال داده باشد واوزکات آن را ادانکند، آن مال درروز قیامت به چنان ماری تبدیل می شود، که کچل است وبر چشمهای آن دونقطه سیاه می با شد سپس آن مار درگردن او مانند طوق انداخته می شود، بعداًً هردو فک اورا گرفته ومی گوید: من مال توهستم، من خزانه تو هستم، بعدازآن رسول اکرم(صلی الله علیه وسلّم) (درتأیید این )آیه مبارکه بالارا تلاوت فرمودند. وهمچنان رسول اکرم(صلی الله علیه وسلم)فرمودند:« ما منع قوم الزکات الا ابتلاهم الله بسنین» رواه الطبرانی 
هرقومی که زکات را ادانکند خداوند متعال آنان را به قحط سالی مبتلا می نماید.)
اگر کسی به خداوند(ج) وروز قیامت ایمان صحیح داشته باشد درآنچه ذکرشد، پند کافی است که خودرا از صفت زشت وننگین بخل که دردنیا وآخرت مایه شرمساری وسرافکندگی است، باز دارد وزکات مال خود را به طور پوره وتمام از سرمایه خود جدا ساخته وبی درنگ به مستحقین آن برساند.

شرط قبولیت زکات وتمام صدقات وکارهای خیریه.
شرط قبولیت زکات وتمام صدقات واجبه ونافله درنزدالله(جل جلاله) اخلاص وللهیت است، حکمت ها، منافع وفوائدی که برای زکات ذکرشد،صرف زمانی تحقق می یابدکه آن خالص برای رضای خداوند ونیل ثواب اخروی داده شودوهیج نفع دنیوی درآن منظور نباشد وازریا وسمعت وشهرت طلبی ومنّت نهادن خالی باشد. 
اگرکسی ازدادن زکات یک منفعت دنیوی را در نظر داشت یا خودرا صاحب احسان برزکات گیرنده می شمرد،یابه خاطر نشان دادن سخاوت خود زکات وصدقه می داد یابرکسی که صدقه وزکات داده بود، منّت نهاد،آن صدقه درنزدالله(جل جلاله)پذیرفته نشده وحبطه می گردد .
چنانچه خداوند فرموده است:« الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعون ما انفقوا منّاً ولا اذی لهم أجرهم عند ربّهم ولا خوف علیهم ولاهم یحزنون قول معروف ومغفرة خیر من صدقة یتبعها اذیً والله غنّی حلیم- یاایّهاالذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ والأذی کا لذی ینفق ماله رئاء الناس ولا یؤمن بالله والیوم الآخر.» (البقرة:262-264)
( آنانیکه خرج می کنند اموال خودرا درراه خدا سپس به کسی که داده اند، منّت نمی نهندونه به طریقه دیگری) اذیت می رسانند. مزدآنان درنزد پروردگار شان است. ودرروز قیامت نه برآنان خوفی است ونه غمگین می شوند. سخنی شایسته(به سائل) وبخشش( ازبی ادبی آن) از صدقه ای بهتر است که در پی آن اذیت باشد خدابی نیاز وبردباراست- ای مؤمنان صدقات خودرا به منّت نهادن واذیت رساندن، باطل نسازید، خداوند بی نیاز وبردبار است . همچون کسی که مال خودرا به خاطر نشان دادن به مردم خرج می کند وبه خداوروزآخرت ایمان ندارد.)

منّ وأذی چیست؟
درحقیقت«منّ» و«اذی» که درقرآن ذکرگردیده وحبطه وتباه کننده صدقه شمرد شده است اختلاف نموده اند. امام غزالی رحمه الله در رابطه به آن تحقیق جالبی دارد که حاصل آن را دراین جا ذکر می نمایم.
«من» حقیقت واصلی دارد که درباطن است وآن عبارت از این است که خودرا بر فقیری که به او صدقه وزکات داده است، احسان کننده ومنعم بداند وازبرای آن ظاهر وثمراتی است ازجمله احسان خودرا پیش اویادآوری کند، به عوض صدقه ازفقیرطلب مکافات به شکر ودعا وخدمت کندوبه سبب صدقه وبزرگی خودرابراو اظهارنماید.
درحا ل که بایدثروتمندی که زکاتش رابه فقیر داده است اورا محسن خود بداند چون او با قبول کردن زکات اورا ازفریضه الهی بری الذمه ساخت وسبب پاکی مال او گردید وسبب رهای اواز آتش دوزخ شد، پس حق این است که ثروتمند عهد دار منت فقیر شود. چون دست درویش درگرفتن زکات نائب قبضه الهی است چنانچه پیامبر فرموده است:«انّ الصدقة تقع بید الله قبل ان تقع فی یدالسائل»(صدقه پیش ازدست سائل درقبضه حضرت الهی افتد.)
اما«اذی» ظاهرش این است که بردرویش طعنه تنگدستی زده شودیا براوخشم گیردیا سخنی درشت گوید ویاپرده او درد ودیگرانوع استخفاف وباطنش دو کار است یکی آنکه دادن مال بروی دشوار با شد وگران واین تنگخوی آورد لامحاله دوم اینکه خودرا بهتر ازدرویش داند وبه سبب حاجت اورا خسیس شمارد. ومنشأآن هردوخصلت جهل است.
اماآنکه مال دادنش دشوارآیدحماقت است؟ زیرا کسی که دادن یک درهم دربرابر هزار درهم دراو دشوار باشددرنهایت حماقت قراردارد.معلوم است که او به دادن مال رضای باری تعالی وثواب آخرت می طلبت وآن شریف تر ازمال است یا نفس خوردرا از رذیلت بخل پاک می گرداند یا شکر می گذاردبرای طلب مزید،وهرکدام که از این فرض کنی کراهیت را وجهی نماند.
واما دوم نیز جهل است؛ زیرا که اگرفضل درویشی برتوانگری بداند وخطر توانگران بشناسد،فقیرراحقیرنشمردبل بدوتبرک نمایدورسیدن به درجه اوآرزوبرد؛چه توانگران صالح پس از درویشان به پانصدسال دربهشت روند..) ( احیاء علوم دین: ربع عبادات.474-475) 
داستان های کوتاه از رغبت وعلاقه شگفت انگیزیاران رسول اکرم (ص) درانفاق وخرچ کردن مال درراه الله (جل جلاله)
صحابه کرام کسانی که در زیر نظرسیدنا خاتم النبیین تربیت ایمانی یافتند، آن چنان دارای ایمان قوی وصاحب یقین راسخ بودند که گویا صحنه های روزرستا خیز وحساب وکتاب ومیزان اعمال وپل صراط وعذاب های دوزخ ونعمت ها بهشت رابا چشمان سر مشاهده می کردند،ودلهای شان مالا مال از محبت خدا وپیامبر بود،وبه دنیا وملذات آن فوق العاده بی رغبت بودند، وبه عبادت وکارهای خیرخیلی علاقه داشته وتلاش می ورزیدند وهردستور خدا وپیامبربه مجردآنکه برای شان می رسید با سرعت تمام آن را انجام می دادند ازجمله انفاق فی سبیل الله میدان مسابقه برای شان قرار گرفته بود وزمانیکه آیات قرآنی درمورد خرچ کردن مال درراه الله واهمیت وفضیلت صدقه برای رضای پروردگار نازل می شد ونبی اکرم (ص) به صدقه دادن تشویق می کردآنان علاقه ورغبت شگفت انگیزی دراین میدان ازخودنشان می دادند، نه تنها اغنیای شان زکات اموال خود را تأدیه می نمودند بلکه علاوه برآن بعضی تمام مال شان وبعضی حصه ای بزرگی ازمال شان را خرج می نمودند وحتّا فقرای وصحابه کوشش می کردند که نیز چیزی را پیداکرده ودرراه الله خرج نمایند واکثرآنان تاسرحد ایثار وازخود گذشتگی قدم می گذاشتند لذا صحنه های حیرت انگیزی ازسخاوت وجوانمردی را آفریدند وبه یادگار گذاشتند که درسطورآتی به نمونه های کوتاه از آنها اشاره می شود.

1- حضرت ابوبکر صدیق (رضی الله عنه) 
حضرت سیدنا ابوبکر صدیق یارغار وخلیفه اول اسلام هنگامی که از مدینه با رسول اکرم ( صلی الله علیه وسلّم) هجرت می کرد پنج هزاردرهم راهمراه باخود برداشت ودرراه خدا آنهارا صرف نمود وآن کل مالش بود. درغزوه تبوک که از غزوات بسیار دشوار بود ونیاز به مال بسیا رداشت، حضرت ابوبکر صدیق تمام مالش را که 4هزار درهم بود درنزد رسول اکرم(صلی الله علیه وسلّم) حاضر ساخت. ونیزاوغلام های ضعیف وناتوان را می خریدوآزاد می کرد.

2- حضرت عمر فاروق (رضی الله عنه)
حضرت سیدنا امیر المؤمنین عمرفاروق خلیفه دوم اسلام درغزوه تبوک نصف مالش را درنزدنبی اکرم آورد، که درراه الله(جل جلاله) صرف شود.

3- حضرت عثمان (رضی الله عنه)
سیدنا حضرت ذوالنورین خلیفه سوم راشد از ثروتمندان صحابه بود، درغزوه تبوک نهصد پنجاه شتر، وپنجاه اسپ وده هزار دینار طلا را خرج کرد.
وچاهی را به نام چاه رومه که مسلمانان به آن ضرورت داشتند به پنج هزاردرهم خریداری نمود. 

4- عبد الرحمن بن عوف(رضی الله عنه)
حضرت عبد الرحمن بن عوف یکی از عشره مبشّره می باشد اواز ثروتمندان صحابه بود.ایشان یک مرتبه درزمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وسلم) نصف مالش را صدقه نمود. زمانی دیگر40هزار دینار نفقه کرد.وزمانی دیگری 500 اسپ سواری ویک مرتبه که قافله تجارتی او از شام وارد مدینه می گردید وشامل 700 شتر با اموال تجارتی بوددرراه خدا خرج کرد.

5- حضرت ابوالدحداح 
زمانی که این آیه نازل شد:« من ذا الذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه له اضعافاً کثیرة والله یقبض ویبصط والیه تر جعون» بقرة: 245 
(چه کسی است که به خدا قرض نیکو بدهد پس خداوند(ثواب) آن(قرض) را افزوده به چند برابر به اومی رساند وخداوند(روزی را) تنگ می کند وفراخ می کند وشما به طرف او(پس ازمرگ) برگردانیده می شوید ( پس درآن وقت پاداش انفاق درکارهای خیروواجب وجزای عدم انفاق به شما می رسد. ) 
پس از نزول این آیه حضرت ابوا الدحداح(رضی الله عنه) 
درمحضرآن حضرت حاضر گردید وازاوپرسید که یارسول الله مادر وپدرم فدای شما بشوند آیا خداازما قرض می خواهددرحالی که اواز قرض بی نیاز است؟ 
آن حضرت(صلی الله علیه وسلّم) فرمود: آری اومی خواهد تا به وسیله این قرض، شما را در بهشت داخل بفرماید. حضرت ابوالدحداح باشنیدن این مژده عرض کرد یارسول الله دست دراز بفرما آن حضرت(صلی الله علیه وسلّم) دست مبارک خویش را درازکرد. ابوالدحداح گفت من مالک دوباغ نخلستان هستم که به غیرازآنها چیزی دیگری درمالکیت ندارم؛ من این هردوباغ را به خدا قرض می دهم آن حضرت فرمود یکی را درراه خدا وقف کن وآن دیگری را برای امرار معاش خانواده وعیال خود نگهدار، ابوالدحداح عرض کرد شما گواه باشید که از این دوباغ بهترین آن را که درآن 600 درخت خرما هست درراه خدا انفاق می کنم. رسول خدا فرمود: خداوند در عوض آن به شما جنت عطا فرماید. (وهمچنان فرمود:) چقدر درخت خرمای ثمره دار ومیدان کشاده برای ابوالدحداح است.
ابوالدحداح به باغ آمد وهمسراو ام الدحداح وعیالش درباغ بودند وفریاد نمود ای ام دحداح، پاسخ داد لبیک، افزود از باغ خارج شو، که آن رابه پروردگار قرض داده ام اوهم براین بهترین معامله ابوالدحداح خوش حال شد.
(معارف القرآن:2/355) وحیات الصحابه:3/ 217)

6- ابو طلحه انصاری
حضرت ابو طلحه انصاری نزد رسول اکرم(صلی الله علیه وسلم) آمد وگفت ای رسول خدا، خداوند برتو نازل کرده است«لن تنالوا البرّحتّی تنفقوا ممّا تحبّون»(آل عمران:92)
( تاآن که ازآنچه دوست می دارید، خرج نکنید، هرگیز(کمال) خیررا بدست نمی آورید.) محبوب ترین مال من (باغ) بیرحا است، آن برای خدا صدقه باشد، ومن نیکی آن را وپس انداز شدنش را نزد خدا می خواهم، براین اساس، توای پیامبر خداآن را همانجای که خدا به تونشان داده قراربده رسول اکرم(ص) فرمود:« بخ ذالک مال رابح ذالک مال رابح» به آن چه مال سود مندی است وچه مال سودمندی است، وشنیدم آنچه تو گفتی وآن را درمیان خویشاوندانت قراربده وابو طلحه آن را براقارب وپسر عموهایش تقسیم نمود. 
افراد دیگرازصحابه مانند سیدناعمر، وعبد الله بن عمر وزید بن حارثه نیز پس از نزول آیه مذکور حاضرشدند ومحبوب ترین مالهای شان را نفقه کردند.

7- ابو عقیل(رضی الله عنه)
امام بخاری رحمه الله از حضرت ابومسعود بدری انصاری روایت می کند که به صدقه دستور داده شدیم مزدوری می کردیم(تاچیزی رابدست آورده صدقه نمایم) ابوعقیل (رض) برای صدقه کردن نصف صاع را آورد.
طبرانی ازابوعقیل روایت نموده که وی شب را در بارکشی بر پشتش برای دوصاع خرما سپری نمود، آنگاه یک پیمانه آن را گرفته به طرف فامیل خود برد که ازآن استفاده نمایند، ودیگری را جهت تقرب به خداوند عزوجل به نزدپیامبر خدا آورد.. وپیامبر خدا به وی گفت:« آن را صدقه بده» ومنافقان درباره آن- درحالی که وی رامسخره می نمودند- گفتند: این کدام کمبودرا جبران کرد که به یک صاع خرما به خداوندتقرب حاصل کند. وخداوند عزوجل نازل فرمود:« الذین یلمزون المطوعین من المؤمنین فی الصدفقات والذین لایجدون الا جهدهم..» (التوبة:79) 
( کسانی که از صدقات مؤمنان اطاعت کننده عیب جوی می کنند وآنهای را که دسترسی جزبه مقدار (ناچیز، توانای شان ندارند مسخره می کند.) 
آنچه ذکر شد مشت نمونه خروار از علاقه ومیل صحابه کرام درخرج مال درراه خداوند بود ثروتمندان شان به جای خود حتّا فقرای شان کار می کردند وبه تکلف چیزی را بدست آورده مناصفه آن را، صدقه می نمودنداماامروز وضعیت مسلمانان را نگاه کنیم، عامه به جای خود، حتا ثروتمندان زکات مال خودرا پوره وکامل نمی دهند وآنچه می دهند، بسیاربرسرشان سنگین ودشوار تمام می شود وآن را تا وان وخساره ای می شمارند، وبه زبان خود می آورند وبه رخ فقرا می کشند وبا منّت گذاری همراه می سازند یا زکات خودرا به کسانی می دهند، که صاحبان قدرت اند وازظلم وستم شان می ترسند ویااز صرف آن یک نفع دیگری را توقع دارند. 
صداقت وامانت داری
صداقت وامانت داری از وجائب اساسی هرتاجر مسلمان است وازاوصاف برجسته ومهمی است که باید آنان به زیور آن آراسته باشند. 
تاجر صادق وامین آن قدر مقام ومرتبه اش بلند است که درروزقیامت درصف پیامبران، راستگویان وشهدا،حشرمی گردد. چنانچه نبی اکرم (ص)فرموده:« التاجر الصدوق الأمین مع النبیین والصدیقین والشهداء » رواه الترمذی (تاجر راست کردار،وامانت دار،همراه باپیامبران وصدیقان وشهداست.) 
تاجرصادق وامین کیست؟ 
تاجرصادق وامین کسی است که نه به خاطر جلب مشتری وکسب شهرت ونام نیکو، بلکه به خاطر ترس ازالله ومحاسبه روزآخرت ازهرنوع خیانت،پرهیز می کند،برای رونق دادن تجارت خود،دروغ نمی گوید،قسم نمی خورد، وباشرکای تجاری خود،خیانت نکرده،وحقوق شان راتلف نمی سازد،وعیوب کالاهایش راازمشتریان پنهان نمی سازد، وباآنان وعده خلافی وعهد شکنی نمی نماید واز تقلب وکلاه برداری دوری می جوید ودربرابر تجارت دیگران موانع ایجاد نمی کند وبه رقابت های نامشروع، آنان رامتضرر نمی سازد وازاحتکار وهرفعالیتی که به جامعه ضرروارد سازد،می پرهیزد واز معاملات مشتمل برسود وقمار اجتناب می کند وازابزار ووسائل نامشروع مانند مجسمه ها،تصاویر وفیلم های مبتذل وموسیقی برای تبلیغات تجارتی،استفاده نمی کند،خلاصه کلام این که صداقت وامانت داری دریک تاجرمسلمان،زمانی تحقق پیدامی کند که ازتمام صفات نکوهیده وزشت درمعامله دوری جوید ورفتار نیکووزیبا،اخلاق شایسته وآداب حسنه تجارت رامراعات کند.
آیات واحادیث زیادی واردگردیده است که ازخیانت،تقلب، فریب کاری،غل وغش، دروغ گفتن،قسم خوردن،پنهان ساختن عیب کالاوگردآوری مال از راه حرام باز داشته وآنهارانکوهش می کند وبه صداقت،امانت داری واخلاق شایسته درتجارت وآسانگیری درمعامله تشویق وترغیب می نماید که درذیل چند نمونه ازآنها ذکر می گردد.
آیات قرآنی 
1-«یاایّهاالذین آمنوالاتأکلوا اموالکم بینکم بالباطل الاان تکون تجارة عن تراض منکم »نساء:29)(ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال همد یگررا به ناحق (یعنی ازراههای نامشروع همچون دزدی،خیانت،غصب،ربا،قمار، …)نخورید مگراینکه (تصرّف شما دراموال دیگران ازطریق )دادوستدی باشد که از رضایت (باطنی دوطرف)سرچشمه بگیرد.) 
2-«ان الذین یشترون بعهدالله وایمانهم ثمناً قلیلاً اولئک لاخلاق لهم فی الآخرة ولایکلمهم الله یوم القیامة ولایزکیهم ولهم عذاب ألیم.» آل عمران:77)(کسانی که پیمان خدا وسوگند های خودرا به بهای کمی (ازمادیات ومقامات دینوی هراندازه هم درنظر شان بزرگ وسترگ جلوه گرشود)بفروشنند.بهره ای در آخرت نخواهند داشت وخداوند باایشان درآخرت (بامرحمت )سخنی نمی گوید وباآنان درقیامت (بامحبّت)نمی نگرد وایشان را(ازکثافات گناه) پاک نمی سازد وبرای آنان عذاب درد ناکی است.) 
3-«ویل للمطففین الذین اذااکتالوا علی الناس یستوفون واذاکالوهم اووزنوهم یخسرون .» مطففین:6-ا) 
(وای به حال کاهندگان (ازجنس وکالای مردمان به هنگام خرید وفروش باایشان )کسانی که وقتی (درمعامله )برای خود می پیما یند پوره می گیرندوزمانی که برای دیگران پیمانه یاوزن( ومتراژ می نمایند )ازاندازه لازم می کاهند.) 
احادیث نبوی 
ا-«الحلف منفقة للسلعة ممحقة للبرکة»رواه البخاری 
(سوگند کالارا رواج می دهد وبرکت را نابود می سازد)
آیة المنافق ثلاث:إذا حدّث کذب واذا أؤتمن خان واذا وعد اخلف» رواه البخاری 
(علامات منافق سه چیز است: زمانی که سخن می گوید دروغ می گوید وزمانی که امانت به او سپرده شود باآن خیانت می کند وزمانی که وعده دهد به آن مخالفت می ورزد.)
3- « من غشّنا فلیس منّا» رواه مسلم (هرکسی که خیانت کند ازمانیست) 
4-« نهی رسول الله(ص) أن یبیع حاضر لبادِ ولا تناجشوا ولا یبیع الرجل علی بیع أخیه» رواه البخاری 
( پیامبر خدا(صلی الله علیه وسلم) از فروختن شهر نشین ودلالی او) برای بادیه نشین نهی کرد وگفت) (به خاطر تیز ساختن مشتری برخریدن) نرخ گذاری دروغی ننمایید، کسی آنچه را که برادرش گفتگوی خریدآن را نمود است، نخرد.
این است تاکیدات اسلام ودستورات آن،مبنی براینکه معامله گر مسلمان از هرگونه خیانت فریب کاری، وحرام خوری، بپرهیزد وصداقت وامانت داری را، پیشه ای خود سازد. اما امروز وضعیت بعض تاجران مسلمان،دراین زمینه، بسیار اسفبار است واز سطوح بالا تا پایین این وضعیت نمایان است.
آنانیکه سرمایه گذاری های کلان نموده اند وصاحب شرکت های بزرک ویاکارخانه های تولیدی می باشند، کیفیت تولیدات شان را پایین می آورند تاهزینه کمتری را بردارد اماآگاهی ها وتبلیغات تجارتی شان را بسیار پرسرصدا، مبالغه آمیز به راه می اندازند وازاین طریق مشتریانی را به خود جلب می سازند ومحصولات شان را با قیمّت های گزاف، برابر نرخ های تولیدات با کیفیت بالا بفروش می رسانند، یا اجناسی را واردمی سازند که درطرح ودیزاین خود مشابه وهمانند اجناسی است که قبلاً به توسط تاجری دیگری دربازار عرضه شده وبه قیمت های خاصی فروخته می شود، ولی ایشان از وزن وکمیت آنها کاسته اند ویابه کیفیت نازل تری ساخت آنهارا سفارش داده اند، وسپس آنهارا با قیمت پایین ترازقیمت که تاجر قبلی به بازار عرضه نموده است، می فروشند که در نتیجه آن تاجر قبلی متضّرر می گردد وگاهی بدون از موجب، قیمت بعض کالاها را بلند می سازند ومردم رادر مضیقه وسختی قرار می دهند.
به هرحال خیانت،تقلب،فریبکاری،دروغ گوی ازسطوح بالاشروع گردیده وتاعمده فروش ها، دوکانداران ودست فروش ها ادامه می یابد، برای همه آنچه که مهم است پرکردن جیب هاست اگرچه درراه رسیدن به آن فضائل اخلاقی وارزش های دینی، پایمال گردد.
رسول اکرم(ص) درمورد تاجرانی که صداقت،امانت داری، نیکوکاری راپیشه خودساخته اند چنین فرموده است:« ان التجّار یبعثون یوم القیامة فجّاراً إالامن اتقی الله وبرّ وصدق رواه الترمذی وقال هذا حدیث حسن صحیح .
(تجار درروزقیامت همراه با انسان های فاجر محشور می شوند مگرآنانیکه تقوا را پیشه خود ساختند نیکوی وصداقت را، درمعامله، اختیار نمودند.)

پرهیزازمعاملات محرمه
شریعت اسلامی به طلب روزی حلال وپرهیز ازحرام سفارش زیاد نموده است. 
پروردگارمی فرماید:«یاایّهاالناس کلواممّا فی الأرض حلالا طیّباً ولاتتبعون خطوات الشیطان إنّه لکم عدوّ مبین»( البقرة:168) 
(ای مردم: ازآنچه درزمین است وحلال وپاکیزه است ، بخورید واز گام های شیطان، پیروی ننمایید ،بدون شک آن دشمن آشکارشماست.)
ونیز فرموده است:«فکلو مما رزقکم الله حلالاً طیّباً واشکروا نعمت الله ان کنتم ایّاه تعبدون» (النحل:114) (پس ازروزی حلال وپاکیزه ای که خداوندبرای شما عنایت کرده است ، بخورید،نعمت خداوند را شکر نمایید، اگراورامی پرستید.)
خداوند نیز فرموده است:» یا ایّها الذین آمنوا کلوا من طیّبات مارزقناکم»(بقرة:172) (ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهای پاکیزه بخورید که برای شما ساخته ایم) 
– یا ایّها الرسل کلوا من الطیّبات واعملواصالحاً»(المؤمنون:51) 
(ای پیامبران ازچیزهای پاک بخورید وعمل نیکو، انجام دهید)
نبی اکرم(ص) ارشاد فرمودند:« اتق المحارم تکن اعبد الناس» رواه الترمذی 
(از محارم پرهیز کن تاعابدترین مردم باشی) 
امروز حرام خوری درمیان مردم به اوج خودرسیده است به خصوص معاملات مشتمل برقمار وسود درمیان تجار بسیار شایع گردیده است. 
نظام اقتصادی غرب مبنی برسود وبازارآزاد، دروازه را برای گردآوری مال وثروت حرام کشوده است ودرهرکشور اسلامی بانک های ربوی آزادانه، فعالیت دارند وشرایط را برای اینکه همه مردم این معاملات را انجام دهند فراهم گردانیده اندهمچنان بازارهای صرّافی ومبادلات پول اغلبابه این جرم ننگین سود ورباآلوده اند وکدام نظام اسلامی واقعی درجهان اسلام حاکمیت ندارد که جلوی این فعالیت هاربوی رابگیرد ومتخلفان را مجازات کند لذایگانه چیزی که باقی مانده است ایمان مسلمان به خدا وآخرت است که اوراازاین جنایت بزرگ ربا خوری، بازدارد.لذا گوشه ای ازارشادات حکیمانه قرآن وسنّت را دراین زمینه ذکرمی نمایم که شایدموجب بیداری مؤمنان شود وآنان را ازاین عمل نا مشروع بازدارد.
درچند جای قرآن از ربا سخن گفته است ودرسوره بقره به طور مفصل هفت آیه پی ازهم حرمت وزشتی آن را بیان داشته وبه روش بسیاربلیغ ومؤثر ودلنشینی ازآن منع فرموده است که ذیلاً ذکر می شود:
« الذین یأکلون الربا لایقومون الاّ کما یقوم الذی یتخبّطه الشیطان من المس ذالک بانّهم قالوا انّما البیع مثل الربا واحلّ الله البیع وحرّم الربا فمن جاءه موعظة من ربّه فانتهی فله ما سلف وأمره الی الله ومن عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون- یمحق الله الرّبا ویربی الصدقات والله لا یحبّ کل کفّار أثیم – ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات واقاموا الصلوة وآتوالزکوة لهم اجرهم عندربّهم ولا خوف علیهم ولاهم یحزنون- یا ایّها الذین اتقوا الله وذروا مابقی من الربا ان کنتم مؤمنین- فان لم یفعلوا فأذنوا بحرب من الله ورسوله وان تبتم فلکم رؤس أموالکم لاتظلمون ولاتُظلمون- وان کان ذوعسرة فنظرة الی میسرة وأن تصدقوا خیرلکم أن کنتم تعلمون- واتقوا یوماً ترجعون فیه الی الله ثمّ توتی کل نفسٍ ما کسبت وهم لا یظلمون» (بقرة:275-281)
( کسانی که ربا می خورند (ازگورهای خود به هنگام دوباره زنده شدن، یاازمستی اجتماعی خود دردنیا)برنمی خیزند مگر همچون کسی که شیطان اورا سخت دچار دیوانگی سازد.این ازآن رواست که ایشان می گویند: خرید وفروش نیزمانند ربا است.وحال آنکه خداوند خرید وفروش را حلال کرده است ورباراحرام نموداست پس هرکه اندرز پروردگارش به او رسید از ربا دست کشید پس آنچه پیش از این حکم شرعی گرفته بود ازآن اوست وسرکارش با خداست)؛ اما کسی که برگردد(مجدداً مرتکب ربا خوری شود)این گونه کسان اهل دوزخ اند وجاودانه درآن می مانند.
(ربا خواران اگرچه درحال حاضر با گرفتن ربا دراموال وسرمایه خودپیشرفت وترقی را مشاهده می کنند، اما سرانجام کار) خداوند ربا(واموالی که ربا با آن بیامیزد) نابود می کند ( به خلاف صدقات اگرچه درظاهر به دادن آن درمال کاهش معلوم می شود) اما سرانجام خداوند درآنها فزونی می بخشد وخداوندهیچ انسانی ناسپاس وگنهکاری را دوست نمی دارد.
بیگمان کسانی که ایمان بیاورند وکارشایسته انجام دهندونماز را چنانکه باید برپادارند وزکات را بپردازند مزدشان نزد پروردگارشان است ونه بیمی درآنان است ونه اندوهگین می شوند. ای کسانی که ایمان آورده اید از(عذاب وعقاب) خدا بپرهیزید وآنچه از(مطالبات) ربا(در پیش مردم) باقی مانده است فروگذارید اگرمؤمن هستید. پس اگرچنین نکردید، وبدانید که به جنگ با خداوپیمبرش بر خاسته اید، واگر توبه کردید (وازربا خواری دست کشیدید واوامر دین راگردن نهادید) اصل سرمایه های تان ازآن شماست ، نه ستم می کنید ونه به شما ستم می شودواگربدهکار تنگدست) باشد پس (مهلت) بدوداده می شود تا گشایشی فرارسد واگر قدرت پرداخت نداشته باشد وشما همه وام خودرا، یا برخی ازآن را بدو بخشید، برای تان بهتر خواهدبود اگربدانید . واز عذاب وعقاب روزی بپرهیزید که درآن به سوی خدا باز گردانیده می شوید سپس به هرکسی تمام آنچه را انجام داده بازپس داده می شود وبرآنان ظلم نمی شود. 
ارشادات رسول اکرم (ص) دررابطه به ربا: 
1- رسول اکرم فرمودند:«گناه خوردن یک درهم ربا از سی وشش زنا بد تراست» مسنداحمد وطبرانی(معارف القرآن:2/465)
2- رسول الله(ص) فرمود:« درشب معراج وقتی که به آسمان هفتم رسیدم، دربالای سرم رعد وبرق را دیدم؛سپس به قومی گذشتم که شکمهایشان مانند منازل مسکونی بزرگ وگشاده وپرازماربودند که از ظاهرآن دیده می شدند؛ ازجبرئیل پرسیدم که ایشان چه کسانی هستند فرمود که ایشان ربا خوارانند.(رواه احمد فی مسنده) 
مفاسد اقتصادی ،اجتماعی، اخلاقی، مادی ومعنوی ربا
اگرچه برای مسلمان سخن خدا وپیامبر برای اینکه کاری را انجام دهد ویا ازکاری خودرا بازد دارد کافی است وبا یدبدون از چون وچرا حکم شرع را بپذیرد چنانچه که پروردگار فرموده است:« وماکان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضی الله ورسوله امراً ان یکون لهم الخیرة فی امرهم ومن یعص الله ورسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً»
(هیچ مروزن مؤمنی،درکاری که خدا وپیامبرش حکم نموده اند، اختیاری ازخود درآن ندارد(اراده شان باید تابع اراده خداورسول باشد) هرکس هم ازدستور خدا ورسول سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری می گردد ولی چونکه الله حکیم ورحیم است، هرحکم الله ازحکمت های مهم وفراوانی خالی نیست، دانستن حکمت ها کمک شایانی برای آسان گردیدن پذیرفتن احکام می نماید پس درحرمت ربا وسود، اسرار وحکمت های بسیاری نهفته است. چون سود برمفاسد اقتصادی وضررهای اجتماعی واخلاقی جبران نا پذیر مشتمل است. که درمورد آنها علمای اسلام وکارشناسان اقتصادی ابحاث مفصل وتحقیقی را نوشته اند.
وبرای مفاسد ومضرات اقتصادی ربا، همین کافی است که امروز به چشم سرپیامدهای ویران سازربا رابه چشم سر می بینیم که چگونه نظام سرمایه داری غرب که برأساس ربا استوار است، به شکست مواجه شد واکثرکشورهای جهان را،زیرپوشش خود قرارداد که در اثرآن چه قدر سرمایه دارهای بزرگ ورشکسته شدند وملیون ها انسان شغل ومسکن شان را ازدست دادند ودرخط فقر قرار گرفتند چنانچه قبلاً نیزبه آن اشاره شد. لذا آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است.
بناء ذکر تمام این مفاسد دراینجا گنجایش ندارد وصرف لازم دانستم که یک حصه ای کوچکی از تحقیقی مفصلی که علامه مفتی محمد شفیع عثمانی(رحمه الله) درتفسیرخود درمورد ربا نموده است، نقل نمایم حضرت مفتی صاحب می نویسد:« بسا اوقات مال مشتمل برربا، شخصاً ضایع وبربادمی شود واموال قبلی را هم ازبین می برد. چنانکه این دربازارهای ربا وقمار همیشه مشاهده می شود که بزرگترین ملیاردروثروتمند، مفلس وفقیر میشود ودرتجارتهای بدون ربا، اگرچه احتمال ضرر ونفع هست وبسیاری ازتاجران خسارتهای هم متحمل میشوند، اماچنین تجارتی که دیروز سرمایه داربود وامروزمحتاج، این تنهادربازارهای ربا وقمارمی باشد.
بسیاری ازبیانات تجربه کاران دراین باره مشهور ومعروف است که مال رباخوارهر چند زودترقی بکند، ولی عموماً مشاهده شده که دیرباقی نخواهدماند؛ به گونه ای که نفع آن درنژاد ونسل آینده او باقی بماند. بیشتریک نوع آفت به آن می رسد وازبین می رود.
حضرت معمرفرموده که ماازبزرگان شنیده ایم که بررباخوار چهل سال نمی گذرد که برمال اومحاق (یعنی کاهش) می آید واگردرظاهرمال اوضایع وبرباد هم نباشد اما محرومیت وی ازبرکات وثمرات وفوائد آن، یقینی وحتمی است؛ زیرااین امربرکسی پوشیده نیست که طلا ونقره فی نفسه مقصود نیستند ونه خودآنها ذاتاً کارآمدمی شوند.
ونه ازآنهاگرسنگی وتشنگی دفع می گردد ونه سردی وگرمی برطرف می شود ونه آنجا لباس وظروف بکارگرفته می شوند؛بازبدست آوردن ونگهداری آنهاباعث هزاران مشقت هست وپیش عاقل طلا ونقره علاوه براینکه بوسیله آنهاچیزی حاصل بکند که زندگی اوخوشگوارباشد واوبتواندزندگی خودرابه راحتی وعزت بگذراند، چیزی دیگر نیست واین خواهش طبیعی هرانسان است که همانگونه که اوبه این عزت وراحتی نائل آمده است فرزندان ومتعلقین اونیزنائل آیند واینهاهمان چیزی هستند که نسبت به آنها فواید وثمرات مال گفته می شود. درنتیجه آن چنین گفتن کاملاً بجااست که هرکس به چنین فواید وثمرات نائل آید مال او ازیک جهت افزون شده است اگرچه درنظرقلیل معلوم باشد وکسی که به این فوائد وثمرات کمتر دست بیابد مال او ازیک جهت کم است، اگر چه درنظرزیادمعلوم شود پس ازدرک این امر، کارهای ربوی ومعاملات صدقات را بررسی وتجزیه وتحلیل کنید تااین امربه مشاهده برسد که مال رباخوار، اگرچه درنظر زیادمعلوم شود، اما مانندآن است که بدن کسی ورم کرده ودراثرازدیاد ورم، بدن فربه وچاق معلوم شود ولی هیچ انسان فهمیده ای این ازدیاد تورم بدن را نمی تواند پسند کند، زیرامی داند که این ازدیاد، پیام آورمرگ است؛ همچنین مال رباخوار هرچند زیاد باشد، اماازفوائد وثمرات مال، یعنی راحتی وعزت دائماً محروم می ماند؛ دراین جا شاید کسی به این اشتباه مبتلاباشد که امروزرباخواران به عزت وراحتی بزرگی نائل آمده اند که مالک ساختمان وآپارتمان اند وبه تمام وسائل عیش وآرامش نائل گشته اند وبه ضروریات خورد ونوش ولباس ومسکن، بلکه به امکانات رفاهی دیگر نیزدست یافته اند، نوکر وچاکر وتمام وسائل شأن وشوکت، به نزدایشان موجود می باشد امااگر به دقت ملاحظه شود هرشخص درک خواهدکرد که درمیان وسایل راحتی ودرخودراحتی فرق وتفاوت بزرگی وجوددارد؛ وسایل راحتی درکارخانه هاتهیه شده ودربازارها بفروش می رسند ودرعوض طلا ونقره بدست می آیند.
اماآنچه به آن راحتی گفته می شودنه درکارخانه ها ساخته وتهیه می گردد ونه دربازارها بفروش می رسد وآن چنان رحمتی است که مستقیماً ازطرف حق تعالی عطا می شود وبسااوقات باوجود هزاران وسیله هم گیرنمی آید، تنهااستراحت خواب را درنظر بگیریم که برای تحصیل آن می توان این کاررا کرد که اطاق خیلی خوب وتمیزی ساخته وهوای وروشنی آن معتدل باشد واثاث آن زیبا ودل خوش کن باشد وتخت ورختخواب متکامل ودلخواه باشند اماآیا آمدن خواب باتهیه وآمده شدن این وسایل بستگی دارد واگرشمادرزندگی خودباچنین چیزی برخوردنکرده اید، ولی هزاران انسان جواب آن رابنحوی خواهندداد، که کسی باعارضه ای بخواب نمی رود.
اکنون ازگزارشات متعلق به امریکا که کشورمتمدن وثروتمندی است معلوم شده که در آنجا هفتاد وپنج درصد مردم بدون استعمال قرص خواب آور بخواب نمی روند وبسا اوقات، خوردن قرص خواب آورهم بی اثرثابت میشودپس شماوسائل خواب را ازبازار بخرید اماخواب چیزی نیست که بتوان آن راازبازار خرید هم چنین است وضع وحالت راحتی ها ولذت های دیگر که وسائل آنها بوسیله پول بدست می آیند اما حصول خود راحتی ولذت خریدنی نیست. پس ازدرک این مطلب، احوال رباخواران را بررسی کنید که همه چیزبه نزد آنان است امااسمی ازراحتی نیست؛ آنان دراین فکر واندیشه که یک ملیارد، یک ونیم شود ویک ونیم دوتاشود؛ چنان سرگرم ومست ومدهوش اند که نه بفکرخورد نوش خودهستند ونه بفکرزن وفرزند؛ چندین کارخانه کارمی کنند وازکشورهای دیگرکشتی های می آیند دردرست کردن وبهم زدن آن ثروت، شبها به روز وروزها به شب تبدیل میشوند.
اماتأسف دراینجااست که این دیوانه گان اسباب راحتی را، راحتی نام نهاده وازحقیقت آن به فرسنگها دورمی باشند؛ این است وضعیت روحی آنها! اکنون عزت رادرنظر بگیرید چون آنان سنگدل هستند وبی رحم می باشند وحرفه وشغل آنان این است که ازمفلسی گدایان وازقلت سرمایه کم ثروتان استفاده نمایند وخون آنهارامکیده بدن خود را پرورش دهند؛ بنابراین امکان ندارد که آنان دردل مردم عزت ووقاری داشته باشند. تاریخ هنودکشورخویش ویهود شام را بخوانید واحوال آنهارابررسی کنید. گاوصندوقهای آنان هرچندازطلا ونقره وجواهرات پرباشند؛ اماپیش هیچ طبقه ای درهیچ گوشه ای ازجهان عزت ندارند؛ بلکه نتیجه لازمی روش آنهااین می باشد که دردل مردم مفلس نسبت به آنهابغض ونفرت ایجادمی گردد جنگ های جهانی امروز مظاهر همین بغض ونفرت های می باشند. کارگری وسرمایه داری درجهان نظریه اشتراکیت وسوسیالیستی رابه وجودآورد. 
سرگرمی تخریبی کمونیزم زاییده همین بغض ونفرت است که به سبب آن تمام جهان درآتش جنگ وجدال وقتل وقتال سوخته است این است حالت راحتی وعزت آنها! وتجربه گواه است که مال رباخوار هیچ گاه باعث خوش گواری نسل آینده او قرارنمی گیرد؛ بلکه یاضایع می شود یابعلت نحوست آن آنها ازثمرات حقیقی آن مال محروم شده، ذلیل می شوند.
شاید مردم ازامثال مردم رباخوار اروپادرفریب قرارگیرند که آنها همه خوشحال ومرفه هستند ونسل آنان هم دارد ترقی می کند؛ ولی اینجاقبلاً نقشه اجمالی ازخوشحالی آنهارا عرض کرد.
مثال دوم آنان به این می ماند که یک نفرآدم رباخوار خون مردم را مکیده، بدن خودرا پرورش دهد ومنطقه این قبیل مردم آبادگردد وشماکسی رادرآن منطقه ببرید تاآنها را مشاهده کند که همه آنهاتندرست وصحیح وسالم خوشحال اند؛ اماانسان عاقل که خواهان فلاح وبهبودی انسانیت است بامشاهده آن محله ومنطقه اکتفانمی کند؛ بلکه آن روستاهاراهم می بیند که اینهاخون اهالی آنهارامکیده وآنهارانیم جان کرده اند از مشاهده مجموع این محله وآن روستاها هیچ گاه برضربه خوردن اهالی محله خوشحال نمی شود باتوجه به مجموع نمی تواند این عمل وروش راوسیله ای ترقی انسانیت نشان دهد؛ بلکه مجبورمی شود که بگوید که این هلاکت وبربادی انسان است، دربرابراین صدقه دهندگان را مشاهده بفرمائید که آنان را گاهی این چنین سرگردان وحیران درپی تحصیل ثروت ومال نخواهید یافت؛ اگرچه اسباب راحتی نزدآنان کم باشد، اما اطمینان وسکون قلب که راحتی اصلی است به نسبت صاحبان وسیله، بیشتربه ایشان دست داده است، دراین جهان هرکس آنان را به نگاه عزت می بینند.
یمحق الله الربوا ویربی الصدقات خلاصه این است که مقصود آیه که خداوند ربارانابود می کند وصدقه را افزون می گرداند، باعتبارآخرت کاملاً روشن است؛ اماباعتباردنیا هم اگر مقداربرای فهم ودرک حقیقت، دقت شود، آن هم کلاً روشن وواضح است وهمین است مقصودآن حدیثی که آن حضرت(ص) فرموده است: انّ الربوا وان کثر فان عاقبته تصیر الی قل یعنی رباهرچند اضافه وافزون باشد سرانجام نتیجه آن به کمی ونقصان خواهد انجامید.) 
آیا راه حلّّی برای برچیدن بساط ربا خوری وجود دارد
اگرچه به سبب سیطره فرهنگی، سیاسی، نظامی واقتصادی غرب وگسترش پدیده جهانی شدن به مفهوم جهانی گردیدن تمدن ملل غربی، رباخوری، تا حدی شیوع پیداکرده که خواهی ونخواهی، هرکس به یک نحوی به آن روبرو می شود وسهمی ازآن برای وی می رسد چنانچه نبی اکرم(ص) فرموند:« یأتی علی الناس زمان یأکلون فیه الربا. قال قیل له: الناس کلهم؟ قال: من لم یأکله منهم ناله من غباره»رواه النسائی 
(زمانی می آید که مردم سود می خورند، ازآن حضرت پرسیده شد که آیا تمام مردم سود می خورند، ایشان در جواب فرمودند:هرکسی ازآنان سود نخورد غبار آن به اومی رسد.) ولی با همه این اگر ثروتمندان مسلمان تصمیم گیرند که از یک طرف خود شان معاملات ربوی را انجام ندهند وروش های بدیل آن را ماننداجاره، مضاربت، شرکت، جایگزین،سازند وازجانب دیگر برای مردمان مستضعف قرض الحسنه بدهند وزکات خوددرا به طورکامل اداسازند، بازار ربا خوری، رونق خودرا ازدست می دهد وبانک های ربوی به کساد روبرومی شود. وبساط ربا خوری ازکشورهای اسلامی جمع می گردد.
اگر کسی درنزد اومال حرام فراهم گردیده است با آن چه باید بکند؟
اگر کسی از راه های نامشروع مانند، سرقه، غصب وغارت وجوروچپاؤل، اختلاس وخیانت، رشوت، سود وقمار ودیگر معاملات باطله وفاسد سرمایه ای را اندوخته است وثروتی را فراهم نموده است، الحال از حرام خوری توبه کرده است وپشیمان شده است.مشهوراین است که اگرکسی از حرام صدقه کند کافرمی شود وخداوند هم تصدق ازمال حرام را نمی پذیرد وچنانچه فرموده است:« یا ایّها الذین آمنوا انفقوا من طیّبات ما کسبتم وممّّا اخرجنا لکم من الأرض ولا تیمّموا الخبیث منه تنفقون ولستم بآخذیه الاّ ان تغمضوا فیه» (بقرة:267) 
(ای کسانی که ایما ن آورده اید از قسمت های پاکیزه اموالی که بدست آورده اید وازآنچه از زمین برای شما بیرون آورده ایم ببخشید وبه سراغ چیزهای ناپاک نروید تاازآن ببخشید درحالی که خود شماحاضر نیستیدآن چیزهای پلیدرا دریافت کنید مگر با اغماض وچشم پوشی درآن.)
پس کسی می خواهد ازشرمال حرام خودرا خلاص سازد راه خلاصی ازآن چیست؟
جواب این است که مالکان اصلی آن مال را جستجونماید وآن را به آنان برگرداند، واگر صاحبان اصلی آن پیدا نشدند، آن را به فقرا صدقه نماید ولی امید ثواب را ازآن ننماید، بلکه تنهانیت خلاصی ازحرام را داشته باشد واگرمال حرام را صدقه نمود وآن حرام قطعی بود واز صدقه آن امید ثواب راداشت، کافرمی گردد.چنانچه دربزازیه نوشته است:« انّما یکفر اذاتصدق با لحرام القطعی»
(به سبب صدقه نمودن مالی که حرام قطعی است کافرمی گردد) ودرشامی اضافه می کند:« مع رجاء الثواب الناشی عن استحلاله» (البة به صدقه نمودن مال حرام،زمانی کافر می گرددکه باامید ثواب همراه گردد، که دلالت بر حرام شمردن)آن حرام دارد) 
امااگر مالی را که صدقه کرد. حرام قطعی ویقینی نبود یا از صدقه نمودن امید ثواب را نداشت، بلکه خلاصی ذمه خودرا از حرام، نیت کرد، کافر نمی شود، چون اودراین صورت حرام را حلال نشمرده است.
لیکن علامه ابن القیم در بدایع الفوائد نوشته است:« یثاب بالتصدق» به صدقه دادن مال حرام ثواب داده می شود. دراینجامیان اقوال علما تعارض معلوم می شود ولی علامه شاه انورشاه کشمیری فرموده است که هیچ تعارضی نیست. دراینجا دوچیز است .اول تصدق مال حرام وامید ثواب از ذات آن که این حلال شمردن آن را لازم دارد واگر حرمت آن قطعی باشد موجب کفر می گردد وکسی که گفته است امیدثواب ازصدقه مال حرام، حرام است همین را اراده نموده است ، دوم نیت خلاصی ذمه خودرا ازمال حرام واراده ثواب از امتثال واطاعت امر شارع به دورنمودن حرام از خود، که به آن ثواب داده می شود، وکسی که گفته به تصدق مال حرام ثواب داده می شود همین را اراده نموده است . 
( معارف السنن:1/34- درس ترمذی:1/161) 
اشکال مهم واساسی 
پرسش مهمی که دراین زمینه مطرح می گردد این است که زمانی مال حرام دردسترس کسی قرار گرفت، پس آن مال حرام است. اگر استفاده از آن برای او جائز نیست، برای کسی که صدقه می دهد که فقیر است، هم جائز نیست،چون حرام از ذمه به ذمه دیگر انتقال می یابد اگرچه ملکیت ها متفاوت شود چنانچه دردرّالمختار نوشته است:« الحرام تنتقل حرمته وان تداولته الایدی وتبدلت الأملاک» (الدرّ بهامش الشامیة:4/ 145- 146) 
( حرام حرمت آن انتقال می یابد، اگرچه دست بدست شودوملکیت ها متبدل گردد.)
درشرح الحموی علی الأشباه 136 نوشته است:« لرجل مال حلال اختلط مال من الربا اوالرشاء اوالغلول اوالسحت اومال الغصب اوالسرقة اوالخیانة اومن مال الیتیم فصار ماله کله شبهة لیس لأحد ان یشارکه اویبائعه اویستقرض منه اویقبل هدیته اویأکل فی بیته وکذا اذا منع صدقاته وعشره صارفی ماله شبهة لمافیه أخذه من الفقیر وینبغی ان تری الأشیاءحلالاً فی ایدی الناس فی ظاهر الحکم مالم یتبیّن لک شئ مما وصفنا»
(برای کسی مال حلالی است ، به مال سود ورشوت، اختلاس، حرام، مال غصب، دزدی، خیانت، یامال یتیم مخلوط،گردیده است، پس مال او تماماً مشتبه می گردد،برای هیچ کس جائزنیست که بااوشرکت یامعامله نماید یا ازاوقرض گیرد یاهدیه اورا بپذیرد، یادرخانه او طعام خورد وهمچنان اگرصدقات وعشر وزکات را نداد درمال اوشبهه ای پیدا می شود. چونکه حق فقیر را گرفته است ودرآن داخل ساخته است.)
ازعبارات فوق دانسته می شود که این مال حرام را برای فقیر بدهدبراونیز حرام است چون اوهم به احکام شرع مکلف است.

حل اشکال وجواب از این شبهه 
جواب از اشکال مذکور این است که این مسلم است که حرمت مال حرام از یک ذمه به ذمه دیگر انتقال می یابد وتغییر وتبدیل ملکیت ها اثری درتغییر حرمت نمی گذارد، ولی، این مسئله یعنی تصدق مال حرام به فقیر از این مسئله مستثنی است، که درصورتی که مالکی برای آن نباشد،یا مالک آن پیدا نشود، برای فقیر صدقه گردد، واستفاده ازاین مال برای او حلال بوده وحکم استفاده از لقطه را دارد چنانچه درهندیه 3/312 درمورد فائده ای که مشتری دربیع فاسد ازمبیعه بدست آورده است نوشته است:« فانّه یتصدقه بذالک الفضل فی قول ابی حنیفة وابی یوسف(رحمهما الله) وانما طاب للمساکین علی قیاس اللقطة قال: وهذا الربح لا یطیب لهذا المشتری وان کان فقیراً لأنّه اکتسبه بمعصیة ویطیب للمساکین وهو اطیب لهم من اللقطة.» ( بنابرقول امام ابوحنیفة وامام ابو یوسف رحمهما الله) این فائده از مبیعه به بیع فاسد را،صدقه کند وآن بنا برقیاس برلقطه برای مساکین پاک است. اما این فائده برای مشتری اگر فقیر هم باشد حلال نیست، چون آن را ازراه معصیت کسب نموده است ولی برای مساکین از لقطه(چیزی یافته شده) پاک تراست.)
نتیجه سخن
حاصل سخن درمسئله مال حرامی که درنزد کسی فراهم می گردد،این است. که درقدم نخست مالک اصلی آن را جستجو کند مثلاً آن را به ناحق از کسی گرفته بود،اگر مالک او