آرشیف

2015-1-9

محمد داود حسین زاده غوری

شناسه هاي ولاء و براء حول دو محور زير مـي باشد

الولاء و البراء

في الاسلام

مقدمه
الحمد لله والصلاة والسلام على نبينا محمد وآله وصحبه ومن اهتدى بهداه، وبعد:
بعد از محبت خدا و رسولش و محبت اولياء خدا، دشمني كردن با دشمنان خدا واجب ا‌ست.
از جمله اصول عقيده اسلامي اين ا‌ست كه هركس متدين به اين عقيده باشد بر او وا‌جب ا‌ست كه اهل آن(اسلام) را دوست و دشمنانش را دشمن بدارد، اهل توحيد و اخلاص را دوست بدارد و با آنها دوستي كند و اهل شرك را دشمن بدارد و با آنها دشمني كند و اين كار جزء دين ابراهيم و همه كساني ا‌ست كه با آنها هستند و ما نيز مأمور به ا‌قتدا و تأسي به آنها هستيم. الله تعالي مي فرمايد: { قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاءٌ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ} [الممتحنة: 4] (قطعاً براي شما در ابراهيم و كسانيكه با اويند سرمشقي نيكوست؛ آنگاه كه به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جاي خدا مي پرستيد بيزاريم. به شما كفر مي ورزيم و ميان ما و شما دشمني و كينه هميشگي پديدار شده تا وقتي كه فقط به خدا ايمان آوريد.) و اين كار جزء دين محمد نيز هست؛ خدا مي فرمايد: {لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}[المائدة: 51](اي كسانيكه ايمان آورده ايد، يهود و نصاري را دوستان‹خود› مگيريد، بعضي از آنها دوستان بعضي ديگرند. هركس از شما آنها را به دوستي گيرد، از آنان خواهد بود. آري خدا گروه ستمگران را راه نمي نمايد.) 
اين آيه بصورت خاص موالات و دوستي اهل كتاب را تحريم مي كند و به صورت عام در تحريم دوستي كافران مي فرمايد:{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ}[الممتحنة: 1](اي كسانيكه ايمان آورده ايد دشمن من و دشمن خودتان را به دوستي مگيريد.)
خداوند متعال محبت و دوستي كافران را هرچند نزديكترين افراد فاميل باشند را تحريم نموده است چنانچه مي فرمايد: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْكُفْرَ عَلَى الإِيمَانِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}[التوبة: 23] (اي كسانيكه ايمان آورده ايد اگر پدرانتا‌ن و برادرا‌نتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند‹آنان را› به دوستي مگيريد، و هركس از ميان شما آنها را به دوستي گيرد، آنا‌ن همانا ستمگرانند.) و مي فرمايد: { لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ}[المجادلة: 22](قومي را نيابي كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشد، كساني را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده اند هرچند پدرانشا‌ن يا پسرانشان يا برادرانشا‌ن يا عشيره آنا‌ن باشد، را دوست بدارند.)
بسياري از مردم نسبت به اين اصل مهم نادانند حتي من از كسانيكه به عنوان اهل علم و دعوت مشهورند در مصاحبه هايي كه با راديوهاي غربي انجام داده اند، شنيده ام در مورد مسيحيان گفته اند آنها برادران ما هستند، واي از اين كلمات كه خطر آنها چه بسيار زياد است.
همچنانكه خداوند متعا‌ل دوستي كافران را كه دشمن عقيده اسلامي هستند، حرام كرده ا‌ست به همان صورت دوستي مؤمنان و محبت نسبت به آنها را واجب كرده است و مي فرمايد: { إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ، وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}[المائدة: 55-56](وليٌ شما خدا و رسول اوست و كسا‌نيكه ايمان آورده اند همان كسانيكه نماز بپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند. و هركس خدا و پيامبر او و كساني را كه ايمان آورده اند را وليٌ خود بداند، پس بدانيد كه حزب خدا همان پيروزمندا‌نند.) و مي فرمايد: { مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ}[الفتح: 29](محمد پيامبر خداست و كسانيكه با ا‌ويند بر كافران سختگير، با همد‌يگر مهربانند.) و مي فرمايد: { إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ}[الحجرات: 10](مؤمنان برادر يكديگرند.)
مؤمنان هرچند از لحا‌ظ نسب و وطن از هم دور با‌شند در دين و عقيده با هم برادرند؛ خداوند مي فرمايد: { وَالَّذِينَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلاّ لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ} [الحشر: 10](و كسانيكه بعد ازآنان‹مهاجرين و انصار› آمده اند، مي گويند: پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشي گرفته اند ببخشاي و در دلهايمان نسبت به كسانيكه ايمان آورده اند كينه اي قرار مده. پروردگارا راستي كه تو رؤوف و مهرباني.) مؤمنان از آغاز خلقت تا انقرا‌ض عالم هرچند در زمينهايي دور از هم و در زمانهاي مختلف زندگي كرده باشند برادر و دوستدار همد‌يگرند، آخر آنها به اولشان اقتدا مي كند و براي همديگر دعا و طلب استغفار مي نمايند.

 

 

شناسه هاي ولاء و براء حول دو محور زير مي باشد

 

اولاً: از جمله جلوه هاي ظهور دوستي كافران اينها هستند:
1. در پوشش و صحبت كردن در پوشيدني ها و صحبت كردن خود را تشبيه به آنها كردن و اَداي آنان را در آوردن دليل بر محبت آنهاست و پيامبر محبوب مي فرمايد: "من تشبه بقوم فهو منهم"[اخرجه ابوداود](هركس خود را به گروه و دسته اي شبيه كند ا‌ز آنان است.) بنابرا‌ين در هر آنچه مربوط به خصوصيات آنهاست از عادات و عبادات و نشانه هاي اخلاقي كه جزو ويژگي هاي آنان به حساب مي آيد مانند تراشيد‌ن ريش، دراز كردن سبيل و با لغات آنها بدون هيچ احتياجي سخن گفتن و در چگونگي پوشيدن لباس و غذا خوردن و آشاميدني ها خود را شبيه آنها كردن حرام ا‌ست.
2. سكونت در ممالك آنها و جهت حفظ دين از آنجا خارج نشدن يكي ديگر از نشانه هاي دوستي با آنان است چون هجرت به اين معني و به قصد نجات دين و عقيده بر هر مسلماني واجب ا‌ست و ماندنش در مملكت كافران بر دوستي آنان دلالت دارد و به همين دليل خدا‌وند متعال اقامت مسلمانان را در بين كفاررا هنگامي كه قادر به هجرت است را حرام كرده است. چنانكه مي فرمايد: { إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَـئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا، إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً، فَأُوْلَـئِكَ عَسَى اللَّهُ أَن يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا} [النساء: 97-99](كسانيكه بر خويشتن ستمكار بوده اند هنگامي كه فرشتگان جانشان را مي گيرند، مي گويند: درچه بوديد؟ پاسخ مي دهند: ما در زمين از مستضعفان بوديم. مي گويند: مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟ پس آنان جايگاهشان دوزخ است و بد سرانجامي ا‌ست. مگر آن مردان و زنا‌ن و كودكاني فرودستي كه چاره اي نداشته باشند و راهي نيابند. پس آنان هستند كه خدا ا‌ز آنا‌ن درگذرد كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده ا‌ست.) دراقامت و سكونت در ممالك كافران خداوند متعال جز مستضعفين را كه قادر به هجرت نيستند كسي را معذور ندانسته است و به همان صورت كساني هم كه ماندنشان در ممالك كفر داراي مصلحتي چون دعوت اسلامي و نشردين است اشكالي ندارد.
3. سفر كردن به سرزمين كفر به قصد تفريح و گذرا‌ندن وقت سفر كردن به سرزمين هايي كه مملكت كافران به حساب مي آيد جز در مواردي چون معالجه يا تجارت و يا تعليم علوم تخصصي كه تنها در صورت سفر به آنجا ممكن مي شود، حرام مي باشد. در اين موارد خاص هم، مدت سفر بايد به اندازه رفع احتياج باشد و در صورت اتمام، برگشتن به ممالك اسلامي واجب ا‌ست. شرايط جايز بودن ا‌ين سفرها نيز هنگامي ا‌ست كه بتواند دينش را حفظ كند و ا‌ز اماكن فساد بتواند خود را دور نگه دارد و از دسيسه هاي دشمنان دين و مكر و حيله آنها برحذر باشد و به همان صورت اگر سفر به قصد دعوت ديني و نشر اسلام باشد جايز و گاهاً وا‌جب نيز مي باشد.
4. كمك كردن و همكاري نمودنشان بر عليه مسلمانان و مدح و ثنا و دفاع كردن از آنها از جمله اسباب ارتداد و نواقض اسلام ا‌ست كه به خدا پناه مي بريم.
5. درخواست كمك از آنها و به آنان اعتماد نمودن و پستهايي را كه باعث اطلاع از امورات پنهاني مسلمانان است را به آنها سپردن و آنها را محرم را‌ز و طرف مشورت قرار دادن خداوند مي فرمايد: { يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ، هَاأَنتُمْ أُوْلاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ، إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَا}[آل عمران: 118-120](اي كسانيكه ايمان آورده ايد از غير خودتان كسي را همرازو دوست نگيريد از هيچ نابكاري در حق شما كوتاهي نمي ورزند. آرزو دارند كه در رنج بيفتيد. دشمني از لحن و سخنانشان آشكار است؛ و آنچه در سينه هايشان پنهان دارند بزرگتر است. در حقيقت ما نشانه ها را براي شما بيان كرديم، اگر تعقل كنيد. هان شما كساني هستيد كه آنان را دوست دا‌ريد و آنا‌ن شما را دوست ندارند و شما به همه كتابها ايمان داريد؛ و چون با شما برخورد كنند مي گويند: ايمان آورديم و چون خلوت كنند، از شدت خشم بر شما، سر ا‌نگشتان خود را مي گزند. بگو به خشم خود بميريد. كه خداوند به راز درون دلها داناست. اگر به شما خوشيي رسد آنان را بدحال مي كند و اگر به شما گزندي رسد بدان شاد مي شوند.) اين آيات كريم نهانيهاي كافران و اسرار آنا‌ن را نسبت به مؤمنين نشان مي دهد كه چقدر بغض ايمانداران را در د‌ل دارند و سعي آنها در حق مؤمنان، مكر و خيانت و ضرر رساندن و اينكه به هر وسيله ممكن به آنها ضرر برسا‌نند و از اعتماد مسلمانان نسبت به خود در جهت ضرر رساندن به آنها سود مي جويند. امام احمد از ابو موسي اشعري – رضي الله عنه – نقل مي كند كه گفت: به عمر – رضي الله عنه – گفتم: من يك نويسنده مسيحي دارم. در جوابم گفت: ترا چه شده است، خدا ترا بكشد! مگر فرموده پروردگار عالم را نشنيده اي كه مي فرمايد: {لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}[المائدة: 51](اي كسانيكه ايمان آورده ايد، يهود و نصاري را دوستان‹خود› مگيريد، بعضي از آنها دوستان بعضي ديگرند.) آيا او را به دوستي گرفتي؟ در جواب گفتم: دينش براي خود‌ش و نويسندگيش براي من مي باشد. گفت: اكرام مكن آنهايي را كه خداوند پستشان نمود و برايشان عزت قرار مده بعد از آنكه خداوند ذليلشان كرد و به آنان نزديك مشو بعد از آنكه خداوند دورشان نمود. باز امام احمد و مسلم هر دو روايت مي كنند كه رسول الله صلى الله عليه وسلم بسوي بدر حركت كرد. نفري از مشركين به دنبالش به راه افتاد و در نزديكي حرة«كه نام محلي است » به او رسيد و آنگاه گفت: من مي خواهم در اين كار از تو پيروي كنم و همراه تو از نتايج آن بهره مند باشم. پيامبرصلى الله عليه وسلم درجواب گفت: به خدا و رسولش ايمان داري؟ جواب داد: خير. آنگاه فرمود: ارجع فلن أستعين بمشرك. برگرد كه ما هرگز از مشرك درخواست كمك نمي كنيم. با توجه به اين نصوص برايمان روشن مي گردد كه سپردن كارهاي مسلمانان به كافران كه به واسطه آن از احوال مسلمانان اطلاع مي يابند و اسرارشان را كشف مي كنند و مكر و ضررشان را نصيب مسلمانان مي كنند، حرام است. از جمله چيزهايي كه در اين زمان بواسطه قدم گذاشتن كفار به سرزمين مسلمين- سرزمين حرمين شريفين- واقع شده اين است كه به عنوان كارگر، خدمتكار، راننده و مربي در خانه ها ازآنها استفاده و با اهل و عيال خانواده آميزش مي كنند و در سرزمين مسلمين با آنها مخلوط مي شوند.
6. تاريخ آنها را مبناي تاريخ خود قرار دادن خصوصاً تاريخي كه نشان از آداب و رسوم و اعياد آنها باشد مانند:تاريخ ميلادي همان چيزي كه تولد مسيح عليه السلام را نشان مي دهد چيزي كه خود ساخته اند و جزء دين مسيح نيست. بكار گيري اين تاريخ مشاركت در زنده كردن شعائر و عيدهاي آنهاست. به خاطر دور شدن از همين امر هنگامي كه اصحاب- رضي الله عنه- خواستند تاريخي را براي مسلمين در دوران خلافت عمر- رضي الله عنه- قرار دهند از تاريخ كافران روي برتافتند و هجرت رسول الله صلي الله عليه وسلم را مبناي تاريخ اسلامي قرار دادند چيزي كه دلالت بر مخالفت كافران در اين مورد و در تمام مواردي كه جزو ويژگيها و خصوصيات آنهاست، مي كنند.
7. مشاركت كردن در اعيادشان يا كمك به برپا كردن آن يا تبريك گفتن به مناسبت آن يا حضور يافتن هنگام برپايي آن اين فرموده پروردگار را اينگونه تفسير كرده اند كه مي فرمايد: { وَالَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ}[الفرقان: 72]يعني از جمله صفات بندگان رحمان اينست كه در اعياد كافران حاضر نمي شوند.
8. بدون توجه به عقائد فاسد و دين باطلشان آنها را به خاطر تمدن و پيشرفت و اخلاق مدح و ستايش كردن الله تعالي مي فرمايد: { لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرُ وَأَبْقَى }[طه: 131](و زنهار به سوي آنچه اصنافي از ايشان را از آن برخوردار كرديم زيور زندگي دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم، ديدگان خود مدوز و روزي پروردگار تو بهتر و پايدارتر است.) اما اين به آن معني نيست كه مسلمانان متوسل به اسباب پيشرفت و ترقي در فراگيري علوم و فنون در رشته هاي مختلف سياسي، نظامي و اقتصادي نشوند؛ چون خداوند آنها را به آن تشويق فرموده است. آنجا كه مي فرمايد: { وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ}[الأنفال: 60](و هرچه در توان داريد آماده كنيد.) و ضمناً اين منافع و بهره مندي ها و اسرار نهفته نظام هستي در اصل از آن مسلمين است. 
9. درنامگذاري از آنها تقليد كردن چنانكه بعضي از مسلمانان نامهاي بيگانه و خارجي را براي فرزندان خويش انتخاب مي كنند و نامهاي پدران و اجداد خويش و اسامي معروف و شناخته شده در جامعه خويش را رها مي كنند. پيامبرصلي الله عليه وسلم مي فرمايد: "خير الأسماء عبد الله وعبد الرحمن"«بهترين نام ها عبدالله و عبدالرحمن است.» كه امام احمد آن را روايت مي كند.و به واسطه همين تغيير اسامي دوره اي از حيات مشاهده مي شود كه حامل اسامي غريبي است و همين امر سبب جدايي و انفصال اين دوره با دوره هاي گذشته ما مي شود و باعث عدم شناسايي افرادي كه به نامهاي شناخته شده، مي شود.
10. طلب بخشش براي كافران نمودن و به آنها ترحم كردندر حاليكه خداوند اين عمل را تحريم كرده است؛ چنانچه مي فرمايد: { مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ}[التوبة: 113](بر پيامبر و كسانيكه ايمان آورده اند سزاوار نيست كه براي مشركان پس از آنكه بر ايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخند طلب آمرزش كنند، هرچند خويشاوند باشند.) چون طلب بخشش برايشان متضمن دوستي آنها و صحيح دانستن آن چيزي است كه آنها معتقدند.
دوماً: از نشانه هاي دوستي مؤمنان عبارتند از:
1. هجرت كردن به ممالك اسلامي و ترك كردن بلاد كفر هجرت نقل مكان از سرزمين كفر به سرزمين اسلام كه هدف از آن حفاظت از دين و عقيده است. هجرت به اين معني و براي اين منظور واجب است و تا زماني كه خورشيد از مغرب طلوع مي نمايد قيامت بر د‌وام است. رسول اكرم صلي الله عليه وسلم از هر مسلماني كه در بين مشركين اقامت نمايد بيزاري جسته است.پس حرام است مسلماني درممالك كفر اقامت نمايد مگر اينكه قادر به هجرت نباشد يا اينكه ماندنش مصلحت ديني چون دعوت اسلامي موجود باشد؛ خداوند متعال مي فرمايد: { إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَـئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا، إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً، فَأُوْلَـئِكَ عَسَى اللَّهُ أَن يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا}[النساء: 97-99] (كسانيكه بر خويشتن ستمكار بوده اند هنگامي كه فرشتگان جانشان را مي گيرند، مي گويند: درچه بوديد؟ پاسخ مي دهند: ما در زمين از مستضعفان بوديم. مي گويند: مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟ پس آنان جايگاهشان دوزخ است و بد سرانجامي ا‌ست. مگر آن مردان و زنا‌ن و كودكاني فرودستي كه چاره اي نداشته باشند و راهي نيابند. پس آنان هستند كه خدا ا‌ز آنا‌ن درگذرد كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده ا‌ست.)
2. با مسلمانان در هر آنچه از ا‌مورات دين و دنيا به آن محتاجند با جان و مال و زبان همكاري نمايند خداوند مي فرمايد: { وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْض ٍ}[التوبة: 71](و مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند.) و باز مي فرما‌يد: { وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ }[الأنفال: 72](و اگر در كار دين از شما ياري جويند ياري آنها بر شما واجب است مگر بر عليه گروهي باشد كه ميان شما و ميان آنان پيماني باشد.)
3. در غم و شادي او شريك بودن رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايد: "مثل المسلمين في توادهم وتعاطفهم وتراحمهم كالجسد الواحد إذا اشتكى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسهر والحمى"[اخرجه مسلم]«مثل مسلمان در علاقه عاطفه و ترحم شان به همديگر، همانند جسدي ميماند كه هرگاه عضوي از آن به درد آيد ساير اعضاي بدن در تب و بي خوابي با آن همراهي مي كنند.» و همچنين مي فرما‌يد:"المؤمن للمؤمن كالبنيان يشد بعضه بعضًا وشبك بين أصابعه صلى الله عليه وسلم" [اخرجه مسلم]«رابطه مسلمان با مسلمان چون ساختماني است كه برخي، برخي ديگر را محكم مي سازد. سپس آن حضرت صلي الله عليه وسلم انگشت هاي خود را به همديگر چسباندند.»
4. براي او خيرخواه و ناصح باشد و از حيله و نيرنگ بر عليه وي بپرهيزد رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايد: "لا يؤمن أحدكم حتى يحب لأخيه ما يحب لنفسه"[اخرجه بخاري]«هيچكدام از شما مؤمن شمرده نمي شود تا دوست داشته باشد آنچه را كه براي خويش دوست مي دارد.» و همچنين مي فرمايد: "المسلم أخو المسلم لا يحقره ولا يخذله ولا يسلمه، بحسب امرئ من الشر أن يحقر أخاه المسلم، كل المسلم على المسلم حرام دمه وماله وعرضه" [اخرجه بخاري]«مسلمان برادر مسلمان است و او را تحقير وخوار نمي سازد و او را به دشمنش تسليم نمي كند، براي شرارت شخص كافيست كه برادر مسلمانش را تحقير كند؛ همه چيز مسلمان،خون و مال و آبرويش، بر مسلمان حرام است.» و باز مي فرمايد: "لا تباغضوا ولا تدابروا ولا تناجشوا ولا يبع بعضهم على بيع بعض، وكونوا عباد الله إخوانًا"[رواه بخاري]«با همديگر بغض وكينه نكنيد و به همديگر پشت نگردانيد و با همديگر بيع نجش ننماييد و بعضي از شما بر روي معامله بعضي ديگر معامله نكند. اي بيدگان خدا با هم برادر باشيد.»
5. به آنها احترام گذاشتن و با آنان بردباري نمودن و از كوچك شمردن و عيب جويي كردن آنان خوداري كردن خداوند متعا‌ل مي فرمايد: { يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلا تَنَابَزُوا بِالأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ}[الحجرات: 11-12]«اي كسانيكه ايمان آورده ايد، نبايد قومي قوم ديگر را ريشخند كند شايد آنها از اينها بهتر باشند و زناني زنان ديگر. شايد آنها از اينها بهتر باشند. و از يكديگر عيب مگيريد و به همديگر لقب هاي زشت مدهيد؛ چه ناپسند ا‌ست نام زشت بعد از ايمان. و هركه توبه نكرد آنان خود ستمكارند. اي كساني كه ايمان آورده ايد از بسياري از گمانها بپرهيزيد كه پاره اي از گمانها گناه است و جاسوسي مكنيد و بعضي از شما غيبت بعضي ديگر نكند؛ آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ ازآن كراهت داريد. از خدا بترسيد كه خدا توبه پذير و مهربان ا‌ست.»
6. در حال سختي و آسايش با او بودن برخلاف اهل نفاق، آن كسانيكه در حالت آسايش و راحتي با مؤمنان بودند اما در وقت گرفتاري و مشكلات آنها را رها مي كردند؛ خداوند متعال ميفرمايد: { الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِن كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِّنَ اللَّهِ قَالُواْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ وَإِن كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُواْ أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُم مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ}[النساء: 141](كسانيكه منتظر شمايند پس اگر از جانب خدا به شما فتحي برسد مي گويند: مگر ما با شما نبوديم؟ و اگر براي كافران نسيبي باشد مي گويند: مگر بر شما تسلط نداشتيم و شما را از مؤمنان باز نمي داشتيم؟)
7. به ديدار آنها رفتن و از ملاقات نمودن و اجتماع كردن با آنان خوشحال بودن در حديث قدسي آمده: (وجبت محبتي للمتزاورين فيَّ)[رواه امام احمد](محبت من در حق كساني كه به ديدار يكديگر مي روند واجب است.) و در حديث ديگر آمده: (أن رجلاً زار أخًا له في الله فأرصد الله على مدرجته ملكًا – فسأله أين تريد؟ قال أزور أخًا لي في الله، قل: هل لك عليه من نعمة تربها عليه، قال لا: غير أني أحببته في الله، قال: فإني رسول الله إليك بأن الله قد أحبك كما أحببته فيه)[رواه مسلم]«مردي برادري از برادرانش را بخاطر الله ديدار كرد خداوند در راه او ملائكه اي را موظف ساخت.(ملائكه) ازاو پرسيد: كجا مي روي؟ جواب داد: برادرم را به خاطر الله ملاقات مي كنم.(ملائكه) گفت: آيا از تو بر وي نعمتي است كه مي خواهي بدان قيام نموده و در اصلاحش بكوشي؟ جواب داد: نه جز اينكه به واسطه خدا او را دوست دارم.(ملائكه) گفت: من فرستاده خدا به سوي تو هستم بر اينكه خدا تو را دوست مي دارد چونكه تو او را به خاطر خدا دوست مي داري.»
8. احترام نهادن به حقوق مسلمانان در خريد و فروش آنها دخالت نمي كند مگر اينكه از انصراف آنها اطلاع حاصل كند. كسي را كه برادر مسلمانش خواستگاري نموده-مگر در صورت انصراف وي- خواستگاري نمي كند. متعرض مسائلي از امورات مباح كه برادرش بر وي پيشي گرفته، نمي شود.پيامبرصلي الله عليه وسلم مي فرمايد: "ألا لا يبع الرجل على بيع أخيه ولا يخطب على خطبته"[رواه شيخين]«بدانيد و آگاه باشيد كه هيچ معامله مردي بر روي معامله برادرش و هيچ خواستگاريي بر روي خواستگاري وي روا نيست.» و در روايت ديگري مي فرمايد: "ولا يسم على سومه"[اخرجه مسلم و ابن ماجه]«بر روي قيمت او قيمتي نيست.(كسي نمي تواند بر روي معامله برادرش معامله نمايد)»
9. با ضعيفان به نرمي رفتار نمودن پيامبر صلي الله عليه وسلم مي فرمايد: "ليس منا من لم يوقر كبيرنا ويرحم صغيرنا"[اخرجه ترمذي]«كسي كه به بزرگتر ما احترام نگذارد و به كوچك ما رحم نكند از ما نيست.» و باز مي فرمايد: "هل تنصرون وترزقون إلا بضعفائكم" [رواه ترمذي]«آيا نصرت و روزي به شما داده مي شود؟ مگر به بركت ناتوانان شما.» پروردگار مي فرمايد: { وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلاَ تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا}[الكهف: 28](و با كسانيكه پروردگارشان را صبح و شام مي خوانند، خوشنودي او را مي خواهند، شكيبايي پيشه كن و دو ديده ات را از آنها برمگير كه زيور زندگي دنيا را بخواهي.)
10. درخواست بخشش و دعا كردن براي مسلمانان الله تعالي مي فرمايد: { وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ}[محمد: 19](و براي گناهان خويش و مردان و زنان با ايمان طلب مغفرت كن.) همچنين مي فرمايد: { رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإِيمَانِ}[الحشر: 10] (پروردگارا بر ما و بر آن برادراني كه از ما پيشي گرفته اند ببخشاي.) توجه: در اين آيه: { لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ} [الممتحنة: 8](خدا شما را از كساني كه در دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكرده اند، باز نمي دارد كه با آنها نيكي كنيد و با ايشان عدالت ورزيد، زيرا خداوند دادگران را دوست مي دارد.) معناي آن اين است كه هركس از كافران مسلمانان را اذيت نكرد، با آنها نجنگد و آنها را از وطنشان بيرون نكند مسلمانان بايد با وي با احسان و عدل معاملات دنيايي عمل كنند اما نبايد در دل آنها را دوست بدارند چون خداوند فرموده است: {أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ} با آنها نيكي كنيد و عادلانه رفتار نماييد و نفرموده است ‹توالونهم وتحبونهم› با آنها دوستي كنيد و آنها را دوست بداريد. نظير همين مسئله در فرموده الله تعالي در مورد پدر و مادر آمده است، چنانكه مي فرمايد: { وَإِن جَاهَدَاكَ عَلى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ}[لقمان: 15](و اگر تو را وادارند تا در باره چيزي كه تو را به آن دانشي نيست به من شرك ورزي، از آنان فرمان مبر، و در دنيا به خوبي با آنان معاشرت كن و راه كسي را پيروي كن كه توبه كنان به سوي من باز مي گردد.) امام بخاري از عائشه رضي الله عنها روايت نموده كه مادر اسماء دختر ابوبكر صديق در حاليكه مشرك بود پيش وي آمد، ايشان از رسول الله صلي الله عليه وسلم اجازه خواست. رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود:صله رحم بجاي آور. الله تعالي در آيه 22مجادله مي فرمايد: { لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ}(قومي را نيابي كه به خدا و روز بازپيسن ايمان داشته باشند كساني را كه با خدا و رسولش دشمني كرده اند هرچند پدرانشان يا برادرانشان باشند، دوست بدارند.) بنابراين صله رحم بجا آوردن ومقابله به احسان و عدل كردن با كافراني كه به حال مسلمانان مضر نيستند موردي است و مودت و محبت و دوستي چيز ديگر است. چون به جا آوردن احترام خانوادگي و رعايت اخلاق خوب در روابط زندگي باعث ترغيب و تشويق كافران به اسلام خواهد شد و صله رحم و خوش رفتاري در رفت و آمد از جمله وسائل دعوت اسلامي مي باشد بر خلاف مودت و دوستي با كافران كه دلالت مي كند براينكه آن كافر نيز راهش درست است و نشان رضايت به كار اوست و همين امر باعث دعوت نكردنش به اسلام خواهد شد. و همچنين بايد فهميد كه تحريم دوستي با آنها به معني تحريم معاملات تجاري با آنها و عدم دادوستد به هر شكل و استفاده نكردن از اطلاعات و اختراعات آنها نيست. رسول الله صلي الله عليه وسلم پسر اريقط ليثي را استخدام كرد تا راه را به آنها نشان بدهد در حاليكه او كافر بود، و گاهاً از بعضي يهودي ها قرض گرفته است و هميشه مسلمانان كالاهاي تجاري و مصنوعات آنان را خريداري نموده اند و اين عمل خريد در مقابل بها و پول بوده است و نشانه فضيلت و منت آنها بر ما نيست. و همچنين اين امر سبب محبت و دوستي آنها نمي شود. پس الله تعالي محبت مؤمنين و دوستي آنها و بغض كافران و دشمني كردنشان را بر ما واجب كرده است. الله تعالي مي فرمايد: { إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَـئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}[الأنفال: 72](كسانيكه ايمان آورده و هجرت كرده اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده اند و كسانيكه آنان را پناه داده اند و ياري نموده اند آنان ياران يكديگرند.) و تا آنجا كه مي فرمايد: { وَالَّذينَ كَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ}[الأنفال: 73](و كسانيكه كفر ورزيده اند ياران و دوستان يكديگرند اگر اين را به كار نبنديد در زمين فتنه و فسادي بزرگ پديد خواهد آمد.) حافظ بن كثير مي گويد:"إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ"[اين است كه اگر از مشركين دوري نجوئيد و مؤمنين را دوست نداشته باشيد مردم دچار فتنه و فساد خواهند شد حق و ناحق به هم مي آميزد و مؤمن و كافر با هم جمع مي شوند و بازشناسي نمي گردند و همين امر سبب انتشار فساد درتمام جهات خواهد شد..] مي گويم: و اين همان چيزي است كه در اين زمان واقع شده است؛ و الله ياري كننده باشد.

 

 

تقسيم بندي انسانها بر اساس دوستي و دشمني

 

 

مردم از اين جهت به سه دسته تقسيم مي شوند: 
دسته ا‌ول: كساني هستند كه با‌يد خا‌لصانه آنها را د‌وست داشت و هيچگونه دشمني نسبت به آنها وجود نداشته با‌شد.
اين دسته همان مؤمنان خالصند كه انبياء، صديقين، شهداء و صالحين جزو اين دسته مي باشند. در پيشاپيش اين دسته رسول الله صلي الله عليه وسلم قرار دارد كه بايد او را از نفس خود و اولاد و پدر و مادر و تمام مردم بيشتر دوست داشت. سپس همسران رسول الله صلي الله عليه وسلم كه مادران مؤمنان هستند و اهل بيت پاكش و اصحاب كرامش مخصوصاً خلفاي راشدين و بقيه عشره مبشره و مهاجرين و انصار واهل بدر و اصحاب بيعت رضوان سپس تمامي اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم سپس تابعين و اهل قرون بافضيلت(سه قرن اول اسلام) وسلف اين امت و امامانشان چون ائمه چهارگانه را دوست بداريم. الله تعالي مي فرمايد: { وَالَّذِينَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلاّ لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ }[الحشر: 10](و كسانيكه بعد از آنان‹مهاجرين و انصار› آمده اند مي گويند: پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان بر ما پيشي گرفته اند ببخشاي و در دلهايمان نسبت به كسانيكه ايمان آورده اند كينه اي مگذار. پروردگارا راستي كه تو رؤوف و مهرباني.) هركس ايمان در دل داشته باشد اصحاب، سلف و پيشگامان اين امت را دشمن نمي دارد. تنها اهل نفاق و منحرفين و دشمنان اسلام چون رافضي و خوارج آنها را دشمن مي دارند؛ از پروردگار عالم عافيت و سلامتي را خواستاريم.
دسته دوم: كساني هستند كه بايد آنها را مبغوض دانست و با آنها دشمني نمود طوري كه هيچگونه محبت و دوستي در حق آنها نبايد انجام داد.
اين دسته كافران خالص از كفار، مشركين، منافقين، مرتد‌ين و ملحدين مي باشند، هرچند در ظاهر داراي نامهاي جداگانه باشند. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: { لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ}[المجادلة: 22] (قومي را نيابي كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشد، كساني را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده اند هرچند پدرانشا‌ن يا پسرانشان يا برادرانشا‌ن يا عشيره آنا‌ن باشد، را دوست بدارند.) الله تعالي بني اسرائيل را مورد عتاب قرار مي دهد و مي فرمايد: { تَرَى كَثِيرًا مِّنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ، وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ والنَّبِيِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَـكِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ }[المائدة: 80-81](بسياري از آنها را مي بيني با كساني كه كفر ورزيده اند دوستي مي كنند. راستي چه زشت ا‌ست آنچه ا‌ز براي خود پيش فرستاده اند. خدا بر ايشان خشم گرفت و پيوسته درعذاب مي مانند. و اگر به خدا و پيامبر و آنچه به سوي او فرود آمده ايمان مي آوردندآنان را به دوستي نمي گرفتند ليكن بسياري از آنان نافرمانند.)
دسته سوم: كساني هستند كه از جهتي بايد دوست و از جهت ديگر دشمن دانست.
دوستي و دشمني در آنها جمع مي شود و آنان همان مؤمنان گنهكار مي باشند. بخاطر ايمانشان بايد آنان را دوست دا‌شت و براي ارتكاب گناه غير از شرك و كفر بايد نسبت به آنها بغض داشت. محبت آنها مقتضي نصيحت و خيرخواهي برايشا‌ن است، نبايد در برابر معصيت آنها سكوت كرد بلكه بايد ازآنان ايراد گرفت و كارشان را انكار كرد و آنان را به معروف امر واز منكر نهي نمود، حدود و تعزيرات را بر آنها جاري كرد تااز معاصي دست بردارند واز گناهان توبه نمايند. اما درهمان حال نبايد به تمام معني با آنها دشمن كرد و به طور كلي ازآنها اعلان برا‌ئت نمود همچنانكه خوارج درمورد مرتكبين گناه كبيره كه غيرازكفر و شرك هستند انجام مي دهند. و بطور كلي نبايد نسبت به آنها محبت و دوستي نمود چنانچه مرجئه مي گويند. بلكه بايد به همان صورت كه گفته شد درموردشان رعايت عدل شود. چنانكه مذهب اهل سنت و جماعت چنين است. دوستي و دشمني براي الله مهمترين دستگيره ايمان ا‌ست.چنانكه در حديث وارد ا‌ست: "والمرء مع من أحب يوم القيامة"[رواه بخاري و مسلم]«انسان در روز قيامت با كسي است كه او را دوست دارد.» هم اكنون اوضاع تغيير كرده، بيشتر دوستيها و دشمنيهاي مردم بخاطر دنياست. چه بسا با كسي دوستي كند كه قادر به براورده كردن يكي از آرزوهاي او در دنيا باشد هرچند دشمن خدا ورسول ودين مسلمين باشد، او را دوست بدارد و با او دوستي كند. و برعكس كسي كه قادر به هيچيك مطامع دنيوي او نباشد هرچند دوست خدا ورسول باشد بخاطر كوچك ترين سبب با او دشمني مي كند واو را ازدست داده و تحقير مي كند. ابن عباس رضي الله عنهما گفته است: "من أحب في الله وأبغض في الله ووالى في الله وعادى في الله فإنما تنال ولاية الله بذلك، وقد صارت عامة مؤاخاة الناس على أمر الدنيا وذلك لا يجدي على أهله شيئًا"[رواه ابن جرير]«كسي كه محبت و بغضش و دوستي و دشمني اش بخاطر خدا باشد مي رسد به جايي كه خدا او را دوست مي دارد. در حاليكه بيشتر محبتهاي مردم بخاطر دنياست كه چيزي را براي اهلش به ارمغان نمي آورد.» و از ابوهريره روايت است كه پيامبر فرمود: "إن الله تعالى قال: من عادى لي وليًّا فقد آذنته بالحرب"[الحديث رواه البخاري]«الله تعالي مي فرمايد: هركس با دوست من دشمني نمايد با او اعلان جنگ مي كنم .» شديدترين مردم در دشمني باخدا كساني هستند كه با اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم دشمني مي كنند و آنها را مورد دشنام قرار مي دهند وآنها رافاقدعدالت مي دانند درحاليكه رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايد: "الله الله في أصحابي لا تتخذوهم غرضًا، فمن آذاهم فقد آذاني، ومن آذاني فقد آذى الله، ومن آذى الله يوشك أن يأخذه" [أخرجه الترمذي وغيره]« زنهار درمورد اصحاب من از خدا بترسيد وآنها را آماج كينه خودقرار مدهيد. هركس آنان را بيازارد مرا آزرده است و هركس مرا بيازاردخدا را آزرده است درآن صورت نزديك است مورد مؤاخذه قرار گيرد.» و اين امر تا آنجا پيش رفته كه دشمني اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم و ناسزاگويي به آنهانزد بعضي ازجماعات گمراه تبديل به د‌ين وعقيده شده است. 
نعوذ بالله من غضبه وأليم عقابه، ونسأله العفو والعافية، وصلى الله وسلم وبارك على نبينا محمد وآله وصحبه.

برادر شما محمدداود ((حسین زاده)) غوری