کلمات کلیدی
نومن : ذات معقول وموجود فی نفسه
فنومن : پدیدار وظاهر
جوهر: ماهیت قایم به ذات خود
عرض : ماهیت قایم به غیر
آنچه بطور حتم و یقین مشخص و معلوم است این است که مبنای هر فکر،مکتب و ایده ، فلسفه ای آن است و سیاست و اقتصاد و امثالهم ثمره و زائیده ی همان فلسفه میباشد. مثلا امکان ندارد کسی بگوید من سکولار سیاسی هستم لکن سکولار فلسفی نمی باشم ،زیرا طوریکه گفتیم سکولاریسم سیاسی ثمره و زائیده ی همان سکولاریسم فلسفی است و فلسفه ای سکولاریسم براین پایه بنا شده که زندگی با در نظر داشت ارزش های مادی پسندیده است و دنیا را با استفاده از دلیل و منطق، بدون استفاده از تعاریفی مانند خدا یا خدایان یا هر نوع نیروی ما ورای طبیعی دیگری بهتر می توان توضیح داد بلی وقتی ما در فلسفه ای سکولاریسم مراجعه می کنیم،می بینیم در این دشت سوزان وبی آب ،تعقل منطقی، تفکر خدا شناسی،دیدگاه ما ورای طبیعی ،فلسفه ای عمیق و همه جانبه در باب وجود ونظر افاقی و انفسی محلی از اعراب نداشته وهمه چیزدر این جا جز تکرار دیدگاه های مدفون مادی تجسم عینی ندارد.سکولاریست ها ضمن اقرار به خطا کاری عقل با آن کنار آمده می گویند:
انسان ها با این عقل تجربی دائما خطا می کنند و آزمون می کنند و با آزمون و خطا پیش می روند. سخنان آقای سروش مطلب فوق را بهتر توضیح می دهد توجه فرمائید:
( سکولاریسم سیاسی یعنی اندیشه ای که می گوید این جهان را می خواهیم خودمان اداره کنیم و به هیچ اوتوریته ای توجه نمی کنیم و تدبیر این جهان را خود به دست می گیریم . این معنای همان جدایی دین از سیاست است . سکولاریسم فلسفی آن است که شما اساساً به این نتیجه برسید که ماوراء الطبیعه ای نیست ، آخرتی نیست ، اصلاً همین یک جهان بیش ، نیست ؛ چیزی شبیه ناتورالیسم یا ماتریالیسم . در سکولاریسم سیاسی لازم نیست نفی ماوراءاطبیعه بکنید ، لازم نیست نفی آخرت بکنید ، کاری به اینها ندارید اما در سکولاریسم فلسفی کار دارید و داوری هم منفی است . همان که ماکس وبر گفته بود که مدرنیته یعنی افسون زدایی از این عالم ، یعنی همین ؛ و در مدرنیته این افسون ها به دور ریخته می شوند و آدمیان فقط با عقل خود جهان را می گردانند و با این عقل تجربی دائماً خطا می کنند و آزمون می کنند و با آزمون و خطا پیش می روند)
به منظورآقای سروش توجه نمائید ایشان می گویند درسکولاریسم فلسفی نفی خدا ودور ریختن افسون ها یعنی خداشناسی حتمی است اما درسکولاریسم سیاسی لازم نیست نفی خدا بکنید این الفاظ وجملات مبین چیست ؟ توجه خوانندگان را به عبارات مذکور خواهانم
بنا بر این سکولاریسم مانند مارکسیسم و امثال آن فقط دید مادی و حسی دارد و به جرأت می توان گفت که در این خصوص از فلسفه ای نومن و فنومن کانت و یا شبیه آن پیروی می کند
لازم می بینم در این جا به صورت کوتاه و مختصر در باره ای نومن و فنومن فلسفه ای کانت توضیح داده و بعدا"ضمن نقد این فلسفه دیدگاه های فلاسفه ی مسلمان را پیش کش نمایم و نتیجه ای این بحث را در خدمت خوانندگان محترم قراردهم
نومن وفنومن که در فارسی معادل معقول و پدیدار یا بود و نمود است از مهم ترین مسائل مطرح در فلسفه ای کانت است که یکی از پیامد های آن اثبات نا پذیری خدا از طریق ادله رایج در فلسفه و مانند آن است کانت در اول بحث نومن و فنومن چنین می گوید: (پيش از آن كه جزيره شناخت تجربي را ترك كنيم بايد به نقشه « سرزمين حقيقت » كه مي خواهيم آن را ترك كنيم،نگاهي بيفكنيم و بپرسيم كه اولاً، به چه عنوان خود اين سرزمين را صاحب شده ايم و ثانياً ، آيا مي توانيم به آنچه كه اين سرزمين متضمن آن است، دلخوش باشيم ؟) در نزد کانت نومن یا شی فی نفسه یا همان بود غیر قابل ادراک است و آنچه قابل ادراک است عبارت از شی در نزد ما ، ظاهر،پدیدار یا همان فنومن می باشد.کانت عقیده دارد که ذهن ادراک حسی خود را در دو کانال حسی به نام زمان و مکان کانالیزه می کند و دوباره آنرا در دوازده مقوله از مقولات فاهمه محض، صورت بندی و شاکله سازی می نماید کانت می گوید اگر مدرکات ما بتواند از این فیلتر ها و صافی ها عبور کند آنها را پدیدار،ظاهر ونمود می نامیم و الا مربوط به عالم بود یا نومن خواهد بود به این مفهوم که هر آن چه به ادراک ما در می آید ، دارای واقعیت نموداری و ظاهری است بنابراین نومن از دیدگاه کانت مفهومی است مربوط به فاهمه و از دسترس حس خارج است و به شهود حسی ما ارتباطی ندارد و در نتیجه چون نومن امری کاملا" عقلی است،لذا ماهیت و سرشت آن از طریق عقل قابل ادراک است کانت شناخت اعیان استعلایی را غیر ممکن می داند و می گوید شناخت ما محدود در حوزه ی تجربه است منظور کانت از کار برد استعلایی یک مفهوم عبارت از اطلاق مفهوم به اشیاء و فی نفسه است،بدون توجه به شیوه های که ما می توانیم آن ها را شهود کنیم و کار بست تجربی مفهوم عبارت است از اطلاق آن مفهوم صرفا"به پدیدار ها یعنی به متعلق های تجربه ی ممکن. کانت می گوید از آن جا که مقوله ها را نمی توان به شکل استعلایی بکار برد،این مقولات به خودی خود و به تنهایی برای شناخت اشیاء فی نفسه کافی نیست. در کتاب فلسفه ای نقادی کانت ص 54/55آمده است که آن چه در ذهن به امر غیر محسوس اطلاق میشود فاقد حقیقت است و اساسا"هیچ مقولهای حسی،بدون محتوای حسی اعتبار ندارد. در تاریخ فلسفه جلد 8از ولف تا کانت صفحه ای 281و تمهیدات،بخش 32این طور نوشته شده که تنها فنومن ها برای ما قابل شناسایی هستند و از این رو شناخت ما مقید و محدود به صورت های ما تقدم حسی یعنی زمان و مکان و مقولات دوازده گانه ی فاهمه است (مقولات کانتی ( گرفته شده از پایگاه اطلاع رسانی حوزه کانت می گوید من بیان کردم کار فاهمه چیست و در این تحقیق روشن شده بود که کار فاهمه، حکم کردن است و حکم کردن اختصاص به قضیه دارد پس اگر ما بتوانیم تعداد قضایای اصلی را پیدا کنیم، می توانیم تعداد مفاهیم ماقبل تجربی فاهمه را هم پیدا کنیم. من با کمک گرفتن از مقولات و قضایای ارسطوئی توانستم تعدادی از قضایای اصلی را پیدا کنم و با اندیشیدن بیشتر توانستم تعداد قضایای اصلی را به دوازده عدد معین کنم. از نظر کانت احکام از چهار جنبه صادر می شود که هر کدام از آنها نیز سه حالت دارند: |
منظر فلسفه ای اسلامی
ملا صدرا در نهایه الحکمه صفحه ای 44قایل به اصالت وجود شده ،می گوید آنچه در خارج از ذهن تحقق عینی دارد،وجود است و ماهیت تابع وجود می باشد ایشان ماهیت را به دو نوع تقسیم می کند
1:جوهر
2:عرض
جوهر ماهیتی است که مستقلا"در خارج از ذهن وجود دارد و عرض ماهیتی است که به تبع جوهر تجسم پیدا می کند ، یعنی اگر جوهر نباشد وجود عرض امکان ندارد بنا"جواهر تکیه گاه اعراض اند مانند سیاهی و سنگ که در این مثال سیاهی عرض و سنگ جوهر است،اگر سنگ نباشد سیاهی هم وجود ندارد،به عنوان جمله ای معترضه باید تذکر داد که قید ماهیت در تعریف جوهر به خاطر این است که واجب الوجود را که وجود مطلق است از تحت تعریف جوهر خارج سازد.ملا صدرا در نظریاتش مبدع حرکت جوهری است بعضی از فلاسفه مانند پارمنیدس جوهر را ثابت و ساکن و هراکلیتوس ذات حرکت می دانست در فلسفه ای اسلامی راجع به جوهر و ذات عالم نظرات مختلفی داده شده است مثلا"سهروردی عرضیت و جوهریت را از اعتبارات عقلی و خارج از حقیقت اعراض و جواهر دانسته است.مشائیان ماهیت ها را به دو نوع جوهر و عرض تقسیم کردند و از منظر ابن سینا جوهر عبارت از ممکن الوجودی است که در مرتبه ی وجود عینی و خارجی قائم به خود و مستقل می باشد و به موضوع و محل دیگری احتیاج ندارد اما ایشان با توجه به اصالت وجود در حقیقت تشکیل دهنده ای ذات عالم را همان وجود می داند
نتیجه |
مآخذ:
تفسیر نور
نقادی کانت
تاریخ فلسفه
تمیدات
نهاية الحكمة
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
سکولاریسم و اندیشه ی خداباوری