آرشیف

2017-1-23

محمد دین محبت انوری

سکوت رنجبار

انتظار زیانبار بوده واکثرمردم از انتطار شکایت وگیله دارندوآنرا به اشدالقتل تشبیه میکنند ولی من هم دیدم که بعضی اوقات پیش می آید که نه تنها انتظار بلکه سکوت هم به مرگ تدریجی میماند.
حالات وخیالات در رویاهای انسان درموقع سختی مشکلات ورویدادهای ناگوار وخشن زنده گی از ناتوانی ونا امیدی به سکوت هم مبدل میشود که علایم وپیامدازرنج ومشقت ودرد را با خود داشته ودرچهره شخص آسیب دیده تا مدت های محدودی به مشاهده میرسد وروان وسیمای آن شخص مقایسه به شخص خاطر آرام وبی غم فرق میکند وهربیننده با احساس را متوجه خود میسازد.
طور مثال چشمانش خواب آلود،سرخ رنگ وبرآشفته وآبدار بوده وچملکی وچین چروک بیشتر ازحالت نورمال در صورت قسمت های چشم رخسار ولبان دیده میشود وهمچنان پیشانی اش بیشترازهرجای دیگرتوام با سر بینی تغییر رنگ میدهد ونرمک های گوش افتیده تر ونرم تر میشوند. ودستان شخص به لرزه می آید وحتی صحبت هایش کنده وغیرمنظم وپراگنده وبی ارتباط میشود بطور عموم توازن فکر وجسمی اش  برهم میخورد.وتعادل درحرکات وسکنات  مختل میشود وشخص نآرام ومتزلزل میباشد وهرلحظه درفکر وتشویش فرومیرود ودرجستجوی راه وچاره ای کار میباشد ولی از سختی ضربات روحی نمیتواند تصمیم وراه حل معقول را در یابد درین اثنا خیلی هم به کسی نیاز دارد که برایش مشوره بدهد وحالت ووضیعت روحی اش را برایش کم اهمیت وساده جلوه دهد واز او بخواهد تا توکل به خدا وبخت وقسمت وغیره مفکوره خودرا تسکین داده وروحآ خودرا آرام نماید ویا چیزی بخورد وبنوشد ویا بجای به دیدن کسانیکه با آنها خوش بوده برود یا به وسایل واسباب که خودش دوست دارد مصروف شود وبه دیدن مزرعه،باغ،دریا،کوه ها،بلندی ها،سبزه، حیوانات وحشی ویا اهلی برود.ولی اولترازهمه باید چند دقیقه به نوک بینی اش نگاه کند ویک گیلاس آب برایش داده شود وهمچنان شنیدن موسیقی هم ثمربخش تمام میشود.لیکن دور کردن اثار وعلایم رنج ودرد روحی وجسمی دریک شخص مدت طولانی رادر برمیگیرد، تا به حالت عادی برگردد ولی مهم ترازهمه این است که عوامل ودلایل مشکلات وبدیختی ورنج هایکه دیده از ذهنش پاک شوند وجای آنرا امید به بهبود شدن اوضاع آینده در زنده گی اش بیشتر رشد کند  ونقاط مثبت برنقاط منفی که در روان شخص تسلط پیداکرده تقویت گردد تا بالاخره مطمئن گردد که یک حادثه بود یک مرحله ای از آزمایش زمانه وزنده گی بود گذشت ودیگر میتوانم با مشکلات ورنج هایم مجادله کنم وفرصت را ازدست نمیدهم تاباشد که دوباره زمانه وشرایط ویاکسی برایم ضرر برساند ویا مرا زیر تاثیر حرکات تهدید آمیز خود قرار دهد آن وقت شخص آبدیده میگردد وازمشکلات وسختی ها نمی حراسد، وراه وچاره ای اساسی را دنبال میکند وهمواره از تجربه گذشته پند گرفته وبه زنده گی اش که در منجلاب وبدبختی ومشکلات مختلف زنده گی روبرو باشد مبارزه بی امان مینماید وهراس وترس اولی از قلبش بیرون میشود به مرحله میرسد که خوشبختی وآسایش روانی وروحی خودرا دوباره خودش ویا باکمک دیگری احیآ وترمیم میکند.
فکرکردن ومنفی باقی های بی حد وچون برای شخص در ارتباط به زنده گی کارکسب،درآمد،مریضی، اختلافات خانواده گی ، خشونتها،فقر،شکنجه وغیره مسایل ونیازهای روزمره هم سود دارد وهم زیان آورد است.اگرشخص اولیت بندی نکند وبه خواسته هایش نرسد وتدابیر معقول ومنطقی مطابق به توان وامکانات خوداتخاذ نکند ازتلاش دوباره مایوس میگردد وحتی بعضی ها خیلی وحشت زده وعصبانی میشوند که خودرا مورد سوال وپرسش قرارمیدهند ومیگویند که چرا نمیتوانم این کار را بکنم ویا چرا آن شخص به خواست من جواب رد میدهد؟ وهمچنان غیره چیزها، ولی دریک زمان مشخص ومعین اگر خاطره ها ازهم تمیز نشوند وخواسته ها جدا نگردند وقناعت برقابلیت درونی شخص ایجاد نشود بازهم همان شخص خودرا ناکام وشکست خورده فکر میکند وعقده ای میشود ودرصدد انتقام جوی از موانع وسبب ها میگردد که شاید برایش مضر تمام شود ویا قسمتی از خواسته های دیگر خودرا قربانی یک خواسته میکند تااینکه صبرنماید واتکا به زمان داشته این همه عوامل دست به هم داده  دریک قسمت اعصابش یک گزینه ترتیب کرده وبه آنجا میماند تازمانیکه عصب مرکزی تصمیم برفراموشی اش بگیرد وشخص خودش تلقی کند ومتیقن شود که دیگر فکر کردن درین مورد نتیجه ودست آوردی ندارد وباید این گزینه را از فکرم دور کنم ویا درموردش تشویش نداشته باشد.

پایان
شهرچغچران(فیروزکوه)
12  میزان سال 1395