آرشیف

2015-1-27

محمد دین محبت انوری

ســـــــگ زرد

در روستای دور دست کوهستانی احمد چوپان قریه بود اوبرعلاوه که گوسفندان خودرا میچراند گوسفندان همسایه هارانیزمیچراند او یک سگ جنگی داشت که نامش سگ زردبود.سگ زرد پاهای بلند وسینه فراخ وبردارداشت،کله سگ زردکلان وپوزش سیاه بود دم بریده وگوشهای کوتاه داشت سگ زرد ازهمه سگ های قریه بزرگتروهیبت ناک تر بود احمدهمیشه سگ زرد را با رمه میبرد،سگ زرد عادت سگ های دیگر رانداشت وقتی ازرمه به قشلاق می آمد همیشه خواب بود،درقریه قوقو نمیکرد وبالای کسی حمله نمی نمود ، مگراینکه مسافر ویا آدم ناشناس بدر خانه نزدیک شدی آن وقت مجبور بود بالایش حمله کند.
احمد همانطوریکه به گوسفندان علاقه فراوان داشت سگ زرد راهم بسیاردوست میداشت.
شب هایکه سگ زرد همراه رمه بودی احمد بیغم بود وبعضی اوقات حتی درچغوری ها خواب میشد وخستگی خودرا بر طرف میکرد.
همه مردم قریه بالای سگ زرد اطمنیان داشتند وهرزمانیکه گوسفند وبره ای حرام میشد حق سگ زرد را تنها می آوردند ، چون سگ زرد بد غلق (بی تربیه، بدخوی) نبود وچندباری که گرگ ها به رمه قتی (گد ، یکجا) شده بودند سگ زرد گرگ ها راازرمه دورکرده بود وگرگ ها نتوانستند به گوسفند ها ضرربرسانند ازهمین خاطر سگ زرد بین قریه مشهور به سگ گرگ گیربود.
شبهای بهاروتابستان که رمه را به شوچرانی (شب چراندن) می بردند سگ زرد را حتمی با رمه میبردند اما سگ زرد هم عادت گرفته بود که همه وقت با رمه باشد، چنان معلوم میشد که سگ زرد ماندن داخل قشلاق برایش دلگیربود ولی سگ های دیگر قریه بارمه چندان علاقه نداشتن وتا آنهارا بزور با رمه نمی بردند خودشان نمی رفتند.لیکن سگ زرد هر روز خود بخود دنبال رمه را گرفته بود وبا احتیاط ازرمه نگهبانی میکرد.
گرگ ها هم دانسته بودند،تا وقتیکه سگ زرد همراه رمه باشد چانس کمی برای خوردن گوسفندان دارند.
روزی چند گرگ که بسیار گرسنه شده بودند باهم اتفاق کردند که باید هرطوری شده سگ زرد را ازرمه دور کنیم تا بتوانیم گوسفندی را شکار کنیم، دوتا ازگرگ ها پشت تپه ها دورتر ازرمه نمایان میشدند ودوباره خودرا پنهان مبکردند وغوله میکشیدن ودو گرگ دیگر به نزدیک رمه خف (پنهان)کرده بودند تا درفرصت مناسب که سگ زرد دور برود دربین رمه قتی شوند وگوسفندان را پاره کنند.سگ زرد همان روز خیلی مانده وخسته وناخوش به نظرمیرسید، بازهم وقتی متوجه گرگ ها شد به سوی شان غوغو کرد وکمی دنبال شان رفت ودیگرنخواست مانندسابق گرگ هارا تعقیب کند، دوباره نزدیک رمه آمد گرگها باردیگرخودرا به سگ زرد نشان دادند وغوله کشیدند ولی سگ زرد ازدورقوقو کرد چون زله شده بود دنبال گرگ ها نرفت وکنار رمه خو کرد ومتوجه حرکت گرگ هابود.
احمدچوپان که شب گذشته رمه را شوچر (شب چرانی)داده بود خسته وبی خواب بود به کنار سنگ خره ای ( کوت سنگ) به خواب رفت وازنزدیک شدن گرگها خبرنداشت.
گرگ ها این بار ازدوسمت خودرا نزدیک رمه کرده بودند وهربار درتلاش بودند تاسگ زرد را درمنده(مصروف) کنند.
وگوسفندان رمه را پاره نمایند سگ زرد مانند شیری برجایش استاد شده مراقب رمه بود.
اینبار گرگ ها ازمسافه نزدیک دیده شدند وگوسفندان رمه هم رم ( دویدن، ترسیدن، یا پاش خوردن) کرد وهمه گوسفندان دریک جای جمع شدند ومتوجه گرگ ها بودند سگ زرد که دید گرگ ها نزدیک آمده اند به قوقو خود ادامه داد یگ گرگ پیرازعقب سگ زرد خودرا نزدیک رمه کرد سگ زرد بالایش حمله نمود گرگ وسگ باهم پنجه نرم میکردند گه چوپان هم ازخواب بیدارشد وبا صدای بلند صدازد ونزدیک رمه آمد وگرگ را دید که باسگ درگیراست درین اثنا چوپان که دانست گرگ ها بالای رمه حمله کرده اند ترسید وزبانش لال شد ودرجایش نشست وهیچ کاری کرده نتوانست گرگ پیردمی با سگ زرد بهم پیچیدند ولی گرگ طاقت نه آورد فهمید که سگ زرد از او قوی تر است.فرار کرد ولی گرگ های دیگر خودرا به نزدیک رمه رسانده بودند اینبار سگ زرد به جنگ رویاروی گرگ ها مواجه شد، گرگ ها به اتفاق هم بالای سگ زرد حمله کردند وازهرطرف سگ زرد را دهن میزدند.
سگ زرد گرگ هارا به سینه میزد وهرکدام می غلتیدند ودوباره بلند میشدند به این ترتیب جنگ گرگ ها وسگ زرد ازپهلوی رمه کمی دورتر شد سگ زرد چند باری گرگ ها را به سینه خود زد وآنهارا جوید گرگ ها فهمیدند که مقابله با سگ زرد مشکل است ودرفکرفراربودند ولی سگ زرد تازه سرقهر وخشم شده بودوهمچنان چشم سگ زرد بالای گرگ ها سرخ شده بود وگرگ هارا به شدت سینه زده تعقیب میکرد که یک گرگ ضیعف چند بار زیرپنجه سگ زرد شده بود زخمی و بی حرکت وازپا افتیده بود برای بارآخرسگ زرد آن گرگ را زیرسینه خودکرده وحلق آنرا با دندانهایش کند وبی نفس شد وباچالاکی دنبال گرگ های دیگردوید گرگ ها چنان زخمی وضیعف شده بودند که فقظ سگ زرد آنهارا به سینه میزد وبزمین می افتیدن همینطورسگ زرد آنهارا میروفت (میدواند) ودرآخرحلقم(گلون) گرگ آخری را به دندان هایش پاره کرد وبرگشت پیش رمه خسپید وسرو روی خودرا می لیسید احمد بعداز آنکه حالش خوب شد سگ زرد را دید که سروگردنش خون پراست دلش برای سگ سوخت خواست تا رمه را بسوی خانه ببرد. اورمه را به نزدیک قشلاق برد واز قتی شدن گرگ به رمه برای اهالی خبرداد اهالی با شنیدن این خبربا تفنگ وابزار جنگی به محل رفتند متوجه شدن که سگ زرد همه گرگ هارا کشته است بعداز آن روز سگ زرد نزد مردو زن قریه قدر داشت وهر خانه برایش گوشت میداد وسگ زرد را دوست داشتند.
ازقصه حمله گرگان وسگ زرد تمام قریه های همجوار خبرشده بودند وهرکسیکه مالدار بود وشوق سگ خوب داشت یکبار نزد احمد می آمد واز او میخواست تاسگ زرد را برایش بدهد ولی احمد که سگ زرد را بیشترازپیش دوست داشت برایشان جواب رد میداد.
 

پایان
چغچران
جوزا١٣٩١