آرشیف

2014-12-3

محمد دین محبت انوری

زمین جامعه سفبد پوشید

باد سردی می وزید هوا ابری بود برگ های  درختان ریخته و درختان برهنه شده بودند مرغکان صدای ناله وچرچر میکشیدن صدای پرنده ها وگنجشک ها آنروز طرزی دیگری بود پروبال شان پر وپژمرده معلوم میشد وهرطرف بسوی لانه ها وجاهای امن تر در پرواز بودند ولی برخی ازپرنده گان با عجله به چیدن دانه ها میرفتند ودرفاصله های کوتاه با خوردن دانه درپرواز میشدند .تاهنوز روزهای گرمی را سپری کرده بودبم وزمستان درماه قوس مانند دیگر سالها خودرا نشان نداده بود. همان روز ازشروع روز هوا ابر آلود بود وباد از سر صبح به وزیدن گرفته بود سردی هوا ازروز قبل بیشتر شده بود مانند اینکه ابر وباد مژده زمستان را با خود آورده  وبرای باشنده های شهر خبرآمدن سرما وزمستان واقعی را میرسانند.
ازکار که خلاص شدم با عجله بسوی خانه رفتم تا مبادا باد وباران مرا درمسیر راه ازیت نکند وقتی بخانه رسیدم هوا تاریک ترشد وابرها خودرا باهم نزدیک کرده بودند وگوی که آسمان سر قهر آمده بود من بخانه رسیدم وبرای اطفالم گفتم اشیاه بیرون خانه را جمع کنند که برف وباران در راه رسیدن است. چندی نگذشته بود که هوا بیشتر تاریک شد وهیبت آسمان ترسناک ودلگیر شده بود من سوی آسمان میدیدم ولحظه شماری میکردم وانتظار باریدن برف وسرآغاز یک زمستان سرد را داشتم.هنوز بعضی از اعضای خانواده ما در بیرون از خانه بودند ودر انتظار آمدن آنها نیز بودم تا باران وبرف شروع نشده بخانه بیآیند وبرای بچه ام گفتم بخاری بوره اره  را روشن کند که خودرا گرم کنیم. ودیگران هم در راه خنک خورده اند.درهمین اثنا بود که دیدم دانه های سفید برف یکه یکه وآهسته آهسته از آسمان فرود می آیند وبا رسیدن به زمین آنرا بوسه میزدند. هنوز کسانیکه بیرون بودند نرسیده بودند قهر آسمان بیشتر شده بود وباد هم هووس(1) میکردهر هرکس تلاش میکرد که خودرا بخانه اش برساند صدای باد بیشتر میشد وشدت دانه های برف بیشتر شد چند لحظه گذشت که دانه های بزرگ تر برف از آسمان پایین میشدند وچند دقیقه به همین منوال برف بارید ولی به ادامه آن که هوا تاریک گشت وبرف به شکل گردوله(2) می ریخت باد به شدت بیشتر به وزیدن گرفته ودانه های برف را مانند یک سیل هوای از یک سو بسوی دیگر میبرد دانه های برف تبدیل به پلته (3)ها شدند یعنی اندازه آنها کلان تر وپهن ترشده بود ودرین وقت یک منظره زیبا ودیدنی را ایجاد کرده بود پلته های برف از آسمان رقصیده بزمین میخوردند و ریزش برف آنچنان  شدید شد که جلو روی خودرا دیده نمیتوانستیم همه ما از داخل اطاق ها باریدن برف وصحنه جالب را که در مدت یکسال ندیده بودیم نظاره میکردیم همه چیز فراموش شده بود تمام اطفال دم کلکین ها استاده وباریدن ورقصیدن برف را نگاه میکردند که بخوبی وزیبای از آسمان فرود می آمد این حالت برای ما مانند یک تفریح ویا صحنه یک فلم را میمانست که دینش برای ما خوش آیند ولذت بخش بود. بچه ها میخواستند فلم ثبت کند ولی من هم به افتخارآمدن  زمستان ودیدن برف نو چند عکس از داخل خانه گرفتم ولی تمام مان با شوق مشغول دیدن این صحنه بودیم دیدن ادامه ریزش برف برای ما خوش میگذشت اما اطفال خوشحالی میکردند ودیدن برف، شدت برف وکلانی دانه های آن همه وهمه برای شان جالب شده بود ولبخند به لبان شان دیده میشد وهرکدام یک حرفی میزد ودرباره برف وزمستان گپ های از وشوخی وخوشی یاد میکردند.لحظه ها سپری شد روی زمین سفید گردیده بود ولی شدت برف به اندک زمان به پایان رسید وباریدن برف متوقف شد طوریکه آسمان از اول به قهر بود وهواتاریک شده بود اما آنقدر برف نبارید تنها برف یکبار برای مدت کوتاه جامعه سفید به زمین پوشاند وبعداز مدت چند ساعت لایه برف نازک آب شد وبازهم زمین بحال خود برگشت ودیدیم که زمستان باما مرعات کرد وبدین ترتیب اولین برف زمستان برکو وبرزن غور بارید ودربلندی های کوها وبندها سفیدی برف باقیماند وتا بهارسال نو رنگ سفید برف از آنجا دور نخواهد شد. 

زمین جامعه سفبد پوشید

عکس سربام ها را نشان میدهد که برف سفید کرده است

زمین جامعه سفبد پوشید

عکس قسمت های از زمین وخانه هارا نشان میدهد که لباس سفید پوشیده اند

زمین جامعه سفبد پوشید

این هم داخل سرای ما که برف درحال باریدن است

پایان
چغچران
قوس 1393
 

1. هووس: صدای باد وباران ویا برف را گویند که یکجا باشد به زبان مردم غور تکلم میشود.

2. گردوله: وقتی باران شدید شود وتوام با باد باشد وبرف را پیچ دهد به آن میگویند گردوله.

3. پلته: دانه های برف وقتی پهن وکلان بزمین می افتد آنرا مردم پلته ای میگویند.