آرشیف

2015-10-3

محمد نصير توكلي

رواج عید در تسرقی تغییر کرده است

چند سال پیش اینگونه نبود، روزهای عید با شوق و شور فراوان، عشق و علاقه زیاد و احساسات مملو از صمیمت و وابستگی استقبال می‌شد.
در همین دهکده‌ها و روستاهای تسرقی که ما شاهد آن بودیم، رسم و رواج‌های جریان داشت که گویای فرهنگ ناب و اصیل عامیه(فولکلور) بود و انسان می‌توانست دنیایی عشق و صمیت را از چهره این عنعنات پسندیده مردم بخواند. سنت‌های پسندیده مردم در چند سال گذشته، همچون بازی‌ها، مراسم عید مبارکی، گردهم‌آیی‌ها، پخت و پزغذاهای محلی و دیگر جنبش‌های مردم محل و منطقه، طوری در عمق ارتباطات اجتماعی و نزدیک کردن پیوندهای ملی و خویشاوندی خزیده بود که هرکدام از آنها نقش ارزنده را به دوش داشته و پیوندواژه نایابی به شمار می‌رفت.
آنچه مهم و ارزنده بود، این بود که تمام حرکات و جنبش‌ها در چند سال پیش، مردمی و همگانی بود، اما امروزه جامعه و فعالیت‌های اجتماعی طوری تنظیم شده که هر فرد گرفتار دنیا و زندگی خود بوده و کمتر می‌تواند به ارتباطات اجتماعی و ایجاد مناسبات قومی و خویشاوندی رسیدگی کند و یا هم اصلاً این زمینه برایش آماده نیست؛ به گونه نمونه در دهکده‌های ما: شب قبل از عید شماری از بچه‌های قریه و گاهی بزرگتران همراه شان، دسته‌یی را تشکیل داده و به نام «پیرک» تمام قریه را می‌گشتند. معمولاً رواج این بود که یکی از اعضای این دسته به نام «پیرمرد» مشخص می‌شد و این فرد- هرچند خیلی جوان بود- مقداری پشم سفید گوسفند را به عنوان ریش در الاشه وی می‌چسباندند و قدری هم آرد به صورتش می‌مالیدند تا کاملاً قیافیه یک پیرمرد را بگیرد.
فرد دیگر این گروه به عنوان خواننده- غزل خوان- نامزد می‌شد تا در هر خانه که می‌روند بنا به درخواست آن خانواده چند بیتی بخواند، اما پیرمرد گروه، مکلف بود تا هنگام ورود در خانه ها، حین رسیدن به دهلیر و «ته‌در» این سروده گونه را بخواند:« پیر پیرستانم/قتوغ زمستانم/ آردَک بتی کلچه کنم/ خوراک گلبچه کنم/ زن ما بیمار است/ از آرد جو بیزار است/چارچو را چرم و…» این دسته از بچه‌های قریه تمام خانه‌های قریه را می‌گشتند و آرد جمع آوری می‌کردند و سرانجام آردهارا به دکان سوداگر قریه می‌بردند و چیزی- گور، کشته، دشلمه و…- خریداری نموده و کنار هم می‌نشستند و با کمال عشق و الفت و با دهن خنده و خوشحالی هرچه تمام می‌خوردند.
دخترهای قریه هم روز قبل از عید گروهی تشکیل داده و تمام خانه‌ها را می‌گشتند، مقداری گندم جمع‌آوری می‌کردند و این کار آنها به نام «کوچه جمع کردن» شناخته می‌شد، زیرا آنها گندم‌ها را در یک دیگ بزرگ ریخته و « کوچه»[1] می‌پذیدند و شب قبل از عید را تا نزیک طلوع صبح و دمیدن سپیده، دور آن دیگ کوچه، با دف و دیره سرودهای محلی و مرسوم را می‌خواندند و با عالمی از محبت و دلبستی و احساسات انسانی این شب را سپری می‌کردند. بسیاری از اوقات می شد که بچه های قریه، هنگامی که می دیدند دخترها دارند « کوچه» جمع می کنند به یکدیگر صدا می زدند که:« بچه ها! فردا عید است، چون دخترها هی کوچه جمع می کنند».
ازاین ها که بگذریم، در بامداد اول عید تمام مردم دهکده جهت ادای نماز صبح به مسجد می‌رفتند و پس از ادای نماز، امام دهکده چیزی از حکام اسلامی به مردم تبلیغ می‌کرد، سپس تعدادی از خانه‌ها- بسیار اندک- چای و شماری بسیار کمی از خانه‌های قریه هم « مالیده» – که از نرم شده نان و روغن درست می‌شود- به مسجد می‌آوردند. مردم مسجد آن خوردنی ها و نوشیدنی ها را نوش جان می‌کردند و بعد از آن همدیگر را به رسم عید مبارکی در آغوش کشیده عید را بر هم دیگر تبریک می‌گفتند و هرکس به خانه خود می‌رفت.
پس از آن با سپری شدن یکی دو ساعت، مردم دهکده غذاهای گوناگون محلی همچون: حلوای سرخک، شیرآش، آش‌ترش، برنج- بسیار کم-، شیربرنج، آش‌پلو، مالیده و … تهیه نموده و با کاسه‌های غذای خود دوباره به مسجد تجمع نموده و آن غذاها را با هم میل می‌کردند و سر انجام اگر عید قربان – عید اضحی- بود، به طرف ذبح نمودن قربانی‌ها می رفتند و اگر هم عید رمضان بود پس از صرف غذا، با راهنمایی و هماهنگی بزرگان دهکده، در صدد تنظیم و ترتیب میدان‌های بازی و راه‌اندازی بازی‌های گوناگون محلی می‌شدند.
آنچه بیشتر از همه مردم را دور هم جمع می‌کرد و سبب ترزیق عشق علاقه، محبت و دلبستگی بین مردم می‌شد، بازی‌های محلی و مردمی بود که تمام مردم دهکده – از خرد و بزرگ- علاقه مند آنها بودند و تا سپری شدن روز سوم عید – حتا گاهی تا روزهای چهارم و پنجم- این بازی ها را دنبال می کردند و با تمام وجود از این محافل و گردهم آیی ها لذت می بردند. بازی های محلی اکثراً توسط جوانان اجرا می شد و توسط بزرگان به خوبی راهنمایی، هدایت و کنترول می گردید.
بازی های که از قدیم بین مردم رواج بود و سبب شده بود عموم مردم از آنها لذت ببرند و مربوط به تمام مردم بود، می توان از این بازی های محلی نام برد:
دُره ته‌جیل، تغه جلافک- کلا بردارک- ، خرسوارک، تغه پس‌پُرتو، دُره لغک، کشتی گیری، گال بازی، اسپ تازی و… که تمام این بازی ها نطقه عطف و پیوندواژه‌یی بین مردم روستاها و دهکده های مختلف اطراف بود تا آنها را از مکان های گوناگون گرد هم بیاورد و سالها سبب شود تا در فیصدی بالای ارتباطات انسانی و عطوفت بشری بین افراد جامعه تحت پوشش، استوار و محکم بماند.
بازی های که در بالا یادآوری شد البته مربوط به دسته مردان و طبقه ذکور می شد، اما زنان و دختران هم در این روزها بیکار نبوده و همانند مردان تجمعات فراوانی تشکیل داده و تا سپری شدن تمام روزهای عید، با خواندن دست‌جمعی سروده های محلی ، به ویژه سروده های که اکثراً ساخته و سروده قشر زنان است، با احساسات و خوشی تمام روزهای عید و روزهای خوشی را سپری می کنند.
امروزه اما در دهکده ما و دیگر روستاهای تسرقی، آنچه از فولکلور و فرهنگ عامیانه چند سال – حدود ده سال پیش- باقی مانده تهیه غذاهای محلی است که در بالا به آنها شاره کردم که مردم هنوز هم به رسم چند سال قبل، با همان روش تهیه می کنند و کاسه های غذا را به مسجد می آورند و با هم نوش جان می کنند- البته در تهیه چای و شیرینی صبح روز اول عید تغییرات نودفیصدی به چشم می خورد- ولی تمام بازی های محلی که تذکر داده شد به کلی از بین رفته و دیگر کسی به آنها علاقه ندارد. امروزه تنها بازیی که مروج است و انجام می گیرد فوتبال – به لهجه مردم « توپ‌بازی»- است که تنها عده‌ی بسیار اندکی از مردم به آن دلبستگی نشان می دهند و عموم مردم هیچگونه علاقه‌یی به آن نشان نمی دهند.
بر پایه آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که هرچند عصر کنونی عصر ترقی، پیشرفت، تنالوژی و دیگر دست آوردهای بشری عنوان شده اما کمایی کردن تمام دست آوردهای فوق، داشته های ارزشمند دیگری چون، الفت، صمیمیت، عشق، علاقه، صله رحم، ارتباطات خویشاوندی و دیگر ارزشهای انسانی را از دست داده اند.

رواج عید در تسرقی تغییر کرده است

رواج عید در تسرقی تغییر کرده است

رواج عید در تسرقی تغییر کرده است

رواج عید در تسرقی تغییر کرده است