آرشیف

2015-12-23

محمد نصير توكلي

در باب والـــــــــــــــی و ولایتگری در غور

نواقص ما:
1.    تظاهرات در بین ما و ولایت ما، به یک مد تبیل شده، تا ابراز حقایق.
2.    شمار زیادی از ما، در باره قضایا، تقلیدانه حرف می‌زنیم، تا آگاهانه.
3.   پیشرفت و توسعه‌ی هیچ ولایتی، صددرصد وابسته به وجود والی نیست، ولی ما تمام امور – حتا تغییرات در  زندگی شخصی خود را- از دست‌آوردهای والی می‌دانیم.
4.     شمار زیادی از مردم عامه و شهروندان، قربانی اهداف بزرگتران می‌شوند.
5.     تمام تغییرات مثبت در یک ولایت، نتیجه‌ی سعی و تلاش صادقانه‌ی عموم مردم آن ولایت می‌باشد که متاسفانه ما، اصلاً خود را سهیم نمی‌دانیم.
6.      و…

بگذارید ابتدا از لبه‌ی پرمحتوای یک داستان کوچک آغاز کنم: « فردی لنگی خود را به رنگمال داد تا برایش رنگ کند. رنگمال هر رنگی که به این لنگی می‌زد، فردا صاحب لنگی قبول نمی‌کرد و می‌گفت که باید رنگ دیگری باشد. سرانجام، رنگمال مجبور شد لنگی را پنهان کند و برای صاحب لنگی بگوید که گم شده. وقتی که رنگمال این حرف را زد، صاحب لنگی گفت: خیر است بیار هر رنگی که باشد قبول دارم.»
امروز، قضیه والی بودن و معاون بودن در ولایت غور، درست مانند داستان بالا است. آنچه بنده تجربه کردم و شاهد آن بودم، از زمان آقای منیب تا اکنون، چهار والی در مقام ولایت غور انجام وظیفه کرده اند.
اما نکته‌ی قابل یادآوری این است که هیچ گاهی مردم غور- البته به طور کامل- از هیچ‌یک این والیان رضایت کامل نداشته اند و بارها شاهد راهپیمایی و تظاهرات گسترده در این ولایت بوده ایم که حتا سبب کشتار و خشونت بیش از حد شده است. در حالی که اگر انسان بی‌طرفانه قضاوت کند، بعضی از افراد بالا خدماتی شایسته‌یی در قبال ولایت غور و مردم این ولایت انجام دادند که وجداناً نباید چشم‌پوشی صورت گرید.
اوایل سال جاری بود که گروهی از جوانان و مردم، در برابر آقای رحمتی والی ولایت غور و محمدامین توخی معاون مقام ولایت، راهپیمایی کردند و حتا ضرب‌الاجل تعیین کردند که: والی و معاون باید در جریان همین هفته از غور بروند.
زمانی که بانو جوینده به عنوان والی غور تعیین شد و به ولایت غور آمد، به استقبال گرم و بیش از حد مردم این ولایت روبه‌رو شد. اکنون نزدیک به شش ماه است که به عنوان والی غور، وظیفه انجام می‌دهد اما گروهی از مردم غور، از آغاز خدمت وی به عنوان والی تا اکنون، بر ضد وی ایستاده و شعار مخالفت با وی را سر می‌دهند.
سوال اینجاست که تا دیروز در برابر والی سابق راهپیمایی می‌کردید و خواهان والی جدید بودید، اما امروز والیی که حکومت وحدت ملی برایتان فرستاده، باز در برابر وی شعار مخالفت را سرمی‌دهید، به چه معنی است؟ آنچه من در باب سیما جوینده تجربه کردم، اگر به قول دسته‌ی مخالف: کم تجربه بود، مدیریت نداشت، هرچه بود، روحیه خدمتگزاری و رشد و ترقی ولایت غور را در سر داشت و تلاش می‌کرد تا آنچه که توان دارد، انجام دهد و از مصرف پولی که در اختیارش قرار می‌گرفت، از هیچ مشکل و مدرکی که به نفع غور و غوریان باشد، دریغ نمی‌کرد.

اما چه کسی می‌تواند در غور ولایت کند؟
1.    کسی که در دفتر و چوکی مقام ولایت بنشیند و متنفذین و نمایندگان مردم غور را از دفتر سکرتریت، رخصت کند و به دروغ برایشان بگوید که « والی مصروف است بروید!» شاهد چنین قضایایی بوده ایم.
2.    کسی که خیلی قلدر و مغرور باشد که هر یک از غوری ها را به عنوان آدم حساب نکند و حتا گاهی اگر لازم باشد، آنها در دفتر خود فحش و ناسزا هم بگوید.
3.    یا کسی که مانند « قایم» اگر حرکاتش واقعاً در مبارزه با خلاف است، یا ظاهراً، توسط زور و شخسری بالای مردم اعمال کند.
4.     کسی که هیچ‌گاهی در برابر فساد ایستاد نشود و یا این که در آن گروه بپیوندد.
5.     یا کسی که، تعدادی از مردم را به زور بترساند و شمار دیگر را با تاکتیک، خوشحال کند و از سر خود تیر کند.

 هیچ‌یک از صفات بالا، در وجود بانو جوینده موجود نبود و او باید به این چوکی باقی نمی‌ماند.                      
یک اشتباه دیگر که تمام ما غوری‌ها داریم این است که هیچگاهی تلاش نمی‌کنیم موضوعات را دانسته، بعد در باره‌اش ابراز نظر کنیم. بیشترین قضایا را شاهد بوده ایم که تعداد زیادی از مردم، از روی حرف‌های گروه دیگری از مردم حرف می‌زنند. در حالی که اگر واقعیت قضیه را بپرسی، هیچ خبر ندارند که چه است!
نمی‌دانیم دقیقاً چه کسی در غور والی شود که قابل قبول ما باشد؟ اگر قرار این گونه باشد، فردا والی جدید در غور مقرر شود و باز دسته‌ی دیگری – مانند امروز- دست به مخالفت برزنند و بگویند که ما این والی را نمی‌خواهیم، همه روزه شاهد راهپیمایی و تظاهرات باشیم، آیا چنین وضعیتی شایسته و درخور ملتی با این سابقه تاریخی و تمدن استوار، است؟ آیا خوب است که تعدادی از ما برای این که شاید خواسته های شخصی و فردی دارند و برآورده نمی‌شود، با والی یا معاون یا قوماندان مخالفت می‌کنند، ما همه در پی آنها به راه بیافتیم و وضعیت را برهم زنیم و از ترقی و تعلیم این مردم جلوگیری کنیم؟
امروز، دل انسان می‌خواهد که به ولایت‌های بامیان، دایکندی و حتا به همین ولسوالی لعل و سرجنگل غور، حسادت کند که واقعاً مردم با ابتکار، عاقل و بادرکی هستند که هیچ‌گاهی با انتحار، خشونت، بی‌بند باری و نزاع‌های که جلو پیشرفت شان را بگیرد، کنار نمی‌آیند.
هیچ ماموریت دولتی دایمی نیست. اصل تغییر و تبدیل در سراسر کشور، یک اصل قانونی است. در حالی که در ولایت های فوق، والی زن و دیگر والیان که خیلی توانایی کاری نداشتند، به حیث والی کار کردند، اما این مردم خاص به خاطر حفظ دست‌آوردهای ارزشمند فرهنگی و انکشافی و به خاطر حصول دست‌آوردهای مزید، ایشان را تحمل کردند و دست به خشونت نزدند. ولی تمام آن والیان، یکی پس از دیگری در پروسه‌ی تبدیل و تغییر از تمام ولایت ها رفتند و آن مردم با حفظ تمام دست‌آوردهای خود باقی ماندند.
باز هم صلاح مملکت خویش خسروان دانند و به تصمیم حکومت وحدت ملی احترام قایل هستیم.
امید است قضیه لنگی دار نشود که روزی شاهد تنقیص بست والی در این ولایت باشیم!
 امیدواریم با آمدن والی جدید، وضعیت گذشته ها و فعلی تکرار نشود و تمام افراد دخیل در قضایا، به حال مردم مظلوم و فقیر این ولایت رحم کنند، و از آموزش و پرورش، انکشاف و دیگر خدمات نسبیی که برخوردار می‌شوند آنها را محروم نسازند.

محمدنصیر توکلی
28 قوس 1394