آرشیف

2016-1-20

محمد نصير توكلي

تمام زن های بیوه باید ازدواج کنند!

دلسوزی‌های ناسنجیده و الفت‌های بیش از حد شماری از زن‌های که بیوه می‌شوند نسبت به فرزندان شان، بارها سبب شده تا در واپسین روزهای زندگی‌شان در وضعیت بسیار ناگواری زندگی کنند.
در بیشتر مناطق ما – به ویژه در قشلاق و دهکده‌های اطراف- ننگ بیجا و غیر منطقی مروج است که هنگامی که خانمی شوهرش را از دست می‌دهد، مخصوصاً که اگر از وی اولاد باقی مانده باشد، زن بیوه می گوید: « من بالای اولادهایم می نشینم» و هیچگاهی شوهر نخواهم کرد. بارها دیده شده که زنهای زیادی پس از این که شوهران شان را از دست داده اند، خیلی علاقه داشتند که مجدداً ازدواج نمایند، اما خواسته یا ناخواسته زیر فشار رواج های ناپسند طعنه و توهین مردم رفته و از این کار دست برداشته اند.
این کار از دو لحاظ منطقی خوانده نمی شود: اول این که اولادهای کوچک، اگر دختر باشند، زمانی که به سن رشد برسند، ازدواج می کنند و با شوهران شان می روند و مادر را ترک می کنند. اگر پسر باشند همچنان هنگام بلوغ، ازدواج می کنند و تشکیل خانواده می دهند و مادر مجبور است به عنوان طفیلی، با آنها زندگی ذلت‌باری داشته باشد.
از سوی دیگر، هیچ فردی از افراد خانواده، مانند زن و شوهر برای همدیگر دلسوز و مشفق نیستند. تنها زن و شوهر هستند که حتا در ضعیف ترین حالت، همدیگر به خوبی درک می کنند و به درد همدیگر می‌خورند. ولی پسران زیادی بوده که نتوانسته اند مادر خویش را که از طفلی تا بزرگی، به خاطر آنها توهین و تحقیر شده، دشنام و تلخ‌گویی شنیده و آزار و اذیت دیده، به خوبی پرستاری کنند.
خانمی را می شناسم که شوهر خود را در حالی از دست داد که 4 پسر و یک دختر از خود به جای گذاشت. او که جوان بود و خواستگاران زیادی داشت، بنا بر ننگ بیجا نتوانست ازدواج کند و زندگی خویش را سر و سامان دهد. امروز دیدم که در بدترین حالت، در بازار گدایی می‌کند. از سرنوشت او و پسرانش جویا شدم، گفت: یکی از پسرانش را از دست داده و سه پسر دیگرش، ازدواج نموده و تشکیل خانواده داده اند، اما هیچ یک از آنها مادر را در کنار خود نگرفته اند. او با دختر خود که کوچکترین فرزند خانواده بود، باهم در وضعیت بسیار ناگواری امرار حیات می کنند.
اینجا بود که همان جمله معروف یادم آمد: « ده فرزند از یک مادر راحت و آسایش می بینند اما یک مادر، با ده فرزند غمخواری نمی شود.»