آرشیف

2017-4-25

محمد دین محبت انوری

خشونت خانواده گی

خانه معمولا جای امنی به شمار می آید که افراد خانواده بافرار از ناآرامی ها، دلهره ها، زشتی ها وخشونت های فضای بیرون به آن پناه میبرند.
به عبارت دیگر انتظار می رود تنهای جای نسبتآ امنی که میشود آدمی درین دنیا پرآشوب وخشن داشته باشد،محیط صمیمی وگرم خانه وخانواده باشد، اما متاسفانه چنین نیست؛ وپدیده ی شومی مانند خشونت وپرخاشگری درین محیط صمیمی نیزرخنه کرده تا جایکه به جای محبت،خشونت را حاکم ساخته است. خانه برای بسیاری از زنان واطفال در سراسرافغانستان جای است که باید تن به نوعی خشونت وبدرفتاری بدهند. که ازطرف عزیزان شان برای شان روا داشته می شود.یعنی خشونت خانواده گی ،چیزی که جزتجربه ی هر روزه بسیاری از زنان وکودکان درفرهنگ ها جامع مختلف به شمار می رود.خشونت خانواده گی شایع ترین نوع خشونت در سراسروطن ماست که به رغم تفاوت های فرهنگی، اقتصادی واجتماعی بین مردم ها وفرهنگ ها تمامی مرزهای جفرافیای وسیاسی را در برگرفته است.به پدیده ی فراتاریخی وفرافرهنگی بدل شده است.امروزه خشونت خانواده گی ، به یک پدیده ی جهانی شمول مبدل شده وتاثیرات آن باعث نا بسامانیهای گوناگون در جوامع وفرهنگ های جهان گردیده است.به همین علت بیشترین قربانیان را در کشور ما قربانیان خشونت خانواده گی تشکیل میدهد.ازطرف دیگر این نوع خشونت(خشونت خانواده گی) رابطه تنگاتنگی به خشونت بیرون از خانه (خشونت های اجتماعی)دارد که گاه علت وگاهی هم معلول آن است.برخی از محققین به این باور اند که خشونت های خانواده گی راه را برای خشونت درساختار های اجتماعی باز کرده  وباعث ایجاد خشونت های اجتماعی سیاسی، فرقه ی، قومی… گردیده است.
تعریف خشونت خانواده گی: خشونت خانواده گی یعنی رابطه نابرابر وسلطه جویانه ورفتارپرخاشگرایانه ی فرد با اعضای فامیل خانه، که می تواند به شکل ها وگونه های متفاوتی صورت گیرد.
زمانی که یکی از اعضای خانواده تلاش کند تا برعضو یا اعضای دیگر خانواده به شکل جسمی یا روانی تسلط یا برتری یابد، خشونت شکل میگیرد.
انواع خشونت خانواده گی:
افزایش خشونت در خانواده ها موجب آن میشود تا تغییراتی در انواع آن بوجود آید.با مطالعه وبررسی شیوه های عمده خشونت،صاحب نظران انواع مختلف ومتعدد را برای خشونت خانواده گی نام گرفته اند که در زیر به تعریف هرکدام آنها پرداخته میشود:

1-خشونت فزیکی ( جسمانی)
خشونت فزیکی عبارت است از تنش های که باعث آسیب جسمی به طرف مقابل میشود.مانند کشتن،شکنجه کردن،زدن و….

2- خشونت روانی
عبارت از وارد نمودن فشارهای روحی وروانی برفرد قربانی می باشد.مانند تهدید به طلاق،تهدید به اخراج ازخانه، تهدید به ازدواج مجدد،قطع رابطه وغیره.

3- خشونت گفتاری
عبارت از کاربرد الفاظ زشت ونادرست نسبت هب فرد خانواده میباشد.مانند تحقیر شخصیت،دشنام داده و..

4- خشونت اقتصادی
عبارت از اجباردرانجام کاروکنترول وتصاحب تمام درآمدها ودارای های فرد خانواده یا قربانی است.مانند اخذ پول به زور،محرومیت از میراث،سلب مالکیت.

5- خشونت اجتماعی
عبارت از کنترول ومحدود نمودن انتخاب وگزینش احتماعی فر قربانی است.مانند ممانعت از رفت وآمد با اقوام وخویشاوندان،ازدواج اجباری،ازدواج قبل ازسن قانونی و….

6- خشونت فرهنگی
عبارت از خشونت های می باشد که مربوط به طرز تفکر اعضای جامعه می شود؛ این ها عبارت اند از احساسات، ذهنیت ها وارزش های که مردم دارند.

7- خشونت ساختاری
عبارت از سیستم های دکتاتوری حاکم برجامعه، وخانواده است که باعث تولید روحیه خشونت در افراد میگردد.

8- خشونت جنسی
به هرگونه رفتار غیر اجتماعی اطلاق میشود که به لمس کردن تا تجاوز را دربرمیگیرد این نوع خشونت ممکن است در حیطه ی زندگی خصوصی زناشوی وخانواده گی اتفاق بیافتد وبه صورت الزام به تمکین از شوهر یا رابطه س محارم با یکدیگر در حلقه ی خویشاوندی علیه زن یا دیگر اعضای خانواده اعمال گردد.
عوامل خشونت خانوادگی
از جایکه که خشونت خانواده گی گسترده ترین نوع خشونت درجهان شناخته شده که درنوردیدن همه ی مرزهای فرهنگی،دینی،قومی وسیاسی به پدیده یی جهانی مبدل گشته باید نتیجه ی عوامل متعدد احتماعی- فرهنگی بوده باشد وگرنه نمی توانست این همه تنوع وتفاوت رادرخود حل کند وبا پیمودن همه ی مرزها درسراسرجهان بارنگ وچهره ی خاصی ظاهرشود.
عوامل متعددی را میتوان در شکل دهی وبوجود آوردن خشونت خانوادگی دخیل دانست ونمی توان این پدیده ی این چنین گسترده را معمول عاملی خاص یا واحد به حساب آورد.احتمالآ نتوان همه ی این عوامل را برشمرد، اما شاید بتوان عوامل مهم واصلی ی را که در پیدایش خشونت خانوادگی دخیل اند مانند عوامل فردی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی که ذیلآ به هرکدام ازین عوامل به گونه ی مفصل پرداخته میشود، اشاره کرد:

1-    عوامل فردی
الف – ضعف اخلاقی: عدم پایبندی مرد به اخلاق یکی از عوامل فردی در بروز خشونت علیه زنان درخانواده است.
گفته میشود که این عوامل، مهم ترین عامل بروز خشونت خانوادگی از دیدگاه اسلام است، مفهوم دنیا دوستی را اگر به شاخص های جزئی تری مانند تکبر، خود خواهی، تعصب،حرص، حسد وبخل تحلیل کنیم ، می توان تبین خشونت شوهران را درآنها یافت وقتی همسر آزاری را در متون اسلامی پی گیریم،عامل آن را صفات پست فردی،دوری از خوبی واخلاق می یابیم.شاهد دیگر، سفارش اکید بزرگان دین: به ازدواج نکردن با مردان بد اخلاق است.به همین دلیل، پیش از این حسن اخلاق را به منزله ی ملاک قطعی یک همسر مناسب برشمردیم. تاکید برتقوا به منزله ی معیار یک شوهر مناسب نیز به جنبه های اخلاقی مرد اشاره دارد؛ زیرا فرد با تقوا مهار عواطف ورفتاری های خویش را در دست دارد وهمین موجب پیش گیری از بسیاری رفتارهای نا مطلوب از جمله خشونت بازن است.درپژوهش های ناظربه خشونت با زنان نیز مشکلات اخلاقی مرد یکی از عوامل مهم این پدیده معرفی شده است.
ب-هوش وتحصیلات: هرچند این دوعامل از جهاتی متفاوت هستند، معمولآ باهم همراه اند؛ چنان که برخی پژوهش ها بین هوش وتحصیلات بیشتر،همبستگی برقرار است.به همین جهت آنها را دریک بخش بررسی می کنیم. هوش پایین، افراد رادر گیر رفتارهای ضد اجتماعی ومجرمانه می کند.برخی پژوهش ها نشان میدهد که مردان خشونت کننده به طور چشمگیری تحصیلات کمتری از مردان غیرخشن دارند.بی تردید تحصیلات بیشتر در افزایش مهار عواطف،به ویژه خشم، وارتقای مهارت های اجتماعی از جمله ی راه های کسب توافق وسازگاری در خانواده موثراست. دربخش تحصیلات، باید به سطح تحصیلات زن ومرد، هردو، توجه کرد.گاه افزایش تحصیلات زن، زمینه ی برای تاکید بیشتر اوبر حقوق خویش است، که گاه این امر به خشونت بیشترشوهر علیه او می انجامد. به نظر می رسد دراین وضیعت دفاع نامناسب زن از حقوق خویش، عاملی برای ناسازگاری می گردد.هرچند میتوان گفت که تحصیل زنان لزومآ مانع تهدید،تحقیر وآسیب جسمانی ناشی از خشونت نشده است بلکه به منزله ی یک عامل موثر درپیش گیری خشونت نمی توان ازآن غفلت کرد.
خانواده های تحصیل کرده با آگاهی یافتن از راه های معقول برای حل مسئله کمک می گیرند. به همین جهت آموزش زوج ها میتواند کمبود سطح تحصیلات رادر آنها جبران کند.

ج_ اعتیاد ومصرف مواد مخدر والکل
اعتیاد ومصرف مواد مخدر والکل از عوامل فردی یی مهم بروز خشونت با زنان در خانواده شمرده شده است.
پژوهش ها نشان می دهند که مردان همسر آزار شصت تا هفتاد درصد به مصرف الکل ودوازده تا بیست درصد به مصرف دیگر مواد مخدر حین حمله به همسردچار بودند. عمومآ پذیرفته شده است که الکل بیشتر تسهیل کننده یا برانگیزاننده ی حمله به همسر است تا علت آن واغلب خشونت را موجه ومشروع می سازد.بی تردید مصرف الکل قدرت مهار رفتار را تضعیف می کند وهمین امر،زمینه ی بروز خشونت مرد باهمسر را فراهم می سازد.به طور کلی اعتیاد نقش موثری در فروپاشی خانواده ها وطلاق درکشور ما دانسته شده است. با صرف نظر از علت وریشه های اعتیاد افراد معتاد، به سبب ویژگی های شخصیتی ای که پیدا می کنند، مرتکب رفتارهای میشوند که روابط آنان را با دیگران خصوصآ خانواده مشکل می سازد.غیراجتماعی بودن که عامل رفتاری خاص معتادان است، تحمل فرد معتاد را برای اطرافیان مشکل ویا نا ممکن میکند. فردمعتاد که پس ازستیزه های درونی، به خود ویرانگری روی آورده، خشونت درونی شخصیت را به افراد دیگر جهت می دهد. مطالعات دیگر نشان می دهد که مردان معتاد به علت محدودیت های شدید وبرخی از کنترول های سختی که بر رفتارهای آنها اعمال می شود، مرتکب خشونت علیه خانواده می شوند؛ به خصوص که عملکرد خانواده ی معتادان بسیار پایین تراز خانواده های عادی می باشد. لذا فرد معتاد برای خلاصی از این وضیعت، از خشونت استفاده میکند. از این روی، طی فرصت های که برای درمان یا بازتوانی فرد معتاد پیش می آید وفرد معتاد از مصرف مواد فاصله میگیرد، میزان خشونت او علیه همسرش کاهش قابل ملاحظه ی پیدا میکند ازبین رفتن روابط صمیمی خانواده،وضیعت بد معیشتی وبیکاری فرد معتاد نیزموجب بروز خصومت،پرخاشگری وهمسرآزاری می شود.
سبک های مقابله ای معتادان در مقایسه با غیرمعتادان نیز ازمهم ترین عوامل خشن بودن وهیجانی عمل کردم آنان است، یعنی سبک هیجان مدارانه وخشونت را، خلاف جهت گیری عقلایی وکار آمدی در باره ی مشکلات است، وازاین روی ، اغلب آنان در حل مشکلات از شیوه های پرخاشگرانه استفاده میکنند.

د – تفاوت سن:
سن وتفاوت سنی زن وشوهر از عوامل فردی موثر در بروز خشونت خانوادگی است. پژوهش های پرشماری نشان می دهد که افزایش سن، با درجات خشونت زناشویی رابطه ی منفی دارد. اختلاف سنی زوج با انواع خشونت شوهران علیه زنان در خانواده رابطه ی مستقیم وتنگاتنگ دارد. به نظرمی رسد تفاوت سن از جهات زیر بر خشونت خانوادگی تاثیرگذار است. در مرتبه نخست، سن پایین ترمرد وزن معمولآ با عدم رشد یافتگی ونا پختگی همراه است، واین تغییر، زمینه ی خشونت را بیشتر فراهم می کند؛ چنان که تحقیقات نشان داده است که ازدواج در سنین پایین زمینه ساز خشونت های خانوادگی بوده که اکثرآ منجربه انحلال خانواده گردیده است. دوم این که مرد درسن جوانی رفتارهای خشونت زای خودرا کمتر مهار کرده میتواند. افزون بر این، قدرت سازگاری زن ومرد در سنین پایین تر، کمتر است.
سوم این که هرچه فاصله ی سنی بیشتر باشد، امکان توافق وسازگاری زن وشوهرکمتر است؛ زیرا درک متقابل دشوار تراست.بخاطری که سطح فکری وتجربی متفاوتی دارند.
چهارم اینکه در دوره ی اول ازدواج که زن وشوهر هنوز شناخت کافی ازهم ندارند، سازگاری آنان کمتر است واحتمال بروز خشونت بیشتر میشود. برخی پژوهش ها نیز این امر را نشان داده است.معمولا سطح خشونت در افرادی که طول مدت ازدواج آنان کمتر از پنج سال می باشد بیشتراست.

2.عوامل اجتماعی
عامل اجتماعی یکی از جمله مهمترین عوامل خشونت خانوادگی بشمار آمده چنان که بیشتر پژوهش ها نشان می دهد عامل اجتماعی در بروز خشونت خانواده گی نقش اصلی وبارزتری دارد تا عامل فردی وروانی اشخاص در خانواده. عامل اجتماعی خشونت خانواده گی به این اشاره دارد که ساختار یک جامعه ونهادهای اجتماعی درآن طوری سازماندهی وبنا شده که انجام اعمال خشونت آمیز وپرخاشگری را مجاز شمرده وحتی تحمیل می نماید. اگر در جامعه ی نهادهای اجتماعی دارای سلسله مراتب اقتداری خاصی باشند،رفتارهای اجتماعی به نوعی شکل میگیرد که جامعه از تکامل افراد؛ یعنی امکان به واقیعت در آمدن قابلیت های فردی آن ها جلوگیر خواهد کرد. رفتارهای اجتماعی دراین جوامع به نوعی هستند که به صورت های گوناگون باعث محرومیت افراد از حقوق برابر ومشابه می شوند. سلسله مراتب اقتدار موجود در ساختار جامعه وسازمانها ونهادهای اجتماعی آن باعث تشدید رفتار خشن در جامعه وخانواده میشود.در خشونت فردی،به طور معمول فردعامل خشونت شناخته میشود ورفتار خشن معطوف به قربانی است که به صورت آشکار اعمال می گردد وباعث وارد شدن صدمات بدنی یاانواع دیگر صدمات به وی می شود، درصورتی که خشونت های اجتماعی معمولآ به صورت پنهان رخ میدهند ونمی توان فرد خاصی را به عنوان عامل خشونت درنظر گرفت واعمال خشونت برخلاف خشونت فردی به صورت غیرمستقیم است. تظاهر خارجی خشونت اجتماعی را تنها می توان به شکل تقسیم نا برابر فرصت های زندگی وسلسله مراتبی بودن پایگاه های اجتماعی افراد(هم چون: مردان،زنان،کودکان..) مشاهده کرد، نه به صورت صدمات بدنی. هردو نوع خشونت ( اجتماعی وفردی) بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند وهمدیگر را تقویت میکنند- چه بسا که خشونت ساختاری واجتماعی زمنیه ساز اصلی خشونت فردی باشد!

3. عوامل فرهنگی
از زمینه های بسیار موثر در بروز خشونت خانوادگی، جنبه های فرهنگی در هرجامعه است. نوع روابط در خانواده بر پایه ی رفتارهای اجتماعی.ضد اجتماعی دریک فرهنگ شکل میگیرد.یکی ازتصورات عام فرهنگی در باره ی خانواده ، خصوصی بودن فضای آن است، که دربسیاری جامع رواج دارد.تقدس خانواده ونگهداری اطلاعات مربوط به آن در چهار دیواری خانه،اساس نظریه ی پنهان کاری را تشکیل میدهد، که از علل استمرار خشونت علیه زنان است. همین فضا موجب پنهانی خشونت در خانواده می شود وبرای رفع پیامدهای منفی آن اخیرآ برخی دولت هامسولیت های روز افزونی در قبال خشونت حتی در درون خانه یافته اند.بی تردید روابط خانوادگی و فضای خانه، ابعادی خصوصی وانحصاری دارد که سلامت روابط وکارایی خانواده منوط به برقراری مرزهای بین اعضای خانواده وبیرون آن است؛ با وجود این همین ویژگی موجب می شود مهار افراد در خانواده کمتر گردد وبروز رفتارهای نابه هنجار ازجمله خشونت در آن بیشتر شود بنابراین درکنار پذیرش این عامل در مقابله با آن باید مرزهای خانواده وبیرون نیز پاسداری شود.اگردر مقابله با خشونت، حریم خصوصی خانواده ها شکسته شود، کار آمدی خانواده وروابط عاطفی اعضای آن به ویژه زن ومرد آسیب های جدی خواهد دید که مشکلاتی بیش از خشونت درپی خواهد داشت.
عامل فرهنگی دیگر، پذیرش ومشروعیت اعمال خشونت به زن در خانواده در بسیاری جوامع است. قرنها، زدن زنان وکودکان از عناصر ضرور ومطلوب نظام خانواده ی مردسالاری به شمار می آمد. بسیاری محققان ادعا می کنند که هنجارهای فرهنگی به طور گسترده یی خشونت خانواده گی را می پذیرند. هرچند پژوهش ها نشان میدهند که میزان پذیرش خشونت درمیان زنان ومردان،روبه کاهش است. به این ترتیب تآیید پرخاشگری مردان وخشونت ورزی با زنان در خانواده، احتمال مشروعیت بخشی به آن را افزایش می دهد. حال اگرمردان بیشتروقت خودرا در فضای (محل کار، ورزش، گروه ها) بگذرانند که خشونت مردان علیه زنان وکودکان درآنجا تشویق یا دست کم تحمل می شود، خشونت خانوادگی نیز بیشترخواهد شد.مشکل آن است که این فرهنگ ازهمان دوره ی کودکی درمردان ترویج میشود وآنان گاه خشونت ار جزو حقوق طبیعی خود می دانند. دلیل اصلی خشونت این است که مردان به خود اجازه می دهند واین را حق خود می دانند که اگر زن طبق میل شان رفتار نکرد به او توهین ودشنام داده ولت وکوب کنند. درمجموع تربیت وفرهنگ به مردم می آموزد که حق طبیعی اوست که زن فرمان بردار بی قید وشرط او باشد و حتی گاهی خشونت برای زن ضروری است. درمجموع بافت فرهنگی واجتماعی در بسیاری از جوامع، پیش داوری ها، عقاید ودالگوهایی را رواج می دهد که انقیاد محض زن ودر نهایت خشونت علیه زنان را توجیه میکند. درجوامع توسعه یافته یادرحال توسعه، برای تنبیه وضرب وشتم زن به دست شوهر، دراوضاع واحوال خاصی، مجوز های فرهنگی وجود دارد که میراث فرهنگی یی تمدن های مختلف گذشته، یافت میشود.بطورمثال در جامعه ی ما بعضی از افراد با تعبیر نارسایی که از دین دارند، خشونت خانوادگی را حق مشروع وحتی لازمی مردان می پندارند که ذیلا به گونه ی مفصل به این موضوع پرداخته میشود:

4. عوامل دینی (فهم نادرست ازدین)
اسلام درجامعه یی ظهور نمود که زن ستیزی وخشونت خانوادگی در آن منحیث یک ارزش والای اجتماعی ارج نهاده میشد وبرخورداری از فرزند دختر مایه شرم تلقی می گردید.ازاین روز، این دین الهی از سپیده دم ظهور خود، در راستای ریشه کن سازی این سنت کهن تلاشهای فراوان به خرج داد وبا طرح یک راهبرد جامع وفراگیر دامن خشونت وتبعیض علیه زنان را از بستر جامعه برچید وبذر برابری اجتماعی ومساوات جنسیتی را در آن پاشید. با توجه به نکته ی فوق، شاید این پرسش در ذهن ظریف خواننده نقش بندد که آیا دینی که خود پیام مهر ورزی وخشونت پرهیزی آورد ومداراجویی وهمزیستی مسالمت آمیز را ارج نهاد می تواند خود عامل وانگیزه ی خشونت وپرخاشگری باشد؟
درپاسخ به پرسش بالا باید گفت که پیام انسان ساز قرآن، نوید بخش رحمت، مهربانی، همسازی ویکدیگر نوازی می باشد واز این رو گوهر وذات این آیین الهی همواره با خشونت وپرخاشگری ناسازگار ومخالف است.

پایان
فیروزکوه
ثور1396

ماخذ منبع : کتاب حقوق خانواده،حقوق مالکیت وخشونت زن وخشونت های خانواده گی درافغانستان.