آرشیف

2018-11-16

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يُوسُفَ قَالَ أَخْبَرَنَا مَالِكٌ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا

2– حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يُوسُفَ قَالَ أَخْبَرَنَا مَالِكٌ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا عبدالله پسر یوسف برای ما گفت که ما را مالک ازطریق هشام پسر عروه و او از پدرش وپدرش از عایشه ام المومینین رضی الله عنها خبر داد :أَنَّ الْحَارِثَ بْنَ هِشَامٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ يَأْتِيكَ الْوَحْيُ ؟ کهحارث پسر هشام (رض) از رسوال الله (ص) سوال نمود و گفت ای رسول خدا (ص) چگونه برای شما وحی می آید؟قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَحْيَانًا يَأْتِينِي مِثْلَ صَلْصَلَةِ الْجَرَسِ  رسول الله (ص) فرمود: گاهی برایم مانند صدای زنگ می آیدوَهُوَ أَشَدُّهُ عَلَيَّ وآن ( طریق آمدن وحی ) برایم سخت ترینش میباشد  فَيُفْصَمُ عَنِّي و(فرشتۀ وحی یا وحی ) ازمن ( قطع میشد و) جدا می گردید وَقَدْ وَعَيْتُ عَنْهُ مَا قَالَ  وبه تحقیق که ازاو( ملک وحی )،  آنچه را که گفته بود،( فهمیده بودم ، جمع کرده بودم و) حفظ نموده بودموَأَحْيَانًا يَتَمَثَّلُ لِي الْمَلَكُ رَجُلًا فَيُكَلِّمُنِي و زمانی (هم ) بصورت مردی خود را برای من متصور (ونمایان ) می نماید وبامن سخن میگوید فَأَعِي مَا يَقُولُ ومن آنچه را میگوید حفظ می نمایم  قَالَتْ عَائِشَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا عایشه (رض) فرمود:وَلَقَدْ رَأَيْتُهُ يَنْزِلُ عَلَيْهِ الْوَحْيُ فِي الْيَوْمِ الشَّدِيدِ الْبَرْدِ .و( قسم به خدا ج ) به تحقیق که ایشان را دیدم ، که در روز بسیار سرد ، وحی برایشان نازل می شد فَيَفْصِمُ عَنْهُ وَإِنَّ جَبِينَهُ لَيَتَفَصَّدُ عَرَقًا، ووحی از ایشان قطع می میگردید ، وهمانا ( ازفشاروشدت ثقل وحی)  پیشانی ایشان ازعرق سیلان می نمود ( یعنی از پیشانی مبارک عرق به شدت جاری میگردید).

احکام ومسائل :

1 ــ  این فرموده پیامبر ص  « وحی گاهی برایم مانند صدای زنگ می آید، وآن برایم سخت ترینش میباشد » میرساند که همۀ انواع وحی شدید است ، لکن این حالت ، شدید ترین حالات نزول وحی میباشد ، و سبب شدید بودن آن این است که ، فهمیدن وحی از صوتی که مانند آواز زنگ باشد ، نسبت به شنیدن صوت عادی شدید تروسختر است ، امام شرقاوی میگوید : این نوع وحی از آن واسطه شدید ترین حالات نزول وحی است که ، پیامبر ص از حالت بشری به حالت ملکی داخل میگردید ودر این حال وحی  بر ایشان به صورت ومانند وحی بر ملائکه نازل میشد ، و شکی نیست که فهمیدن وحی به این صورت نسبت به شیوه تخاطب و سخن گفتن ، شدید تر و مشکل تر است.

2 ــ از حدیث فوق نزول وحی توسط ملک امین حضرت جبرئیل ثابت گردیده ، و نظریات الحادی رد میگردد

3 ــ  صحابه رض از بسیاری چیز ها و معانی از پیامبر (ص) سئوال میکردند و رسول اکرم صلی الله علیه و سلم ایشان را جمع می کرد و تعلیم می داد ، گروهی از آنها سئوال و طائفۀ حفظ و تبلیغ می نمودند ، تا به این طریق خداوند ج دینش را کامل ساخت.

 این حدیث بطور قطع ووجوب بر امت مسلمه حکم می کند که باید در پیشبرد امورات عقیدتی ، سیاسی و اجتماعی وفقهی ، فرهنگی واقتصادی خود ، این شیوه را در زندگی خودها حاکم بسازند 

4 ــ  در این حدیث دو حالت از احوال وحی ذکر شده است

ودر هر دو صورت ثابت است که قرآن ، کلام ازلی وابدی خداوند ج است ، هم در صورت تمثیل ملک به شکل انسان و آوردن وحی برای پیامبر اعظم صلی الله علیه و سلم ، و هم در حالتی که وحی به صورت صلصله جرس می آمد ، زیرا در آن جا تذکر داده شده که  (وَقَدْ وَعَيْتُ عَنْهُ مَا قَالَ)  به تحقیق آنچه را  ملک وحی ، گفته بود حفظ نموده بودم ، و طوریکه ملاحظه می نمائید ، اسناد وحی به قول ملک الوحی یعنی حضرت جبرئیل ع داده شده است.

 
3 – حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا اللَّيْثُ عَنْ عُقَيْلٍ عَنْ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهَا قَالَتْ أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ الْوَحْيِ الرُّؤْيَا الصَّالِحَةُ فِي النَّوْمِ … ازعایشه (رض) روایت شده که ایشان فرمود : اولین چیزیکه از اقسام وحی برای  رسول الله (ص) آشکار گردید ، رویاهای صالحه درخواب بود  فَكَانَ لَا يَرَى رُؤْيَا إِلَّا جَاءَتْ مِثْلَ فَلَقِ الصُّبْحِ  پس رسول الله (ص) هیچ رویایی را نمیدید ، مگراینکه مانند روشنایی  صبح تحقق پیدا می کردثُمَّ حُبِّبَ إِلَيْهِ الْخَلَاءُ . بعد از آن گوشه نشینی مورد علاقه و دوستی رسول خدا (ص) قرار گرفت وَكَانَ يَخْلُو بِغَارِ حِرَاءٍ  ودر غار حرا خلوت وگوشه نشینی می نمود فَيَتَحَنَّثُ فِيهِ وَهُوَ التَّعَبُّدُ اللَّيَالِيَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِعَ إِلَى أَهْلِهِ پیش از اینکه به نزد خانواده بیاید، در آن جا به تحنث می پرداخت وتحنث عبارت از عبادت چندین شب متوالی است (درین جا تحنث به معنای عبادت کردن ترجمه شده ، لکن در اصل معنی اش اجتناب از حنث ، یعنی پرهیز از گناه است . ومازری وتعدادی ، یتحنث را اینطور ترجمه نمودند : انجام می دهد فعلی را که توسط آن از گناه بیرون شود ، درین جا حنث به معنای گناه تفسیر شده است . ابوالمعالی در المنتهی گفته تحنث به معنای تعبد وعبادت کردن است .و بعضی گفته اند مراد از تحنث پیروی از حنیفیت ، یعنی دین حضرت ابراهیم (ع) است)وَيَتَزَوَّدُ لِذَلِكَ وبرای آن (چند شبانه روز ) توشه آماده می نمود ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى خَدِيجَةَ فَيَتَزَوَّدُ لِمِثْلِهَا بعد از آن (هنگامی که توشۀ شان تمام  می شد ) به نزد خدیجه (رض) میآمد ، ومانند شبهای متوالی قبلی ، توشه آماده می کردحَتَّى جَاءَهُ الْحَقُّ تا اینکه امر حق(وحی) برای شان رسیدوَهُوَ فِي غَارِ حِرَاءٍ ورسول الله ص در غار حراء بود ،فَجَاءَهُ الْمَلَكُ فَقَالَ اقْرَأْپس ملک نزد ایشان آمد و گفت بخوان قَالَ مَا أَنَا بِقَارِئٍ رسول الله (ص) فرمود من قاری نیستم (یعنی خواندن نمی دانم)قَالَ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي حَتَّى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ رسول الله (ص) گفت ، فرشته مرا (در بغل ) گرفت و فشرد تا جایی که توانم به نهایت رسیدثُمَّ أَرْسَلَنِي وبعد مرا رها کردفَقَالَ اقْرَأْوگفت بخوانقُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ گفتم من قاری نیستمفَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّانِيَةَ حَتَّى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ملک برای بار دوم مرا (در بغل ) گرفت و مرا فشرد تا اینکه طاقت وتوانایی من به نهایت رسیدثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ اقْرَأْ  بعد مرا رها کرد و گفت بخوانَقُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ گفتم من قاری نیستمفَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّالِثَةَ بعد از آن مرا گرفت و برای بار سوم فشار دادثُمَّ أَرْسَلَنِي بعد رهایمکردفَقَالَسپس فرمود:{اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ، اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ}بخوان بنام پرورده گارت آنکه آفریده است انسان را ، آفریده است انسان را از خون بسته ، بخوانپروردگار تو بزرگوارتر و بخشنده ‌تر است.‏       سوره علق آیه 1 الی 3 .
فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَرْجُفُ فُؤَادُهُ فَدَخَلَ عَلَى خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا فَقَالَ بعد از آن رسول الله (ص) با این آیات در حالی که قلبش می لرزید ، نزد خدیجه بنت خویلد(رضی الله عنها) آمد و گفت: زَمِّلُونِي زَمِّلُونِي فَزَمَّلُوهُ حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ مرا بپوشانید ، مرابپوشانید. رسول الله (ص) را پوشانیدند ، تا اینکه ترس ووحشت از ایشان بر طرف گردیدفَقَالَ لِخَدِيجَةَ وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ وبرای خدیجه (رض) در حالیکه ایشان را از ماجرا مطلع ساخته بود ، فرمودلَقَدْ خَشِيتُ عَلَى نَفْسِي من نسبت به جان خود احساس خطر و ترس نمودمفَقَالَتْ خَدِيجَةُ كَلَّا خدیجه (رض) گفت ، این طور که میفرمایی نیست،وَاللَّهِ مَا يُخْزِيكَ اللَّهُ أَبَدًا به خدا قسم که خداوند (ج) هرگز تورا خوار وذلیل نخواهد کردإِنَّكَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ به تحقیق که تو صله رحم را بجای می آوریوَتَحْمِلُ الْكَلَّ وتوبر ضعیف ، یتیم وعیال وامثالهم نفقه میکنی وکمک شان می نماییوَتَكْسِبُ الْمَعْدُومَ ودارائی های مادی ومعنوی خود را برای مردم بطور تبرع واحسان میدهی (  تکسب به فتح تا و به ضم آن روایت شده است ، به ضم تا دو معنا دارد : اول که صحیح ترهم میباشد این است که معنی تکسب چنانچه درین جمله آمده  «تکسب غیرك المال المعدوم » ای «تعطیه له تبرعاً »تبرع وبخشش میباشد ، یعنی برایش بطور تبرع و احسان می دهی ، پس درینصورت  « تکسب المعدوم » یعنی "اموالت را برای مردم  بطریق تبرع میدهی ". معنای دوم: اینکه برای مردم چیزی از معدومات فوائد و مکارم اخلاق می دهی ، که در نزد غیر تو پیدا کرده نمیتوانند .و به فتح تا  که روایت مشهوره است هم دو معنا دارد ، صحیح ترین معنی ، همان معنای حالت مضموم بودن تا است ، و معنای دیگر این است که آن چنان مال و دارایی بدست می آوری که دیگران از تحصیل آن عاجز اند ، و بعد از تحصیل مال ، از خود سخاوت به خرج داده و در وجوه مکارم نفقه اش می نمایی). وَتَقْرِي الضَّيْفَ ومهمان می خوانی (یعنی از مهمان استقبال می کنی )وَتُعِينُ عَلَى نَوَائِبِ الْحَقِّ  و برحوادث حق همکاری می نمایی  فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِيجَةُ حَتَّى أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بْنَ نَوْفَلِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّى ابْنَ عَمِّ خَدِيجَةَ بعد از آن خدیجه (رض) بهمراه رسول الله (ص ) رفت ،(فعل لازمی وقتی که توسط حرف باء متعدی گردد مصاحبت را لازم دارد ، پس فانطلقت به ــ به معنای فانطلقا ــ میباشد ) تا اینکه با رسولخدا  نزد ورقه پسر نوفل پسراسد پسرعبدالعزی پسر کاکای خدیجه ، آمد  وَكَانَ امْرَأً قَدْ تَنَصَّرَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ ورقه مردی بود که در دوران جاهلیت مسیحی شده بودوَكَانَ يَكْتُبُ الْكِتَابَ الْعِبْرَانِيَّ وکتابی را که به عبرانی بود مینوشتفَيَكْتُبُ مِنْ الْإِنْجِيلِ بِالْعِبْرَانِيَّةِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكْتُبَ واز انجیل به لغت عبرانی آنچه خدا خواسته بود تحریر مینمود ( حاصل مطلب اینکه ورقه به دین نصاری وکتاب ایشان خوب آگاهی وعلم داشت به شکلی که میتوانست انجیل را به عبرانی وعربی بنویسد )وَكَانَ شَيْخًا كَبِيرًا قَدْ عَمِيَ و(مرد) بزرگسالی بودکه نابینا شده بودفَقَالَتْ لَهُ خَدِيجَةُ يَا ابْنَ عَمِّ اسْمَعْ مِنْ ابْنِ أَخِيكَخدیجه (رض) به وی گفت: ای پسر کاکا از برادر زاده ات بشنوفَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ يَا ابْنَ أَخِي مَاذَا تَرَى؟ ورقه به رسول خدا (ص ) گفت: ای برادرزاده من بگو چه میبینی؟ فَأَخْبَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَبَرَ مَا رَأَى رسول الله (ص) خبر(وگزارش) آنچه را دیده بود برایش شرح دادفَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ هَذَا النَّامُوسُ الَّذِي نَزَّلَ اللَّهُ عَلَى مُوسَى ورقه برایش گفت : این همان ناموس(وصاحب سر، یعنی جبرائیل ع ) است که خداوند(ج ) برموسی فرو فرستاديَا لَيْتَنِي فِيهَا جَذَعًا لَيْتَنِي أَكُونُ حَيًّا إِذْ يُخْرِجُكَ قَوْمُكَ ( حرف « یا » برای تنبیه است یعنی آگاه باشید  وبدانید ، یا برای ندا است ومنادا محذوف است که عبارت از محمد ص باشد یعنی ای محمد ص )، ایکاش من درآنوقت (یعنی درایام و مدت نبوت ) جوان میبودم ، ای کاش روزی که قومت ترا بیرون میکنند ، زنده باشم فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَوَمُخْرِجِيَّ هُمْ سپس رسول الله (ص) فرمود: آیا آنان مرا بیرون میکنند ؟قَالَ نَعَمْ لَمْ يَأْتِ رَجُلٌ قَطُّ بِمِثْلِ مَا جِئْتَ بِهِ إِلَّا عُودِيَ بلی ، هرگز کسی چیزی را مانند آنچه تو آورده ای ، نیاورده ، مگراینکه با او دشمنی شده استوَإِنْ يُدْرِكْنِي يَوْمُكَ أَنْصُرْكَ نَصْرًا مُؤَزَّرًا اگر من روز( اخراج تو ، یا وقت انتشار نبوت ) ترا در یابم  ، ترا نصرت و یاری قوی خواهم نمود  ثُمَّ لَمْ يَنْشَبْ وَرَقَةُ أَنْ تُوُفِّيَ وَفَتَرَ الْوَحْيُ بعد از آن ، فوت کردن ورقه به تأخیرنیفتاد( ودیرینپایید که فوت نمود و به آرزویش نرسید ) و (سلسلۀ جریان)  وحی ضعیف ( ومحبوس ) گردید (وتا مدت دو سال وبه قول ابن اسحاق سه سال وحی نازل نشد ) .
اﺑﺘﺪای ﻧﺰول وﺣﯽ ﺑﺎ آﻣﺪن ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ درشب دو شنبه بیست ویکم ماه مبارک رمضان ﺷﺮوع ﺷﺪ، و ﻋﻤﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪا (ص) در اﯾﻦ وﻗﺖ ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻗﻤﺮی چهل ﺳﺎل و ﺷﺶ ﻣﺎه و دوازده روز، و ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﺷﻤﺴﯽ ﺳﯽ و ﻧﻪ ﺳﺎل و ﺳﻪ ﻣﺎه و ﺑﯿﺴﺖ و دو روز ﺑﻮد، اﻟﺮﺣﯿﻖ اﻟﻤﺨﺘﻮم(ص ٦٤-٦٣)
 

درین حدیث شریف باید به دونکتۀ مهم اشاره شود :

* اولین بارى که نزول قرآن عظیم عینیت یافت ، هنگام قرائت فرشته امین وحى بررسول الله (ص) در غار حراء بود ، واین بیانگر این است که قرآن عظیم ، ازهمان ابتدا توسط حضرت جبرائیل امین به رسول الله (ص ) آورده ، وقرائت گردید . بنابراین آیات قرآن ، قرائت وتمام مسائل مربوط به آن ، از طرف رب العزت بوده وپیامبر خدا (ص ) هیچ نوع مداخله وتصرفی درین خصوص نداشتند .

 *حضرت خدیجه رضی الله عنها چهار صفت را دلیل عدم امکان خوار شدن رسول الله (ص) ذکر می نمایند که:

 اولاً دلالت بر ذکاوت و فهمیدگی ایشان می نماید.

 و ثانیاً این صفات حمیده ازجمله صفاتیست که معنایی واقعی انسان را در انسان به نمایش می گذارد . بناءً طبق عقل بشری و حکمت الهی انسانی که به مقتضای انسانیت من حیث خلیفۀ خداوند (ج ) تبارز نموده ووظایف وتکالیف اجتماعی ــ سیاسی خود را مطابق فطرت انسانی وحکمت الهی انجام دهد وصفات مذکور در او تجسم عینی پیدا کند ، نه تنها امکان خوار شدن وذلیل شدن را ندارد . بلکه شایستۀ عزت وسربلندیست ، هم در نزد مردم وهم در بارگاه خدای رحمان ورحیم.

زیرا خداوند ج حکیم است و هر چیز را در محلش قرار می دهد و می دانیم که خوار شدن صاحب اوصاف مذکوره خلاف حکمت الهی است ، پس در بدست آوردن این صفات حمیده کوشا باشیم تا خواری وذلت به سراغ ما نیاید . وبتوانیم برای خلق الله ، مصدر خدمت واقع شویم .

 این اوصاف کریمه عبارت اند ازانجام صلۀ رحم ، کمک به ایتام ومستضعفین ، احسان وتبرع به خلق الله ، وپذیرایی از میهمان .

دید و بازدید اقارب ووصل صله ارحام  فواید اجتماعی وفردی عظیمی دارد ، ومیبینیم روی همین ملحوظ است که اسلام  ،  تحكیم پیوندهاى خویشاوندى و استحكام روابط خانوادگى را به شدّت مورد تأكید و توجّه قرار داده است ، چنانچه خداى متعال آن را در ردیف پرستش خویش قرار داده، مى‌فرماید: وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وِ بِذِى الْقُرْبى‌ … و خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریك او قرار ندهید و به پدر و مادر و خویشان نیكى كنید. در جاى دیگر مى‌فرماید: وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذى‌ تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیباً بترسید از آن خدایى كه به نام او از یكدیگر درخواست مى‌كنید و درباره ارحام كوتاهى نكنید، همانا خداوند مراقب شماست.

 صله رحم در واقع علاوه بر خبرگیری و احوال پرسی دربرگیرندۀ امور نهایت مفید دیگری نیز میباشد که به بعضی از آنها بصورت مختصر اشاره می نمایم: 

 1 ــ کمک جانى به خویشان ، اگر جان یكى از بستگان انسان در خطر باشد ، در این صورت باید در چارچوب اسلام و معیارهاى مكتبى ، از خویشاوندان دفاع صورت بگیرد.

2 ــ اگر در مواردى میان بستگان انسان افراد نیازمند وجود دارد، رسیدگى مالى به ایشان لازم و از درجه اهمّیّت بالایى برخوردار ، وثواب دوچندانی خواهد داشت .

3 ــ رسیدگى فكرى : در جایى  كه یكى از بستگان ما براى هدایت‌شدن نیاز به راهنمایى دارد ، مثلاً تعلیم امور دینی مانند نماز ، روزه ویا رفع شبهات عقیدتی وامثالهم ، باید  کمک شان نمود.واین نوعی صله رحم است

4 ــ گاهى رفتن به منازل خویشان، سلام و احوال ‌پرسى، تلفن‌زدن و نامه‌ نوشتن، محبّت ایجاد مى‌كند و سبب دلجویى از خویشان مى‌شود . ازین کمک عاطفی برای اقوام وخویشان خود دریغ نفرمائید

5 ــ یكى از برترین روش‌هاى صله رحم با خویشاوندان، دید وباز دید مداوم ، ترك اذّیت و آزار آنان است. بدین معنا كه پرهیز از غیبت، تهمت، زخم زبان و شماتت آنان، دخالت‌نكردن در زندگى آن‌ها به عناوین مختلف، عیب‌جویى‌نكردن از آنان و … از برترین موارد صله رحم است، ما باید سبب آزار اقارب خود نگردیم .

اگر ما صله رحم را بجا آوریم آثار مفید وارزندۀ در زندگی ما ایجاد خواهد کرد.

مهم‌ترین آثار صله رحم، طولانى‌شدن عمربا برکت ، فراوانی روزی وزیاد شدن دارایی ، حسن خلق ودفع بلا ومصیبت است. وهمینطور کمک کردن به مستضعفین ویاری نمودن درماندگان وپذیرایی از مهمان از جمله صفاتی اند که سبب رفع بلا ، مصیبت ومشکلات گردیده وفروانی رزق ، صحتی جسم ودست یابی به ملک واملاک فروان را در پی دارد. پس باید در بدست آوردن اوصاف مذکوره کوشا باشیم. تا انسابیت را به معنای واقعی آن به نمایش بگذاریم