آرشیف

2016-9-26

حــــــق طفل صغیر در شیر خوردن

انبیا ء علیهم الصلاة والسلام ، قانون آوران خوبی از جانب خداوند ج در جهت دفع ستم و استقرار عدالت در جامعه بوده اند ، که در این راستا التزام عملی به قوانین الهی، راهگشای یک زندگی سالم برای بشر است . 
خانواده به عنوان یک کانون مقدس و بنیادی ، مانند هر خاستگاه دیگراجتماعی و فردی، تابع قوانین و مقرراتی است که مکتب اسلام آن را تشریع و تبیین می کند .  یکی ازقوانین مربوط به خانواده همانا دستورات مربوط به وظیفه عظیم وخطیر شیر دادن طفل در دوران شیر خوارگی است ، که در شریعت مقدس اسلام به آن پرداخته شده  ، وقرآن عظیم عنایات خاصی به این موضوع داشته و یکی از مسائل مهم فقهی در اسلام است.
خداوند ج درآیه 233 سوره بقره میفرماید :« والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعة و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف،لا تکلف نفس الا وسعها لا تضار والدة بولدها و لا مولود له بولده و علی الوارث مثل ذلک فان ارادا فصالاًعن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما و ان اردتم ان تسترضعوااولادکم فلا جناح علیکم اذا سلمتم ماآتیتم بالمعروف و اتقوا الله و اعلموا ان الله بما تعملون بصیر»
از این آیه برداشت می شود که:
*حق شیردادن در دو سال شیرخوارگی مخصوص مادر است ، واو است که می تواند در این مدت فرزند خود را شیر دهد و از اونگاهداری کند . با این که
ولایت  براطفال صغیر بر عهده پدر گذارده شده است ، اما از آن جا که تغذیه جسم وجان نوزاد در این مدت با شیر وعواطف مادر پیوند ناگسستنی دارد، حق نگهداری وشیر دادن را بر عهده او گذارده است ، و از طرفی، عواطف مادری نیز باید رعایت شود زیرا مادرنمی تواند آغوش خود را در چنین لحظات حساسی از کودکش خالی ببیند ، و در برابر وضع او بی تفاوت بماند . بنابر این
اختصاص حق حضانت  و نگهداری و شیر دادن به مادر، یک نوع حق دو جانبه است که هم برای رعایت حال فرزند و هم مادر می باشد .
*«و الوالدت یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعة» مدت شیر دادن طفل حتما لازم نیست دو سال باشد، دوسال برای کسی است که بخواهددوران شیر خوارگی را بطور کامل تمام کند. ولی مادران وپدران حق دارند با توجه به وضع نوزاد و رعایت سلامت او، این مدت را تقلیل دهند .

منظور از کلمه «مولود له » پدرطفل است و منظور از رزق و کسوه،خرجی و لباس ومصارف لازمه است و خدای عزوجل این خرجی و لباس ومصارف را
مقید به معروف کرده است ، یعنی متعارف ازحال چنین شوهر و چنین همسر ، وآنگاه مطلب را چنین تقلیل کرده که خدا هیچ کس را به بیش از طاقتش تکلیف نمی کند.
هیچ یک از پدر و مادر نبایدسرنوشت کودک خود را مال المصالحه اختلافات خویش قرار دهند ، و بدین وسیله ضربه های جبران ناپذیری به روح و روان نوزادان واردسازند.
مردان باید مواظب باشند که حق «حضانت » و نگاهداری مادران را باگرفتن کودکان در دوران شیر خوارگی از آنها پایمال نکنند ، و مادران هم که این حق به آنها داده شده ، نباید از آن سوءاستفاده کنند و به بهانه های مختلف وموهوم از شیر دادن خود داری کرده ، ویا مرد را از دیدار فرزندش محروم سازند.
 
«و علی الوارث مثل ذلک » یعنی اگر پدر بمیرد، وظیفه وارث این است که نفقه و کسوه مادر را با همان شرایطی که ذیل کلمه معروف
ذکرشد، تامین کند . گفته شده که منظور ازوارث، وارث کودک است یعنی اگرکودک بمیرد، وارث او می شود. در این خصوص اختلاف وجود دارد. ابن ابی لیلی، مطلق وارث را معتقد است وابوحنیفه رح وارثی را که محرم و قرابت رحمی دارد، ملاک می داند. و بعضی نیز بر این باورند که منظور، وارث پدر ، خود فرزند است ، یعنی اگر پدر مرد وکودک وارث شد، واجب است که اجرت رضاع کودک از مال کودک پرداخت شود – البته اگر مالی داشته باشد – و چنانچه مالی نداشته باشد ، در این صورت مادر باید شیر دهد.
این بودبیان مختصر ، اما
درخصوص حق طفل صغیر درشیرخوردن،
چهار مطلب عمده وجود دارد که بطور اجمال عبارت اند از:- وجوب شیر دادن بر مادر ، استحقاق اجرت رضاع ، تقدیم مادر بر شیرده متبرع و اینکه چه کسی مکلف به پرداخت اجرت رضاعت است و مقدار اجرت .
مطلب اول:- آیا شیر دادن بر مادر واجب است ؟
فقهای اسلام اتفاق نظر دارند که دیانتاً شیر دادن بر مادر واجب است ، و در محضر خداوند ج در صورت قصور ، از مادر سوال می‌شود ، چه تحت عقد نکاح پدر شیر خوار باشد یا خیر.
 اما در باره وجوب قضائی که آیا شیر دادن بر مادر قضاءً واجب است یا خیر، یعنی آیا قاضی می تواند مادر را مجبور به شیر دادن کند یا نمی تواند ، نظریات فقهاء مختلف است .
مالکی ها معتقدند که بر مادر قضاءً هم شیر دادن واجب است ، یعنی اگر به رضا و رغبت شیر نداد ، باید از طرف قاضی مجبور شود تا فرزندش را شیر دهد ، لکن جمهور می گوید ، شیر دادن مادر مستحب است و اجباری نیست ، بنا به قول جمهور، مادر می تواند در غیر حالت ضروری ، از شیر دادن امتناع ورزد ، زیراتکلیف شیر دادن و آماده کردن شیر بدوش پدر است ، بنابراین پدر نمی تواند مادر را مجبور به شیر دادن طفل نماید ، چه مادر از طبقه ی شریف وبالا باشد یا از طبقه ی پایین ، و چه در حال قیام زوجیت باشد یا مطلقه باشد ، و در مقدمات ممهدات ابن رشد مالکی هم آمده که برای مادر مستحب است که فرزندش را شیر دهد .
منشاء اختلاف کیفیت فهم مراد ازفرموده خداوند ج است :
 وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَآرَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُواْ أَوْلاَدَكُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا آتَيْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
مادران(اعم از مطلّقه و غيرمطلّقه ) دو سال تمام فرزندان خود را شير ميدهند ، هرگاه يكی از والدين يا هر دوی ايشان خواستار تكميل دوران شيرخوارگی شوند ، بر آن كس كه فرزند برای او متولّد شده ( يعني پدر ) لازم است خوراك و پوشاك مادران را ( در آن مدّت به اندازه توانائی ) به گونه شايسته بپردازد . هيچ كس موظّف به بيش از مقدار توانائی خود نيست ، نه مادر به خاطر فرزندش ، و نه پدر به سبب بچّه اش بايد زيان ببيند ( بلكه حق ديدار از فرزند برای هر دو محفوظ است و بر پدر پرداخت عادلانه ، و بر مادر پرورش مسلمانانه لازم است . چنانچه پدر بميرد يا به سبب فقر از پرداخت حق حضانت عاجز باشد ) بر وارث فرزند چنين چيزی لازم است ( و در صورت دارا بودن ، بايد آنچه بر پدر فرزند ، از قبيل خوراك و پوشاك و اجرت شيرخوارگي لازم بوده است بپردازد ) و اگر ( والدين ) خواستند با رضايت و مشورت همديگر ( كودك را زودتر از دو سال ) از شير بازگيرند گناهی بر آنان نيست . و اگر ( ای پدران ) خواستيد دايگانی برای فرزندان خود بگيريد ، گناهی بر شما نيست ، به شرط اين كه حقوق آنان را به طور شايسته بپردازيد ، و از ( خشم ) خدا بپرهيزيد و بدانيد كه خدا بدانچه انجام ميدهيد بينا است ( لذا پدران و مادران خدا را در نظر بدارند و به تربيت اولاد عنايت نمايند ) .‏
 
مالکی ها معتقدند که مادر وقتی که همسر پدر شیر خوار ، یا معتده ی طلاق رجعی او باشد ، نظر به امر خداوند ج واجب است که فرزندش را شیر دهد. اگر بدون عذر از شیر دادن امتناع ورزید ، قاضی وی را به شیر دادن مجبور نماید ، مگر زن شریفه ی که از جهت مال یا نسب شرافت داشته باشد در صورتی که طفل سینه ی غیر آنرا قبول کند ، مجبور به شیر دادن نمی شود.
 مالکی ها از آیه ای متبرکه اینطور فهمیدند که ، در آیه مبارکه هر مادری به شیر دادن طفلش امر شده است ، چه شوهر دارباشد یا نباشد .و موجب امر هم وجوب است ، ایشان می گویند شیر دادن حق و تکلیفی است بر دوش مادران ، و استثنایی زن شریفه نظر به مصلحتی است ، که مبنای عرفی دارد ، و مشروط است بر قبول کردن طفل سینه ی غیر مادر را ، و همینطور شیر دادن بر مطلقه ی طلاق بائن بدلیل این فرموده ای خداوند ج « فإن أرضعن لكم، فآتوهن أجورهن»  واجب نیست . این آیه در شأن مطلقات طلاق بائن وارد شده است . و گفتند که معنی این فرموده ای خداوند ج «لاتضارّ والدة بولدها، ولا مولود له بولده  » این است که : مادر حق ندارد از شیر دادن جهت ضرر رساندن به پدر ابا ورزد ، و حلال نیست برای پدر که مادر را از شیر دادن منع نماید ، و همه این صورت ها در حالت طلاق است ، زیرا ذکر نهی از ضرر متصل به ذکر طلاق آمده، و افزون بر آن بواسطۀ باقی بودن نکاح در عده ، نفقه برای مطلقه رجعی واجب است ، و مادر به خاطر شیر دادنش زیاد تر از نفقه مستحق چیز دیگری نمی باشد ، اما در طلاق بائن باساس نص آیه مذکور اجرت شیر دادن برای زن واجب گردیده است ، و در صحیح بخاری از رسول خدا ص در خصوص وجوب نفقه چنین روایت شده که فرمودند:

«تقول لك المرأة: أنفق عليَّ وإلا طلقني »

 زن برایت می گوید بر من نفقه کن و الا طلاقم بده ، بناءً نفقه مستحقه بذمه شوهرهمان نفقه واجبه است. وغیر آن نفقه دیگری واجب نیست .
اما جمهور فقهاء می گویند :امری که در آیه از جانب خداوند ج برای مادران شده ، امر ندبی و ارشادی است ، تا اینکه اطفال خود را شیر دهند ، مگر اینکه اطفال سینه ی غیر آنان را قبول نکند ، زیرا خداوند ج در سوره ی مبارکه طلاق فرموده است:
 أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِن كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُم بِمَعْرُوفٍ وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى
ترجمه :
«آنها [زنان مطلّقه‏] را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست سکونت دهید، و به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنان تنگ کنید» (و مجبور به ترک منزل شوند)، «و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند»، «پس‌ اگر برای‌ شما شیر دادند» یعنی: اگر آن‌ زنان‌ مطلقه‌ بعد از وضع‌ حمل‌ و انقضای‌ عده‌، فرزندان‌ شما را شیر نیز دادند، «پس‌ اجرتشان‌ را بپردازید» یعنی: اجرت‌ شیردهی‌شان‌ را «و در میان‌ خود بر وجه‌ پسندیده‌ مشورت‌ کنید» این‌ خطاب‌ متوجه‌ شوهران‌ و زنانی‌ است‌ که‌ با طلاق‌ در میانشان‌ فراق‌ و جدایی‌ واقع‌ شده‌ است‌. «و اگر به‌ توافق‌ نرسیدید» یعنی: اگر در مزد شیردهی‌ مادر به‌ توافق‌ نرسیدید و شوهر نپذیرفت‌ که‌ به‌ مادر اجرتی‌ را که‌ او می‌خواهد بدهد و مادر هم‌ مخالفت ورزید از این‌که‌ به‌ فرزندش‌ جز در قبال‌ آن‌ مزد، شیر بدهد؛ «پس‌ برای‌ او» یعنی: برای‌ پدر «زنی‌ دیگر شیر خواهد داد» یعنی: پدر زنی ‌را دیگر اجیر خواهد کرد تا فرزندش‌ را شیر دهد لذا مادر به‌ شیر دادن‌ فرزند مجبور نیست‌. وامربه شیر دادن مادران برای فرزنداشان امر استحبابی می باشد .
دلیل استحباب شیر دادن مادر این است که ، شیر مادر برای طفل بهتر و صالح تر است ،و شفقت و مهربانی مادر برای فرزندش بیشتر می باشد ، و افزون بر آن رضاع حق مادر است ، مثلیکه حق طفل می باشد ، و وواضح است که هیچ کس بخاطرگرفتن حق خودش مجبور نمی شود ، مگر زمانی که دلایل اجبار وجود پیدا کند.
 از آن چه بیان شد دانسته می شود ، که فقهاء اتفاق نظر دارند ،که در سه حالت شیر دادن طفل بر مادر واجب است.
 1:- اینکه طفل غیر از سینه ی مادر سینه ی زن دیگری را قبول نکند ،  چنانچه زن دایه هم اگر بعد از گذشت مدت اجاره طفل سینه ی غیر آنرا قبول نکند ، بر ادامه دادن اجاره مجبور میگردد.
 2:- شیر دهنده ی غیر از مادر وجود نداشته باشد.
 3 :- در صورت عدم وجود پدر ، یا اینکه پدر و طفل مالی نداشته باشند که به  دایه بدهند . در این حالات بخاطر حفظ حیات طفل بر مادر واجب است که فرزندش را شیر دهد.
شافعی ها دادن آغوز «اولین شیر » رابر مادر واجب می دانند .   آغوز عبارت از اولین شیری است که بعد از ولادت در سینه های زن نزول می کند ، زیرا طفل احتیاج شدید به این شیر دارد ، واحیاناً ترک این شیر منجر به مرگ طفل میگردد.

اجاره گرفتن شیر دهنده:
وقتی که مادر از شیر دادن در غیر حالات ضروری ابا ورزید ، بر پدر واجب است ، جهت حفظ حیات طفل ، زنی را برای شیر دادن اجیر نماید . این زن اجیر شده دایه نام دارد ، دایه باید طفل را نزد مادرش شیر دهد ، زیرا که حضانت حق مادر است و ابا ورزیدن مادر از شیر دادن ، حقش را در حضانت ساقط نمی کند ،زیرا هر کدام از شیر دادن و حضانت حق مستقل است ، اگر پدر بخاطر شیر دادن طفل دایه نگرفت ، مادر می تواند قضاءً دادن اجرت دایه را ، از پدر مطالبه نموده ودایه بگیرد ، و پدر حق ندارد در حال قیام زوجیت یا در اثناء عده ای طلاق رجعی، ولو از مال طفل هم باشد مادرش را اجیر نماید ، اما بعد از طلاق بائن اجیر نمودن مادر طفل جواز داشته و اشکالی ندارد ،و اصح در نزد حنیفی ها هم همین است ، زیرا پدر در حال قیام ازدواج و در اثناء عده مکلف به پرداخت نفقه ی همسرش می باشد ، و دو واجب در یک زمان بر ذمه اش لازم نمیگردد ، افزون بر آن اجرت گرفتن مادراز مال طفل ،اجرت گرفتن برای چیزی است ، که دیانتاً بر او واجب و لازم است ، اما بعد از طلاق بائن اجباری بر مادر برای شیر دادن فرزندش نیست ، بناءً بنا به روایت صحیح در نزد حنیفی ها مادری که مطلقه ی بائن است ، می تواند در بدل شیر دادن طفلش از شوهر سابقش اجرت دریافت نماید ، و قول معتمد هم همین است ، چنانچه ابن عابدین یادآوری نموده است ، و در یک روایت صاحب هدایه هم این قول را ترجیح داده وگفته – لا اجره لها لان لها النفقه فی العده – برایش اجرتی تعلق نمی گیرد ، زیرا در عده حق نفقه دارد.

 
بناءً در شریعت اسلام دلیلی بر جواز گرفتن اجرت از شوهر بخاطر شیر دادن به فرزند وارد نشده است، و اگر چنین چیزی مشروع می بود قطعاً زنان صحابه چنین می کردند، بلکه زن دیانتاً موظف است که فرزندانش را شیر دهد و شوهر نیز موظف است که خوراک ومخارج زن خود را بخوبی تامین کند تا او بتواند فرزند خود را شیر دهد.
اما آنچه که در آیه 6 سوره طلاق آمده ،این آیه مربوط به زمانی است که مردی همسرش را طلاق می دهد و چون همسر او حامله است ، پس از فارغ شدن و وضع حمل، در صورتیکه شیر آن نوزاد را زن مطلقه بعد از گذشت عده تأمین کند، در اینحالت برای زن جایز است که اجرت شیر دادن به فرزند را از پدر نوزاد بگیرد.
 
آیه مذکوردر مورد احکام زن مطلقه و عده زن و شرایط تامین نفقه برای زن در عده طلاق و نیز دادن اجرت به زن مطلقه ای است که فرزند شوهر سابقش را شیر می دهد، زیرا هرگاه زن حامله وضع حمل کرد دیگر مدت عده زن تمام شده و زن و مرد با هم نامحرم میشوند، و زن دیگر موظف به تربیت یا خدمت به فرزندان شوهر سابقش نیست، و اگر به فرزند شوهر سابقش خدمت کند و یا شیر دهد، می تواند بابت آن اجرت بگیرد.
مطلب دوم:- اجرت شیردادن برای مادر .
 حالت استحقاق ، مدت استحقاق ، ابتدای استحقاق .
اول :- حالتی که مادر حق گرفتن اجرت شیر دادن برای طفلش را دارد .
زمانی که مادر به رضای خود یا به اجبار قاضی فرزندش را شیر داد ، آیا مستحق گرفتن اجرت است؟
1 : – حنیفی ها ، شافعی ها و حنبلی ها معتقدند که ، مادر در حال قیام ازدواج و یا در حال گذراندن عده ای طلاق رجعی مستحق اجرت شیر دادن نیست ، زیرا شوهر در این حال مکلف به پرداخت نفقه ی او می باشد ، بنابراین مستحق نفقه ای دیگری در مقابل شیر دادن نمی گردد ، زیرا در صورت مستحق شدن اجرت در مقابل شیر دادن ، شوهر مکلف به پرداخت دو واجب در حال واحد میگردد ، و این جائز نیست ، پس همان نفقه ای واجبه بر شوهر کافی است .
مالکی ها به این رأی زمانیکه شیر دادن بر مادر واجب باشد ، که حالت غالب نزد شان همین است ، موافقت دارند ، اما اگر شیر دادن بر مادری واجب نبود مانند زن شریف القدر ، در این صورت مستحق اخذ اجرت در مقابل شیر دادنش می باشد.
 2:- مادر به اتفاق فقهاء، بعد از انتهای رابطه ای زوجیت وعده ، یا بودن در عده وفات ، بدلیل آیه ای مبارکه 6 سوره ی طلاق ، مستحق اجرت شیر دادن است . این آیه در باره ای زنان مطلقه نازل گردیده است ، و علاوه بر آن مادر بعد از قطع رابطه ای زوجیت و همین طور در عده وفات نفقه ندارد.
 3:- بنا به قول اصح در نزد احناف و همین طور در نزد مالکی ها بدلیل آیه 6سوره ای طلاق ، و بدلیل اینکه زن مطلقه ی بائن مانند بیگانه است ، مادر مستحق اجرت شیر دادن در عده ای طلاق بائن است ، زیرا خداوند ج در آیه ای مذکور برای مطلقات بائن اجرت بر شیر دادن را واجب نموده است ، حتی اگر حامله باشند و نفقه هم داشته باشند ، زیرا هر کدام از نفقه و اجرت بدلیل خاص خودش واجب گردیده است ، و وجوب یکی از آن ها مانع وجوب دیگری شده نمی تواند .  بعضی از حنیفی ها ذکر کرده اند که به خاطر وجوب نفقه برای مطلقه به شکل مطلق ، مفتی به عدم فرق بین عده ای طلاق رجعی و بائن است ، و در هر دو حالت زن مستحق اجرت نمی شود.
 حاصل مطلب اینکه مدار در استحقاق مادر و عدم آن ، در رأی مالکی ها وجوب رضاع بر مادر و عدم آن است ، و در رأی حنیفی ها وجوب نفقه برای مادر وعدم وجوب آن می باشد.
دوم :- مدت استحقاق
فقهاء اتفاق نظر دارند که مدت استحقاق اجرت فقط دو سال است ، هرگاه طفل، دو سال کامل را تمام نمود ، شیر دهنده حق مطالبۀ اجرت را ندارد ، زیرا آیۀ قرآن صراحت دارد که پدر ملزم به پرداخت نفقه رضاعت ، فقط در مدت دو سال است.
سوم  :- شروع یا ابتدای استحقاق.
 دایه و همین طور مادری که رابطه ای نکاح بین او و پدر شیر خوار قطع شده باشد ، از تاریخ قرار داد عقد مستحق اجرت می گردند ، زیرا ایشان مستاجر اند و هر مستاجری از تاریخ روز قرار داد عقد مستحق اجرت است.
 و اما مادری که در حال قیام زوجیت ، یا در اثناء گذراندن عده ای طلاق رجعی ، فرزندش را شیر می دهد ، در رأی مالکی ها بطور مطلق بدون قرار داد عقد اجاره ، مستحق أجرت است ، و در رأی راجح احناف ، از تاریخ قیام به شیر دادن مستحق می گردد ، و گفته شده که در نزد حنیفی ها از وقت طلب کردن ، مستحق اجرت خواهد شد .
*اجرت شیر دادن به موت پدر ساقط نمیگیرد ، بلکه بعنوان دین به ذمه متوفی باقی می ماند ، و مادر در صف دیگر دین خواهان قرار می‌گیرد ، و همین طور اجرت شیر دادن نفقه نیست ، بلکه دینی است که به ترکه میت تعلق می گیرد ، زیرا اگر نفقه بودی به مرگش ساقط می شد ، چنانچه به مرگ شخص نفقه ی زن و اقاربش ساقط می گردد.
 اگر شیر خوار پدر نداشت اجرت شیر دادن به عهده کسی است که به ترتیب ارث به پدر نزدیک باشد.
 مطلب سوم – تفضیل بین مادر و شیر دهنده ی متبرع
فقهاء اتفاق نظر دارند که به خاطر رعایت مصلحت کودک ، چون مادر از دیگران مهربان تر و شیرش از شیر زنان دیگر مناسب تر است ، و بدلیل اینکه منع نمودن مادر از شیر دادن یک نوع ضرر رساندن به مادر می باشد ، مادر در صورتی که فرزندش را بدون اجرت شیر دهد ، یا مزدی زیاد تر ازمزد زن بیگانه ، طلب ننماید ، و یا شیر دهنده ی بدون مزد پیدا نشود ، حق تقدم دارد. دلایل :
خداوند سبحان می فرماید «والوالدات يرضعن أولادهن حولين كاملين» این آیه دلالت صریح دارد که مادر به شیر دادن فرزندش در دو سال محق تر است ، افزون بر آن مادر در صورت شیر ندادن فرزندش متضرر می گردد ، و ضرر رساندن به مادر طبق این فرموده خداوند ج «لا تضار والدة بولدها »جواز ندارد . اگر زنی پیدا شد که بدون مزد طفل را شیر می داد ، و مادر طالب مزد بود ، یا شیر دهنده ی وجود داشت، که به کمتر از آنچه مادرمزد می گرفت ، شیر می داد ، درین حالات مالکی ها و حنابله مادر را در بدل اخذ اجر مثل ، حق تقدم می دهند ، زیرا آیه ای «لا تضارّ والدة بولدها» مطلق است ، و آیه« والوالدات يرضعن أولادهن »هم مادر را ترجیح می دهد ، و افزون بر آن طوریکه تذکر دادیم ، مادر مهربان تر و شیر او برای طفل مناسب تر است ، و از لحاظ روحی وروانی هم وجود مادر، و آغوش آن برای طفل آرام بخش تر می باشد.
اما شافعی ها و حنیفی ها جهت مراعات حال پدر و دفع ضرر از آن ، چه دارا باشد یا نادار ، بیگانه را در صورت های مذکور مقدم می دانند ، زیرا خداوند ج فرموده «لا تضار والدة بولدها، ولا مولود له بولده » پس بخاطر دفع ضرر، نباید پدر ملزم و مکلف به پرداخت زیادتر از اجرت زن بیگانه شود ، و در این حال برای مادر گفته شود ، طفلت را رایگان یا در بدل مزدی که دیگران می گیرند شیر بده ، و یا آنرا برای شیر ده بیگانه تسلیم کن ، اگر مادر کودکش را جهت شیر دادن به زن بیگانه تسلیم نمود ، حق حضانت برایش باقی است ، در این حالت ، یا باید دایه طفل را نزد مادرش شیر دهد ، یا اینکه در خانه اش شیر دهد، و بعد از آن به نزد مادرش بر گرداند .
مطلب چهارم:-  مکلف به پرداخت اجرت شیر دادن و مقدار اجرت .
مکلف به پرداخت اجرت:
پدر مکلف به پرداخت مزد شیر دادن است ، زیرا او ملزم به دادن نفقه طفلش می باشد ، و پرداخت مزد شیر دادن به ذمه کسی است که بر او نفقه واجب است، دلیلش آیه ای 6 سوره مبارکه طلاق و آیه 233سوره بقره است، طوری که از نصوص قرآن و احادیث نبوی استنباط می گردد ، پدر ملزم به پرداخت پنج نوع مصارف برای فرزندش می باشد – اجرت شیر دادن ، اجرت حضانت ونگهداری ، نفقه معیشت از قبیل صابون وروغن وفرش وغیره  ، اجرت مسکن حضانت – جای که مادر به حضانت ونگهداری طفل می پردازد واجرت خادم در وقت ضرورت .
*آیات قرآن کریم نفقه صغیررا در صورتی که با دین وعقیده ی پدرش مخالف هم باشد،بر پدر واجب نموده است ، چنانچه نفقه همسر هم همین طور است ، چه موافق دین شوهر باشد یا نباشد ، نفقه اش به ذمه شوهر لازم میگردد .
*الزام پدر به پرداخت انواع مصارف و نفقه های مذکور، در صورتی است که خود طفل صغیر مال نداشته باشد، اگر صاحب مالی بود ، باید از مال خودش پرداخت شود ، زیرا اصل این است ، که نفقه انسان از مال خودش چه صغیر باشد یا کبیر داده شود.
اگر پدر فقیر و بی بضاعت بود و صغیر هم مالی نداشت، در این صورت طبق رأی حنیفی ها مادر مجبور است فرزندش را شیر دهد، اما مزد شیر دادنش، دینی به ذمه پدر طفل می باشد ، که در زمان دارا شدن پدر ، مادر طفل می تواند از او مطالبه نماید .
مالکی ها می گویند مادر مجبور به شیر دادن هست ، لکن بعداً حق رجوع به پدر را ندارد.
 تکالیف شیر دهنده :
شیر دهنده مکلف به شیر دادن است ، و همینطور آن چه که از دیدگاه عرف بر زن دایه لازم است که انجام دهد ، باید انجام دهد، مثلاً اصلاح طعام و حفاظت طفل. ، شستن آن و شستن لباس هایش، زیرا عرف در جای که نص شرعی وجود نداشته باشد ، اعتبار دارد.
 اگر به شیر گوسفند طفل را شیر داد ، مزدی ندارد ، زیرا کاری که به اساس عقد لازم شده انجام نداده است، که عبارت از شیر دادن است.
 مقدار اجرت:
 اجرتی که مادر مستحق آن است ،عبارت از اجرت مثل می باشد و آن عبارت از اجرتی است که زن دیگری در مقابل پرداخت آن ، طفل را شیر می دهد و تعیین اندازه آن به قاضی ارتباط دارد، اگر مادر زیادتر از اجرت مثل را طلب کند برایش داده نمی شود.
مآخذ :
 الفقه علی المذاهب الاربعة
الفقه الاسلامی وادلته
تفسیر نور.