آرشیف

2015-1-27

محمد دین محبت انوری

جواني، جــديت و لياقت

 

جواني، جديت ولياقت دروازه طلوع موفقيت است. 
انسان از وقت پيدايش تا مرگ بايد كاركند. كودك وقتي خود گريه نكند مادر برايش شيرنميدهد اين هم يك تلاش بخاطر ادامه حيات است، بدین ترتيب زندگي كردن مبارزه با طبيعت گفته ميشود.
هرمرحله از عمر انسان يك باغي پراز ميوه هاي لذيذ ورنگارنگي است كه به حكمت خالق يكتا براي ما داده شده است وازميوه هاي زندگي بايد طوري چيد كه تا آخر عمر تمام نشوند و با لذت وكاميابي همراه باشند.
ما راهيان راه نور ومعرفت ، كار ولياقت ، راه جنگ ومحبت از ميان ابرهاي زمانه دردنیای هستي درگذرهستيم، درآن گذري پرخطر وپرحذركه كس بكس نميرسد ونبود وبود زمان دربود نبود ما چه پروا دارد. گویند دنيا نميگذرد ولي انسان هاست كه درپيشروي چشمان زمان ميمرند وفنا ميشوند.
صادقان گره ازكار گشايند ولي مفسدان گره بكار مي افزايند.
ظرب المثل مردمي است كه ميگويند( خاريكه از زمين تيز برويد همانگونه تيزميماند) عمومآ پسرهای كه تنبل وبيكاره هستند متل فوق قديمه را اززبان پدران شان مي شنوند. وهمچنان پدران آرزو دارند تا كه فرصت از دست نرفته صبح نوین اميد را براي آينده اولاد بدست خود بسازند تا باشد نام پسران بعدازمرگ پدران به نيكوي ياد شده ويادگاري نیک و ابدي ازخود بجاگذاشته باشند.
«جبهه جنگ سخن ومشكل تفنگ بر وادي مردماني لنگرمي اندازد كه دروغ بجاي راست حكومت ميكند وتا زمانيكه حقيقت ميرسد دروغ قشلاغ شان را ويران خواهد كرد».
به تعبير بعضي کسان كه به ضم خودشان تعريف ميكنند: كارصادقانه براي مهين ومردم يك فريب ونشيخندي بيش نيست…
تجربه وتحقيق نشان داده است كه لذت نيكي ها نسبت به بدي ها بيشتر بوده و نیکی درمنزله وجايگاه رفيع وشايسته اي قرار داشته وهرکس بعد از گذشت وسپري شدن هرعملكرد نتيجه واقعي آنرا خود ميبيند،وامتحان زندگی كام حيات راگاهي شيرين وگاهي تلخ ميكند كه بهرحال بايد تابع تقدير الهي بود.

بالاخره حقيقت جاي باطل را ميگرد وانسان هرطوري زند گي كرده باشد دردادگاه الهي پاداش همه اعمال اش را ميبيند.
درين دوران بهراني وسرگرداني كار، خدمت، پرهيزگاري وديانت درقبال مسوليت ها يك معما و سوال تقريبآ بي جواب وغيرمطمئن درذهن مردم خطور ميكند.
به سلسله موضوع وسخن پردازي ميخواهم از يك جوان جدي ، لايق وپرتلاش ياد آوري كنم كه درين اواخر بعدازسپري نمودن خدمات صادقانه ازجمع ما به جاي ديگري رفت تا باشد به پاس كاركردهايش رابه سينه كاغذ سفيد درچند سطر بگونه تقدير وقدرداني معنوي، تحفه اوكرده باشيم.
او جوان به كمال رسيده وبا اخلاقي بود كه توصيف از شخصيت وي براي ديگران سرمشق بوده وبراي من مایه دلگرمی خواهد بود.سعی نمودم بي طرفانه وبي آلايش از كاركرد هاي خوب وموثر يك جوان سرزمين خود ياد آوري كنم.
آخرین وپرافتخارترين شغل او مدت تقريبآ سه سال ادامه يافت كه با برنامه همبستگی ملی بود وهرچه از خوبي وتلخي وتجربه وكار بود در همآغوش شدن با اين برنامه سراسري ومردمي را دروجود خود درسرزمين محروم ومتين غورلمس كرد.
قابل یاد آوری است اینکه در جریان سه سالیکه وي بخاطر تطبيق برنامه همبستگی ملی در دفتر ولايتي غور دربخش اسناد ومعلومات (ديتا ) كارميکرد، برعلاوه تجارب بسیار ارزنده که در اندوخته های تجربوي او افزود شده درحقيقت اين تجارب برايش نردباني بود كه بعدازين اورا کمک کرده تا به بسوي پيشرفت سفركاري اش ادامه دهد.تجارب وخاطرات برنامه همبستگي ملي از جمله خاطرات وچشمديد هاي بيطرفانه اجتماعي بوده كه هرگز فراموش نميشوند. خصوصآ براي جواني چون نقيب الله ممكن به مثابه يك مكتب آموزنده ويك فرصت فرخنده تجارب كاري بوده باشد. او درجريان كار باعزم وخوش برخورد وصميمي بود كه من درهرحالت ممنون اخلاق خوب و رفتار نيك وي بوده واز پشت كار،شايستگي وصداقت وي درجريان مدت كاري مشترك منحيث فرد غوري تقدير مينمايم وموفقيت هاي شايان وي را درامورات زنده گي آينده برايش آرزومندم.
ودرين قسمت زندگي نامه وكارنامه مختصروي را بشريح ذيل كه به قلم خودش نوشته به خواننده گان ارايه ميدارم.
 

بنده نقیب الله ولد عطا محمد

بنده نقیب الله ولد عطا محمد سكونت اصلي قريه زنخان ولسوالي سيدآباد ولايت وردك وسكونت فعلي باشنده شهرهرات هستم.
متولد 26 ماه دلو 1367 بوده که در سال 1376 شامل صنف اول مکتب شدم که بعد ازفرا گرفتن دروس ابتدایه موفق به اتمام دوره تعلیمی لیسه عالی انقلاب اسلامی شهر هرات شدم البته برعلاوه دروس مكبت نسبت علاقه فراوان كه داشتم در جریان سه سال دوره لیسه مصروف فرا گرفتن بعضی کورس های ارتقاع ظرفيت از قبیل زبان انگلیسی، کامپیوتر،محاسبه و مدیریت نیز بوده ام که بعد ازختم دوره لیسه همزمان با سپری نمودنکورسهای متذکره مصروف اجرای وظايف در ادارات مختلف وطن عزیز خود بوده ام که بشرح ذيل برشته تحرير مي آورم :
1- از تاريخ /2009 /January الي/2009 /July بحيث محاسب در شرکت افغان خورشید در ولايت هرات كاركردم
2- از تاريخ /2009 /August/ الی January/2010 به صفت مسئول لوژستیک در دفتر CRDSA ولايت هرات اجراي وظيفه نمودم.
3- – از 17ماه حمل سال 1389 الي روز 16 ماه حوت سال 1391 بحيث كارمند بخش ديتا برنامه واحد اداري ولايتي همبستگي ملي ايفاي وظيفه نمودم.
خوب اخیرآ بنابه دغدغه ادامه تحصیل که همیشه در دل پرورده ام نهایتا به این نتیجه رسیدم که هرطور شده باید دوره تحصیلات عالی ام را شروع کرده وبه توفیق و لطف پروردگار جهانیان ازدریای بیکران علم ومعرفت نیز قطره دیگری نیز حاصل کنم توام با گرفتن تصمیم ادامه تحصیل مشکلات فامیلیکه از ناحیه دوری خانه مواجه بودم نیز ناگذیر باوظیفه جدیدکه به فضل خداوند در شهر هرات گرفتم این دفتر و شهریکه مدت سه سال با آب وهوا، مردمان شريف ونيكوي آن انس گرفته بودم وداع بگویم كه درهرحالت دل كندن ورفتن از ديار وسرزمين كهن و با وفاي چون غور باستان برايم سخت ومشكل خواهد بود.
بعد از اخذ امتحان و سپری نمودن مصاحبه در پروگرام همبستگی ملی انتخاب شدم، ترتیبات سفر را گرفتم اینکه از شهر هرات رهسپار دیار کاملا نا آشنا وغریبه ای بخاطر اجرای وظیفه شوم.
ولی بعد از رسیدن در میدان هوائی شهرچغچران دیار قهرمانان و سرزمین کهن و باستان با اولین استقبال گرم مسول ولایتی دفتر همبستگی ملی واحد اداری غور ودیگر همکاران خوش برخورد مواجه شدم که اين خاطره برایم فراموش شدنی نیست اینکه در دیار ناآشنا برای اولین بار پا گذاشتم ولی از همان لحظات و دقایق اولیه همه همکاران شکسته نفسی و برخورد نیکی شانرا نسبت به من بنده حقیر ابراز داشتند تا من احساس بیگانگی نه بلکه احساس خودمانی داشته و فکر نکنم اینکه از آغوش خانواده دور شدم احساس بیگانه ای نسبت به این سرزمین،‌ محل وظیفه و یا با مردم آن داشته باشم بلکه برعکس برخورد نیک، شکسته نفسی و حسن نظر شان منجر به پيدا دشدن یک نوع احساس تعهد وعاطفه نيكو ومهرباني نسبت به وطن ومردمم درقبال انجام شغل جديد در ذهنم تجديد شد که در حقیقت این اولین تجربه ای معنوی بود که برایم در اولین لحظات رسیدن به محل كار وخدمت کسب کردم و تازنده باشم این یاد را در یاد خواهم داشت.

پابان
چغچران
حمل 1392