آرشیف

2014-12-23

دوکتور نصیر ندا

جــــلـــوه‌ ای جام

 

به مناسبت سالگرد جام غور

 
دوستان جمع اند محفل پر ز نور

شیخ و شا هد سا قی اند اهل حضور

جام ها از می همی سا رند تهی

لب به حنده همرهان دارند سرور

با عدالت می‌کنند تقسیم می

در نظا مش زر ندارد هیچ زور

جمع یا ران تحفه ها دارند بهم

که زمهر و عشق و حر مت گشته جور

با ده را از علم و عر فان سر کشند

مست عشق اند لیک در حکم شعور

هر یکی در عشق حود محو جمال

نغمه حوا نند پای گو بند بر شرور

باز تا بی عقل را دارند بیا ن

آنچه با شد در بسا ط اهل فکور

با تعقل بر خوا دث سر زنند

در قضا وت بی ز با ک اندو جسور

پختگی در کار ها معلو مدار

از خم وپیچ ز مان کر دند عبور

از شکست پیک ها اید صدا

که زنند بر هم شدند مست و خمور

گاه بدمستی کنند اندر میا ن

آنکه بیحد خورده کی با شد صبور

 

حکمران است ساقی ای پیما نه دار

نظم ورزم خوا ند بهم با شد ضرور

گر زجا می ما بنوشی بی گناهست

وحد تی بدهد بما شر بش طهور

جام ما چون جام جم با شد همیش

جلوه‌اش در عظمت تا ریخ غور

 

اکتو بر 2011