آرشیف

2018-8-8

عبدالکریم غریق

امام أحمد بن محمد سِلفِي جَروَانِي اصفهانِي شافعِي:

  إمام علامه حافظ مفتی شیخ الإسلام ابوطاهر صدرالدین احمد بن محمد بن احمد(سِلَفَه) بن محمد بن ابراهیم سِلفِي جروانِي اصفهانِي شافعِي شخصیتی ثقه، پرهیزگار، قابل اعتماد، ثابت، فهیم، کثیر الحدیث، فقیه، بابصیرت، وارد به زبان و ادبیات عرب و شاعری مشهور بوده است. و او را بدین جهت سِلفِي می گویند، که پدر بزرگش احمد ملقب به سلفه بوده، و سلفه به معنی سه لب و به کسی گفته می شود، که لب بالای آن درشت و برآمده باشد. در تاریخ تولد امام ابوطاهر سلفی اختلاف است. خیرالدین زرکلی می گوید: ابوطاهر سِلفِي در سال 478 هجری قمری مطابق به سال 1085 میلادی  در اصفهان متولد گردید. اما امام ابوعبدالله شمس الدین ذهبی در ارتباط با تولد امام ابوطاهر سلفی در کتاب سیر اعلام النبلاء آورده است: تولد ابوطاهر سلفِي در سال 475 هجری قمری یا یکسال قبل از آن در اصفهان بوده، چنانکه ابوالحسن محمد بن احمد قطیعِي در تاریخش آورده، و می نویسد: از حافظ عبدالغنی بن عبدالواحد بعد از برگشتش از نزد ابوطاهر سلفِي شنیدم، که می گفت: از وی در باره تاریخ تولدش پرسیدم، گفت: من کشته شدن خواجه نظام الملک را بیاد دارم، همان کسی که مدرسه نظامیه بغداد را ساخت، و عمر من در آن هنگام حدود ده سال بود، و خواجه نظام الملک در سال 485 هجری قمری کشته شد. و بعضی از مورخین از جمله قاضِي شمس الدین احمد بن خلکان هم تاریخ تولد او را در سال 472 هجری قمری گفته اند. ابوطاهرسلفی می گوید: من اولین مرتبه در سال 492 هجری قمری در اصفهان حدیث نوشتم، و در آن هنگام هفده سال یا اندکی بیشتر عمرم بود، و هنوز در روی من موی بیرون نیامده بود، چنان که امام بخاری در شروع نوشتن حدیث عمرش بود. سلفی می گوید: اولین کسی که در مجلس حدیث او به همراه اطفال حاضر شدم، رزق الله تمیمِي حنبلی بود، که به اصفهان آمده بود، و چنان بود، که روز دخول او به اصفهان مانند روز عید بود، و مردم در مسجدجامع جورجیرِي بر او گرد آمده بودند. سلفِي در کتاب معجم اصفهان خود می نویسد: واعظه أروی دختر محمد دختر عموی مادر بزرگم فاطمه شعبیه می باشد، و او سرآمد واعظات بود، و در محفل درس او به کثرت حضور داشتم، و او از ابوسعد مالینِي(هروی) و نقاش متوفی سال 480 هجری قمری حدیث روایت نموده است. امام ابوطاهر سلفِي معاصر امام محمد غزالی بود، اما هیچگاه با غزالی ملاقات نداشت، زیرا وقتی که غزالی به بغداد آمد، او به حج رفته بود، و از آن جا به شام رفت، و از آن جا هم رهسپار خراسان گردید.(1 و5) 
   إمام ابوطاهر سلفِي اصفهانِي در طلب و گردآوری احادیث برآمد، کتب، تعالیق و امالی زیادی نوشت، وی در ماه ذی القعده سال 511 هجری قمری از راه دریا و از طریق شهر صور به اسکندریه آمد، وی در حالی که دورانی پر مشقت از فقر و ناداری را در سایه عرفان و تصوف گذرانیده بود، با زن ثروتمندی ازدواج کرد، که اموال زیادی را در دسترش او گذاشت، و او در اسکندریه صاحب وجاهت و جایگاهی ارزشمندی گردید، و مردمان زیادی برای فراگرفتن دانش های متداوله بر او گرد آمدند، و در سال 546 هجری قمری امیر عادل ابوالحسن(ابومنصور) علی بن اسحاق معروف به ابن سلار قاری وزیر ظافرالعبیدِي(از امیران دولت فاطمی مصر که تمایل به مذهب اهل سنت داشت، برخلاف خلفای فاطمی که شیعی و اسماعیلی بودند) برایش مدرسه أی در اسکندریه مصر ساخت، و موقوفاتی نیز بر آن واگذار کرد، و این اولین مدرسه شافعیه در مصر بود، که تا حال نیز پابرجاست. امام ابوطاهر سلفی تا هنگام وفات در اسکندریه مصر ساکن بود. سلطان صلاح الدین ایوبی و برادرش ملک عادل نیز به ملاقات امام ابوطاهر سلفی می آمدند، و به مجلس درس او حاضر می شدند.(1،2و3) 
  ابن عساکر در تاریخ دمشق می نویسد: ابوطاهر سلفِي در سال 509 هجری قمری به دمشق آمد، و مدتی در آن شهر اقامت کرد، و از جماعتی از شیوخ آن شهر مانند أبی طاهر محمد بن حسین حِنائِي، ابی الحسن موازینِي، ابی الحسن بن قبیس، ابی محمد بن أکفانِي، فقیه ابی الحسن، فقیه ابی الفتح نصرالله، أبا عبدالله قاسم بن فضل بن محمد ثقفِي، اباعلی قاری  و دیگر هم ردیفان شان حدیث نوشت.(2) 
  ابوطاهر سلفِي در مکه از ابی شاکر عثمانِي و حسین بن علی طبرِي فقیه. در مدینه از ابی الفرج قزوینِي. در بغداد از أباالخطاب نصر بن احمد بن بطر، محمد بن عبدالملک أسدِي، حسین بن حسن فانیدِي، أباعبدالله حسین بن بُسرِي، ابابکر احمد بن علی طُرَیثِيثِي، علی بن حسین ربعِي، اباالحسین بن طیُورِي. در ری از قاضی اباالمحاسن عبدالواحد بن اسماعیل رُویانِي. در اردبیل از قاضی مسعود بن علی بن حسن ملحِي. در بصره از ابا احمد ابراهیم بن علی بن حسن نَجِيرَمِي، اباتمام محمد بن ادریس بن خلف فِریابِي و محمد بن جعفر عسکری و دیگران. در کوفه از اباالبقاء معمر بن محمد بن علی حبال. در زنجان از مفتی ابی بکر احمد بن محمد زنجویه دوست علی بن شاذان. در همدان از ابا غالب احمد بن محمد بن احمد مزکِي. در أبهر از أبِي سعید عبدالرحمن بن عبدالعزیز شافعِي، عبدالوارث بن محمد أسدِي و احمد بن اسماعیل طباخِي. در واسط از أبِي نعیم محمد بن علی بن زبزب. در سلماس از أبی القاسم محمود بن سعادت هلالِي. در حله از محمد بن حسن بن محمد بن اسحاق بن فدُویه کوفِي. در ساوه از احمد بن اسحاق إدیب. در جرباذقان (گلپایگان) از ابی سعد احمد بن خصیب خانسارِي. در دینور از قاضی دینور ابی طالب نصر بن حسین. در کرج از ابی طاهر حمد بن محمد بن عمر کوسج. در اهواز از اباطالب محمد بن علی بن احمد قارِي و راشد بن علی قاری. در نهاوند از قاضی ابی منصور محمد بن عبدالواحد بن غزو و محمد بن مظفر بن عبیدالله. در مراغه از اباعَلّان سعد بن علی بن حمید معروف به مُضَرِي بصری و دیگران. در قزوین از قاضی اسماعیل بن عبدالجبار بن ماک مالکی و خلیل بن عبدالجبار تمیمِي راوی نسخه فُلَیح. در تستر از موحد بن محمد بن عبدالواحد قاضی و علی بن حسین بن رامک خطیب. در تفلیس از محمود بن یوسف برزندِي و احمد بن عمر بن محمد بن ناتان. در نصِيبین از محمد بن احمد بن مهدِي سُرُنجِي و رجب بن محمد شروطِي. در میافارقین( امروزه بنام سیلوان نامیده می شود و شهری تاریخی در نزدیک استان دیار بکر ترکیه است.) از مفتی آن شهر شریف بن فیاض. در رحبة(منطقه در لبنان شمالی) از ابی منصور ضبه بن احمد قضاعِي شروطِي. در دُون از عبدالرحمن بن حمد سُفیانِي. در فَرَک(منطقه أی در استان مرکزی ایران) از بدر بن دَلف فَرَکِي. در قَرقِيسیا(ناحیه أی در شمال سوریه) از علی بن ابراهیم خطیبِي. در قَرمِيسِين(کرمانشاهان) از علی بن منیر حرَّانِي. در شروان (ناحیه أی در جنوب شرقی قفقاز) از علی بن احمد بن علی مُفَضَّض وُلَینَه. در زرند از عبدالرزاق بن حسن. در شهر قصر از غالب بن علی. در فید از فرج بن ابراهیم. در فاروث از عسکر بن حسن بن سنبر. در عِرابان کَلَّاب از حوارِي تنوخِي. در داریا(منطقه أی در سوریه امروزی) از محمد بن علی بن حُجَیجَه. در عسکر مکرم (منطقه أی در خوزستان در نزدیکی شهر شوشتر) از محمد بن منصور دیباجِي. و در حانِي( شهری در منطقه  دیار بکر) از مبارکه حنبلیه دختر ابی الحسن. در ثغر نشوی از مفرج بن ابی عبدالله. در دونق(منطقه در استان مرکزی ایران در نزدیکی شهرستان تفرش) از نصر بن منصور دونقِي. در زُز(منطقه در استان لرستان ایران) از مانکیل بن محمد. در تدمر( شهری تاریخی در وسط صحرای سوریه) از وهیب تمیمی. در مملکت ازبک خان از عبدالله بن علی سفنِي. در شابور خواست(خرم آباد) از ابی طاهر احمد بن علی. در کَنکَوَر از ابی نصر عبدالواحد بن محمد. در شهرستان از ابی الفتح احمد بن محمد بن رُشَید آدمِي. در نعمانیه از ابی تمام محمد بن محمد بن بَنبَق. در آمِد(دیار بکر) از قاضی سالم بن محمد عمرانِي. در اشتر از قاضی عبدالجبار بن سعد. در ماکِسِين(از توابع کشور اردن) از ابی الفتح احمد بن محمد بن حامد حرَّانِي. در مامونیه زرند ازقاضی عبدالکریم بن حَمد جرجانِي. در باب الأبواب(دربند داغستان روسیه) از قاضی نهرالدیر(شهری در عراق نزدیک واسط) عبدالواحد بن احمد بها و میمون بن عمر بابِي فقیه. در مصر از ابی صادق مدینی. در اسکندریه از ابی عبدالله محمد بن احمد رازِي. و نیز از ابومطیع محمد بن عبدالواحد صحاف دوست ابن مردویه، محمد بن عبدالجبار قوسانِي، ابوطالب احمد بن ابوهاشم کندلانِي، اخمد بن عبدالغفار بن أشتَه، اسماعیل بن علی سَیلَفِي، أبی الفضل احمد بن محمد بن حسن بن سلیم مؤدب، أبِي الفتح احمد بن محمد حداد، عبدالرحمن بن محمد بن یوسف نصرِي سمسار دوستان جرجانِي، سعید بن محمد بن یحیی جوهرِي دوست ابن مَیلَه، ابا الحسن مکِي بن منصور بن علان کرجی سلار دوست قاضی أبِي بکر حِیرِي، أبِي سعد محمد بن محمد مُطَرز، أبِي الفتح محمد بن احمد بن حارث أخرم، حافظ احمد بن محمد بن حافظ ابی بکر بن مردویه، حافظ احمد بن محمد بن بُشرَویه، احمد بن محمد بن قُولویه، قارِي إسماعیل بن حسن علوِي، بُندار بن محمد خُلقانِي، أبِي القاسم عبیدالله بن احمد بن بَلیزه خِرقِي، أبِي حفص عمر بن حسن بن محمد بن سلیم معلم، أبی نصر فضل بن علی حنفِي، ابِي القاسم فضل بن علی سکرِي، فضلان بن عثمان قیسِي، أبِي علی مطهر بن بُطَّه، لاحق بن محمد تمیمِي، أبی سعد نصر بن محمد شیرازِي، حافظ اسماعیل بن محمد بن فضل طلحِي، فضل بن محمد دیلمِي و از محدثین زیادی دیگر از ساکنان حدود چهل شهر حدیث شنید.(1و2)
  ابوطاهر سلفی از عده أی زیادی از زنان نیز حدیث روایت نموده، از جمله در اصفهان از ام سعد دختر احمد بن عبدالله بن احمد، ام عزیز دختر محمد بن جنید، ساره شیخه خواهر أبِي طالب کندلانِي، فاطمه دختر ماجه، لامعه دختر سعید بقال و در بغداد از هشتاد تن از زنان شیوخ حدیث و نیز در جاهای دیگر از عده أی زیادی از زنان حدیث شنید.(1)
   از ابوطاهر سلفِي عده أی زیادِي از علماء از جمله حافظ محمد بن طاهر مقدسی، محدث سعدالخیر که این دو از شیوخ وی نیز بوده اند، ابوالعز محمد بن علی مُلقاباذِي، علی بن ابراهیم سرقسطِي، طیب بن محمد مروزِي، ابوسعد سمعانی، یحیی بن سعدون قرطبِي، صائن هبة الله بن عساکر، ابوالقاسم ابن عساکر، قاضی عیاض بن موسی، عمر بن عبدالمجید میانشِي، حماد حرانِي، تاج مسعودِي، عبدالغنِي رهاوِي، عبدالقادر رُهاوِي، حافظ علِي بن مفضل، ابوالبرکات ابن حباب، شهاب بن راجح، ابونزار ربیعه بن حسن یمنِي، ابونجم فَرقَد کنانِي، عبدالرحیم بن ابی الفوارس قیسِي، صائن عبدالواحد بن إسماعیل أزِدِي، ابونجم بن رسلان واعظ، سلطان یوسف بن ایوب، برادرش سلطان ابوبکر عادل، ابوالفتوح محمد بن محمد بکرِي، پسرش ابوالحسن محمد، محمد بن عبدالغفار همدانِي، امیر محمد بن محمود دوانِي، ظافر بن عمر بن مُقلد دمشقِي، عبدالله بن عمر شافعِي قاضی یمن، مرتضی بن حاتم، ظافر بن شَحم، علی بن زید تَسارسِي، علی بن مختار عامرِي، جعفر بن علی همدانِي، عبدالغفار بن شجاع محلِّي، فخر محمد بن ابراهیم فارسِي، حسن بن عبدالصمد أوقِي، نصر بن جرو، عبدالصمد غضارِي، عیسی بن وجیه بن عیسی، محمد بن عماد حرانِي، فخرمحمد بن عبدالوهاب، ابراهیم بن علی محلِي، دِرع بن فارس عسقلانِي شیرجِي، عبدالخالق بن اسماعیل تُنیسِي، علی بن محمد بن رَحال، محمد بن محمد بن سعید مامونِي، عبدالله بن عبدالجبار عثمانِي، ابراهیم بن عبدالرحمن بن حباب، برادرش محمد، ابوالقاسم عبدالرحمن بن صفراوِي، عبدالرحیم بن طفیل، حسن بن هبة الله بن دینار، یوسف بن عبدالمعطِي بن مخیلِي، وجیه محمد ابن تاجر عینه، علی بن اسماعیل بن جُباره، حمزه بن اوس غزال، یحیی بن عبدالعزیز أغمانِي، برادرش ناصر، حسین بن یوسف شاطبِي، عبدالعزیز بن نقار، مظفر بن عبدالملک فُوِي، منصور بن سند دماغ، علم الدین علی بن محمد سخاوِي، علم الدین علی بن محمود بن صابونِي، برادر زاده اش شهاب احمد بن محمد، فاضل بن ناجی مخیلِي، یوسف بن یعقوب ساوِي، ابوالوفاء عبدالملک بن حنبلِي، ابوالقاسم بن رواحه، احمد بن محمد بن حَبَّاب، علی بن ابی بکر دیبلِي، علی بن عبدالرحمن مَنبَجِي، عمر بن امیر ملک حنفِي، عبدالواحد بن ابی القاسم دمشقِي، تمام بن عبدالهادی بن حنبلِي، عبدالعزیز بن عبدالله بن صواف، عمر بن شیخ ابی عمر بن قُدامه، ابومنصور محمد بن عقیل بن صوفِي، محمد بن موسک هَذَبانِي، محمد بن موسی بن سَدار، بشاره بن طلائع، عبدالله بن یوسف قابسِي، صَدَقَه بن عبدالله ادیب، علی بن منصور بن مَخلوف، سلیمان بن حسن بزاز، عبدالله بن یحیی مهدوِي، حسان بن ابی القاسم مهدوِي، عبدالحکیم بن حاتم، ستُ الحُسن دختر وجیه بن عیسی، عبدالکافِي سلاوِي، عبدالله بن اسماعیل بن رمضان، حسین بن صادق مقدسِي، نصرالله بن نقاش سکه، عبدالکریم بن کُلَیب حرانِي، هبة الله بن نقاش سکه، عبدالوهاب بن رواج أزدِي، بهاء الدین علی بن جُمَّیزِي، شعیب بن یحیی زعفرانِي، احمد بن علی بن بدر دمشقِي، عبدالخالق بن حسن بن هَیَّاج، عبدالمحسن سطحِي، علی بن عبدالجلیل رازِي، قیماز معظمِي، هبة الله بن محمد بن مفرج بن واعظ، ابوالقاسم عبدالرحمن بن مکی و عده أی زیادی دیگر حدیث روایت کرده اند.(1و2)  
  ابوطاهر سلفِي فقه را از کِیا ابی الحسن علی طبری هراسِي، ابی بکر محمد بن احمد شاشِي و یوسف بن علی زنجانی فقیه، ادب و لغت را از خطیب ابی زکریا یحیی بن علی تبریزی لغوی، ابی الکرم بن فاخر و علی بن محمد فصیحِي، تصوف را از معمر بن احمد لنبانِي و علم قرائت را از ابی طاهر بن سوار، ابی منصور خیاط و ابی الخطاب بن جراح فراگرفت.(1)
  ابوطاهر سلفی یکی از شعرای برجسته روزگارش نیز بوده، و ابیات زیر از اشعار او می باشد، که آن را در ماه رجب سال 566 هجری قمری سروده، و در وصف تعدادی از علماء است:
    دَعُونِي عَن أسانِيدِ  الضِّلال           وَ هَاتُوا مِن أسانِيدِ   عَوَالِي          رخَاصٍ عِندَ أهل الجَهلِ طُراً      وَ عِندَ العَارِفِينَ بِهَا غَوَالِي
  عَن أَشیاخ الحدیثِ  ما رَوَاهُ             إمَامٌ فِي العُلُومِ عَلَی الکَمَالِ          کَمَالِک أو   کَمَعمَرٍ المُزَکَّی       وَ شُعبَةَ أو کَسُفیَانَ الهِلالِي
  وَ سُفیَانَ العِرَاقِ وَ لَیثِ مِصرٍ           فَقِدماً   کَان  مَعدُومُ المِثَالِ          وَالإوزَاعِي فَهُو له بِشرع ال     نَّبِيُّ المُصطَفَی أَوفَی اتصَالِ
  وَ مِسعَرِالَّذِي   فِي   کُلُّ عِلمٍ             یُشَارُ  کَذَا  إِلَیهِ     کَالهِلالِ           وَ زَائِدَةٌ وَ زِد أیضاً   جَرِيراً       فَکُلُّ مِنهُمَا   رَجُلُ النِضَالِ
  وَ کَابنِ مُبَارَک أَو کَابنِ وَهبٍ           وَ کَالقَطَانِ ذِي شَرَفٍ وَ حَالِ           وَ حَمَّاد   وَ  حَمَّادٍ    جَمِیعاً       وَ کَابنِ الدَّستُوائِي   الجَمَالِ
  وَ بَعدَهُم   وَکِيعٌ   وَابنُ مَهدِي           المَهدِي   فِي   کل   الخلالِ            وَ مَکِيٌ وَ وَهبٍ   والحُمَیدِي       عَبدِاللهِ    لَیث   ذِي صِيالِ
  وَ ضَحاکٍ عَقِيب یزیدَ أعینِي          ابنَ هارون المحقِّق فِي الخِصالَ         کَذَاکَ طَیَالِسِيَّا البَصرَةِ اذکُر       فَمَا  رَوَیاهُ    مِن أثَرَ لَالِي
   وَ عَفَّانٌ    نَعَم     وَ أَبُو نُعَیمٍ            حَمِيد ا الحَالِ   مَرضِياً الفَعَالِ            وَ یَحیَی  شَیخُ نَیسَابُورَ   ثُم       الإمام الشَّافِعِيٌ المُقتَدَی لِي
    کَذَا کُم     ابنُ خَالِدٍ المُکَنَّی             أَبَا ثَورٍ وَ کَانَ حَوَی المَعَالِي              وَ أیضاً فَالصَّدُوقُ أبُو عُبَیدٍ       فَأعلَامٌ   مِن أربَابِ المَقَالِ
    کَیَحیَی وَ ابنَ حَنبَلِ المُعَلَّی              بَمَعرِفَةِ المُتُونِ    وَ بِالرِّجَالِ              وَ إسحَاقَ التَّقِي وَ فَتَی نُجَیحِ        وَ عَبدِاللهِ   ذِي مَدحِ طُوالِ
که در بیت فوق اسحاق همان اسحاق ابن راهویه و نجیح ابن مدینِي و عبدالله همان عبدالله ابن أبی شیبه می باشند.
  وَ عُثمَان الرَّرضِي أخِیهِ أیضاً           وَ کَالطُّوسِي رُکن الابتِهَالِ            وَ کَالنَّسَوِي أعنیه زُهَیراً               وَ یُعرَفُ بابنِ حَربٍ فِي المَجَالِ
  وَ کَالذُّهلِي شَمسِ الشَّرقِ عَدلٍ     یُعدِلُهُ المُعَادِي وَالمُوَالِي           وَ أصحابِ الصَّحَاح الخَمسَةِ اعلَم    رِجَالٍ فِي الشَّرِيعَةِ کَالجِبَال                       و کَابن شُجَاعٍ البَلخِي ثُم         السمرقَندِي مَن هُوَ رَأسُ مَا   وَ بُوشَنجِيهم ثُمَّ ابنِ نَصرٍ              بِمَروَ مُقَدَّمٍ فیهم ثمال                                وَ بِالرَّيِّ ابنُ وارَةَ ذو افتِنَانٍ        وَ تِربَاهُ کَذَاکَ عَلَی التَّوالِي(1)
   امام ابوطاهر سلفی در شامگاه روز پنجشنبه و طبق گفته بعضی ها در صبگاهان روز جمعه پنجم ماه ربیع الآخر سال 576 هجری قمری مطابق سال 1180 میلادی در حالی که در حدود صد سال از عمرش گذشته بود، در شهر اسکندریه مصر وفات یافت، و در همان روز به خاک سپرده شد، و قبر وی در قبرستان وَعلَه(این مقبره منسوب به عبدالرحمن سبئِي مصری دوست ابن عباس رضی الله عنهما می باشد) در داخل سور در نزدیکی باب الأخضر که گروهی از صالحین از جمله طرطوشِي و دیگران در آن دفن اند، در اسکندریه معروف است.(2و3) 
تالیفات امام ابوطاهر سلفی قرار ذیل است: 1 – اربعین البلدانة فِي الحدیث. 2 – سادسیات فی الحدیث. 3 – سلفیات من اجزاء الحدیث. 4 – سلماسیات أمالِي یعرف بالمجالس الخمسة. 5 – شرط القرائت علی الشیوخ. 6 – الفضائل الباهرة فِي محاسن مصر والقاهرة. 7 – معجم الشعراء. 8 – المعجم المشیخة أصفهان. 9 – المعجم لمشیخة بغداد(من تاج العروس)(4و5)

منابع و مآخذ:
1 – سیر أعلام النبلاء –جلد چهارم – از صفحه 491 الی صفحه 503 – به شماره 5189 – طبقه سی ام – تالیف امام ذهبی – عربی.
2 – تاریخ دمشق – جلد پنجم – از صفحه 208  الی صفحه 211 – به شماره 109 – تالیف ابن عساکر دمشقی – عربی.
3 – وفیات الأعیان – جلد اول – صفحه 121، 122 و 123 – به شماره 44 – تالیف ابی العباس شمس الدین ابن خلکان – عربی.
4 – کشف الظنون – جلد پنجم – صفحه 73 و 74 – تالیف حاجی خلیفه – عربی.
5 – اعلام زرکلِي – جلد اول – صفحه 215 و 216 – تالیف خیرالدین زرکلِي – عربِي.