آرشیف

2017-2-25

اصلاح

بسم الله الرحمن الرحیم
ان أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ
مقدمه

  • عصرما عصر آشفتگی است ، و می دانیم که آشفتگی های سیاسی عقیدتی و فرهنگی و اجتماعی میدان مناسبی برای رشد اندیشه هاوافکارمختلف بوجود می آورد.

تقابل نظریات هم از جهت فلسفی و هم از دیدگاه تاریخی، یکی از واقعیت های جوامع بشری است ، تناقضات عقیدتی و به تبع آن حقوقی، اخلاقی وسیاسی و اقتصادی، تعارضات و تزاحمات و تهاجمات فرهنگی، و تقابل آنان، باعث تجسم عینی حق و حقیقت گردیده است ، ودرین میدان طبق واقعیت های عینی اسلام همواره نیرومندترین عامل نظم و ثبات وصلح ، در ابعاد گوناگون روابط اجتماعی و سیاسی بوده است، و به همین دلیل خواهان استدلال ودیالوگ وبحث منطقی وفلسفی با هر ایدئولوژی و تفکری بوده ، وجنگ وکشمکش ونزاع واختلاف را ، راه حل ندانسته، وایمان استدلالی و منطقی را بالا تر از هر ایمانی میداند، مسلمانان همیشه خود را برعایت صلح وزندگی مسالمت آمیزوخالی از نزاع وکشمکش موظف می دانند ،ودر ارایه مطالب عقیدتی ، تقیه در فرهنگ موُمنین محلی از اعراب ندارد، چنانچه قرآن عظیم الشأن در اکثر آیات به بیان این مطلب پرداخته است. اما متأسفانه امروزبعضی ها نقابدارانه ومغرضانه

  • با تاکید به جنبه های معنوی واخلاقی و قدسی اسلامی، می خواهند اسلام راازصحنه اجتماعی وسیاسی خارج سازند ،در حالیکه  اسلام یک مکتب و 

ایدئولوژی سیاسی است  ، که طبق آن نه تنها جامع تمام ابعاد زندگی انسان ،  بلکه کاملترین مکتب علمی و عملی است  ، که کلیه شئون سیاسی ،  اقتصادی ،  اجتماعی و فرهنگی را داراست.
 و در آینده هم طبق شرایط عینی و ذهنی، باید جامعه اسلامی ، منتظرتهاجمات و نیرنگهای تازه تری باشد، وچون دین مقدس اسلام دین کامل و جامع است، خوشبختانه از همان ابتدا برای هر مشکل وتهاجم و نیرنگی راه حل ودساتیر پیشگیرانه ی دارد. و مكروا و مکر الله والله خير الماكرين
«نيرنگ آن نوع فكرى است كه به هنگام غلبه هواى نفس بر انسان پديد مى آيد. به عبارت ديگر فريب ، آن فكرى است كه زير سلطه نفس اماره شكل مى گيردومعناى آن منصرف كردن ديگرى به طور پنهانى از كارى است كه وى درصدد انجام آن است»
 یکی ازاصول پیشگیرانه ی اسلام در جامعه ، دستور اصلاح یا همان اصل امر به معروف ونهی از منکر است ومسلمانان توانستند ،
با اصل اصلاح فرصت نیرنگ وتهاجم را از دیگراندیشان سلب نمایند ، به این آیه مبارکه توجه نمائید، وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . دعوت به خیر، جامع امر به معروف و نهی از منكر ، و از احكام بین‏المللی اسلام است. برترین خیر همانا اسلام و از مهم‏ترین مصادیق خیر، پیروی از قرآن و سنت نبوی است و پیروی از این دو منبع خیر، سایر بركات را نیز به همراه دارد.      
در تفسیر این کثیر آمده که ابوجعفر باقر گفت : رسول الله صلی الله علیه و سلم آیه ی وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ  را قرائت نمودند ، بعد از آن فرمودند : الخیر اتباع القرآن و سنتی . خیر، پیروی قرآن و سنت من است . مفسر می نویسد که مقصود آیه مبارکه این است که ،گروهی  از امت باید متصدی این امر بزرگ، یعنی امر به معروف و نهی از منکر باشد ،اگرچه امر به معروف و نهی از منکر به حسب حال ،به هر فرد لازم وواجب می باشد .چنانچه در صحیح مسلم بروایت ابی هریره رضی الله عنه ثابت شده که، رسول خدا ص فرمودند : من رأی منکم منکرا فلیغیره بیده فان لم یستطع فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه و ذلك اضعف الایمان و فی روایة و لیس ورا ء ذلك من الایمان حبة خردل.
 کسی که از شما منکری دید ، باید آنرا بدستش تغییر دهد. اگر نتوانست پس باید به زبانش تغییر دهد. و اگر نتوانست . پس باید به قلبش ، یعنی باید در قلب تصمیم مبارزه و تغییر آنرا داشته باشد ، و این ضعیف ترین مراتب ایمان است ، و در یک روایت آمده ، و فراتر از آن به اندازه ی یک دانه خردل از ایمان وجود ندارد .
  این کتاب کامل ، فرصت ها را از دیگر اندیشان گرفته و هر گونه نادرستی را در همه ابعاد و در همه جا ها توسط اصل اصلاح ، یا همان امر به معروف ونهی از منکر، اصلاح می کند . قرآن کریم در جا های زیادی به مفهوم اصلاح اشاره نموده ، و اصلاح را جوهر رسالت آسمانی خوانده است . خداوند ج در سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۰ می فرماید : وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ ۚ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا ۖ وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصالحین .
 در تفسیر ابن کثیر نوشته شده که صالح کسی است ، که حقوق الله را که بر ذمه ی اوست اداء کرده باشد.
و همچنین در سوره مبارکه هود آیه ۸۸ میگوید :  إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ .
« حضرت شعیب علیه السلام گفت » من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم ندارم و توفيق من جز به [يارى] خدا نيست ، بر او توكل كرده‏ ام و به سوى او بازمى‏ گردم .        
امام فخر رازی در تفسیر کبیر معنی ان أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ رااین چنین ذکر کرده : قصد ندارم مگر اینکه شما را به نصیحت و موعظه خود اصلاح نمایم ، تا مدتی که استطاعت و قدرت آنرا داشته باشم ، یا مقداری که توان آنرا داشته باشم ، یا اصلاح می کنم آنچه که قادر به اصلاحش هستم ،  اما بعضی  اصلاح را وسیله ای در تحصیل معاش و آسان نمودن اسباب رسیدن به قدرت  وحاکم ساختن افکار مادی وویرانگر و تنظیم امور خویش می دانند ، البته قرآن این موضوع را هم فراموش نکرده می فرماید    وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الأرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ
نو اندیشان عصر حاضر كه به نوعی خود رامصلح مى دانند ، بازگشت به اصول و اعتقادات اسلامی و التزام به این منابع را نتیجه ی خشونت تفکر اسلامی  دانسته ، و بنیادگرایی را یکی از ورطه های خطرناک و آزار دهنده ی می دانند ، که بر سرراه هر نوع تفکر دینی به کمین نشسته است  .اينان خود را نوگرایان ونواندیشان دینی معرفی می کنند ، طوریکه درنوشته های شان دیده واز زبان شان شنیده شده ،این نو گرایان ، قرآن و قوانین دینی را کافی و کامل نمی دانند ، و به عقیده ای این دسته ، فرامین اسلامی تاریخمند است ، و در قرون اولیه ظهور اسلام قابلیت تطبیق را داشته ، و امروزه برای رفع نیازمندی های بشریت کافی نیست  .بنابراین بنیادگرایی و اصول گرایی را عارضه و زائده ی می دانند ، که نوگرایی آنها  را به آفت کشیده ، و راه را برای بلوغ و بالندگی نو اندیشی شان سد کرده است .
 این دین ستیزان که دین را کامل و جامع نمی دانند ، بنام نوگرایی دینی با تاکید بر جنبه های معنوی واخلاقی و قدسی اسلامی ، دیگر جنبه های دینی را قبول نداشته ومغرضانه و هدفمندانه به فراموشی سپردند ، در حالیکه قرآن به ندای بلند می گوید  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ . مسلمانان باید درسلم داخل شوند وتنها آن سخنانی که قرآن تجویز کرده بگویند ، وآن طریقه عملی راکه قرآن نشان داده در پیش بگیرند ، و اگر این کار را نکنند ، از دائره اسلام بیرون اند.
 و برای این مغرضین که به بعضی جنبه های معنوی واخلاقی و قدسی اسلامی تاکید دارند می فرماید: افَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَبِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن یَفْعَلُ ذَلِك مِنكمْ إِلا خِزْىٌ فى الْحَیَوةِ الدُّنْیَاوَ یَوْمَ الْقِیَمَةِ یُرَدُّونَ إِلى أَشدِّ الْعَذَابِ و مَا اللَّهُ بِغَفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‏ .
  آیا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ایمان مى‏آورید و به بعضى كافر مى‏شوید ؟ ! براى كسى كه این عمل ( تبعیض در میان احكام و قوانین خدا ) را انجام دهد جز رسوائى در این جهان ، و باز گشت به شدیدترین عذابها در روز رستاخیز ، چیز دیگرى نخواهد بود ، و خداوند از اعمال شما غافل نیست .
ایشان حرف های اختلاف انگیز از شریعت وطریقت راعنوان می کنند،  در حالیکه هر دو را قبول ندارند ، زیراطریقت و شریعت هر دو یک هدف دارند ، و در یک مسیر در حرکت اند،  در مسجد نبوی حلقه های عرفانی و تعلیمی وجود داشت،  اسلام جامع طریقت و شریعت است ودر واقع عمل به شریعت ، طریقت است .هم شریعت و هم طریقت تاکید بر رجعت مسلمانان به اصول اسلامی دارد ، هیچ یک از عرفاُ وعلماُ نگفتند که قرآن تاریخ مند است ، قوانین اسلامی با تمدن معقول و منطقی سازگار نیست ، بلکه تاکید هر دو بر عملی شدن اصول و بنیاد های اسلامی مخصوصاً کتاب و سنت است . دروغ بستن بر متصوفین مؤمن و خداترس و ایجاد اختلاف بین پیروان اسلام ، یکی از شیوه های خطرناکیست ، که امروزاز زبان کسانی که دین را ناکافی و از سیاست جدا می دانند شنیده می شود  ، آیا کدام کسی را از اهل طریقت سراغ دارید که اصول اسلامی و برگشت به آن اصول را قبول نداشته  ، و دین را از سیاست جدا بداند ؟  بنیادگرایی یا همان رجعت به اصول اسلامی هدف وآرزوی همهُ مسلمین است  ، اسلام نه دین افراط است و نه تفریط  ، و نه هم دین ترور و وحشت  ، بلکه آنچه قرآن و سنت بیان کرده  ، همانا طریقه ی وسط و صراط المستقیم می باشد  ، اصلاً سئوال این جاست که آیا عمل کردن به قرآن و سنت و رجعت به این اصول افراط است ؟ آیا بنیادگرایی به معنای رجعت به اصول اسلامی و عمل نمودن به قرآن و سنت مذموم می باشد ؟ مخالفین همیشه در تلاش بودند تا عمل به شریعت یا همان قرآن و سنت را در جامعه اسلامی از بین ببرند، یا حداقل کم رنگ کنند ، وبرای رسیدن به این اهداف از شیوه ها ونیرنگ های مختلفی کار گرفتند ، اما امت مسلمه با تصویر واقع بینانه ، عزت گرایانه و شناخت علل و انگیزه های پیدایش انسان و قوانین دینی و با شناخت نقش انسان متعهد و مسئول در ایجاد عدالت و حکومت دینی ، اصول گرایی ، وظیفه شناسی ، حریت طلبی ، ارزش خواهی ، انسان دوستی ، تعالی اندیشی ،  بیدار و در صحنه اند . دروغ بافی و توطئه علیه حق ، کار تازه و جدیدی نیست ، بلکه از زمان ظهور زندگی آدم درین کره خاکی ، بین اولاد آدم وجود داشته و وجود خواهد داشت ،از لحظهُ تابیدن آفتاب اسلام ، این دین جامع و کامل فراز و نشیب های زیادی در طول تاریخ تجربه کرده است ، احزاب و جناح های فکری – سیاسی و اجتماعی زیادی در مقابله با اسلام بوجود آمده و رفته ، شیوه های انحراف و تحریف و تز موازی در بر خورد به اسلام اصیل را دشمن نقابدارانه و بی نقاب در پیش گرفته ، چه دروغ های که به پیامبر اسلام نبستند ، و خواستند معیارهای اصیل اسلامی یا همان اصول گرایی را به انحراف بکشند و معیارهای جاهلی را به بهانه های مختلف زنده کنند .مخالفین اسلام همیشه در تهاجم فرهنگی ، تبلیغاتی و روانی با روش های متنوع جلو آمدند ، و در طول تاریخ شکست خوردند . و این بداهت دارد که عمر افکار انحرافی و ناقص بشری کوتاه است ، و بدون شک افکار انحرافی امروز که با ظاهر نقابدار و اهداف مغرضانه ی باطنی بین عده معدودی از جوانان خالی الذهن به ندرت دیده می شود ، عمر کوتاهی خواهد داشت ، چیزی که ضروری به نظر میرسد این است که درین برهه از زمان ، بایداصلاح به عنوان یک اصل شرعی جای خود را در جامعه باز کند ، و اصلاح گران باید به اصلاح فرهنگی و اجتماعی امت مسلمه بپردازند ، امر به معروف و نهی از منکر در اصلاحات نقش کلیدی و محوری دارد ، احیاء سنت و از بین بردن بدعت از اهداف دیگر اصلاح و اصول گرایی است ، هم چنین حق گرایی ، حق خواهی ، باطل ستیزی و باطل زدایی از انگیزه های اصلاح گرایی می باشد ، محورهای اصلاح گرایان کتاب و سنت ،اجماع و قیاس است . مبارزه با انحراف های فرهنگی ، تحریف های دینی ، استبداد و ظلم حاکم ، تفسیر به رأی ها ، احیای تفکر اصیل دینی و فرهنگ خدامحور ، انسان گرا ، عدالت پرور و حق مدار و اصلاح زندگی امت مسلمه از اهداف دیگر اصلاح گریست ، و این نکته را هم باید تذکر دهم که یک مصلح هم باید از از ویژگی های مخصوص بر خوردار باشد ، یک مصلح باید درک و درد دینی والای داشته ، باید اسلام شناس ، زمان شناس ، دشمن شناس ، وظیفه شناس ، روش شناس ، راه شناس ، زیرک و اصول گرا و دارنده ی تفکر ارزشی و صابر و بصیر و پایدار در راه هدف بوده ، و طرفدار جدی امر به معروف و نهی از منکر باشد ، چون بحث اصلاح ، بحث وسیع واز طرفی در شرایط فعلی لازم وضروریست ، لازم دیدم در باب اصلاح و اصلاح طلبان مطالبی که در توان دارم بنویسم امیدوارم که خداوند ج برایم توفیق عنایت فرماید
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
محی الدین عریف شکیبانی
 
تعریف اصلاح
اصلاح درلغت
اصلاح کلمه ی عربیست که از حروف ص ل ح ترکیب شده ، و دو معنی دارد یکی از
ماده ی صلح گرفته شده ، و دیگری از ماده ی صلاح .
اصلاح از ماده ی صلح به معنی آشتی دادن و رفع کدورت و رفع اختلاف ذات البینی و مشاجره است ، و در قرآن کریم به این معنا بسیار بکار رفته است .
استعمال دیگر اصلاح از ماده ی صلاح است ، صلاح در مقابل فساد و به کار های شایسته اطلاق می‌شود ، و دربرگیرنده ی معنای سامان دادن ، التیام بخشیدن ، دورکردن تباهی و فساد ، به صلاح آوردن ، نیک و بهتر و استوار کردن است.
مفهوم اصطلاحی
در اصطلاح برای اصلاح تعریف های مختلفی شده است .
امام غزالی رح در احیاء علوم الدین ۲/۳۴۲نوشته که اصلاح عبارت از آنست که شخص به تهذیب و صلاح نفس خود و بعداً به اصلاح اهل بیت و خانواده اش پرداخته و بعد از فارغ شدن ازین ها متوجه اصلاح همسایگان شده و بعد از آن به اصلاح اهل محله اش بپردازد و آنگاه به اصلاح مجتمع عظیم توجه نماید.
حضرت ابن تیمیه رح در کتاب السیاسة الشرعیة فی اصلاح الراعی والرعیة ص 70 اصلاح را چنین تعریف می کند: اصلاح عبارت از صلاح عباد به امر به معروف و نهی از منکر است زیرا صلاح معاش و صلاح بندگان خدا در طاعت الله و رسولش می باشد ، و آن امر تمام نمیشود مگر به امر به معروف و نهی از منکر ، و به همین لحاظ این امت، مسمی به خیر امت شده است .
و الوسی رح در روح المعانی٩/١٤٥می نویسد که صلاح عبارت است از انجام آنچه که مناسب است و احتراز از آنچه که مناسب نیست .
سیاسیون واژه ی اصلاح را به معنی خاصی بکار می برند ، که درست نقطه ای مقابل انقلاب است . ایشان دگرگونی های روبنایی و آرام آرام و با آهنگ کند را در جامعه اصلاح می گویند ، و در مقابل دگرگونی های بنیادی و ناگهانی و تند را انقلاب می نامند
معنای کاربردی اصلاح در قرآن عظیم الشأن و روایات مطابق معنی لغوی است ، یعنی سامان بخشیدن و زدودن فساد و تباهی .
 بناُ ً اصلاح از لحاظ کابردی در فرهنگ اسلامی به معنای عام و جامع بکار رفته است که می توان از این منظر اصلاح را بطور مطلق عام ، و انقلاب را خاص دانست، به عبارت دیگر از این دیدگاه بین معنای انقلاب و اصلاح رابطه ای عموم خصوص مطلق، وجود دارد ، یعنی اصلاح مطلقاً عام و همه شمول، و انقلاب خاص است، و در نتیجه می توان گفت هر انقلاب اصلاح است، لکن هر اصلاح انقلاب نیست، بلی بعضی اصلاحات بصورت ناگهانی و تند نیست بلکه بصورت آرام و تدریجی و کند صورت می گیرد .
 می گویند تعرف الاشیا باضدادها ، فساد نقطه ای مقابل اصلاح است ، همان طور که اصلاح عام و مطلق است، فساد هم همین طور است .
 فساد عبارت از خارج شدن چیز ها از حالت اعتدال است کم باشد یا زیاد ، و نقطه ای مقابل آن اصلاح می باشد ، فساد در نفس، بدن ، جامعه ، خانواده وبرای هر چیزی که از حالت اعتدال خارج می شود کار برد دارد ، اصلاح و افساد در انسان و غیر انسان بکار برده می‌شود ، بنا بر عمومیت فساد و اصلاح هر چیز، چه مادی و چه معنوی یک حالت اعتدال و حالت طبیعی و نورمال دارد ، اگر از آن حالت خارج شد به فساد گرائیده ، باید به اصلاح آن پرداخت، روح انسان، اخلاق آدمی، تلاش های وی، تلاش های فردی، اجتماعی ، فرهنگی باید با معیارهای طبیعی و فطری هماهنگی داشته باشد، اگر چنین نبود از حالت اعتدال و صراط المستقیم بدور افتاده و باید اصلاح گردد،از این جاست که نگاه اسلام به اصلاح ، نگاه جامع و گسترده است ، به گونه ای که همه ی زوایای حیات فردی و اجتماعی را در بر می‌گیرد و به همه کاستی ها چه در اندیشه و چه در عمل توجه دارد ، بنابراین می بینیم که اصلاح از دیدگاه اسلام جامع تر از اصلاح در فرهنگ سیاسی است ، زیرا از منظر اسلام حسب شرایط عینی و ذهنی اصلاحات گاه روبنایی و گاه زیر بنایی است ، اگر فساد در جایی بنیادی بود ،اصلاح هم باید بنیادی باشد ، واگر روبنایی بود اصلاح روبنایی کافی است، بنابراین کلمه ی اصلاح در فرهنگ قرآن جامع ، کامل و همه جانبه است و وقتی که ما اصلاح می گوئیم ، منظور ما فقط اصلاح سیاسی نیست، بلکه منظور ما هر گونه مبارزه با فساد و رفع مفاسد است، خواه بصورت تدریجی و آرام باشد و یا بصورت دفعی و ناگهانی و تند

منابع :
تفسیر کبیر امام فخررازی
تفسیر ابن کثیر
احیاُعلوم الدین غزالی
السیاسة الشرعیة فی اصلاح الراعی والرعیة تاُلیف ابن تیمیه