آرشیف

2020-5-23

اسلام و میزان تعادل در غم و شادی 6

نگرشی بر دو امر متعارف زندگی

(غم و شادی)

غم وشادی از امور متعارف زندگی و پاره هایی از اقتضائات  فطری انسان ها به شمار می روند. طوری که بسیاری از ادوار حیات آدمی را یاغم وملال  تشکیل می دهد و یا هم سرور وشادمانی! اما بهترین و اساسی ترین سلوک وروش برای انسان، به ارتباط این دو پدیده، گزینش حد اعتدلال است.

امیدِ فارغ بودن از دغدغه های زندگی، از بطن نشاط سر برمی آورد، اما افسردگی یا یأس حاصل مزرعِ اندوه است. فطرت انسانی به گونه ای آفریده شده که افراط هردو را برنمی تابد؛ نه افراط در مسرت وخوشحالی را که از بطن او غفلت پدید می آید، ونه هم زیاده روی درغم را، که فرسایندۀ روح است وزاینده آسیب شدید، که منجر به از پا افتادن انسان می شود.

پیرامون این موضوع در مباحث مربوطه بیشترخواهیم پرداخت.

غم وشادی- چنانچه "حسین اویسی" نویسنده مقاله " بررسی واژۀ حزن درقرآن " برآنست- از نوع "انفعال نفس" می باشد" یعنی: فراتر ازارادۀ آدمی!

نویسنده ضمن اینکه دست آدمی را در پدید آمدن آن دو، فراتر از اختیار وی برمی شمرد، " اما ایجاد زمینه وبسترشکل گیری وتهیه مقدمات آنها را در بسیاری از موارد" در حیطۀ اختیار بشر وانمود می کند که به قول اومی توان، با رویکرد های مختلف به هریک ازآن ها اقدام کرد

سرور وغم در بررسی دینی ما به دو شاخه تقسیم می گردند که عبارت اند ازغمِ دنیوی وغمِ اُخروی! وهمینطور سرور دنیوی وخوشی مربوط به جهان دیگر!

این پدیده ها علی الرغم تأثیرات ظاهری شان، هم حاوی ارزش ها ومفاداتی اند وهم در بردارندۀ پهلوهایی از آثار سوء وناگوار!

ایجاب می کند تا پیرامون هریکی ازاین مقوله ها- که آفریننده تأثیر ژرف در حیات بشری بوده اند –  تفصیل وار به بررسی پردازیم. ولی دراینجا مناسب دیده می شود تا نگاهی بیفگنیم  به فرازی از نوشتۀ استاد محمد قطب که به نقش یک عنصر اصیل پرداخته است؛ عنصری که ریشه داراست و ایمان بر پایه آن استوار .

موصوف در اثر ارزشمندش ( روش تربیتی اسلام) می نگارد:

"استیلاء بر باطل و منکوب کردن آن در باور و تربیت اسلامی عنصری اصیل و ثمره‌ای از بهره‌ های بی‌پایان عبودیت خدا و پیوندی دائم با او است. اصلی است که گاه ممکن است یکباره و گاه بتدریج در انسان تحقق پذیرد، اما در هر حال عنصری اصیل و ریشه‌ دار است که ایمان بدون آن ممکن نمی‌شود."

بنابراین، هرگاه انسان موفق به سرکوب کردن مظاهرباطل شد وتوانست آثار وعلایم زشتی را در خود منکوب کند. توفیقی ست خدا خواهانه که آیینۀ ایمان ازآن جلا وصیقل می یابد.

وبه زبان ساده تر:اگر انسان به ادای کار خوب و فعل خیری مبادرت ورزید، بالطبع نور سرور برلب وقلبش می تابد واین کار نهایتاً منجر به آرامش روان و وجدان  وتجلی ایمان وی می گردد. واین نتیجۀ همان تلاشی است که سعادتِ توجه بیشتر و روی آوری ژرفتر به سوی حق را به انسان حق گرا، فراهم می سازد و به قول دکترمجید صادقی حسن آبادی یکتن از اساتید مولانا شناس:" کسی که پای خود را از زنجیرمعاصی ببرد وبه حبل الهی متصل ومست حقیقت شود، غم ها از او رخت برمی بندند."

مولانا نیز توصیه ای مبنی بررجوع به حق در صورت یورش غم دارد، به سوی مرجعی که غمگساری بهترو برتراز اونیست

چون که غم پیش آیدت درحق گریز

هیچ چون حق غمگساری دیده ای

 یکی از شگرد های رهایی ازغم همانا توجه به وجدان کاری است. روان انسان درسایۀ "وجدان کاری " است که از مزایای آرامش، برخور دار می شود.

«محدثی» در تحقیقی زیر عنوان : " هفت گام تا آرامش روح" به این باور است:

برای یک فرزانه متعّهد، مهم ترین دغدغه باید این باشد که به «وظیفه»، عمل کرده است، یا نه؟ اگر کوتاهی و ترک وظیفه داشته، باید نگران باشد و اگر به تکلیف خود در حدّ توان عمل کرده است، جای نگرانی و آشفتگی خاطر و اضطراب درونی نیست."

گرچه از داغ لاله می سوزیم

ما همان سربلند دیروزیم

چون به تکلیف خود عمل کردیم

روز فتح و شکست، پیروزیم.

دستیابی به چنین سرور (ادای وظیفه وفراهم سازی وجدان کاری) از جملۀ همان آرزو هایی است که انسان مسئولیت شناس، مردم دوست، خیرخواه وخدا گرای ، تا همان لحظه ای که بدان نایل نیامده، درحسرتی توأم به غم به سربرده وکوشیده تا تمام تلاش وسعی خود را در طریق تحقق آن به کار بگمارد.

واین نصب العینِ یک انسانِ هدفمند و دارای روانِ پاکیزه است. انسانی که می داند در روی زمین برای هدفی والا آفریده شده؛ چنانچه قرآن عظیم الشأن در آیۀ 191 سورۀ مبارکۀ آل عمران می فرماید:

پروردگارا ! این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده ای، پاک ومنزهی. مارا با لطف خود از عذاب دوزخ نگهدار."

صفت دیگری را که می توان برای همچو انسان ارائه داد، عنایت به این توضیح زیبای استاد محمد قطب است. به قول او، چنین فرد ( فرد هدفمند،مؤمن ودارای روح بلند) کسی را می توان گفت که " ایمان محرک را در زندگی واقعی وکار های بیرونی خود وارد کرده، در راه آن برای چیرگی برهر کاری بیهوده ولغو که ارزش واقعی انسان را ضایع ویا تباه ویا کم کند، به مبارزه و مجاهده برخیزد."( روش تربیتی اسلام- ص 127- فصل 2 )

رفیق شدن چنین توفیق یکی از بزرگترین خوشحالی هایی ست که در دسترس انسان قرار می گیرد.

ولی برعکس، اگر انسان مرتکب گناه یا اعمال زشتی حسب اقتضای غرایزحیوانی گردید، شاید علی الظاهر از فراهم شدن چنین زمینه خورسند شود، ولی متعاقب آن به هیچ صورت از تعذیب و رنج روحی فرار کرده نمی تواند.

به تعبیر دیگر: انسان با ارتکاب معاصی زمینه را برای ایجاد "قبضی در دل" مهیا می سازد؛ قبضی که به گونۀ زنجیر بر پای دل او می افتد تا مانع حرکت وسلوک او گردد.  واین مزید برآن خسرانی است که درآخرت نیز نصیب وی خواهد شد. زیرا، انسان پس ازانقضای شادی، در برابر روان ملامتگر قرار گرفته و چاره ای جزآن نمی یابد تا به سمت وادی ندامت سربگذارد.

سرافراز اند آنهایی که با غمی ممدوح یا اندوه موحدانه دمسازند؛ یعنی زندگی شان توأم است با اندیشۀ ترس ازخدا ، وبه فرموده امام قرطبی (متوفای 671 ق): " ترس ازمقام خدا در هنگام ارتکاب معصیت" وتشویش از به دست نیامدن گوهر احساسِ مسئولیت، از ژرفای دریای دل؛ و نگران بودن از ملالت ملامتگران و طعنۀ همنوعان و سرافگنده وبی ارزش شدن دربرابر آنان

خوف ازخدا آدمی را به خاطر آن دست می دهد که مبادا با ارتکاب گناه ومعاصی، راه دریافت بهشت از او گم شود. [راه] بهشت – طوری که درحدیث شریف آمده است- " انباشته از دشواری هاست و دوزخ پوشیده با شهوات وخواهش های نفسانی".

دکتر حسن آبادی راجع به گرایش های انسان به سوی زندگی مادی، به این باوراست:

انسانی که در نشیب وفراز زندگی مادی و پرجاذبه گرفتار می گردد، بصر وبصیرت او در مقابل حقایق بسته می شود  وغشاوۀ طبیعت برچهرۀ فطرت او پرده می کشد.(ر.ک. غم وشادی در تجربۀ دینی مولوی؛ ص85؛ مجلۀ علمی – پژوهشی دانشکدۀ ادبیات وعلوم اجتماعی- اصفهان)

شادی‌هایی که توأم با افراط انجام پذیرد، مورد نکوهش اسلام قرار دارند؛ مانند شادی‌ هایی- به تأیید تذکر«محب فاطمه»- که از سر غفلت و هوسرانی، غرور و تکبر و استهزای دیگران به انسان دست می دهد. از این نوع شادی‌ها در فرهنگ متعالی اسلام به عنوان «لهو و لعب» یاد گردیده اند.

 سایت آفتاب ایران مؤرخ 20حوت 1388 به نقل از روزنامه کیهان، نوشته ای را زیرعنوان :" بررسی تحلیلی اندوه وشادی از دیدگاه اسلام" به نشر سپرده که در فراز های آن ضمن اینکه غم و شادی را به صورت مطلق، مطلوب وممدوح وانمود نمی کند، عقیده دارد: "شادی زمانی ممدوح است وآن را می توان نعمت تلقی کرد که انسان به وسیلۀ آن بتواند راه های تکامل را در نوررد."

نویسنده پدید آمدن غم مطلوب را به دو صورت، ممکن می داند:

"اولاً: مثبت، سازنده ومنشاء اثرباشد وانسان را به توبه وجبران کوتاهی های گذشته ویافتن همت بیشتربرانجام وظایف پیش رو وا دارد.

ثانیاً: ترس واندوه منحصر به بی بهره ماندن از دنیا ونعمت های دنیا نیست وانسان بیشتر باید در برابر محروم گشتن از نعمت های ابدی آخرت وگرفتار شدن به عذاب الهی ترسناک واندوهگین باشد. ترس واندوه بیشتر باید از ناحیۀ آثار بد ونامطلوب گناهانش باشد که درآخرت نمایان می گردند."

با توجه به آنچه اشاره شد، باید علاوه کرد که: هرگاه انسان مؤمن را غمی بپیچاند که درصورت رفیق نشدن توفیق کسب آگاهی وکسب فضیلت وکرامت ورسیدن به قلۀ رفیعی که اصحاب بهشت بدان راه دارند، غمی ازاین قماش برخاسته از روح دردمند و متضرع  اوست و این یکی ازپهلوهای "غم ممدوح " شمرده می شود. دارندۀ همچو احساس  و به عبارت  دیگر جستجوگران بهشت، بهره مند از آن گونه آموزه هایی از اسلام اند که می خواهند همیش درجستجوی گوهر سعادت ورستگاری باشند. یکی ازطرق تحقق آن راه اندازی مسابقۀ خیراست، اصلی که انسان را از سطح حیوانی فراتر وفراتر می برد وبه قلۀ شامخ رشد وکمال، عروجش می دهد. واین، نشان سربلندی روان است.

لذا ایمان دارانی که درجمع اصحاب احساس ودرد با چراغ ایمان قوی وبلند می زیند، نمی خواهند لحظه ای از زندگی را به عبث بگذرانند واین سرمایۀ بزرگ وگرانبها را که خدا به آن سوگند یاد کرده (والعصر)،در کف بیهودگی بسپارند و به سخن دیگر: این گوهر گرانبها را در برابرثمن بخسِ بی تفاوتی معاوضه کنند وخود را مصداق این سخن ارزشمند شاعر قرار دهند:

 مكن عمر،  ضايع به افسوس و حيف

 كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف.

واین بدان معنی است : قرآن آنچه را كه موجب اتلاف وقت مي‏شود به عنوان لغو، باطل، افراط و به طور كلّي بيهوده گرايي و پوچي، سرزنش کرده .چنانچه در تعريف انسان با ايمان مي‏فرمايد:

« مؤمنان از كارهاي بيهوده روي‏گردان هستند. » اگر چنین نبوده باشند، زمینه را برای تعذیب وفرسایش روح ، تعمیم رنج  و گسترش اندوه برای خود، فراهم کرده اند.

فلهذا انسان مؤمن و وقت شناس همواره درتلاش آزادی روح خویش است وکوشا در طریق لطافت قلب وتوجه به همین عضو صنوبری که یکی از اساسی ترین تربیه های نفس به حساب می رود.