آرشیف

2017-3-20

آیا اسلام اصلاح پذیر است؟

عنوانی که بارها ازطرف مخالفین  مطرح شده وچیزهای گفتند ونوشتند .
 نظراسلام  چیست؟
طوریکه میدانید از مسائل مهم در علوم قرآنی ، بررسی وردّ عقاید باطل پیرامون قرآن است .
یکی از عقاید باطلۀ که امروز مطرح است ، مسئلۀ اصلاح یا تغییر احکام شریعت اسلام است ، احکامی که از قرآن وسنت رسول الله صلی الله علیه وسلم گرفته شده ، قرآنی که قانون همیشگی ، تحریف نشده وغیر متحول ، کامل وجامع ودارندۀ احکام ومقررات در همۀ ساحات زندگی بشر، وکلام جاوید وتغییر نا پذیر الهی است.
چیزی که عقلاً و نقلًا ثابت شده این است که ، قانون خداوند ج ثابت و تغییر ناپذیر است و مانند قوانین بشری تغییر پذیر نمی باشد ، زیرا اشتباه و خطا در افعال الهی متصور نیست ، و تمام آنها موافق با حکمت و عین صلاح است ، تلاش های که منکرین قرآن جهت تحریف و تغییر قرآن انجام داده اند ، چیزی غیر از سرافکندگی و نا توانی عاید شان نشده است و قرآن عزیز همچنان پابرجاست  ،  قبل از ورود به بحث لازم است چند سئوال مطرح نمائیم ، تا بتوانیم قضاوت مناسب را در مورد موضوع مطرح شده داشته باشیم
چه کسانی  با چه عقایدی خواهان اصلاح یا تغییر احکام قرآن اند، دلیل وهدف شان چیست ؟
 آیا در قرآن وشریعت مشکل یا مشکلاتی وجود دارد که باید اصلاح گردد ؟
آیا تلاش فکری و توشة عقلی انسان ها میتواند باصلاح  منبع الهی و فرا انسانی، که فارغ از محدودیت های ذهنی و احساسی است ، برود ؟ واگر نمی تواند به چه دلیل؟
  مفهوم شناسی اصلاح
قبلاًدربارۀ معنای لغوی واصطلاحی اصلاح بحث شده ، درین جا فقط بخاطر روشن شدن مطلب ، نظری گذرا پیرامون معنای اصلاح خواهیم داشت .
ویکی پدیا دانشنامه آزاد ، اصلاح را چنین تعریف می کند
" اصلاح‌ یا رفرم به معنای بهبود یا ترمیم چیزیست که غلط، فاسد، نامطلوب یا غیره است  ، کاربرد این واژه بدین معنا از قرن هیجدهم شروع شد"
اصلاح معانی متعدد و متنوعی دیگری هم دارد ، که عبارتند از درست و راست کردن، التیام بخشیدن، سازش و آشتی دادن، دور کردن تباهی، رفع عیب و فساد، به صلاح آوردن، نیک و بهتر و استوار کردن.
 
چه کسانی  با چه عقایدی خواهان اصلاح یا تغییر احکام قرآن اند وهدف شان چیست ؟
کسانی که به بازنگری و اصلاح احکام ، عقاید واصول شریعت اسلام ، عقیده دارند ، طبعاً قرآن از دیدگاه شان تراوش فکر بشر و  محصور به عصر نبوت و صحابه و تابعین بوده ، و بنیاد گرایی اسلامی را در عصر حاضر عامل عقب ماندگی ، تجاوز و خشونت می دانند . آنان معتقدند که هیچ عنصر انسانی تا ابد ماندگار نیست ، همه چیز در طول زمان تغییر می کند ، مبنای استدلال شان علیه واقعیت ها ، با مقدمات و صغرا و کبرای مادی بنا شده و از دنیای علت و معلول ، پا فراتر نگذاشته اند ، و با تأسف که آنها همه چیز را از عینک مادی دیده و تأویل و تفسیر هرمنوتیکی خاص خود را برای متون و پدیده ها دارند.
البته نتیجه دیدگاه  آنها باید همین باشد . زیرا از دید مادی ثمری جز این وجود ندارد ، در ایدئولوژی مادیگرایی همه چیز دارای پیشینه است ، و همه چیز آیندۀ دارد که بر خلاف گذشته است ، اما عقل سلیم و منطق صحیح ، وحکمت وفلسفۀ وجود موجودات ، ما را نمیگذارد که در محدوده مادیات محدود بمانیم ، غیر از جهان مادی ، دنیای متافیزیک هم وجود دارد ، زیرا سلسله و مراتب علت و معلول ، به ایجاد موجودات و خلق مخلوقات ، پاسخگو نیست ، بنابراین باید از این مرز عبور نمائیم ، و به میدان دیگری که برای مادیون نا آشنا و نا مفهوم است ، قدم بگذاریم ، دنیای متافیزیک ، تصور ما از خداوند ج تصور غیر مادی است و واضح است که چیز غیر مادی در معرض تغییر و تحول قرار ندارد ، زیرا طوریکه گفته آمدیم ، زمان و مکان پدیده مادی است ، و هر چیزی که درزمان و مکان بوجود آید ، محدودیت زمانی و مکانی داشته و تاریخمند است ، در حالیکه خداوند ج ، نه زمان دارد و نه مکان ، بلکه خالق آنها ست و هرگز در مسیر تحولات قرار نداشته و ندارد ، و همانطورکه خود خداوند ج در تحولات  زمانی و مکانی قرار ندارد ، و تغییر ناپذیر است ، کلام و قانون او هم باید تغییر ناپذیر باشد ، چون کلام ،  یکی از صفات ذاتی خداوند متعال است ، مگر اینکه خداوند ج قانونی را به شکل موقت توسط نبی از انبیاء خود ، برای هدایت انسان ها در زمان و مکان خاصی فرستاده باشد  ، مثلاً کتبی راکه خداوند ج برای امت های قبل از اسلام فرستاد ، که در این صورت ، لزوم دید خداست و خداوند بر هر چیز قادر است .
بلی هیچ عنصر انسانی تا ابد ماندگار نیست ، قبلاً عرض کردم که بنده به محتوای این کاملاً ایمان و باور دارم ، لکن در قرآن از دیدگاه واقعیت و شواهد موجود تاریخی که به تواتر ثابت شده ، عنصر انسانی و تراوش فکر بشری وجود ندارد . در این جا باید بگویم که یا مطالعه دوستان مخالف از اسلام کم است و یا خود را از حقایق اغفال می نمایند و یا معاند و دشمن اند .
خیلی چیزها در این جهان هستی وجود دارد ، که با دید مادی ناشناخته است و شناختن آنها ، دید باز و جامع و همت و تلاش می طلبد . آرامش انسان ، در گرو دانستن است و دانستن نیاز به تفکر و هوشمندی دارد ، که خوشبختانه در وجود ما انسان ها ، خداوند ج هوشمندی ، علاقه‌مندی و عقلانیت وقوه علمی را بودیعه گذاشته است ، بنابراین انسان برای درک حقیقت و واقعیت ، باید از پدیده های که با حواس پنجگانه در حالت عادی احساس می شود ، خارج شده و برای فهم متافیزیک از حواس بر تر و بالا تر بهره بگیرد .
نکته اصلی و اساسی اختلاف هم همین است ، ایشان همه چیز را از دید مادی نگریسته و قرآن را محصول تراوش فکر حضرت محمد ص و یا خواب های تعبیر نشده او می دانند ، در حالیکه از دید واقعیت و فراماده ای و نفس الامر ، قرآن کلام لا یتغیر رب العزت است ، کلام و سخن کسی که قادر مطلق بوده و در مسیر تاریخ و تحولات مادی قرار نداشته و قرار نمی گیرد
 آنانکه قرآن و شریعت را تاریخمند و قابل اصلاح می دانند و بنیاد گرایی را آفتی از آفات جامعه قلمداد می نمایند ، طبعاً طوریکه گفته شد ، قرآن را تراوش فکر بشری دانسته ، و به افکار سائر بشریت قیاس می کنند ، در حالیکه این قیاس ، قیاس مع الفارق است ، در اینکه افکار و نظریات انسان ها بدون استثناء ، محدودیت زمانی و مکانی دارد موافقم ، اما قرآن که سخن خداوند است ، خدای ازلی و ابدی و لا یتغیر ، کلام خدای که عالم ازلی و ابدی است ، امکان محدودیت و تغییر و تحول در او وجود ندارد و به همین دلیل می بینیم که در طول هزار و چهارصد سال حرفی از حروف قرآن و حتی حرکتی از حرکات حروف قرآنی تغییر نکرده و تغییر نخواهد کرد ، این تغییر و تحول در کلام بشر مصداق عینی دارد . نظریات و افکار و مصاحبه های آقای سروش را نگاه کنید ، افکار و ایدئولوژی و تفکراتش ، چون از موجود محدود به زمان و مکان تراوش کرده ، آنقدر تاریخمند است که مانند نرخ طلا ، هر سال و هر ماه و هر هفته و حتی هر روز و هر ساعت وهر دقیقه ، در معرض تحول و دگرگونی قرار دارد ، تناقض گوئی هایش در نوشته ها و مصاحبه ها ، حتی در داخل یک مصاحبه ، جلوه نمائی می کند ، در باره قرآن کریم هر سال و هر وقت با توجه به مکان های مختلف ، نظرات مختلفی ارائه نموده است ، قرآن را در اوایل کلام خدا و وقتی کلام محمد ص و زمانی هم خواب های تعبیر نشدۀ او می داند ، او در یک مصاحبۀ ، اول گفت که باید خوابگزاران ، مفسران و آیندگان بیایند و قرآن را تاویل و تعبیر نمایند و لحظاتی بعد  قرآنرا کتاب ساده و آسانی خواند، که احتیاج به مفسر و معبر ندارد ،از آن جائیکه  افکار سروش ، از عقل محدود به زمان و مکان و مادی تراوش می کند ، هر لحظه در حال تغییر و تحول است ،
اما این سخن در باره ذات وکلام خداوند ج که خارج از جهان مادیت و محدودیت زمانی و مکانی است ، مصداق داشته نمی تواند ، کلام خدا رامانند کلام مخلوق دانستن ، عقلاً  آشفتگی روحی و یاوه گویی است ، که صاحب خود را دچار کینه و عداوت نسبت به حق و حقیقت نموده و باعث گردیده  تا سخنانی نا سنجیده و نابجا از آن بروز نماید .
استدلالات
آقای اکبر گنجی در یکی از مقالات خود چنین نوشته:
"در واقع، هرگاه حکمی اخلاقی یا حقوقی با حیات جمعی آدمیان در تعارض قرار گیرد، آن حکم به طور طبیعی یا ملغی خواهد شد (مانند برده داری و نژادپرستی) و یا خود را با تحولات جدید سازگار خواهد کرد (مانند تحولات مربوط به حقوق زنان متأثر از جنبش فمینیستی). به تعبیر دیگر، رشد معرفتی و اجتماعی انسان ها، فرامین و احکام حقوقی را تغییر خواهند داد.
فقهای مسلمان از همان آغاز با “حیله‌های شرعی” این مسئله را حل کرده و راه ربا دادن و گرفتن را گشودند".
آقای گنجی و هم نظران شان معتقدند که حضرت محمد ص بخشی از معارف قرآن را از محدوده جغرافیایی و زندگی دینی ، و اجتماعی و فرهنگی جزیره العرب گرفته و قسمتی را از نوشته های یهود و مسیحیت و عقاید ملت های دیگر .
اساسی ترین اشکالی که درتحقیقات و بر رسی های آنان وجود دارد ، نگرش غیر عقلانی همراه با تعصب به قرآن و اسلام است ، و هیچ یک از اشکالات و ایرادات آنها از مسیروفلتر صحیح علمی و تحقیقی و عقلانی عبور نکرده است ، و برای اثبات مدعای خویش هیچ مدرک و مستند تاریخی ، که بتواند ادعای شانرا اثبات کند ، ارائه نکردند مبنای استدلال شان ، بعضی پیش فرضها و پیش داوری ها ست ، که از دیدگاه منطقی و شیوه استدلال ، کاربردی ندارد ، مثلاً بر خلاف شهود متواتر تاریخی ، وبدون ارائه دلیل باساس حکم عقلی خود ، میگویند قرآن ساخته فکر بشر است یا خواب های تعبیر نشده پیامبر میباشد ودر نتیجه ، احکام شرعی را با حیات جمعی آدمیان در تعارض می بینند، و در آن وقت می گویند یا باید  احکام شرعی  ملغی گردد و یا خود را با تحولات جدید سازگار کند. چنانچه آقای گنجی اسلام را متهم به برده داری ونژاد پرستی کرده وخواهان لغو آن گردیده است.
آنچه آقای گنجی در مورد برده داری ونژاد پرستی گفته واز روی عناد وعداوت وتعصب ، نظام برده داری ونژاد پرستی را ، یکی از محصولات احکام اسلامی دانسته ، کاملاً نادرست وبی اساس است ،  زیرا مبارزۀ اسلام بر علیه نژاد پرستی مانند آفتاب می درخشد و دوست ودشمن به آن اعتراف دارند و آیات قرآن واحادیث نبوی هم مبین این مطلب است  ، اما در مورد برده داری باید گفت که اسلام به هیچ وجه اساسگذار نظام برده داری نبوده ونباید درین خصوص قضاوت یکطرفه انجام بگیرد ، اصولاً قضاوت در خصوص برخی مسایل نمی تواند تک بعدی و یک جانبه باشد. برای رسیدن به قضاوتی منصفانه و عادلانه در مورد آن ها نیاز است که انسان حقیقت جو، همه جوانب و ابعاد زمانی و مکانی و فرهنگی و اجتماعی مسئله را با دقت بررسی کند تا به نتیجه برسد.
موضوع برده داری در اسلام یکی از این موارد مخصوص است. اسلام پس از شکل گیری در خصوص برخی انحرافات به طور ضربتی و قاطعانه برخورد کرد. اما در بسیاری از موارد هم برخورد این گونه نبود و به حکم عقل هم نباید این گونه باشد،  به عنوان مثال در خصوص حکم شراب این گونه نبوده و این حکم به مرور زمان و تا حدودی تدریجی ابلاغ شده است. معمولاً برخوردهای جدی و ضربتی اسلام در خصوص مشکلات عمیق عقیدتی بود، نه معضلات اجتماعی که حل آن نیاز به فرایندی حساب شده و دقیق دارد.

اما در خصوص برده داری پیش از هر چیز لازم است وضعیت این فرهنگ در جوامع آن روز مد نظر قرار گیرد. آن گاه شیوه برخورد اسلام با این پدیده زشت بررسی گردد، در واقع ما با یک فرهنگ اشتباه و عادت نادرست مواجه نیستیم. بلکه با یک ساختار پیچیده اجتماعی مواجهیم که در همه اجزا و تار و پود جامعه راه یافته، اقتصاد و فرهنگ و معیشت و دیگر ارکان جامعه با آن درهم تنیده است.
وجود بردگان در جوامع گوناگون آن قدر عمیق و بدیهی بود که در متمدن ترین کشورها تا حدود ۱۵۰ سال پیش بردگان جزء جداناپذیر بسیاری از جوامع بودند . تصور حذف برده ها از ساختار زندگی فردی و اجتماعی به ذهن کسی خطور نمی کرد ؛ مسلماً این مساله در ۱۴۰۰ سال پیش بسیار عمیق تر و ریشه ای تر در جامعه استقرار داشت. اسلام نمی توانست با این مساله به شکلی سطحی و به اصطلاح انقلابی برخورد نماید.

اما در خصوص نوع نظر اسلام به این مساله باید گفت آنجه
از آیات قرآن به دست می آید ، اسلام با بردگان و برده داری به عنوان حقیقتی موجود در جامعه برخورد کرده، احکام و راهکارهایی مشخص را در خصوص مواجهه با این حقیقت موجود و جهت گیری آن به سمتی معین ارائه داده است. با اندکی تامل می توان دریافت راهکارهای اسلام قوی ترین و منطقی ترین شیوه در مسیر منتفی نمودن و از بین بردن این فرهنگ غلط بوده است.
اسلام به هیچ وجه به برده داری به عنوان یک اصل و ضرورت نگاه نمی کند، بلکه تنها راهکارهایی برای برخورد درست با این حقیقت موجود ارائه می دهد. در واقع ابتدا برای اساس این مساله فلسفه و ساختار معینی تعریف کرده، تبیین می کند که در منظومه فکری اسلام در حقیقت انسانی افراد ، تفاوتی وجود ندارد. تفاوت انسان ها تنها در تقوا و ایمان آن هاست تا مولی هیچ گاه انسانیت خود را بالاتر از برده اش نبیند. این مساله یکی از مهم ترین معضلات در مبنای فکری برده داری بود که البته طرح همین مساله بیش از هر چیز برای کفار و مشرکان قریش ناگوار بود در گام بعدی اسلام تلاش نمود در زمان بندی معینی برای ریشه کنی این پدیده شوم به مقابله عملی برخیزد. در این مسیربه تشویق وترغیب آزادی بردگان پرداخت ، آزادی آنان در بدل کفارات ، آزادی آنان در بدل ثواب عظیم در روز قیامت ، آزادی بردۀ که با مولایش قرابت نسبی دارد ، واز همه مهم ترداشتن حقوق مساوی برده با مولا وسائر انسانها  ،  اعلام اینکه انسانفروشی بدترین کار است  ، احیای شخصیت بردگان ، رفتار انسانی با بردگان ، از راه های اقدام عملی اسلام در مقابل این ناهنجاری اجتماعی بود ، ودر واقع اسلام بداد برده ها رسید وآنها را از ظلم وستم نجات داد.وراه های برده شدن را محدود نمود اما در خصوص حقوق زن در اسلام باید گفت که اسلام ، زن ومرد را دو جنس مخالف و دارندۀ حقوق وامتیازات مساوی فردی واجتماعی در همه ساحات زندگی می داند ، دراین مقال مجال بحث پیرامون این موضوع نیست ، کسانیکه می خواهند بدانند که اسلام چه خدمتی برای زنان کرده وآنانرا همپای مردان در جامعه قرار داده ، و از زنده به گور شدن نجات داده است ، به کتب ونوشته های اسلامی درین مورد مراجعه نمایند
دلیل قوی مخالفین براصلاح پذیری اسلام
دلیل قوی که بر اصلاح پذیری اسلام ارائه کرده اند ، اعمال و کردار مسلمانان در کشورهای اسلامی است ، آنان رواج سود در بانک هایی کشور های اسلامی و گرفتن و دادن سود توسط مسلمانان را نمونۀ ازنرم شدن و اصلاح پذیری قرآن در جامعه اسلامی یاد آوری کرده می گویند : ساده ترین راه حل در این خصوص تحلیل مارکسیستی موضوع است ، که مسلمانان پذیرفته ، وازین طریق باصلاح احکام شرعی پرداختندوعلی هذاالقیاس مسائل حجاب ووو………………
 آیا این استدلال محصول عقل سلیم است .
 آیا منطقی است که قانون را به پیروان او بشناسیم . مثلاً اگر در شهری قوانین ترافیک رعایت نه شود ، بگوئیم قانون ترافیک در قبال حریم شکنی ها اصلاح و نرم شده است ، آیا مسئله قانون شکنی با قانون متفاوت نیست .
شما در کجایی قرآن و در کجایی فقه و احکام شرعی ، قانونی را دیدید که توسط علماء و مجتهدین ، اصلاح و نرم شده و از اصالت قانونی خود در قرآن کاسته باشد ، من فکر می کنم که رفتار و کردار پیروان یک مکتب را به حساب آن مکتب آوردن ، کار عاقلانۀ نخواهد بود.
 اما در مورد حیلۀ شرعی :
بعضی از علماء حیله شرعی را به شکل مقید ومشروط به اینکه ، با احکام شرعی ، اصول وعقاید اسلامی ونظام حقوقی اسلام ، سازگارمند بوده و تضادی نداشته باشد ، مجاز میدانند ، واین هرگزوابداً به معنای اصلاح احکام شرعیت اسلامی نیست ، وبه عقیدۀ جمهور علماء همین هم مجاز نیست
اهداف
هدف اصلی طراحان این نوع افکار ، دور کردن اسلام از اجتماع و سیاست ، ایجاد فتنه و فساد در جامعه و برچیدن دین و دیانت از زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مردم است  ، ایشان می خواهند  با سرمایه گذاری بر افکار و اندیشه ها ، زودتروآسان تر و با شتاب تر به اهداف و نتایج دست  یابند .
 
آیا در قرآن وشریعت مشکل یا مشکلاتی وجود دارد که باید اصلاح گردد ؟
از دیدگاه عقل سلیم و فلسفه انسان شناسی ، اسلام در سامان مند کردن روابط اجتماعی ، گرداندن چرخهای اقتصاد ، سیاست گذاری های داخلی و خارجی ، و سر و سامان دادن به زندگی مردم و رفع نیازمندی های انسانی ، غنی و تواناست ، وهیچ عیب ومشکلی دراحکام شرعی وفرامین الهی دیده نمیشود
فقط غرض ورزان و شبهه افکنان بدلیل تعصب و کینه قلبی ، یا به علت جهالت و نادانی ، اسلام و بنیادگرایی اسلامی را عامل خشونت وعقب ماندگی دانسته و اسلام را پاسخگوی نیاز ها و دشواریها و پیچیدگی های زندگی اجتماعی و سیاسی بشر نمی دانند .
ایشان با استناد به بعضی موارد خود ساخته و اتهامات نادرست چنانچه قبلاً به آن موارد اشاره نمودم ، مانند حقوق زن و برده داری و امثالهم . نا فهمیده ویا مغرضانه ، احکام و مقررات شرعی را قابل اصلاح می دانند و معتقدند که یا باید اصلاح شود و یا ملغی گردد .
اینان کسانی اند که با مبادی سیستم قانونگذاری در اسلام آشنایی درستی نداشته ، و یا از تعصب و عداوت ، فراگیری و جاودانگی اسلام را زیر سئوال می برند .
 خوشبختانه در پرتو این گونه بحث هاست که می توان توانمندی مکتب اسلام را در جامعۀ کنونی ثابت کرد و به شبهه هایی که اسلام را در گشودن گرههای بشری ناتوان معرفی می کند ،  پاسخ داد .
دین مقدس اسلام دین کامل و همه جانبه و مطابق فطرت و طبیعت انسان است ، و از همین جهت در همه ادوار تاریخ و در همه نقاط زمین ، به روشهای حکیمانه به رفع نیازمندی ها و دشواریهای فردی و اجتماعی انسان در ابعاد گوناگون عبادی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی پرداخته ودر هر مورد  ، حکم و قانون دارد ، در اسلام حکم همه گزاره ها و رخدادها ، بطور کامل و حکیمانه و عاقلانه بیان شده است . خداوند متعال آنچه را امت بدان نیاز داشته بطور کامل و بدون عیب و نقص در اختیار آنان قرار داده است .
 بنابراین کسانی که بدون تعصب و از دید واقعیت و عقل و علم ، به اسلام نگاه می کنند ، می دانند که در شریعت اسلام هیچ عیب و مشکلی وجود ندارد ولذا اصلاح در ساحت فرامین کامل و جامع قرآن محلی از اعراب ندارد.
مادی گرایان و چهره تکامل یافته امروزی شان سکولاریست ها ، با حق و حقیقت بیگانه اند ، در عصر نبوت هم اینان در قالب منافق عرض اندام کردند و جهت فریب دادن مردم به اعمار مسجد اقدام نمودند ، تا از آن طریق به دین قویم اسلام ضربه بزنند ، عجیب است کسانی که به قرآن و خداوند ج عقیده ندارند ، مسئلۀ اصلاح آنها را مطرح می نمایند. خوشبختانه امروز ضراری ها  برای امت مسلمه شناخته شدند ، و الحمدلله دیگر خطری از ناحیه آنان اسلام را تهدید نمی کند ، فقط این رسوائی خود شان است که ادامه دارد
آیا تلاش فکری و توشة عقلی انسان ها میتواند باصلاح  منبع الهی و فرا انسانی، که فارغ از محدودیت های ذهنی و احساسی است ، برود ؟ واگر نمی تواند به چه دلیل؟
نه – عقل بشر بدلایل ذیل هر گز توانایی انجام چنین امر محالی را ندارد
دلایل عقلی
هدایت انسان
غرض از نزول قرآن ، هدایت و رساندن انسان ها به راه راست و مسیر تکامل انسانیت است  ، لذا احکام شریعت باید در حد اعلای کامل بودن و جامعیت قرار داشته ، و خالی از هر گونه عیب ونقص باشد.
اگرقرآن اصلاح پذیر باشد ، انسان ها هرگزبه هدایت دسترسی پیدا نخواهند کرد ، زیرا به فرض مذکور قرآن دارای نواقص و امور غیر مطلوبۀ است که باید  در هرزمان ومکان طبق شرایط عینی وذهنی اصلاح گردد ، واز مسلمات است که چیز ناقص سبب هدایت شده نمیتواند.
محال است که کلام خداوند ج تاریخمند باشد
عقل و علم و تفکر و تجربه ما محدود به زمان و مکان است ، آیا انسان محدود و ضعیف می تواند سخن خدای را که خارج از محدودیت و جهان مادی است ، اصلاح نماید .
آیا خدای که عالم ،ازلی و ابدی و قادر و مدبر و حکیم است ، سخن ناقص و قابل اصلاح می گوید ، وآیا اگر کلام خداوند ج قابلیت اصلاح را توسط بشر عاجز ، ضعیف و محدود  داشته باشد ، کمال ذات و صفات خداوند ج زیر سئوال نمی رود ، پس در نتیجه می توان گفت ، کسانی که کلام خدا را اصلاح پذیر می دانند ، در واقع خداوند ج و صفات او را کامل ندانسته و سخنان شان ، یا منشأ جهل ونادانی داردویا از سر دشمنی و عداوت با اسلام است ، و این همان دشمنی است که با پیدایش بشر آغاز و تا روز قیامت ادامه دارد
کلام خداوند ج نا مطلوب وناقص نیست
مولای حکیم امر به چیز نا مطلوب و ناقص نکرده و متابعت از آن ها را رد می کند ، و اصلاح معنی جز رفع امور نا مطلوب و ناقص ندارد ، و این امر در ساحت اوامر و نواهی رب الحکمت محال و غیر ممکن است ، افزون بر آن درصورت اصلاح نمودن
قرآن ، نسبت دادن آن به خداوند متعال درست نیست و از حجیت می افتد ، زیرا دیگر او کلام خدا نیست
معارف قرآنی ثابت وغیر متحول است
کتابی که مرجع اول همه مسلمانان میباشد و اسلام در اصول و فروع و در مسائل اعتقادی و غیره ، بر آن مبتنی است ، باید از هر گونه تغییر و تحوّل مبرا باشد ، زیرا با متغییر شدن ، کلیه معارف وابسته به آن متزلزل می گردد ، و می دانید که اصلاح عبارت از ایجاد تغییر و تحوّل است
تغییر ناپذیری قرآن معجزه است
  معجزه چیزی است که دیگران از آوردن مثل آن ناتوان باشند ، اگر قرآن اصلاح پذیر می بود ، بعنوان معجزه مطرح نمی گردید  
تکالیف باید باحکمت وتحوّل ناپذیر باشد
انسان چون اراده ، علم ، قدرت و عقل دارد مکلف است . زمانی می تواند به ادای تکالیف بپردازد که تکالیف بصورت درست و صحیح و خالی از هر گونه انحراف و عیب و تغییر و تحول ، برای آن رسیده باشد ، اما در صورتی که در ابلاغ تکالیف یعنی اوامر و نواهی خللی وجود داشته و قابل اصلاح باشد ، انسان سرگردان و بدون تکلیف خواهد ماند ، چون تکالیف از منظر عقل و منطق باید با حکمت و ثابت باشد و به تبع آن پاداش و کیفر معنی خود را از دست خواهد داد.
گواهی تاریخ
پژوهش های تاریخی و مقایسه بین قرآن هایی موجود و قرآن هایی صدر اسلام ، نشان می دهد که یک حرف از حروف قرآن زیاد و کم نشده است و این خود گواه است که قرآن سالم ترین و کامل ترین کتاب آسمانی بوده و اصلاح پذیر نیست
حکمت الهی مقتضی عدم تغییر قرآن است
خداوند ج با حکمت است و حکمت الهی اقتضا دارد که آخرین کتاب که تا روز قیامت هدایت انسانها را به عهده دارد ، باید از تحریف و تغییر مصئون باشد و الا بشریت سرگردان خواهد ماند
دلایل نقلی
در باره عدم اصلاح پذیری و ایجاد تغییر در قرآن و احکام شرعی از دیدگاه قرآن و سنت آیات و روایات متواتره متعددی وجود دارد ، که بنده در این جا فقط پیرامون یک آیه بطور مختصر صحبت می نمایم امیدوارم خوانندگان محترم دنباله بحث را با مراجعه به قرآن و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم دنبال کنند خداوند ج می فرماید:
" وتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ‏=
‏فرمان پروردگار تو صادقانه و دادگرانه انجام می‌پذیرد . هیچ کسی نمی‌تواند فرمانهای او را دگرگونه کند ( و جلو دستورات او را بگیرد ) . خدا شنوا ( ی سخن آنان ) و دانا ( ی کردار ایشان ) است"
 در تفسیر قرطبی از قول حضرت قتاده رضی الله عنه چنین نقل شده که ایشان در ذیل تفسیر این آیه فرمودند : کلمات عبارت از قرآن است و معنای "لا مبدل له" این است که افترا کننده گان نمی توانند چیزی از قرآن کم و یا زیاد نمایند .
در تفسیر وسیط طنطاوی آمده که :-  مراد به کلمه ، چنانچه حضرت قتاده و غیره گفته اند قرآن است. (بنابراین قرآن از تغییر وتحول واصلاح بطور ابد وهمیشه محفوظ است)
 در تفسیر سعدی چنین آمده : – "و تمت کلمه ربک صدقاً و عدلاً" یعنی تمام شد وکامل گردید کلام پروردگارت (قرآن) از جهت صادق بودن در اخبار و عادل بودن در اوامر و نواهی ، پس هیچ خبری صادق تر از آنچه که خداوند ج در این کتاب عزیز گذاشته است ، وجود ندارد ، و همینطور عادل تر از اوامر و نواهی اش موجود نخواهد بود. " لا مبدل لکلماته" یعنی خداوند ج آن را حفظ نموده و به عالی ترین انواع صدق و به نهایت حق بودن ، حکم کرده ، پس تغییر دادنش و بوجود آوردن بهتر از آن امکان ندارد.
 در تفسیر بغوی حضرت قتاده و مقاتل رضی الله عنهما در ذیل تفسیر ، "صدقاً و عدلاً" فرموده اند : – صادق است در آنچه وعده کرده است و عادل است در آنچه حکم نموده است.

مآخذ:
تفسیر نور دکتر مصطفی خرم دل
تفسیر قرطبی
تفسیروسیط طنطاوی
تفسیر سعدی
تفسیر بغوی
دانشنامۀ آزاد ویکی پدیا