آرشیف

2014-12-15

محمد رضا احسان

یار غافل

ای ماه روشن ای صاحب دلی من
به توست مربوط حل مشکلی من

خواست دل چو خواهد هر از حق
لیک دان تو یی خواست دلی من

سازی تو ای نگار روح مرا آرام
جان من هستی، ای یار غافلی من

از بس که محبوب خویش دانم ترا
داند ترا هر همراز و همدلی من

جدا از تو بودن و فراق تو ای یار
و هجر تو سخت بر آب و گلی من

زورق بشکسته ای قلب من روان
دشوار بتو رسیدن ای ساحلی من

احسان ز توست و تو زمن هستی
آگاه باش! تو ای یار مفضلی من