2014-12-30
شیرشاه نوابی
باز کاروان غم امشب مهمان من است
نام آن جفا جو وِرد زبان من است
کابوس ،خیالم امشب درد آلود و غم گین
دلک بیچاره مالک تن بی جان من است
خنده هایش طنین اندازد چنان
در گلستان آرزو بلبل غزل خوان من است
در ظلمت غمت غرقم من بیچاره و مسکین
چو برستو مهاجر روح وروان من است
جستم ترا درفلک و ثریا ز بهر ثواب
یادش چو اختران تابناک زیب آسمان من است
گشتم ز دلبرم دل جدا و کام جدا
غم طبیبم و اشک حاصل چشمان من است
نواب دارد به یاد آن عنبرین کیسویت
جفایش خاطره آن آشیان من است
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
کــــاروان غـــــم