آرشیف

2014-12-30

شیرشاه نوابی

گــــوشـــــــــی 1110

 
 
به دست  گرفتم گوشی 1110 من مسکین
دیدم نوشته است کسی مسجی این چنین
دیدم قد سرو اندام زیبایت 
نه چشمم خواب دارد و نه دلم تسکین 
ز هوش بیگانه شدم با خواندن این پیام 
با خود گفتم ستاره زمانی و شیر زمین 
گرفتم کارت روشن ،بیسیم ،اتصالات 
دایل کردم نمبر آن قندولک ماه جبین
در پشت گوشی چنان زیبا و قشنگ 
می کشید صدایش را نازک و میین 
وعده دادیم در پارک شهر نو به صبا
ساعت دوی بعد از نماز پیشین 
شد صبح رسید به پایان انتظارم 
رفتم به سوی پارک دیدار یاسمین 
 ناگه دیدم کاکای چهل ساله را 
گفت منم یارک تیلفونیت رامین 
تشکر از کارت و مسکین کالت 
دیوانه هستی تو ای جوان خوش یقین 
زدم گوشی نوکیا بر زمین 
دگر نکنم با کسی یاری این چنین