آرشیف

2014-12-30

راشد انصاری

چماق نامـــــــه!

تازگی ها در چه کاری؟ ای چماق
من شنــیدم بـی قراری ای چماق!

قدرتت را در گذشته دیده ایم
همچـنان بـا اقـتداری ، ای چماق

کسب و کـارت مدتی تعطیل بود
باز گـــرم ِ کارزاری ای چماق

تـرس در ذاتت نباشد ذره ای
مثل کــوهی استـواری ، ای چماق

می خوری بر فرق ِ ما بی چاره ها
عـده ای را جان نثاری ای چماق!

با یــکی بسیار دشمن می شوی
با یـکی هم یار ِ غاری ای چماق

می بُری و می دَری و می کُشی
فکر کـردی ذوالفقاری ای چماق؟!

هم بلند و هـم کلُفت و محکمی
واقـعا کـه خنده داری ای چماق!

در بیابان بی خطر بودی ، ولی
در خیـابان زَهــر داری ای چماق

یک زمان در دست چوپان ، مدتی
نزد سرکار استـــواری! ای چماق

ما تو را در آستین پرورده ایم
زین سبب همــکارِ ماری، ای چماق

یک تنه ســوی هزاران تاختی
معـنی ِ یـک در هزاری ای چماق

با زبان بی زبــانی می زنـی
غیر از این کاری نداری ای چماق

زخــم دارد هر که درگیرت شده
مثل سیــم خــارداری ای چماق!

می کنی از پشت سر ! یا رو به رو
حملــه هـای انتــحاری ای چماق

شب تو را باید که خوردن جای شام
روز ِ مـا را هم نهاری ای چماق

نیمه شب ها دست ِ این و دست آن
بی حیا ، بی بند و باری ای چماق!

در تجــمع حـــرف اول می زدی
آن زمان را یاد داری ای چماق؟!

می کنی بر وعـده های خود عمل
دشمن ِ حرف و شعـــاری ای چماق

مـست خوابی روز روشن می زنی
ظاهرا شــب زنده داری ای چماق

مرد و زن از دیدنت “رم” می کنند
بس که وحشی ، بس که هاری ای چماق!

…………….
بهترین نوع ِ چماق از آن ِ ماست
باعث ِ این افـتخاری، ای چماق!

راشد انصاری
ایران