آرشیف

2015-1-18

گل رحمان فراز

چــــه بـــودیــم، چـــه شدیم؟

ریشه های افزون طلبی قلمرو سلطنت غوریان در سراسر قارة آسیا بارز میگردید و روز به روز به رسمیت شناخته میشد و همان بود که حاکمیت سلطنتی شان تا مدت زمان طولانی (۴۰۰) سال ادامه داشت. در طول این حاکمیت عدة از سلاطین دارندة ضعف های تاریخی بوده اند که تاریخ آنها را به بدی یاد می کند و در مقابل کرده های شان بد بین است مثل سلطان علاوالدین غوری که بخاطر به آتش کشیدن هفت شبانه روزی ولایت غزنی (که به جهان سوز شهرت جهانی دارد) و زندانی سازی خانگی بچه کاکاهایش هر یک سلطان غیاث الدین غوری و سلطان شهاب الدین غوری بخاطر از بین بردن شناخت و معرفت شان در نزدِ مردم و ظلم و ستم اش بر سری مدون هایش، جفا به عهد و گفته هایش…وغیره!
اما با روی کار آمدن حاکمیت شهزاده شاه محمد غوری – پسر سلطان علاوالدین غوری حکومت شاهی آن وقتِ او به بهبودی کشید و سلطان محمد غوری توانست از نیروی تجربی و فکری کاکاهایش استفاده کند و به حکومت شاهی اش سرو سامان بدهد.
بعد از سلطان محمد غوری، سلطان غیاث الدین غوری زمام امور را بدست گرفت و پایه های سلاطین غوری ها را بر فراز ملک های چون روسیه و هند گسترش داد و توانست دست به ابتکارات اعمارِ ساخته های خشتی به ولایت های غور، هرات و کشور هندوستان بزند که بعد از مرگش گواهی ابتکارش را در گسترش ایجاد روابط و بزرگ اندیشی نه تنها در سطح افغانستان بلکه در سطح جهان را میدهند و فعلاْ هم یگانه سند از حاکمیت غوری های بشمار میرود.
اما فعلاْ از غور منحیث پس مانده ترین ولایت در سطح افغانستان سخن زده و نام برده می شود، البته فعلاْ هم هیچ کس توان کتمان حقیقت مسلم امپراطوری چهار صد سالة غوری ها را کرده نمی تواند اما به مردم عوام بیرون از غور، حاکمیت غوری به پس ماندگی غور راجع شده و مشابهت داده می شود و انتقاد وار می گویند که اگر سلطان های غوری سلطان های سمبولیک نمی بودند و در واقعیت شهنشاه می بودند، آن آبدات تاریخی را که نشانة ترقیِ دورة سلطنت است به ولایت خودشان (غور) می ساختند.
آنهایی که دارندة افکارِ نا مطلوب فوق اند، شاید ندانند که ایدة سلاطین غوری صرف نظر از مسائل بین الکشوری بوده است و یا میتوان گفت که آنها حتی فرا قاره یی فکر می کردند اما آنها هرچه بودند دورة خود را به افتخار والا در جهان فانی گذشتاندند و از دورة حاکمیت شان در تاریخ زرین وار یاد گردیده است.
حالا به موضوعی میرسیم که چرا اینقدر از قافله پس مانده ایم؟! آن حاکمیت و برتر طلبی های قبلی و این پس ماندگی و رو به فراموشی فعلی، یعنی چه؟ چه برداشت میتوانیم داشته باشیم؟؟؟! آیا در واقعیت آنها سمبولیک بوده اند؟؟؟!
بنظرم یگانه مشکل کلیه غوریانِ فعلی همانا مفتخر بودن به گذشتة تاریخی شان می باشند و هر روز بجر از گوشزد سازی فعالیت های کاری سلاطین، کاری دیگر ندارند و همیشه به فکر شهره سازی نامِ فراموش شدة سلاطین غوری (که هیچ گاه فراموش نمی شوند) اند. حال باید انرژی ابتکاری و برتر طلبی سلاطین غوری ها را سر مشق زندگی خود قرار داده و تمرکز بر برآورده سازی خواست ها و آرزو های نا بر آوردة سلاطین شویم و خود را در همه موارد مورد نیاز و اساسات کشور عزیز مان که همانا اتحاد، تحصیلات عالی، تامین امنیت، همگرایی، تفکر در برآورده ساختن پروژه های عام المنفعه، دادن رای بر اساس گرفتن تعهد از اراکین بلند رتبة مرکزی و از بین بردن نفاق و تجزیه طلبی است، مسئول بدانیم تا باشد که از غور بحیث یک ولایت درجه اول و از مردم اش بحیث افراد متمدن یاد گردد و از این به بعد از کاروان تمدن افغان های مترقی بیشتر از این باز نمانند و به امید ان زمان دست به دست هم، دست به دعا هستیم!

با حرمت
گل رحمان فراز