آرشیف

2023-9-2

گل رحمان فراز

مأموریت متفاوت مدرسه

 

این‌که بگوییم فاصله بین دانشگاه ‌‌و مدرسه وجود ندارد در حقیقت اشتباه کرده‌ایم. این دو پدیده «همانند چهار مرغ حضرت ابراهیم» هر قدر با هم خلط و کوبیده شوند، باز هم جدایی‌پذیر اند. مأموریت متفاوت دانشگاه و مدرسه باعث‌شده است تا در مسیر حرکت و‌ تأمل پیروان نیز اختلاف وجود داشته باشد. دانشگاه لبریز از هنر، نظم، انضباط، افتخار، آرامش، لباس، سخن، اخلاق، دنیا، شکرگذاری و احترام است که با دید باز به مسائل می‌نگرد در حالی‌که مدرسه لبریز از محدودیت، اختلاف، ترس، تنفر، انزجار، دعا، اوامر و آخرت است.

ابتدایی‌ترین رهنمود مدرسه را محدودیت و اختلاف شکل می‌دهد. انگار بنا شده باشد تا روند زنده‌گی مردم را «با ایجاد موانع و‌ مسدود‌گاه‌ها» همیشه به چالش بکشد. هرکس که فارغ این مسیر باشد، شخصیت اش برای خودش قابل تحمل نیست و حتی خانواده‌ از دست‌اش آرامش ندارد. نگاه مدرسه به آینده مستقل نیست. هیچ‌گاه ایده‌ی خودکفایی از اثر خود تکلیفی را نمی‌پذیرد. وابسته‌گی آل مدرسه به زحمات دیگران و تغذیه مفت باعث شده تا این نسل تنفر جامعه را در قبال داشته باشد.

آموزه‌ی اول دانشگاه و مکتب تلاش برای خودکفایی است. آن‌چه در این‌جا رویش تأکید صورت می‌گیرد، نگاه روشن به آینده از طریق آموزش و تلاش است. دانش‌گاه هیچ‌وقت نان مفت را گزینه‌ی مناسب و بدیل برای پیش‌بُرد امور زنده‌گی توصیه نمی‌کند. همیشه زحمت‌کشی، درس، وظیفه، کار و تحصیل را راه سعادت، خودکفایی، روشنایی ذهنی و زنده‌گی بهتر می‌داند.  

برآیند کسی‌که به مدرسه درس می‌خواند «طلبه» و کسی در دانشگاه مصروف پیش‌برد امور تحصیلی است «دانشجو» نیز دو‌ روایت مختلف و اختلافی است. اصول طلبه‌گی می‌گوید که علم دین را برای روشنایی آخرت تان در نظر بگیرید و از آموزش علوم دیگر پرهیز کنید ولی دانشجویی مرگ را حق دانسته و تحصیل را راهی برای آسایش دنیا و درک درست از دینداری. تفکر تند در دانشگاه اصلاً جایگاه ندارد و سخن همیشه از آدرس منطق، معلومات، دلیل و اثبات تغذیه می‌شود. در حالی‌که در مدارس؛ سخن آخری را نقلی می‌زند که آخوند مدرسه به آن تاکید داشته، هیچ‌کس حق مخالفت ندارد و همه بی‌شک و بی‌ادله باید به قبول آن بپردازند.

حال که تلاش‌ها بخاطر موازی ساختن مسیر این دو پدیده در افغانستان جریان دارد، ناممکن است که نتیجه دهد. همسان‌سازی شعار است. عمل‌کرد طوری معلوم می‌شود گویا سایه‌ی تاریک ابر مدرسه بر سر آفتاب روشن علم، تحصیل و دانش‌گاه بیافتد و برون داد اش جامعه جاهل، تاریک و آخرت‌گرا باشد. هیچ‌کس با اکتفا به دعای کمیل و دعای قنوت صاحب پیشرفت نشده است. آموزش علوم عصری برای روشنایی اذهان و برای پیشرفت جامعه امر انکارناپذیر است که باید در آن متمرکز شد.

 

بقول حافظ: 

مصلحت نیست که از پرده برون افتاد راز

ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست