آرشیف

2015-1-28

گل رحمان فراز

چطور میتوان یک دانش آمـــــــوز خوب بود؟

 

– چرا شرح دادن ویژگی های یک دانش آموز خوب، مشکل است؟
– انگیزش شاگرد، از چه اهمیت برخوردار است؟
– کی مسئول آموزش است؟
– کدام خصوصیت های خاص را آموزنده های صنوف درسی به اشتراک میگذارند؟
– کدام نقاط خاص در تدریس دانش آموزان جوان وجود دارد؟
– سطوح مختلف کدام ها اند؟
– سطوح مختلف را چگونه باید تدریس کرد؟

 

1. چرا شرح دادن ویژگی های یک دانش آموز خوب، مشکل است؟: هنگام بررسی و ارزیابی آموزنده ای خوب، نیاز به در نظر گرفتن فکتور های مختلف است مثلیکه: دارای چه پس زمینه اند؟، تجارب آموزش گذشته شان چیست؟ چرا در صنف درسی اند؟ چرا یک دوره ای مطالعه برای شاگردان صنف (الف) مناسب و آموزنده است اما برای شاگردان صنف (ب) نامناسب می باشد؟ برای اینکه هر شاگرد در صنوف درسی از خود شخصیت جداگانه ای را بوجود می آورد. که ارزیابی فکتور های درگیر کاری بس دشوار و مشکل میباشد. 
نتیجه ای تحقیقات نیز به ما مشخصا خاطر نشان نمیسازد اینکه ما چه میخواهیم انجام دهیم. مثلا: در تحقیقات اخیر تیم دانشگاه در کشور بریتانیا خواستند که ردیابی بکنند اینکه چرا اطفالیکه خواستند آلات موسیقی را بنوازند، بعد از مرحله آموزش، توانستند بصورت درست از ایشان استفاده نیز کنند. حتی بعضی شان کارآمد ترین شخص در آن عرصه شدند. آنها دریافتند اینکه فکتور های اصلی و عام نهفته شده در این رمز فقط ضایع و بمصرف رساندان چند ساعت متعدد برای تمرین اطفال و علاقه ای شان بوده است و بس. 
در این رابطه قول معروف (تمرین انسان را کامل میسازد) مطابقت میکند، اما نتیجه ای تحقیقات تا هنوز برای ما گنگ و پیچیده است. در تحقیقات گفته نشده است که چرا بعضی از شاگردان اطفال میل تمرین زیادتر نسبت به دیگران شان دارند و همچنان در رابطه به روش تمرین که ایشان انجام میدهند. و همچنان شاگردان که توانایی خارق العاده و استثنایی برای یادگیری موارد زیاد از شاگردان دیگر دارند که با تمرین کمتر، یادگیری شان زیاد است، نیز از زمره ای تحقیقات جدا و استثنا اند. (یعنی تحقیقات نمایانگر جزهی موضوعات است نه کلی).
استادان در رابطه به دانش آموزان خوب همیشه نظرات مشابه دارند. روایتا برای تان طوری برسی میکنند اینکه شاگردان که به نزد آنها بهتر اند، همیشه کار خانگی خود را طبق هدابت استاد آماده میکنند. و یا اینکه میتوان گفت که انجام دادن کار خانگی یکی از اساسی ترین ویژگی نزد استادان آنها میباشد. اما باز هم در ذهن ما سوال خطور میکند اینکه: چرا بعضی از شاگردان متمایل اند اینکه کارخانگی انجام دهند اما بعضی از تمایل خاصی ندارند؟ آیا کار خانگی است که شاگرد را از شاگرد دیگر بهتر میسازد؟
چیزیکه ما نیاز به فهمیدن آن داریم این است که: آیا کدام عمومیت وجود دارد که ما را کمک نماید تا در تشویق عادات شاگردان که بتواند به آنها کمک کننده باشد، انفرادی و/ویا جمعی. بعدا میتوانیم به یافته های تحقیقات که ذیلا شرح شده است، علاوه نماییم.

2. انگیزش شاگرد، از چه اهمیت برخوردار است؟: یکی از تجارب کاملا موفق در رابطه به آموزش لسان میدانیم که در اواخر جنگ دوم جهانی بوقوع پیوست که در همان وقت بخش نظامی ایالات متحده امریکا نیاز به آموزش لسانی پرسونل خود به کشور ها را داشت، آیا مجبور به معامله این موضوع به یک نحوی بودند. در کورس های فشرده ای کوتاه، شاگردان بوالهوسانه بزودی آموختند. حین آن در بریتانیا، پرسونل نیروهای هوایی آن بخاطر آموزش و یادگیری زبان روسی به کمبریج فرستاده شدند، که هر دو همان آموزش ها، موفقیت های بزرگ و خارق العاده را همراه بود.
هرچه که ما در رابطه به روش های تدریس استفاده شده، فکر میکنیم – و یا دلایل برای آموزش لسان ها – استادان و شاگردان مجموعه از اجناس را با خود دارند: آنها کاملا با انگیزه اند، آنها واقعا خواستند که بیاموزند و دلایل منطقی برای آموختن آن با خود داشتند که بیم از ناکام شدن در کوشش خود را نداشتند.
تمایل آموختن از بسیاری علل میتواند پیدا گردد. شاید شاگردان به مضمون علاقمند باشند و یا بطور ساده دلچسپی دارند بدانند اینکه مضمون شان مثل چه میباشد. از سوی دیگر، آنها دلیل موثر برای مطالعات خویش دارند: آنها میخواهند که نواختن یک آله موسیقی را بیاموزند و یا توسط نواختن همان آله زندگی شان را رنگ دیگری بخشند، میخواهند انگلیسی بیاموزند برای اینکه در تلویزیون فلم های امریکایی را ببینند و همرای انگلیسی زبان ها انگلیسی صحبت کنند. تکواندو تمرین کنند تا بدن خوبتر و وجود صحتمند تر داشته باشند و یا به کلچه پزی بروند تا در زندگی خود غذا های خوبتر و متنوع بپزند. 
تحقیقات مشهور در نیمه دوم قرن بیستم توسط گاردنر و لمبرت انجام شده بود، آنها توصیه کرده بودند اینکه شاگردانیکه به علاقه شدید و گرم وارد آموزش لسان شدند و کسانیکه خواستند خود را نیز آغوشته فرهنگ گوینده گان لسان کنند، با انگیزه ای بیشتر (و آموزش موفقانه) آموختند نسبت به شاگردان که انگلیسی را منحیث یک ابزار برای اجرای کار ها میخواستند. (مثلا، گرفتن وظیفه خوبتر). و یا به عباره ای دیگر، انگیزه شاگردان آغوشته به فرهنگ شده نسبت به انگیزه ابزاری زیاد تر بوده است. اما، هرگاه شاگرد هر نوع انگیزه را داشته باشد، واضح است که در کل، شاگردان با انگیزه بالا نسبت به شاگردان بی انگیزه و با انگیزه کاملا سطحی بهتر اند. 
هرگاه شاگردان خوب، شاگردان باشند که انگیزه و روش مثبت برای مضمون خود داشته باشند، هرگاه به حالت بر بخوریم که مثل آنها دارای انگیزه و روش مثبت نباشند، در این حالت چه میتوان کرد؟ آیا شاگردانیکه دارای انگیزه سطحی برای آموختن دارند، از شاگردان خراب اند؟ آیا افرادیکه کاملا مشتاق آموزش نیستند، عاقبت ناکامی را خواهند داشت؟
یکی از وظایف و مسئولیت های اصلی و عمده استادان، به تحرک در آوردن شاگردان و دلچسپ ساختن دروس برای شان است، حتی اگر در مراحل اولی، شاگردان نسبت به دروس علاقه مندی کامل نداشته باشند. انتخاب مقاله، فعالیت، ترجمه تعلق به خود استاد میگیرد و در این روابط حق باز دارد. استاد خوب همیشه روش خود را با اشتراک صنفی شاگردان آماده و تنظیم مینماید. و همچنان بیداری و با هوشی خویش را در صنف. یگانه چیزیکه شاگردان کم علاقه از استادان جدید توقع دارند، کسب رفتار شخصی شان و گرمی روابط که استاد قرار است با ایشان داشته باشد، است. 
سرانجام، استادان مسئول به انگیزه در آوردن شاگردان نیستند. آنها فقط توانای تشویق گفتاری و رفتاری شاگردان را دارند. انگیزه اصلی و حقیقی بصورت انفرادی از فرد بوجود می آید.

3. کی مسئول آموزش است؟: در اکثر انستیتیوت های نوین لسان انگلیسی، فیصدی انگشت شمار وقت برای خودآموزی دروس داده میشود. در اصل، انستیتیوت دارای اطاق بزرگ مجهز شده با کتب متنی، تمرینات، تیپ و ثبت کننده تصویر (با گوشی های انفرادی)، کتب ماخذ مثل فرهنگ واژه ها ویا لغت نامه ها، دستور زبان… وغیره است. کتاب های داستان های واقعی و غیر واقعی (تخیلی) و مجلات. در آنجا استاد شایسته برای کمک و مشوره شاگردان وجود دارد. اما هدف این است که شاگرد باید به این مرکز دسترس بخودش برود و نظر به شوق و علاقه اش، مضمون را انتخاب نماید. هنگامیکه به آن مرکز آشنایی حاصل کردند، بعد از آن میتوانند مسئولیت فراگرفتن دروس خود را به نحویکه بنظر شان پسندیده است، انتخاب نمایند.
فلسفه نهفته در پشت صحنه مراکز رسیدگی خود این است که آنعده شاگردانیکه برای گرفتن مسئولت خودی آموزش شان (تعیین اوقات مطالعه دروس توسط خودشان، اجرای کاری خانگی شان، تفکر روی این موضوع که بهترین راه برای شان چه میتواند باشد) خود را آماده میکنند. دانش آموزان خوب، انتظار به تدریس و هدایت شخص دیگر نمی باشند.
البته این یک واقعیت مسلم است اینکه، هر مکتب از خود سهولت های خودآموزی را ندارد. تجهیز سازی همچون محل برای مکتب هزینه خواهد برداشت. اما اساس استواری همچون محل و سهولت، نیازمند به جمع آوری هزینه از شاگردان که در آنجا اشتراک میکنند را دارا است – با این طریق میشود نیاز های بعدی سهولت را بدون همکاری فزیکی منابع فراهم کرد – شاگردان باید آگاه از این موضوع باشند که ما توانایی تدریس لسان مثل انگلیسی را برای شان نداریم، از این خاطر خودشان باید بکوشند تا فیصدی کلی دروس زبان را بیاموزند. آموزش روش همکاری بین شاگردان و استاد را گویند.
این پیام شاید برای بعضی شاگردان با زمینه های تحصیلی و فرهنگی مشخص که با عقیده اینکه تهیه آموزش وظیفه و مسئولیت استاد میباشد، مشکل باشد. در همچو حالات، استادان موفق نخواهند بود هرگاه آنها تنها و تنها کوشش نمایند تا نمونه استقلال آموزنده را تحمیل نمایند. در همچو حالات، بهتر است با یک موضوع عادی کار خانگی درس را شروع کرد. مثلا در بعضی از وظیفه های انفرادی صنفی جاییکه شاگردان انفرادی مجبور به تحقیق موضوعات دستور زبانی میشوند و یا گیجی های موضوعات خوانش را حل مینمایند. هنگامیکه شاگردان به انجام دادن کار ها توسط خودشان و یا انجام کاری خانگی شان عادت گرفتند، از همان وقت آهسته و پیوسته تصمیم خود شان را در باره ای آموزش میگیرند.
وادار ساختن شاگردان برای انجام کار های خانگی مختلف الانواع مثل تمرین های نوشتاری، انشا و یا مطالعه بهترین روش برای تشویق شاگردان به خود مختاری شان است. چیزیکه مهم است این است که استاد باید نوع درست وظایف را برای شاگردان آماده نماید. باید بدون موانع باشد، استاد باید در تعقیب اجرای کارخانگی شاگردان باشد و کارهای خانگی را باید مجددا چک نماید. (تحمیل حین ضرب العجل که استادان قبلی بالای استادان شاگردان اجرا و عملی میکردند. 
بحیث استادان و بعد، این به ما تعلق میگیرد اینکه شاگردان را به مسئولیت گرفتن آموزش شان با رهنمایی انتخاب گزینه در خانه و یا در مرکز خودآموزی (هرگاه وجود داشت)، تشویق نماییم. و در صورت دسترسی پلان های مطالعوی را بصورت انفرادی همرای شان مذاکره نماییم. مهمترین موضوع احساس بودن به توقعات آموزشی شاگردان و عملی آنها میباشد.

4. کدام خصوصیت های خاص را آموزنده های صنوف درسی به اشتراک میگذارند؟: در داخل صنوف درسی، بعضی آموزندگان طوری بنظر میرسند که گویا مفاید کلی دروس را زیاد تر از دیگران درک میکنند. این طوری بنظر میرسد که گویا همان شاگردان تمایل کلی در روند آموزش نسبت به دیگر شاگردان دارند. استادا نیز از این موضوع آگاه اند. آنها به کرات میگویند که شاگردان موفق بعضی از شاخص ها را با خود دارند. 
میل آموزش: آموزندگان خوب به آنچه در صنف میگذرد گوش میدهند – نه تنها به مفهوم توجه و درس بلکه در دوره های واقعی گوش گرفتن زبان که در صنف استفاده میگردد، و اطلاع را به مشتاقیت جذب میکنند.
میل آزمایش: اغلب آموزنگان خوب از پیشرفت در دروس هراس ندارند، آنها آماده متقبل خطر نیز میباشند، و دریافتن مفهاهیم کلی درس میباشند. البته، همه ای آموزندگان لسان موفق، بیرونگرا نیستند اما تاکید استفاده لسان (بصورت بلند و یا خاموش) مهم تر از همه چیز است.
میل پرسش سوال: اگرچه بعضی از استادان از سوالات مکرر و مشکل شاگردان (بعضی اوقات مرتبط به درس و بعضی اوقات سوالات بی مفهوم) اذیت میگردند، بحث پیدایش اینکه چرا این بخش از وسایل موفقیت آمیز آموزندگان است. استادان خوب به کرات از شاگردان دعوت به عمل میآورند تا موضوعی را که نمیدانند از استاد شان بپرسند. آموزندگان خوب این کار را انجام میدهند. البته قضاوت بر اینکه چه وقت برای پرسیدن این سوالات مناسب و چه وقت نیست.
میل تفکر در باره نحوه آموزش: آموزندگان خوب هنگامیکه دروس شروع میشود، از خود مهارت های مطالعوی خاص را میآورند و یا کشف میکنند. آنها در رابطه به بهترین روش ها برای نوشتن لغتنامه شان فکر میکنند. مثلا، بهترین روش برای خواندن یک متن بصورت (ترجمه آرام و آهسته هر لغت، و یا سریع آن، سعی در گرفتن مفهیمات عمومی)، همان چتل نویسی و نوشتن روی صفحه های کاغذ بحیث تمرین، میباشد.
میل پذیرش اصلاح: آموزندگان خوب آماده درست سازی و اصلاح سازی خودشان اند، هرگاه این روش برایشان کمک کننده باشد. آنها در صدد گرفتن بازخورد از استادان شان هستند و هر دستورالعمل را که برایشان داده میشود، اما این روش جایی کار میدهد که استادان توانایی انتقاد سازنده را نسبت به تنبیه خویش در انجام موارد اشتباه، دارند. دادن بازخورد در بر گیرنده ستایش شاگردان برای موارد که خوب انجام میدهند را در بر میگیرد و به آنها، توانایی انجام موارد را بصورت بهتر جاییکه آن کم موفق بوده اند را توصیه مینماید. آن قضاوت استادان را در رابطه به اصلاح سازی پاسخ های شاگردان در برمیگیرد که بتوانند طبق آن عمل نمایند.
هرگاه این ها از زمره ویژگی های آموزندگان خوب باشد، پس این بخش از وظیفه و مسئولیت استادان میباشد تا شاگردان را بر ایجاد فضایکه نشان بدهد اینکه سوالات و آزمایشات شاگردان (با استدلال) تقدیر میشود، تشویق نماید.

5. کدام نقاط خاص در تدریس دانش آموزان جوان وجود دارد؟: شاید عالیترین فرق بین جوانان و نوجوانان در این باشد اینکه، قبلی به دروس خویش از تجارب آموزشی طولانی تر آغاز مینماید. آنها معمولا با حداقل 10 سال تجربه مکتب رفتن آغاز میکنند و بعد از آن امکان دارد تا به سطوح بلند تر مطالعه خویش را شروع نمایند. همان تجارب آموزش – هردو، خوب و بد – ایشان را کمک خواهد کرد تا در رابطه به نحو تدریس و آموزش که باید انجام یابد، نظریات قوی خویش را ارائه بدارند. آنها توام با موفقیت ها و یا ناکامی های خودشان می آیند. کسانیکه در مکاتب نمرات خوبی را کسب نکردند، شاید بر این فکر باشند که آنها در دوره تحصیلات عالی ناکام خواهند شد؛ کسانیکه در مکاتب موفق بوده اند شاید بر این باور باشند که آموزش لسان مثل انگلیسی و دیگر لسان ها برایشان آسان خواهد بود. 
نوجوانان همچنان از خود تاریخ های خاطرات دارند. هرناکامی آنها را به ناکامی های زیادتر سوق میدهد و متمایل میسازد. باید خاطر نشان ساخت اینکه هر پیروزی سوق و تحرک امید به پیروزی های بیشتر است.. اما شاگردان جوانتر کمتر متمایل این تاریخ تربیوی معین اند. 
جوانان نسبت به شاگردان نوجوان، زیادتر شگفت انگیز آموزش اند. امکانیت چروک چهره در شما با بزرگ سال شدن تان زیاد تر میرود. نوجوانان خوش ندارند اینکه در پیشروی همصنفی هایشان شرمنده شوند. اما در این رابطه نکات دیگری وجود دارد که آنها را به این روش آسیب پذیر میسازد که بر ناتوانی های آموزش (زبان) ارجع است. شاگردان بزرگ سال، و کسانیکه بعد از غیر حاضری طولانی به صنف تشریف میآورند، شاید اضطراب شان در رابطه به خود روند آموزش، به بالا ترین درجه باشد. 
یکی از کابوس های بازگشت شده استادان برای نوجوانان باختن کنترول شان میباشد: دروسیکه آنها آنرا به اشتباه میگیرند، آنها توانایی کنترول را ندارند برای اینکه شاگردان از مضمون خوش شان نمیآید. – استاد و مکتب با یکدیگر – و یا بعضی اوقات آنها فقط احساس خوش داشتن اش را میکنند. جوانان میتواند مزاحم، مختل کننده و مصروف کننده باشند. آنها شاید مثل آموزندگان جوان انجام ندهند، اما استادان برای همچو گروه سنی، تجارب از شاگردانیکه داشته باشد که هنگام تمرکز کامل استاد بالای تدریس موضوع اصلی دروس، مصروف صحبت با همصنفی پهلوی خود بوده است. و یا شاگردانیکه به تشریحات استادان موافق نیستند. به صنف نا وقت میآیند و به انجام کاری خانگی غفلت میورزند. و، به هر نحو علل این رفتار از یک عامل ایجاد میگردد. 
با این همه، جوانان در یک گروه برای توصیه آنها زیاد دارند. آنها توام با تجارب زندگی به صنف درسی وارد میشوند که شاگردان نوجوان فاقد این موضوع اند. آنها شاید نظری داشته باشند به اهمیت آموزشیکه بتواند آنها را به مطالعه کورس و یا رشته که مشخصا جوانان را نسبت به اطفال و نوجوانان جذب نماید. در اخیر، استادان برای شاگردان جوان، معامله به مشکلات نظم و دیسپلین روزانه با شاگردان جوان را نسبت به شاگردان مکاتب متوسطه، دشوار تلقی میکنند. آنها میتوانند کمک و همکاری های زیادتر از اکثریت شاگردان شان انتظار داشته باشند.
از آنجا که در مکاتب ابتداییه اکثر روش های آموزش از طریق انجام بازی ها صورت میگیرد و جمع آوری علم از طریق بازی ها، آهنگ ها، معما ها، جوانان صورت میگیرد، از سوی دیگر، نیاز به نهان سازی آموزش شان نیست، و پوشیدن لباس های شبیه به یکدیگر، هرگاه آنها نقطه آموزش را ببینند – و هرگاه ما توانایی تشریح دلیل اینکه چرا از آنها بپرسیم که کار ها را به اساس رضایت و قناعت شان انجام دهند – ما مجبور به بازی کردن بازی ها و یا سرودن آهنگ ها برای جلب همکاری های شان نیستیم. 
البته تحمل خستگی صنفی برای جوانان امکان پذیر است، خصوصا هنگامیکه آنها کورس های روز کامل را مطالعه میکنند و/ویا به حین صنوف برای مدت طولانی دروس خویش را در پیش گرفته اند. بعضی از شاگردان شاید به دروس که بطور تفریحی طرح ریزی شده است، به خوبی جواب بدهند که در همان طور دروس از روش های لذت بخش برای سهولت سازی آموزش زبان کار برده میشود. ما نباید رفتار را که همرای اطفال میکنیم، با آنها هم حین رفتار را انجام دهیم، اما برای بعضی شان، بکار گیری همان روش کاملا مناسب و پسندیده است. با این همه وجود، به سبک آسانتر آموزش آنرا جواب دهید. در واقعیت، در برگیری امتحان های کوچک، معما و مطالعه همزمان آهنگ ها. 
استادان خوب توانایی توازن آوردن به جدیت مطالعه انگلیسی را همراه با فعالیت های زیاد تفریحی که آنها فکر میکنند شاگردان بعضی اوقات برایشان نیازمند اند، دارند. با دیدن صنوف خود و با پرسیدن از شاگردان خود اینکه چه فکر میکنند و یا چه احساس دارند، آنها میتوانند آمیزه عاقلانه از فعالیت و روش ها را انتخاب نمایند. 
6. سطوح مختلف کدام ها اند؟: استادان لسان ها مثل لسان انگلیسی عموماً تشخیص شان در سه سطح اساسی است: ابتداییه، متوسطه و عالی (اگرچه معنی دقیق هر کدام این دوره ها تعلق به کار و کتاب درسی که استفاده مینمایید، میگیرد) علاوه بر آن، اگرچه، شاگردان سویه ابتدایی شاگردان اند که لسان را اصلاً نمیدانند و شاگردان عالی، شاگردان اند که سطح دانش لسان شان به اندازه کافی رشد یافته است.
در میان این سطوح، دوره های دیگر وصفی نیز بکار میرود. یک تشخیص بین شاگردان ابتدانی و ناکام ابتدایی برای انعکاس حقیقت که بعضی از جوانان حتی سویه ابتدایی آموزش لسان را نیز سخت سپری مینمایند. شاگردان هم در صنوف یافت میشود که توانایی حفظ همه نکات آموزش دستوری را دارند اما نمیتوانند آنها را به وجه حسن اش ارایه بدارند. شاگردان ابتدایی از این به بعد از زمره کم سویه ها بشمار نمیروند و توانایی برقراری ارتباط را به صورت اساسی دارند. آنها توانای ترکیب و طبقه لغات را برای ساخت جملات، ساختن قصه های کوتاه و سهم گیری در عمل های متقابل شفاهی احتمالی را دارند. به هر حال، آنها توانای کسب مهارت متوسطه که فصاحت و درک کلی بعضی از موضوعات لسان را در بر میگیرد، نداشتند. 
اگرچه، هر شاگرد فرد است، با این وجود، امکان پذیر خواهد بود تا عمومیات سازی کلی و سیع را در سطوح مختلف انجام دهیم.

شاگردان ابتدایی: موفقیت در این سطح برای شاگردان نزدیک است و تنظیم سازی نیز برای استاد. یگانه مشکل که استاد در این سطح میتواند به آن روبرو شود نا برابری شاگردان میباشد، یعنی زمانیکه شاگردان با سطوح و سویه های مختلف مشغول فراگیری درس در یک صنف مختلط باشند. البته بالای استاد فشار زیاد وارد میگردد تا به تک تک از اشخاص جداگانه تشریحات داشته باشد. پس میتوان گفت که برای استادان، تدریس شاگردان ابتدایی میتواند هم دشوار و هم سرگرمی باشد.
شاگردان متوسط: کسب موفقیت در اینجا کار ساده نیست. شاگردان متوسط قبل از قبل موارد زیاد را اندوخته اند. و فعلا آنها به مرحله مراعات روزانه پروسه و روند اند. بعضی اوقات، شاید خودشان بر این فکر شوند که زیاد و بطور سریع رشد نکرده اند که معمولاً اثر وضع ثابت و یا تراز خط یاد میگردد. و استاد باید کوشش های زیاد را برای نشان دادن اینکه تا حال شاگردان چه ضرورت دارند آموزش ببینند بدون مایوس ساختن شان، انجام دهد. یکی از روش های انجام این، ساختن وظایف چالشگرا برای شان است که برای پیدایش جواب آن نیاز به تحلیل باشد. آنها بخاطر قالب سازی اهداف واضح شان برای مقیاس بخشی از دستآورد های شان، به کمک ما نیاز دارند و خواهند داشت. 
شاگردان عالی: آنها قبل از قبل به سویه عالی لسان دومی و یا مثلا لسان انگلیسی را میدانند. تاهنوز در اینجا اثرات وضع ثابت (حتی اگر خط تراز بلند هم باشد) وجود دارد. پس ما باید فضای فرهنگی صنفی که آموزش مشابه آموزش زبان بصورت آهسته و آهسته دیده نمی شود، ایجاد نماییم. در سطح عالی، ما نیاز به توانمندی نشان دادن اینکه چه ها باید انجام یابد و ضرورت به تهیه موضوعات واضح جاری را داریم. میشود اینرا از طریق روشیکه به درست بودن دستور زبان تمرکز نکند، انجام دهیم. اما روش برداشت نسبت به دیگر روش های ارجع است. و به شاگردان کمک مینماید تا لسان را به ظرافت استفاده نمایند. در این مرحله، می بایست تا شاگردان را به گرفتن مسئولیت های درسی بیشتر در روند آموزش شان تشویق نماییم. 
7. سطوح مختلف را چگونه باید تدریس کرد؟: اگرچه فعالیت های زیاد بطور واضح در اضافه تر از یک سطح استفاده شده میتواند (دیزاین و طرح ریزی برگ های اخبار و مجلات، نوشتن اعلانات تجارتی رادیو ها…وغیره.) اینجا موارد است که واضحانه برای آموزندگان سطح ابتدایی مناسب است. همچنان موارد دیگر نیز وجود دارد که برای شاگردان سطح عالی مناسب است مثل نوشتن مقالات استدلالی و یا گفتمان رسمی. 
یکی از تفاوت های آشکار در روش که ما سطوح مختلف را تدریس میکنیم لسان است. آموزندگان ابتدایی نیاز به ترک زبان ساده که آنها میدانند است. در کار های لسانی شان، خوش خواهند شد (و آموزندگان خوب) از تمرکز مستقیم سوالات مثل "نامت چیست؟" "شماره ای تلیفونت چیست؟" "سلام" "خدا حافظ" وغیره. شاگردان متوسط از قبل تما این کلمات را میدانند. پس لازم نیست که از آنها تقاضا کنیم تا روی این موضوعات تمرکز نمایند.
سطوح لسان به رفتار استادان نیز تاثیر میگذارد. در سطح ابتدایی، یاد گرفتن تلفظ رسمی از همه چیز مهمتر است. ما میتوانیم با بلند بردن سطح درجه صدای مان و حرکات دست خود موضوع را برای دیگران تحمیل کنیم. اما در سطح عالی، موضوعات فوق از جمله موضوعات عمده بشمار نمی روند. در حقیقت، این روش مبتی بر تشویق شاگردان توسط استاد استوار است. 
فعالیت هایکه ما به شاگردان توصیه میکنیم، معمولا به سطح لسان شان نیز تعلق میگیرد. برای آموزندگان ابتدایی، ما مباحثات انتزاعی را توصیه نمی کنیم. برای شاگردان سطح عالی، مباحثات درسی در رابطه زمان گذشته ساده نیز نا مناسب است. اما سوالات چون "بهترین روش برای تشویق سازی افراد در پذیرفتن نظریات تان در هنگام مباحثه، چیست؟" چطور میتوان در نوشتاری آمیزه های را شکل داد که توجه خوانندگان را بخود جلب نماید؟" میتوانند سوالات کاملا مفید برای شاگردان سویه بالا باشند.
استادان در سطوح مختلف به هر دو روش بطور آشکارا و هم بطور نیمه خود آگاه عکس العمل نشان میدهد. موادیکه آنها استفاده میکنند – و فعالیت هاییکه شاگردان را به آن دخیل میسازند – انعکاس دهنده نیاز های اولیه شاگردان در سطوح حاصله شان است. 

نتیجه گیری (خاتمه):
در این چپتر:

• به ویژگی های یک آموزنده خوب دیده شد و در رابطه به تشخیص سنی و سطحی آموزندگان مباحثه صورت گرفت.
• موضوع انگیزش بحث شد – خواست شاگردان برای آموزش. گفته بودیم که حتی جاییکه تجارب حال و مثبت در صنوف درسی کم تاثیر باشد، حداقل به تغییر روش بهتر شاگردان کمک خواهد کرد.
• تاکید شد اینکه آموزندگان خوب بعضی از مسئولیت ها را برای آموزش خودشان اختیار میکنند. ما باید کوشش کنیم تا شاگردان را به تمرین آموزش خودی (خود آموز) شان تشویق کنیم. 
• گفته شد اینکه آموزندگان میل تجربه کردن، گوش گرفتن و پرسیدن سوالات و فکر کردن را رابطه اینکه چطور باید آموخت را دارند که این نیاز به قابلیت تمایل و استفاده درست و منظم مهارت های مطالعوی را دارد. 
• شرح داده شد اینکه آموزندگان جوان مثل دانش آموزان نوجوان میتوانند مزاحم باشند (از طریق روش های مختلف) و همچنان در رابطه به آموزش عصابی اند اما آنها تحمل زیاد تر در آموزش جدی لسان و دروس دیگر را نیز دارند. 
• سطوح مختلف شاگردان که میتوانند آن سطوح را حاصل نمایند، شرح داده شد. ما دیدیم که در انتخاب لسان و فعالیت ها، مهم تر از همه چیز انتخاب مناسب است. موارد که مناسب به شاگردان و دانش آموزان سطح ابتدایی باشد برای شاگردان سطح عالی جز ضایع وقت، چیزی دیگری نیست. 

پیش نگری: 
• در چپتر های بعدی، سطوع استندرد شاگردان (ابتدایی، متوسط و عالی) بحث میگردد.
• یکی از چپتر های بعدی شامل موضوعات زیادی در رابطه به فعالیت های مقایسوی درسی برای شاگردان با سنن مختلف روی موضوع برنامه ریزی دروس، است. 
• هرگاه شاگردان خوب و یا بد باشند، استاد باید توانایی و انگیزه تنظیم صنف از نگاه شخصیت خودی خود و از نگاه تنظیم فزیکی صنف را داشته باشد، این مورد است که به چپتر بعدی ذکر میگردد.